جبران
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 4 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/223778/جبران
پنج شنبه 13 اردیبهشت 1403
چاپ شده
17
خویشتن رو به کمال آدمی، در قطعۀ «از ژرفترین ژرفای دل»، پرندهای است که از دل به اوج آسمان پر میکشد و به دنبال دگرگونیهای پیدرپی، بزرگ و بزرگتر میشود تا اینکه پهنۀ آسمان را پر میکند. این همان چرخۀ تناسخ و تکامل انسان است.
مجموعۀ گفتارهایی به زبان انگلیسی است که شاهکار آثار جبران به شمار میرود. وی قالب اثر را از چنین گفت زردشت نیچه برگرفت (نک : نعیمه، همان، 159-161، که شباهتهای آشکار دو کتاب را ذکر میکند؛ نیز نک : زکا، 198-199، که با اعتراضی نه چندان مقبول، جبران را از زیر دِین نیچه بیرون میآورد و هر دو نویسنده را به یک اندازه وامدار انجیل میداند)، ولی محتوای آن، ارتباطی با افکار نیچه ندارد و خلاصۀ اعتقادات جبران دربارۀ هر چیز مربوط به انسان است. «پیامبر» بستر مناسبی برای سخنان حکیمانه و موعظههایی پیامبرانه است که همواره در ذات نویسندگی جبران بود و وی آن را در نخستین آثار خود با قالب نامناسب داستان عرضه میکرد. اعتقاد عارفانه به وحدت وجود و ایمان به عشق، به عنوان گوهر واحد هستی، روح مشترکِ مقدمه، 26 گفتار و خاتمۀ کتاب است. قهرمان داستان یا همان پیامبر، با بینش وحدتگرای خود، برای شناخت خدا نیازی به حل معماهای بسیار نمیبیند و میگوید که به سادگی میتوان خدا را مهربان در حال بازی با کودکان و خندان در دل همۀ اجزاء طبیعت دید (قطعۀ «دیانت»). دعا در قطعۀ «دعا»ی این کتاب، هیچ نیست جز تیز کردن آتش اشتیاق انسان برای رسیدن به ذات برتر خویش. وی در «گناه و کیفر» میگوید که در وجود آدمی 3 نیرو هست: یک ذات خدایی، یک موجود ناموزون و خوابآلوده و مادی و یک انسان که هنوز به کمال الوهیت نائل نشده است؛ او فقط معنای گناه را میداند. آدمی در عین این سهگانگی، با حرکتی یکدست به سوی ذات الٰهی خویش رهسپار است. جبران برای این کتاب 12 نقاشی کشید که نعیمه دربارۀ آنها توضیحاتی داده است (همان، 248-249).
3. «عیسى پسر انسان» (1928م)
جبران این کتاب را، چنانکه گویی انجیل تازهای است، با عبارتِ «گفتار و رفتار عیسى به روایت آنان که او را میشناختند» آغاز میکند. وی بیش از 70 راوی، اعم از دوست و دشمن و بیطرف، از معاصران واقعی یا خیالی عیسى را در کتاب خود حاضر کرده، با نثری شاعرانه و البته مناسب شخصیت، اندیشه و ایمان هر یک، از زبانشان سخن میگوید. این کتاب سند بسیاری از اختلافات عقیدتی جبران با اعتقادات رسمی مسیحی است. برخی از این اختلافها اینها ست: عیسای جبران نه خدا ست (ص 115-116)، نه پسر خدا (همان، 44) و نه حتى زادۀ دوشیزه (همان، 44, 108-109). جبران دربارۀ این نکتۀ اخیر، هیچ تصریحی جز «ولادت طبیعی» (همان، 44) و ذکر بارداری مریم، پس از جملۀ «مریم را برای یوسف خواستگاری کردند» ندارد (همان، 160-161)، که به نظرِ حاوی بازتاب محتاطانهای از اعتقاد عجیب ویلیام بلیک است (ص 258). اما از آنجا که «فرزندی خدا»، برای جبرانِ شاعر، منبع بهرهبرداریهای بسیار است، وی هرگز از آن دست بر نداشت و گاهی آن را به عنوان یک لقب تشریفاتی («عیسى»، 85, 216)، حتى گاه برای دیگر انسانها (همان، 108) به کار میگرفت. در چند مورد، راویان جبران، معجزات عیسى را به عنوان معجزه پذیرفتهاند و از آن سخن میگویند، که از آن جمله است نقل معجزۀ تبدیل آب به شراب در عروسی (یوحنا، 2: 1-11) که خودِ «عروسِ قانا» («عیسى»، 29-31) آن را روایت کرده است. از این چند مورد که بگذریم، میتوان گفت که جبران میکوشد از این معجزات در کتاب مقدس رمزگشایی و راز زدایی کند. از این رو، راویان او دربارۀ دم مسیحایی و شفابخش عیسى سخنی نمیگوید، بلکه وی را پزشکی سخت ماهر معرفی میکنند، که برخی از شیوههای کار او هنوز برای علم ناشناخته است (همان، 18, 96-97). یکی از راویان مریم مجدلیه است که میگوید عیسى با نوع برخورد و سخن گفتن خود روش زندگی او را که زنی دور از ذاتِ [پاکِ] کنونی خویش بود، تغییر داد و این مردمِ حسود بودند که، تا پیش از این، او را روسپی مینامیدند و میگفتند 7 شیطان در خود دارد. این 7 شیطان همان است که به روایت انجیل (لوقا، 8: 2-3؛ مرقس، 9:16) عیسى از تن مریم مجدلیه بیرون راند و او را به یکی از مؤمنان و همراهان خود بدل کرد. پولس رسول، اثر گذارترین و در عین حال بحثانگیزترین شخصیـت تاریـخ مسیحیـت است (نک : کـونگ، 93 بب ؛ کاکس،46-52) که نزد عموم مسیحیان منزلت و تقدس ویژه دارد. وی پیش از جبران، مورد طعن اندیشمندانی چون نیچه (ص، 86-88، 99-100، جم ( و رنان (هایت، 767) واقع شده بود. اینک جبران ــ که تاکنون با آثار این هردو انس بسیار داشته است ــ پولس را که خود در 1910م یکی از قهرمانان بزرگ تاریخ میخواند (نک : بخش آثار، العواصف)، در «عیسى»، به کنایه (ص 78؛ اشاره به بیبهرگی عیسى از امتیازات شهروندی روم، یعنی امتیازات پولس) یا به صراحت به سخره میگیرد و وی را تباهکنندۀ تعالیم عیسى میداند (ص 64-65, 74-75، ذکر پولس با نام پیشین وی یعنی شانول طرسوسی). نعیمه این سخن را تهمتی ظالمانه به شمار میآورد (جبران، 276) و امین خالد از آن بسیار برآشفته است (ص 281-282). جبران که با اخلاق پر احساس رمانتیستها، در روسپیان به عنوان قربانیان نظام اجتماعی، به دیدۀ اغماض و محبت مینگرد (نک : جعفری، 181-180)، در «عیسى» نیز بارها از آنان به نیکی یاد کرده است (ص 85, 216). وی افزون بر این، داستان معروف «آمرزش زن بدکار» را نیز با دو روایتِ مکمل از زبان یک زن گناهکار (همان، 27-28) و یک راوی دیگر (همان، 149-150) نقل میکند. میان برخورد دقیق و مصلحانۀ عیسى مسیح در انجیل یوحنا (8: 1-11) و روایت جبران تفاوت فاحشی هست. عیسای جبران، برخلاف روایت یوحنا، زن را فرمان پاکی نمیدهد و با نیم نگاهی به انجیل لوقا (7: 47)گناه زن و اصرار فریسیان بر مجازات او را نشانۀ مهرورزی فراوان آن زن و در عوض مهرورزیِ اندک فریسیان میداند. به این ترتیب، زن در روایت جبران («عیسى»، 28) از رفع بدنامی و در پی آن، شادکامی و رضایت کاملی که از آن پس در زندگی یافت، سخن میگوید! 3 تن از اصحاب اناجیل اربعه، یعنی متى و لوقا و یوحنا نیز از راویان جبراناند. وی موعظۀ بالای کوهِ متى (متى، فصلهای 5-7) را با همین نام و همان شیوۀ گفتار، ولی باز هم با تحریف و تغییر بسیار، از زبان خودِ متى نقل کرده است («عیسى»، 38-42). قمیر بخشِ «خوش به حالها»ی موعظه را از انجیل متى و کتاب جبران، به قصد نشان دادن تفاوتها نقل کرده است و این کار جبران را بازی با نص مینامد (ص 160-161). امین خالد این گونه بیپرواییهای جبران دربارۀ انجیل را نه فقط تحریف، بلکه باژگونه کردن کاملِ آموزههای آن میداند (ص 109). ولی به نظر حاوی اعتقاد جبران به عیسى مسیح(ع)، هر چند ناصواب، دستکم صادقانه است، زیرا دقیقاً مبتنی بر اعتقادات فلسفی او دربارۀ انسان و خدا ست، و از این رو، عیبهای کتاب را نه در این مواضع، بلکه در مداخلههای ناآگاهانۀ جبران در حوزههایی از منطق و فلسفه و فرهنگ یونانی باید جست (ص 260). همو به عنوان نمونۀ چنین مداخلههایی، تلاش متکلفانۀ جبران را برای یکی کردن عیسى با پان، که در اساطیر یونانی خدای مراتع و پسر هرمس است (گرانت، 200-201)، ذکر میکند (همانجا). جبران در این کتاب، صفات خود را و یا صفاتی را که خود در حسرت آن بود، به عیسایش نسبت داد: شاعر، جذاب در نگاه زنان («عیسى»، 13-16)، دوستدار تنهایی (همان، 9)، شیفتۀ طبیعت (همان، 82-83) و بهویژه طبیعت لبنان (همان، 1, 55-56, 82)، غمگین و دردمند و در عین حال همواره متبسم (همان، 80) و جز آنها ست. جبران برای این کتاب نیز چندین نقاشی از چهرههایی نظیر عیسى، مریم مجدلیه، پترس، یوحنا و همچنین چند تصویر نمادین دربارۀ انسان و زندگی و عبادت و جز آنها کشید (برای وصف نقاشیها، نک : نعیمه، جبران، 248-249).
ابی فاضل، ربیعه، جبران و التراث العربی، بیروت، 2004م؛ ادونیس، علی احمد سعید، الثابت و المتحول، بحث فی الاتباع و الابداع عند العرب، بیروت، 1983م؛ اشتر، عبدالکریم، النثر المهجری «کُتّاب الرابطة القلمیة»، قاهره، 1960م؛ «باب التقریظ و الانتقاد»، المقتطف، قاهره، 1926م، شم 69؛ براکس، غازی فؤاد، جبران خلیل جبران فی دراسة تحلیلة ـ ترکیبیة لادبه و رسمه و شخصیته، بیروت، 1981م؛ برلین، آیزایا، ریشههای رومانتیسم، ترجمۀ عبدالله کوثری، تهران، 1388ش؛ بستانی، فؤاد افرام، «على ذکر جبران»، المشرق، بیروت، 1939م، شم 37؛ پاشایی، ع.، بودا، گزارش کانون پالی، تهران، 1362ش؛ جبر، جمیل، جبران خلیل جبران فی حیاته العاصفة، بیروت، 1981م؛ جبران، جبران خلیل، «دمعة و ابتسامة»، «العواصف»، «المواکب»، المجموعة الکاملة لمؤلفات، به کوشش میخائیل نعیمه، بیروت، 1949م؛ جعفری جزی، مسعود، سیر رمانتیسم در اروپا، تهران، 1378ش؛ حاوی، خلیل، جبران خلیل جبران، به کوشش سعید فارس باز، بیروت، 1982م؛ حجازی، آرش، مقدمه بر نامههای عاشقانۀ یک پیامبر، به کوشش پائولو کوئلیو، ترجمۀ آرش حجازی، تهران، 1378ش؛ حسن، محمد عبدالغنی، الشعر العربی فی المهجر، قاهره، 1955م؛ حنین، ریاض، رسائل جبران التائهة، بیروت، 1983م؛ خالد، امین، «یسوع الانجیل و یسوع جبران»، المشرق، بیروت، 1933م، شم 31؛ خالد، غسان، جبران فی شخصیته و ادبه، بیروت، 1983م؛ همو، جبران الفیلسوف، بیروت، 1983م؛ خفاجی، محمد عبدالمنعم، قصة الادب المهجری، بیروت، 1986م؛ خوری، رئیف، نصوص التعریف فی الادب العربی، عصر الاحیاء و النهضة (1850-1950)، بیروت، 1957م؛ خوری، کارول، یسوع جبران، بیروت، 1995م؛ داغر، یوسف اسعد، مصادر الدراسة الادبیة، بیروت، 1983م؛ دایرةالمعارف کتاب مقدس، ترجمۀ بهرام محمدیان و دیگران، تهران، 1388ش؛ رافعی، مصطفى صادق، تحت رایة القرآن، به کوشش محمد سعید عریان، بیروت، 1403ق/ 1983م؛ زکا، طنسی، بین نعیمه و جبران، بیروت، 1988م؛ «زندگی عیسى مسیح»، فرهنگ آثار، به کوشش رضا سعید حسینی، تهران، 1380ش، ج 3؛ زیاده، می، «جبران خلیل جبران، لمناسبة صدور کتابه الانکلیزی یسوع ابن الانسان»، المقتطف، 1929م، شم 74؛ سابایارد، نازک، مقدمه بر المؤلفات الکاملة لجبران خلیل جبران، بیروت، 1992م؛ سراج، نادره جمیل، شعراء الرابطة القلمیة، قاهره، 1964م؛ سید حسینی، رضا، مکتبهای ادبی، تهران، 1357ش؛ شایگان، داریوش، ادیان و مکتبهای فلسفی هند، تهران، 1362ش؛ صیدح، جورج، ادبنا و ادباؤنا، بیروت، 1957م؛ عباس، احسان و محمد یوسف عجم، الشعر العربی فی المهجر، امیرکا الشمالیة، بیروت، 1982م؛ عساف، ساسین، «مسیح یقرأ جبران»، المنارة، 1981م، س 22، شم 2؛ عقاد، عباس محمود، الفصول، بیروت، 1387ق/ 1967م؛ عون، میخائیل، «لعروبة و الحریة فی تراث جبران»، شؤون عربیة، تونس، 1982م، شم 14-15؛ عهد جدید؛ فروغی، محمد علی، سیر حکمت در اروپا، تهران، 1383ش؛ فوزی، ناهده، «جبران خلیل جبران»، دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، 1384ش، ج 9؛ قرآن کریم؛ قمیر، یوحنا، جبران فی المیزان، بیروت، 1992م؛ کازینز، ل. س.، «مفهوم نیروانه در آیین بودا»، ترجمۀ علیرضا شجاعی، هفت آسمان، تهران، 1379ش، س 2، شم 7؛ کاکس، هاروی، مسیحیت، ترجمۀ عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، قم، 1378ش؛ کزبری، سلمى حفار، مقدمه و تعلیقات بر المؤلفات الکاملة می زیاده، بیروت، 1982م؛ همو و سهیل بدیع بشرویی، تعلیقات بر الشعلة الزرقاء جبران خلیل جبران، بیروت، 1984م؛ کونگ، هانس، «پولس و گسترش مسیحیت»، ترجمۀ احمدرضا مفتاح، هفت آسمان، تهران، 1381ش، س 4، شم 16؛ گرانت، مایکل موجان هیزل، فرهنگ اساطیر کلاسیک (یونان و روم)، ترجمۀ رضا رضایی، تهران، 1384ش؛ مقدسی، انیس، الفنون الادبیة و اعلامها، بیروت، دارالعلم للملایین؛ ناعوری، عیسى، «بین جبران و نعیمة ایضاً...»، الادیب، 1957م، س 16، شم 4؛ ناکامورا، هاجیمه، «آیین بودا»، ترجمۀ ع. پاشایی، هفت آسمان، تهران، 1379ش، س 2، شم 5؛ نجار، اسکندر، قاموس جبران خلیل جبران، بیروت، 2008م؛ نعیمه، میخائیل، جبران خلیل جبران: حیاته، موته، ادبه، فنه، بیروت، 1951م؛ همو، مقدمه و تعلیقات بر المجموعة الکاملة لمؤلفات (نک : هم ، جبران)؛ نیچه، فردریش ویلهلم، دجال، ترجمۀ عبدالعلی دستغیب، تهران، 1355ش؛ هایت، گیلبرت، ادبیات و سنتهای کلاسیک، ترجمۀ محمد کلباسی و مهین دانشور، تهران، 1376ش؛ نیز:
Britannica, 1989; Encyclopedia of Arabic Literature, ed J. S. Meisami and P. Starkey, London/ New York, 1998; Jibran, J. Kh., The Forerunner, London, 1974; id, Jesus the Son of Man, London, 1973; id, The Madman, London, 1973; id, The Prophet, London, 1971; id, Sand and Foam, London, 1972; id, The Wanderer, London, 1972; Karam, A.G., «Djabrān Khalīl Djabrān», EI2, vol. II; Nijland, C., Encyclopedia of Arabic Literature, London/ New York, 1998. نرگس قندیل زاده
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید