اصفهان، استان
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 30 شهریور 1402
https://cgie.org.ir/Fa/article/259283/اصفهان،-استان
چهارشنبه 19 اردیبهشت 1403
چاپ شده
4
یكی از شهرستانهای 23گانۀ استان اصفهان، واقع در قسمت مركزی استان. این شهرستان از شمال به شهرستانهای محلات، دلیجان، كاشان و نطنز، از جنوب به شهرستانهای شهرضا و آباده، از مشرق به شهرستانهای نائین و اردكان، و از مغرب به شهرستانهای گلپایگان و نجفآباد محدود است. شهرستان اصفهان با 706‘15 کمـ2 وسعت، یعنی 7 / 14٪ از مساحت استان، 6 بخش و 19 دهستان مختلف، 14 شهر و 383 آبادیِ دارای سکنه را در خود جای داده است (سالنامه، جدول 1-1). مركز این شهرستان شهر اصفهان است که در سرشماری عمومی آبان ماه 1390، 172‘174‘2 تن (052‘658 خانوار) جمعیت داشته است که از این شمار، 3 / 91٪ در نقاط شهری، و 7 / 8٪ در نقاط روستایی شهرستان زندگی میکردهاند (همان، جدول 1-2). تراکم نسبی جمعیت در این شهرستان 138 تن در کمـ2 است که نسبت به سطح استان، رقم بهمراتب بیشتری را نشان میدهد. میزان رشد سالانۀ جمعیت طی دورۀ زمانی 1385 تا 1390 ش، حـدود 82 / 1٪ بوده است. بُعـد خانوار در شهرستـان اصفهان برابر 3 / 3 تن (همان، جدول 2-2)، و نسبت جنسی حدود 102 مرد در مقابل 100 زن است (همان، جدول 1-2). دیگر شهرهای شهرستان، بهجز شهر اصفهان، عبارتاند از: خوراسگان، بهارستان، قهجاورستان، ورزنه، اژیه، هرند، محمدآباد، نیکآباد، نصرآباد، حسنآباد، سگزی، کوهپایه، و تودشک. ناحیۀ (شهرستان) اصفهان كه عمدتاً بر روی رسوبات زایندهرود قرار دارد، از گذشتۀ دور، بهسبب حاصلخیزی خاك و فراوانی محصولات كشاورزی، شهرت داشته است (حمدالله، نزهة، 48- 49؛ ابنرسته، 184؛ قزوینی، 296). قسمتی از محصولات كشاورزی ناحیۀ اصفهان به نقاط و سرزمینهای دیگر نیز صادر میشده است، چنانكه حمدالله مستوفی مینویسد: «میوههای او تا هند و روم برند» (همانجا). زمانی پنبه، تنباكو و خشخاش كه در اطراف اصفهان به عمل میآمد، از محصولات مهم این ناحیه به شمار میرفت (دیولافوا، 280)، و قسمتی از این محصولات به خارج از كشور صادر میشد. مهمترین محصولات كشاورزی صادراتی این منطقه در دورۀ قاجار عبارت بودند از: پنبه (240 هزار خروار)، تنباكو (20 تا 30 خروار)، تریاك (4 تا 5 هزار صندوق، هر صندوق حدود 70 تا 80 كیلو) و مقادیر زیادی كشمش كه به كشورهای مختلف، بهویژه روسیه و هندوستان، صادر میشد (هولتسر، 17- 18). در همین دوره، گیاهان دارویی و صنعتی دیگری در اصفهان به عمل میآمد كه مقداری از آن به خارج از كشور صادر میشد. پولاك اصفهان را از مراكز اصلی بارگیری روناس معرفی، و از كافیشه، پنبه و كتان هم یاد میكند (ص 368-370). در حال حاضر، شهرستان اصفهان كه دارای حاصلخیزترین زمینهای كشاورزی استان است، ازلحاظ تولید و عرضۀ محصولات كشاورزی جایگاه خاصی در استان و كشور دارد. سطح زیرِ کشت محصولات سالانۀ عمده در شهرستان در 1390 ش عبارت بود از: گندم (595‘14 هکتار)، جو (000‘6 هكتار) و شلتوك (100 هكتار) (همان، جدولهای 1-4 تا 3-4). ازجمله دیگر محصولات زراعی شهرستان میتوان از انواع حبوبات، سبزی، محصولات جالیزی، علوفه و دانههای روغنی یاد کرد؛ همچنین انواع میوه، ازجمله انگور، سیب، گلابی، انار، گیلاس، آلبالو، بادام و پسته، در این شهرستان به عمل میآید (همان، جدول 4-4).
ناحیۀ اصفهان كه عمدتاً حوضۀ زایندهرود را در بر میگیرد، احتمالاً از هزارۀ 3 قم مسكونی بوده است (كیهان، 2 / 413). شرایط طبیعی مناسب باعث شده است تا این ناحیه از دوران كهن و پیشاز آمدن اقوام آریایی، از مراكز جمعیتی به شمار آید (نك : كولسنیكف، 259؛ لسترنج، 203). آثار قبرهای یافتشده در این ناحیه به پیشاز زمان زردشت نسبت داده شده است (شوارتس، 588). ابوریحان بیرونی به یافتن خانههایی در جی كه حاوی نوشتههایی ناشناخته بر پوست درخت توز بود، اشاراتی دارد (ص 34- 35). بدینسان دشت اصفهان طی هزاران سال نقشی اساسی در تاریخ ایرانزمین بر عهده داشته است. این نقش تا حد زیادی به موقعیت خاص مركزی، وجود زایندهرود و پشتوانۀ محیط طبیعی آن بازمیگردد (سیرو، 6). با اینهمه، تاریخ پیشاز اسلام اصفهان در ابهام مانـده، و بـا اسطورهها و روایـات افسانـهای ـ تاریخی همراه شده است؛ ازاینرو، نمیتوان با تكیه بر آثار مدون در این زمینه بهدرستی و با شرح كافی سخن گفت. با توجه به آنچه در روایتهای تاریخگونه و افسانهآمیز آمده است، تاریخ این ناحیه دستكم به هزار سال پیشاز زمان كاوه بازمیگردد (اصفهانی، 142). همچنین گفتهاند كه شهر قدیمی اصفهان (جی) را تهمورث، از طبقـۀ اول پادشاهان پیشدادی، بنیاد نهـاده است (نك : همانجا). بهروایتی، فریدون پساز غلبه بر ضحاك، كاوه را «سپهسالار كل لشكر خود نمود و حكومت اصفهان را نیز به او داد» و خود در آبادانی ناحیۀ اصفهان كوشش فراوان كرد (همو، 162-163).ناحیۀ اصفهان درگذر زمان پیوسته از نظر وسعت، با دگرگونیهایی همراه بوده است (شوارتس، 582). این نكته در مورد جایگاه این ناحیه در تقسیمات نواحی سرزمین ایران در دورههای مختلف (و حتى امروز) نیز صادق است (همو، 583).ناحیۀ اصفهان در دورۀ باستان از نواحی دوازدهگانۀ سرزمین ماد (دیاكونف، ا.، 115-122) بوده، و در واقع در منطقۀ پارِتاكِنا قرار داشته است. این نام در متون مختلف بهصورتهای گوناگون آمده است (همو، 122؛ گوتشمید، 33؛ ماركوارت، 28؛ آریان، 180). ناحیۀ پارتاكنا كه بین دو رشتهكوه قرار داشته (دیاكونف، ا.، 111)، با جهتی شمال غربی ـ جنوب شرقی، از شمال غربی با اكباتان، از جنوب غربی با ایلام، و در جنوب شرقی با نواحی بیابانی فارس (پرسید) هممرز بوده است (همو، 122). جادهای باستانی كه در زمان هخامنشیان شوش را به پارس متصل میساخته، از این ناحیه میگذشته است (گایگر، II / 475)، و زایندهرود در قسمت شمال غربی این ناحیه قرار داشته، و آن را مشروب میساخته است (دیاكونف، ا.، 111). بدینسان، سرزمین ماد از طریق پارتاكنا با پارس در ارتباط بود و بهواسطۀ پهنههای خشك بیابانی از جنوب و جنوب شرقی ایرانزمین مجزا میشد (همو، 124). استرابن تنها جغرافینگاری است كه پارتاكنا را ناحیهای مستقل در كنار سرزمین ماد و الیمائیس (ایلام) به شمار میآورد؛ اما گابینه (گی یا جی)، یعنی ناحیۀ اصفهان را ولایتی از حكومت ایلام ذكر میكند (نک : ماركوارت، 28-29). اسكندر از طریق بابل، ایلام، پارس و پارتاكنا بهسوی سرزمین ماد حمله برد (دیاكونف، ا.، 545). در این زمان، پارتاكنا یكی از ساتراپیهای چهاردهگانۀ ایالات شرقی حكومت به شمار میرفت و به همان صورت ساتراپنشین زمان داریوش اداره میشد (گوتشمید، 33-34؛ دیاكونف، م.، 231). پساز مرگ اسكندر، پارتاكنا از صحنههای نبرد جانشینان او بر سر قدرت بود؛ ازجمله در 317-316 قم، نبرد سختی میان آنتیگون و مدعی دیگر حكومت، یعنی ائومنس، درگرفت (همو، 235؛ ماركوارت، 28). ماركوارت این ناحیه را در این زمان جزو ساتراپی شوش میداند (همانجا).در اواسط سدۀ 2 قم، آنتیوخوس پساز فتح بابل و ارمنستان، از راه اكباتان بهقصد تصرف پرسپولیس بهسمت جنوب شرقی آمد، اما بعد از شكست در گابی یا گابینه (جی) از دنیا رفت (دیاكونف، م.، 267). بعد از مرگ آنتیوخوس، در ایران غربی حكومتهای مستقلی به وجود آمد و ایلامیها بهعنوان مهمترین آنها، ظاهراً پیشاز سلطنت او نیز استقلال داشتند و منطقۀ تحت حكومت ایشان از اصفهان تا خلیج فارس امتداد داشت (همو، 267- 268). سپس در حدود 155 قم، پارتها در زمان سلطنت مهرداد اول، ماد را به تصرف درآوردند و سرزمین ایلامیها ظاهراً حدود سال 141 قم، به تصرف ایشان درآمد. آنچه معلوم است، این است كه این سرزمین بعد از شكست و اسارت دمتریوس دوم، پادشاه سلوكی، توسط پارتها كاملاً فتح شد (همو، 268-270). از این زمان به بعد، در تقسیمبندیهای ساتراپنشینها، نامی از پارتاكنا دیده نمیشود و ظاهراً این ناحیه بهصورت قسمتی از منطقۀ پارس درآمد (گوتشمید، 50 -51). پاراتاكنهای ساكن این ناحیه را یكی از طایفههای ششگانۀ ماد به شمار آوردهاند كه به آشوری پارتاككو، پارتاكاتو و پاریتاكانو خوانـده میشدند (هرودت، 46؛ دیاكونف، م.، 66). اینان كه در آغاز از ری بهسوی جنوب و به ناحیۀ اصفهان امروزی آمده بودند (هرتسفلد، 193)، بیشتر كشاورز و دامدار بودند و بهخصوص به پرورش اسب اشتغال داشتند (دیاكونف، م.، همانجا). از سوی دیگر، ناحیۀ اصفهان را جزو منطقۀ انزان یا انشان نیز دانستهاند. انزان و ایلام در آغاز سدۀ 7 قم، تا زمان انقراض حكومت در ایلام متحد بودهاند و پساز این زمان، ظاهراً انزان استقلال یافته است. مركز انزان را نیز شهر گابه (جی) دانستهاند (كیهان، 2 / 413؛ نیز نك : اصفهانی، 7؛ دایرةالمعارف ... ، 1 / 162). همچنین بكری اصفهان را متعلق به پارس میداند (نك : شوارتس، 583). هرتسفلد نیز انشان یا انزان را نام قدیم منطقۀ پارس دانسته است (ص 180, 188). بههرحال، هرچند ناحیۀ گابیانه را در دورۀ هخامنشی جزو منطقۀ پارس به حساب آوردهاند (ماركوارت، 29)، اینكه مركز اقتدار هخامنشیان، پیشاز كورش، اسپاهان بوده، و پساز این دوره نام انزان به گابیان تبدیل شده باشد (كیهان، همانجا)، مورد تردید است؛ البته در دورۀ هخامنشی، ظاهراً شهر جی (گابی، گابیانه) یكی از اقامتگاههای شاهی به شمار میرفته (هرتسفلد، 222؛ لاكهارت، 19)، اما این نام خود عنوان «بلوكی» از «ولایت» پرتیكان (شفقی، 161) یا همان پارا ایتاكا (ماركوارت، 28) نیز بوده است. از سوی دیگر، ابنخردادبه اصفهان و تمام منطقۀ جبال را درگذشته متعلق به سرزمین پهلوی، یعنی قلمرو پارتها، میداند (ص 57؛ قس: فندریابل، 45). ابنفقیه این منطقه را، كه «پهله» نیز نوشتهاند (رزمآرا، 1)، با منطقۀ جبال (ماد بزرگ) یكی میداند و ناحیۀ اصفهان را نهایتاً جزئی از آن برمیشمارد (نك : شوارتس، 588). در اواخر دورۀ اشكانی، ناحیۀ اصفهان دارای پادشاه مستقلی به نام شاذشاپور بوده است (ماركوارت، 29). در اواخر سدۀ 3 قم و آغاز دورۀ ساسانی، اردشیر طی نبردی، شاذشاپور را میكشد و این ناحیه را به تصرف خود درمیآورد (گوتشمید، 233؛ كریستنسن، 107). طی دورۀ ساسانی، این ناحیه كه مركز آن گابی (دیاكونف، م.، 375) یا گابیانه (شوارتس، 582) یا گی («شهرستانها ... »، 430) خوانده میشد و تحت فرمانروایی مرزبان خاصی بود (كریستنسن، 159)، یكی از نواحی نوزدهگانۀ كوست نیمروز ــ بهمعنای بخش جنوبی ــ یعنی یكی از بخشهای چهارگانۀ ایرانزمین، به شمار میرفت (ماركوارت، 16-17). گفتهاند اهمیت این ناحیه طی این دوره تا به آن حد بود كه ادارۀ آن را معمولاً به یكی از شاهزادگان و یا حتى به ولیعهد میسپردند (نك : كریستنسن، 129، حاشیه). قباد اول طی دوران سلطنت خود (499-531 م)، ناحیۀ اصفهان را به دو بخش (استان) تقسیم كرد: گی (جی) و تیمره (ماركوارت، 27-28). بهگفتۀ حمزۀ اصفهانی، اصفهان مانند ری یك كوره داشت كه كیقباد با افزودن ولایتی دیگر به آن، آن را استان ایرانو ثارث كواذ نامید. این همان كورهای بود كه در زمان هارونالرشید، جزو ناحیۀ قم شد (ص 35؛ نیز نك : ماركوارت، 228، حاشیه). حمدالله مستوفی اصفهان را «دارالملك» كیقباد میداند و مینویسد: كیقباد یك نیمۀ عراق [عجم] را از توابع آن ساخت ( تاریخ ... ، 87). طی دورۀ ساسانی، ناحیۀ اصفهان یكی از مراكز مهم كشاورزی به شمار میرفت و شهر مركزی آن (جی) مهمترین شهر در ایران مركزی بود (فرای، 11, 23). این مركز لااقل در اواخر این دوره، مركز واسپوهران (شاهزادگان و نجبا) به شمار میآمد و واسپوهران در آنجا اقامت داشتند (كریستنسن، 530). بهطوركلی، اصفهان را بهعنوان مركزی مهم گاهی قسمتی از پارس، و گاهی قسمتی از قلمرو ماد، و طی دورههایی بهعنوان ناحیهای مستقل برشمردهاند؛ اما كتیبههای گلی ساسانی نشان میدهند كه این ناحیه دستکم در پایان دورۀ ساسانی، جزو قلمرو ماد نبوده است (فرای، 11).دربارۀ فتح اصفهان توسط مسلمانان و گسترش اسلام در این ناحیه، اخبار گوناگونی گزارش شده است. البته یكی از هدفهای مسلمانان فتح اصفهان، قم و كوهستان، و از آن طریق تصرف خراسان بود (اشپولر، 248). از سوی دیگر، طبری خبر میدهد كه وقتی خلیفۀ دوم، عمر، دربارۀ فتح اصفهان، پارس و آذربایجان با هرمزان مشورت كرد، هرمزان در بیان اهمیت اصفهان گفت: فارس و آذربایجان دو بال است و اصفهان سر. اگر یكی از دو بال را قطع كنی، بال دیگر بر جای باشد، اما اگر سر را قطع كنی، هر دو بال بیفتد. پس، از سر آغاز كن (4 / 142؛ نیز نك : ابونعیم، 1 / 21؛ آوی، 80). افزون بر این، بهروایت از ابوحاتم سیستانی، اصفهان را از نظر اهمیت، ناف عراق [عجم] دانستهاند (همانجا). خلیفۀ دوم در 21 ق / 642 م، عبدالله بن عبدالله، از سران انصار، را بهسوی اصفهان فرستاد (طبری، 4 / 138- 139). اما بهگفتۀ بلاذری، خلیفۀ دوم عبدالله بن بُدیل بن ورقاء خزاعی را در 23 ق به اصفهان فرستاد و عبدالله پساز نبردی كماهمیت، جی و سپس یهودیه را به صلح فتح كرد (ص 137؛ نیز نك : ابنفقیه، 96)؛ البته طبری این خبر را نادرست دانسته، نوشته است: «عبدالله بن بدیل در آن زمان كودكی بیش نبوده است» (4 / 139). بهگفتۀ حسن بن محمد قمی، بیشتر نواحی اصفهان به جنگ و قهر و بهدست ابوموسى اشعری فتح شد (ص 25؛ نیز نك : بلاذری، 138). طبری سال فتح اصفهان را 21 ق میداند (4 / 139-141)، حال آنكه دیگران سالهای 23 و 24 ق را ذكر كردهاند (ابنفقیه، همانجا؛ یعقوبی، 50؛ یاقوت، بلدان، 1 / 298).میزان جزیه و خراج مردم اصفهان را در سال نخست فتح، 40 هزار درهم ذكر كردهاند (آوی، 49). ظاهراً طی سالهای پساز فتح اصفهان، از آبادانی این ناحیه كاسته میشود كه گویا این امر به مقاومتهای سالهای آغازین فتح مربوط است. صاحب مجمل التواریخ مینویسد: «در زمان فتح اصفهان، از 7 شهر این ناحیه تنها 3 شهر باقی مانده، و مابقی خراب شده بود. این شهرها كه در نزدیكی یكدیگر قـرار داشتند و بـر روی هم اصفهان خوانـده میشدند، عبارت بودند از: مدینه (شهرستان یا جی)، مهرین، شادریه (سارویه)، درام، قه، كهنه (كهته یا كهثه) و جار» (ص 525). شهرهای باقیمانده به هنگام فتح اصفهان عبارت بودند از: جی، قه و مهرین (رفیعی، 2). ابنبلخی در فارسنامه، مهرین را نام ناحیه، و سارویه را در میان شهرستان بهعنوان یكی از بناهای برجایمانده ذكر میكند كه «اصفهانیان آن را هفت هلكه گویند» (ص 34- 35). طی همین دوره و پساز آن، وسعت ناحیۀ اصفهان رو به كاهش نهاد. بهگفتۀ ابنرسته، بهسبب ناخشنودی اهالی قم و كرج (کرجِ ابودلف) از وضع مالیاتها و تمایل آنها به جدایی از ناحیۀ اصفهان، خراج این دو شهر از اصفهان جدا گردید (ص 180). این جدایی ظاهراً به زمان هارونالرشید (170-193 ق) بازمیگردد (ماركوارت، 27). كاشان نیز در همین زمان، از ناحیۀ اصفهان جدا شد و برخی از قسمتهای دیگر اصفهان نیز طی این دوره به پارس پیوستند (شوارتس، 583). از سوی دیگر، برخی جغرافینگاران اسلامی، شهرهای یزد، نائین، اردكان (نك : همو، 582) و میبد (یاقوت، همان، 5 / 240) را نیز جزو شهرهای ناحیۀ اصفهان بهشمار آوردهاند.ابنرسته ناحیۀ اصفهان را 20 رستاق برشمرده كه مجموعاً 300‘2 قریه را در بر میگرفته است (ص 180، 182). ابونعیم رستاقهای ناحیۀ اصفهان را، بعد از جداشدن قم، 23 رستاق مینویسد (1 / 14). ابنفقیه ناحیۀ اصفهان را شامل 17 رستاق میداند كه هر رستاق، بهجز دهكدههای نوبنیاد، 360 دهكدۀ كهن داشته است (ص 98). بدین ترتیب، ناحیۀ اصفهان در سدههای آغازین اسلامی، از لحاظ ادارۀ امور و نیز وسعت، پیوسته در حال دگرگونی بوده است. این ناحیه در زمان هشام اموی با ری و قومس یكی بود، در زمان معتضد، خلیفۀ عباسی، همراه نهاوند در دست حاكم كرج، ابودلف، بود (نک : شوارتس، همانجا)، و در زمان هارونالرشید بیشترین تغییرات را یافت (همانجا؛ نیز ماركوارت، همانجا). ناحیۀ اصفهان در آثار جغرافینویسان اسلامی معمولاً جزو منطقۀ جبال (از سدۀ 6 ق / 12 م، عراق عجم) و از اقلیم چهارم به شمار میرفت (ابنحوقل، 306؛ آوی، 8؛ نیز نك : گایگر، II / 383)، اما برخی این ناحیه را مستقل از جبال دانستهاند (نك : ابنرسته، 122). ابوالفدا از قول ابنحوقل، آن را واقع در جنوبیترین منطقۀ جبال معرفی میكند (ص 489)، اما در متن صورة الارض، اصفهان از شهرهای شرق جبال معرفی شده است (نک : ابنحوقل، 304). یعقوبی غالب اهالی رستاقهای اصفهان را كشاورز میداند و در كنار ساكنان اصلی، از سكنۀ كرد و عرب خبر میدهد (ص 50-51) كه ظاهراً در دورۀ فتوحات اسلامی به این منطقه كوچیده بودند (نك : اشپولر، 248). اصفهان در سدۀ 5 ق / 11 م، شامل 800 پاره دیه و مزرعه بوده است (آوی، 47). حمدالله مستوفی ولایت اصفهان را شامل 8 ناحیه میداند كه بهترتیب عبارت بودند از: جی، ماربین، كرارج، قهاب، برخوار، لنجان، براآن و رویدشت (نزهة ... ، 50-51). اصفهان در دورۀ صفوی، یكی از ایالتهای پنجگانۀ كشور به شمار میآمد. این ناحیه كه در دورۀ قاجار، هنوز جزو عراق عجم بود (ندیمالملك، 145)، برابر 45 در 30 فرسنگ وسعت داشت كه حدود 3/ 1 آن بیابان و كوه، و بقیه مزروع و آباد بوده است (تحویلدار، 9). در 1325 ق، پساز وضع قانون تشكیل ایالات و ولایات، اصفهان یكی از ولایات دوازدهگانۀ كشور شد كه دارای یك شهر، 9 بلوك، 8 محل، 2 قصبه و 5 ناحیۀ اصطلاحی بود (اصفهانی، 21؛ بدیعی، 2 / 221). اسامی بلوكات این ناحیه عبارت بودند از: جی، برخوار، قهاب، براآن، رویدشت، ماربین، لنجان، كرون و كرارج (اصفهانی، همانجا). در 1310 ش، شمار بلوكات اصفهان را 16، و جمعیت تقریبی آن را (بدون محاسبۀ شهر اصفهان)، 170‘384 تن نوشتهاند (كیهان، 2 / 423-424).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید