صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه ایران / آشتیانی، لهجه /

فهرست مطالب

آشتیانی، لهجه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : پنج شنبه 30 شهریور 1402 تاریخچه مقاله

آشتیانی، لهجۀ \lahje-ye āštiyānī\، در طبقه‌بندی لهجه‌های ایرانی، آشتیانی از زمرۀ لهجه‌های مرکزی ایران به شمار می‌آید و با لهجه‌های وَفْسی و آمُره‌ای قرابت دارد (مقدم، 132؛ ایرانیکا، II / 848). در 1335 ش، این لهجه در 7 محله از بخش غربی آشتیان متداول بود و تنها روستاییانی که بیش از 40 سال داشتند و در آن زمان شمار آنان بیش از 500‘1 تن نبود، بدان سخن می‌گفتند. محتمل است که اکنون تنها شمار اندکی از پیرمردانِ اهل محل این لهجه را بدانند و فارسی به‌تدریج جای لهجۀ قدیم را گرفته است (کیا، مقدمه، 1-2). تنها آثار مکتوب قدیمی به این لهجه، اشعار میرزا محمدعلی بلبل آشتیانی (سدۀ 11 ق / 17 م) است که در اصفهان، پایتخت صفویان، مستوفی بود. از اشعار او چند نسخۀ خطی در دست است که کهن‌ترین آنها بیاضی است که بیش از 100 سال پیش نوشته شده است (مقدم، 124-126). 
از مختصاتِ آواشناسی این لهجه، به کار رفتن «ژ» در وسط و آخر کلمات، غالباً به‌جای «ج» فارسی است، مانند واژو (vāžev) = واجب؛ کاژ (kāž) = کاج. همچنین در این لهجه «ح» و «ع» (حروف حلقی عربی) هم در کلمات عربی‌الاصل و هم در کلمات فارسی دیده می‌شود؛ مثال: حُقَّه (ḥoqqa) = حقّه؛ حریس (ḥarīs) = حریص؛ حویژ (ḥavīž) = هویج؛ حار (ḥār) = هار؛ شعله (šoʿla) = شعله؛ سَعْوون(saʿvūn) = صابون؛ عسب (ʿasb) = اسب (نک‍ : کیا، 52، 53، 55، 100، 110، 115، 131، 183). 
در لهجۀ آشتیانی، دو جنس وجود دارد: مذکر و مؤنث. اسمهای مفرد مؤنث به مصوّت a (فتحه) بدون تکیه ختم می‌شوند و تکیه بر روی هجای ماقبل آن است؛ درحالی‌که در کلمات مذکر، مختوم به a، تکیه روی آخرین هجا ست؛ مثال: úa = آب (مؤنث)؛ várfa = برف (مؤنث)؛ kiyá = خانه (مذکر). در ضمایر و افعال تفاوتی میان مذکر و مؤنث وجود ندارد. علامت جمع در این لهجه گل (gal) و گلان (galān) است، مانند ماگل (māgal) = مادران؛ پورگلان (pūrgalān) = پسران. علامت مؤنث (-a) در جمع می‌افتد، مانند دتگلان (detgalān) = دختران، جمعِ دت (deta) ( ایرانیکا، همانجا؛ کیا، 146، 186). 
از مشخصات این لهجه وجود دو ضمیر شخصیِ منفصل برای اول شخص و دوم شخص مفرد است: از (az) = من، که در حالت فاعلی به کار می‌رود و دیگری من (mon) = من، در حالتهای دیگر. مثال: از اشم ده (az ešom deh)= من می‌روم به ده؛ بیسد من بار گرد من دبی (bīsd man bār gorda mon da bī) = بیست من بار بر گُردۀ من بود؛ تو (to) در حالت فاعلی و ت (ta) = تو، در حالتهای دیگر ( ایرانیکا، همانجا؛ نیز نک‍ : مقدم، 122-123). 
ضمایر منفصل عبارت‌اند از: از، منaz, mon) ) = من؛ تو، ت (to, ta) = تو؛ یان (yān) = او، آن؛ امه (ema)؛ اسمه (esma)؛ آنگله، یانگله (āngala, yāngala) = آنان. ضمایر متصل عبارت‌اند از: م، ـ ت، ـ س، ـ من (-mon)، ـ تان، ـ سان ( ایرانیکا، همانجا). 
در این لهجه، همانند دیگر لهجه‌های مرکزی ایران، دو گونه تصریف برای فعل ماضی وجود دارد. افعال لازم از مادۀ ماضی ساخته می‌شود که شناسه‌های فعل ماضی را در آخر آن می‌افزایند. مثال: بسییام (besiyām) = رفتم؛ بمین (bemīne) = آمدند. افعالِ متعدیِ ماضی نیز از مادۀ ماضی ساخته می‌شوند، اما به دنبال آنها شناسه‌های فعلی نمی‌آید، بلکه ضمایر شخصی متصل در پیش می‌آیند که نشان‌دهندۀ شخص و عددند. مثال: ام دی (em dī) = دیدم؛ زنت ها گت (zanat hā gete) = زن گرفته‌ای؛ بس کوات (be-s kovāt) = او زد؛ یانسان و دار کوات (yānesān va dār kovāt) = او را به دار زدند. فعل مضارع (هم لازم و هم متعدی) از اتصال شناسه‌های فعلی مضارع به دنبال مادۀ مضارع ساخته می‌شود. مثال: بوینم (bevīnom) = ببینم؛ داری (dārī) = داری؛ ادخند (ed-xando) = می‌خندد؛ اد آز (ed-āzo) = می‌گوید؛ بسّیم (bessīm) = برویم. از پیشوند فعلی نقش‌دار اد ـ (ed-، یا پیش از بعضی صداها et- یا e-) برای ساختن افعال ماضی و مضارع استمراری، و از ب ـ / ب ـ (ba- و be-) برای ساختن افعال امر، مضارع التزامی و ماضی مطلق استفاده می‌شود. مثال: ادبر (ed-baro) = می‌بَرَد؛ اتاز (ettāzo) = می‌تـازد. پیشوندهای فعلی دیگر عبـارت‌اند از: در ـ (dar-)، ها ـ (hā-)، وا ـ (vā-) و ور ـ (var-). شناسه‌های افعال عبارت‌اند از: ـُ م (-om)، ـ ی (-ī)، ـ اُ (-o)، ـ ایمه / ـ مه (-īme / -me)، ـ ایده / ـ ده (-īde / -de)، ـ انه (-one) (همان، II / 848-849؛ مقدم، همانجا). 
بعضی از کلمات این لهجه که از لحاظ زبان‌شناسی جالب تـوجه‌اند، عبـارت‌انـد از: اسبه (esba) = سگ؛ اشنیـزه (ešnīza) = آرنج؛ انگنه (engena) = ساس؛ انزا (anazā) = ناپسری، نادختری؛ برمه (barma) = گریه؛ خرمه (xorma) = رتیل؛ خوه (xava) = هوو؛ شیوی (šīvī) = پیراهن؛ شیف (šīf) = شاخۀ نورسته؛ مسدر (masdar) = بزرگ؛ وزار (vezār) = هرس؛ ون (van) = انداختن؛ وشند (vašand) = باران (نک‍ : کیا، 7، 8، 13، 59، 64، 115، 165، 186، 187، 232). 

مآخذ

 کیا، صادق، گویش آشتیان، دفتر نخست، واژه‌نامه، تهران، 1335 ش؛ مقدم، محمد، گویشهای وفس و آشتیان و تفرش، تهران، 1328 ش؛ نیز: 

Iranica

احمد تفضلی (دبا)

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: