آفریقای جنوبی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 13 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/Fa/article/240229/آفریقای-جنوبی
یکشنبه 28 بهمن 1403
چاپ شده
4
قانون عمومی جمهوری بر شیوۀ قانونگذاری رومی ـ هلندی استوار است. قوۀ قضاییه متشکل از دادگاه قانون اساسی، دادگاه عالی استیناف، دادگاههای عالی، و دادگاههای دادرسی است. مقامات سنتی در ارتباط با اعمال قوانین عرفی تاحدی اختیار دارند؛ اینگونه قوانین که منبعث از سنتهای بومی آفریقایی هستند، در برخی نواحی کشور پذیرفته شدهاند. کنگرۀ ملی آفریقا (تأسیس: 1912 م) مهمترین حزب سیاسی کشور به شمار میرود. این حزب که از 1960 تا 1990 م ممنوع بود، در انتخابات آزاد 1994 م اکثریت آراء را به دست آورد و از آن پس، از یک سازمان آزادیبخش ملی به یک حزب سیاسی تبدیل شد. دیگر احزاب مهم آفریقای جنوبی عبارتاند از: حزب آزادی اینکاتا (عمدتاً یک سازمان قوم زولو)، جبهۀ آزادی (یک حزب دستراستی سفیدپوستان)، حزب دمکرات (با سابقۀ فعالیتهای لیبرالی در بین سفیدپوستان) و حزب کنگرۀ پانآفریکانیست (گروهی که در 1959 م از حزب کنگرۀ ملی آفریقا انشعاب کرد). حزب دیگری که در 1914 م تأسیس شد و در تاریخ آفریقای جنوبی، ازجمله اِعمال سیاست آپارتاید، نقش مهمی بر عهده داشت، حزب ملی است که از 1948 تا 1994 م بر کشور حاکم بود. این حزب هماکنون با نام جدید حزب نوین ملی فعالیت دارد.
درحالیکه مقولۀ نژادی مشخصاً در مقررات بهداشتی در دورۀ آپارتاید قید نشده بود، خدمات درمانی برای مردمان آفریقای جنوبی همواره نشانگر نابرابریهای اقتصادی و سیاسی جامعه و به همین ترتیب، پیامدهای اِعمال سیاست آپارتاید در زمینۀ جداییگزینی سکونتگاهی و اداری و حمایت عمدی نامتعادل درمانی حکومت بوده است. گرچه جداییگزینی بیمارستانی پایان پذیرفته، اما دسترسی به خدمات درمانی در نواحی سیاهپوستنشین قدیمی هنوز بسیار ناچیز است. وضعیت بهداشتی سیاهپوستان بهطورکلی نامناسب است؛ سوءتغذیه شاید مهمترین نمونۀ فراگیر آن، بهویژه در بین کودکان روستایی باشد. اختلاف گستردهای از لحاظ نرخ مرگومیر نوزادان وجود دارد که در بین سفیدپوستان به حداقل، و بین سیاهپوستان روستانشین به بیشترین حد خود میرسد. تعداد افرادی که آلوده به ویروس ایدز هستند، در طول دهۀ 1990 م، بهویژه در بین سیاهپوستان، بهشدت افزایش یافت، تا جایی که این کشور در آغاز سدۀ 21 م، در بالاترین ردههای برآوردهای سازمان ملل از نظر آلودگی به این ویروس قرار گرفت. نظام درمان عمومی و فراگیر در شهرهای بزرگ و کوچک برقرار است. بعضی از بیمارستانهای بزرگ عمومی زیر نظر دانشکدههای پزشکی قرار دارند، اما بیمارستانهای واقع در نواحی قدیمی سیاهپوستنشین با انبوه مراجعان روبهرو هستند. بسیاری از بیمارستانهای خصوصی تنها در دسترس افرادی که درآمد بالایی دارند و هنوز اغلب از سفیدپوستان هستند، قرار دارد. بیشتر کارکنان دائمی تاحدی از حق بیمۀ درمانی برخوردارند، اما بهسبب آنکه نسبت بالایی از سیاهپوستان در استخدام رسمی نیستند، اتکا بر بیمۀ کارکنان موجب نوعی الگوی نارسای دسترسی (به خدمات درمانی) شده است. در مقابل، پزشکان عمومی و متخصص خصوصی در خدمت افراد مرفه جامعه قرار دارند.دولت آفریقای جنوبی برخی امکانات رفاهی را تأمین کرده است، ازجمله تعیین حقوق تقاعد پس از سن بازنشستگی برای تمام شهروندانی که درآمد ماهیانۀ آنها کمتر از سطحی معین است. مهمترین مسائل اثرگذار بر شرایط اجتماعی در آفریقای جنوبی عبارتاند از: نرخ بیکاری و فاصلۀ زیاد بین سطح درآمدی سفیدپوستان و سیاهپوستان. طی دهۀ 1980 م برنامههای تأمین زمین برای ساخت مسکن برای محرومان، بهویژه سیاهپوستان، در اطراف شهرها به اجرا درآمد، اما بحران مسکن هنوز بهسبب رشد فزایندۀ جمعیت و مهاجرت به شهرها بهطور جدی مطرح است. سیاست مسکن از اوایل دهۀ 1990 م بر نقش توأمان بخشهای خصوصی و دولتی تأکید دارد. حق آموزشهای پایه در قانون اساسی آفریقای جنوبی تضمین شده است. بر این مبنا، آموزش برای تمام کودکان بین 7 تا 16ساله اجباری است که به یکی از 11 زبان رسمی به انجام میرسد. آفریقای جنوبی دارای مؤسسات آموزش عالی متعددی است که قدیمیترین و بزرگترین آنها دانشگاه آفریقای جنوبی (UNISA) است. این دانشگاه در اصل در کیپتاون تأسیس شد، اما هماکنون مقر اصلی آن در پرتوریا قرار دارد و شامل آموزش مکاتبهای به زبانهای انگلیسی و آفریکانس است.
تاریخ آفریقای جنوبی تقریباً تمام گذشتۀ حضور شناختهشدۀ انسان اولیه و اسلاف او، یعنی حدود بیش از 3 میلیون سال را در بر میگیرد و شامل جابهجایی دستههای کوچک انساننماها در گسترۀ منطقۀ ساوان، سرآغاز گلهداری و زراعت بهعنوان شیوههای زیستی، و برپایی مراکز بزرگ شهری میشود. در طول این گسترۀ متنوع انسانی چندین روند را میتوان تشخیص داد: تحول فنی و اقتصادی، نظامهای انتقالی باورها و در مراحل اولیۀ بشری، ارتباط متقابل تکامل کالبدی و رفتار اکتسابی یا فرهنگ. در گذر بیشتر این دورۀ زمانی، گذشتۀ آفریقای جنوبی ضمناً بیانگر پیشینۀ عرصهای بس وسیعتر به شمار میآید و تنها در چند سدۀ اخیر است که سرزمین واقع در منتهاالیه قارۀ آفریقا ــ یعنی کشور آفریقای جنوبی ــ تاریخی مختص به خود یافته است. نخستین موجوداتی که بهعنوان اسلاف انسانهای امروزین شناخته شدهاند، استرالوپیتکها (بهمعنای لفظی میمونهای جنوبی) هستند. اولین نمونۀ اینگونه انساننماها که در 1924 م یافته شد، جمجمۀ کودکی بود که در یک محوطۀ معدنی در تائونگ ــ که امروز استان شمال غربی خوانده میشود ــ پیدا شد. از آن پس، بقایای فسیلی استرالوپیتکهای بیشتری در غارهای آهکی مناطق دورتر، در شمال شرقی استرکفونتین، اسوارتکرانس و کرومدرایی (که مجموعاً در 1999 م بهعنوان میراث جهانی شناخته شد) یافت شد.
گذشتۀ پیش از تاریخ آفریقای جنوبی برحسب الگوهای گستردۀ فناوری به چندین مرحله تقسیم میشود: مرحلۀ آغازین بین اتکا بر ابزار سنگیِ نازکشده و بُرنده، یعنی عصر سنگ، و توانمندی در پردازش آهن (عصر آهن). عصر سنگ: عصر سنگ در جنوب آفریقا خود به چند دوره تقسیم میشود که عبارتاند از عصر آغازین دورۀ پارینهسنگی (پالئولیتیک) یا عصر سنگ متقدم (ح 000‘500‘2 تا 150 هزار سال پیش)؛ دورۀ مزوزوئیک یا عصر سنگ میانی (ح 150 تا 30 هزار سال پیش)؛ و دورۀ نوسنگی (نئولیتیک) یا عصر سنگ اخیر (ح 30 تا دو هزار سال پیش). ابزار سنگی سادهای که همراه با بقایای اسکلت استرالوپیتکها یافت شده است، به مرحلۀ نخستین عصر سنگ متقدم تعلق دارد. احتمال میرود سالهای اولیۀ عصر سنگ متقدم در آفریقای جنوبی با حضور گونههای انساننماها که به عنوان هوموارکتوس (انسان راستقامت) شناخته میشوند، همراه بوده است. سنگهای تغییر شکل یافتۀ ساده، تبرهای دستی، ابزار تراش و دیگر ابزارهای دولبه برای مقاصد مختلف، ازجمله خردکردن گوشت جانوران، کندن پوست و شیارزدن زمین برای مواد غذایی گیاهی از ابزارهای این دوره است. محلهای باستانشناختی متعلق به این دوره بیشتر عبارتاند از محوطههای باز که اغلب در کنار رودخانهها و دریاچهها قرار گرفتهاند و در مواردی پناهگاههای سنگی، نظیر غار مونتاگو در منطقۀ کیپ. تحول در دورۀ سنگ متقدم بطیء بود، زیرا طی بیش از یک میلیون سال و در عرصهای گسترده، تنها تفاوتهای ناچیزی در شکل ابزار سنگی پدید آمد.دورۀ زمانی طولانی تکامل کالبدی و فرهنگی به دورۀ تحول سریعتری در حدود 200 هزار سال پیش، یعنی عصر سنگ میانی، منتهی شد. تبرهای دستی و ابزار سنگی بزرگ دولبه جای خود را به تکهها و تیغههای سنگیای داد که بهصورت اجزایی برای ابزار دستهدار و ترکیبی به کار میرفت. آثار این مرحله از فناوری که عصر سنگ میانی خوانده شده است، در محوطههای متعددی در آفریقای جنوبی مشاهده میشود. در این دوره نیز محوطههای زیستی باز و پیشآمدگیهای سنگی بهعنوان پناهگاه مورد استفاده بود. فنون اصلی و ابزارسازی در دورۀ سنگ متأخر زمینهساز تحول دیگری در حدود 40 هزار سال پیش شد. ابزارهای سنگی کوچک و ظریفتری که میکرولیت خوانده میشوند، گسترش یافتند، حالآنکه ابزار برنده و پیکانهای سنگینتر دورۀ سنگ میانی کمتر یافت میشدند. باستانشناسان این مرحله از فناوری را عصر سنگ متأخر نامیدهاند. مجموعههای متعدد ابزار سنگی در محوطههای باستانشناختی آفریقای جنوبی نشانگر تنوع زیاد در طول این دورۀ زمانی و در گسترۀ این شبهقاره است. بقایای مواد غذایی گیاهی در محوطههایی نظیر غار ملکهوتبوم، دهاگن و دیپکلوف در منطقۀ کیپ از این دوره بهخوبی محفوظ ماندهاند. افزون بر این، از این دوره کندهکاریهای متعددی بر سطوح سنگی، بیشتر در دشت مرتفع داخلی، و نقاشیهایی بر روی دیوارۀ پناهگاههای سنگی در مناطق کوهستانی بر جای مانده است که ظاهراً در یک دورۀ زمانی 25هزارساله پدید آمدهاند.
شیوههای جدید زندگی تاریخی در آفریقای جنوبی حدود 2 هزار سال پیش آغاز شد. تا آن زمان، جماعتهای انسانی از طریق گردآوری غذای گیاهی و شکار، تلهگذاری و پاککردن لاشۀ جانوران بقا یافته بودند، اما با آغاز زراعت، انسانها بهرهگیری از جانوران اهلی و گیاهان را آغاز کردند. این امر خود به افزایش بطیء، اما مداوم جمعیت و در کنار دیگر موارد، به سازمانبندی پیچیدهتر سیاسی و مذهبی دامن زد. محصولات گیاهی کشتشده و گاو، گوسفند و بز در مجاورت روستاهای دائمی و شهرهای کوچک منطقۀ شرقی، جایی که باران کافی میبارید، نگهداری میشد. دامهای اهلی در منطقۀ خشک غربی توسط رمهگردانهای کوچرو که با گلههای خود در گسترۀ وسیعی جابهجا میشدند، پرورش مییافت. بقایای باستانشناختی زارعان در مناطق شرقی آفریقای جنوبی بهخوبی قابلردیابی است. محوطههای اولیه به سدۀ 3 م مربوط میشوند، هرچند زراعت در این زمان بهاحتمال بهخوبی گسترش یافته بود. تکههای سفال کندهکاریشده شاخص استقرارگاههای اولیۀ روستایی در منطقۀ امپومالانگا و قسمتهایی از منطقۀ کوازولو ـ ناتال است. عصر آهن: ازآنجاکه زارعان نخستین از کاربرد آهن آگاهی داشتند، محوطههای باستانشناختی آنان را عصر آهن (ح 200 م) لقب دادهاند. گروههای جدید انسانی که در این دوره به آفریقای جنوبی آمدند، پیوند نزدیکی با آفریقای شرقی داشتند. آنان مستقیماً اسلاف مردمان بانتوزبانی بودند که امروز اکثریت جمعیت آفریقای جنوبی را تشکیل میدهند. زارعان عصر آهنِ متقدم به کشت محصولات، کندن گیاهان با بیلچه و داس آهنی، پرورش گاو و گوسفند، و بهمنظور تکمیل فعالیت زراعی خویش، به گردآوری غذای گیاهی و شکار میپرداختند و در صورتی که در نزدیکی سواحل زندگی میکردند، به ماهیگیری میپرداختند. در جاهایی که شرایط برای کشاورزی مساعد بود، ازجمله در درۀ رودخانۀ توگلا در شرق، سکونتگاههای روستایی تا چندصد تن را در خود جای میداد. بازرگانی نیز بین گروههای زارع برقرار بود. شواهدی از تخصص در تولید نمک در منطقۀ شمال شرقی و در بین گروههای شکارچی و گردآورندۀ خوراک، که در بیشتر قسمتهای جنوب آفریقا پراکنده بودند، دیده شده است. سرهای سفالی به اندازۀ طبیعی در نزدیکی شهر لیدنبورگ (ماشیشینگ کنونی) در شرق آفریقای جنوبی، متعلق به سدۀ 7 م، تنها آثاری است که از مردمان ساکن در این ناحیه به دست آمده است. روستاهای عصر آهن متقدم در نواحی پست و کمارتفاع، نظیر درههای رودخانهای و دشت ساحلی که جنگلها و مناطق ساوان کشاورزی انتقالی را امکانپذیر میساختند، برپا میشد. البته، از سدۀ 11 م بهبعد که بهصورت قراردادی، عصر آهن متأخر نامیده میشود، جماعتهای زارع در چمنزارهای مرتفع سکنا گزیدند. هنوز معلوم نیست که اینگونه محوطههای زیستی توسط مهاجمان برپا شده، یا نشانگر گسترش دانش جدیدی نزد جمعیتهای موجود بوده است. جماعتهای جدید در بسیاری نواحی شکلهای متفاوتی از کوزهگری و ساخت روستاها با سنگ را آغاز کردند. تحولات دیگری هم در شمال پدیدار شد. بازرگانان عرب در پی یافتن عاج، پوست جانوران و دیگر کالاهای غریب، سکونتگاههای کوچکی در سواحل تانزانیا و موزامبیک برپا داشتند. مهرههایی که آنان عرضه میداشتند، بهنوبۀ خود به روستاهای واقع در داخل سرزمین رخنه کرد و این نخستین نشانههایی بود که خبر از برپایی ساختارهای اقتصادی و اجتماعی پیچیدهتر مرتبط با تجارت دوردست میداد. درۀ خشک رودخانۀ لیمپو که مورد توجه زارعان اولیه نبود، به صورت مسیری تجاری درآمد. محوطههایی نظیر پونتدریفت (ح 800 - 1100 م) و شرودا (سدۀ 9 م) نشان میدهند که ساکنان آنها هم از نظر تعداد دام و هم از لحاظ مهرههای تجاری، غنی بودند. درۀ رودخانۀ لیمپو نیز عرصهای بود که سکونتگاههای بامباندیانالو و ماپونگوبوئه در آنجا برپا شده بودند و در طول سدۀ 11 م، به صورت نخستین مراکز شهری آفریقای جنوبی درآمدند. ماپونگوبوئه که در آغاز روستایی بزرگ، همچون شرودا و پونتدریفت بود، بهسرعت به شهر کوچکی با حدود 10 هزار تن جمعیت تبدیل شد.
نخستین کشتیهای پرتغالی به امید دستیابی به سهمی از تجارت پرسود اعراب در شرق، در 1488 م به دماغۀ امیدنیک راه یافتند. در سدۀ بعدی، ناوهای بیشماری به سواحل آفریقای جنوبی رسیدند، اما تماس مستقیم با آفریقای جنوبی در واقع با ورود دستههای بازمانده از کشتیشکستگانی همراه شد که به امید نجات و یا رسیدن به سکونتگاههای پرتغالیان در شمال و موزامبیک امروزی، اردوگاههایی در آنجا برپا داشتند. از سدۀ 17 م، هم بریتانیاییها و هم هلندیها با حضور پرتغالیها در مسیر دریای کیپ به مقابله پرداختند. بریتانیا در 1620 م سکونتگاهی موقت در خلیج تیبل، و در 1652 م کمپانی هلندی هند شرقی پایگاهی کوچک در پاییندست دامنههای کوه تیبل برای تأمین مایحتاج ناوهای خود برپا داشتند. این منطقه از 1770 تا 1870 م در اقتصاد سرمایهداری جهانی ادغام شد. بوئرهای مهاجر که کمتر زیر نفوذ کمپانی هند شرقی بودند، بهسوی منطقۀ نیمهبیابانی کارو، واقع در مرکز کیپ، پیشروی کردند و با مردمان کشاورز آفریقایی در طول خطی که از پاییندست درههای رودخانهای اورنج و وال شروع میشد و تا دریا، در اطراف رودخانۀ گامتوس (غرب پورت الیزابت فعلی) ادامه مییافت، برخورد کردند. این جوامع آفریقایی کشاورز از خود مقاومت نشان دادند، اما حتى در اوج قدرت خویش در 1860 م قادر به اتحاد کامل و بیرونراندن اروپاییان نشدند. نقطۀ عطف برای مستعمره در 1806 م و هنگامی بود که بریتانیا مستعمرۀ کیپ را درخلال جنگهای ناپلئون به تصرف درآورد. در آغاز، اهمیت این مستعمره به جایگاه و عملکرد آن بهعنوان پایگاهی راهبردی (استراتژیک) برای حفاظت از امپراتوری بریتانیا در هندوستان بود؛ هرچند در سالهای بعد، به صورت یک بازار، سرچشمۀ مواد خام و سکوی برونکوچی از بریتانیا درآمد. پس از دهۀ 1760 م، جوامع آفریقایی بهسرعت در معرض فعالیتهای بازرگانان عاج و برده از خلیج دلاگوآ، اینهامبانه و پاییندست رودخانۀ زامبزی در شمال شرقی و همچنین بازرگانان و مهاجمانی که در کیپ در جنوب مستقر بودند، قرار گرفتند. این جوامع کشاورز در پاسخ به این تهاجمات، چند ولایت خواهرخوانده بـرپـا داشتند کـه ازلحاظ ساختـار، مقیـاس و توان نظامی از آنچه پیش از آن وجود داشت، متفاوت بودند. پدی و سوازی در شرق، هایفلد و زولو در جنوب رودخانۀ پونگولا، سوتو در شرق درۀ رودخانۀ گالدون، گازه در طول پاییندست رودخانۀ لیمپوپو، و اندبله در جنوب غربی زیمبابوۀ فعلی از موفقیتآمیزترین آنها بودند. نواحی غرب کیپ با قدیمیترین سکونتگاه اروپاییان، کانون اصلی اقتصاد کشاورزی مبتنی بر زراعت گندم و کشت صنعتی مو (انگور) شد که با نیروی کار بردگان وارداتی فعالیت میکرد. رفتار اروپاییان با بردگان بسیار خشونتآمیز بود. بردگان فراری گروههایی تشکیل دادند که مارون خوانده میشدند. این افراد جماعتهای روستایی خودکفایی برپا میداشتند و یا به قسمتهای داخلی سرزمین میگریختند. برخی رنگینپوستان، یعنی ترکیب اروپاییان و بردگان سیاهپوست، برای دستیابی به زمین و امکان تجارت، به شمال و بالادست رودخانۀ اورنج فرار میکردند.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید