آفریقایی، دینهای
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 13 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/Fa/article/240211/آفریقایی،-دینهای
پنج شنبه 20 اردیبهشت 1403
چاپ شده
4
آفریقایی، دینهای \dīnhā-ye āfrīqāyī\، دینهای آفریقایی را نمیتوان در پیکرۀ واحدی مجتمع کرد. در این دینها تنوع بسیاری ازلحاظ اساطیر، کیهانشناسی و عقاید مردم در باب ماهیت نیروهای روحانی به چشم میخورد؛ همچنین، در انواع مراجع دینی، متخصصان شعائر و نیز زمان انجام مناسک هم اختلافات فراوان دارند. آنها از جهاتی چند وحدت دارند که مطالعهشان را در مجموعهای دارای عناصر موازی ممکن میسازد. هر جامعه اساطیر خود را دارد که بدانوسیله آفرینش عالم، رابطۀ بین انسان و الٰهیت و نیز شکل اجتماع را بیان میکند. همراه با اساطیر خلقت میتوان اساطیری را هم یافت که از اموری همچون روابط بین انسان و جانوران وحشی و اهلی، مرد و زن، علل و منشأ مرگ، مبدأ آتش و پختوپز و جز آن سخن میگویند.برای تجسم ادیان آفریقایی بهطورکلی، میتوان هرمی را تصور کرد که در رأس آن خدای متعال قرار دارد، وجوه آن را کیشهای پرستش خدایان و نیاکان، و قاعدۀ آن را اعمال مبتنی بر باورهای دینی و جادویی تشکیل میدهند. بهاینترتیب، تکریم و تقدیس یک وجود اعلا، بخشی از تقریباً تمامی دینهای آفریقایی است، ولی باتوجهبه تنوع گستردۀ فرهنگی و دینی که در آفریقا وجود دارد، این تکریم، تقدیس یا پرستش، صور بسیار گوناگونی به خود میگیرد، با این وجود، این بعد اعتقادی وجهی بسیار اساسی در نظامهای دینی این قاره است. بااینکه در طرز تلقی از این خدا تفاوتهایی وجود دارد، همۀ آنها به این الٰهیت اعلا، صفات مشابهی را نسبت میدهند؛ این خصوصیات عبارتاند از: قدرت مطلق، جاودانگی، حضور در همهجا، قرارداشتن در ورای درک، و تسلط بر مردم در زندگی روزمرهشان. این وجود متعال، در آفریقا، وجود خالق است، لٰکن او همیشه در جزئیات خلقت وارد نمیشود. او حافظ جهان و داور انسانها پس از مرگ هم هست. ممکن است اسطورههایی در مورد او، یا همسر و خانوادهاش، ساخته و پرداخته شده باشد، اما تجسمی برای او در نظر نمیگیرند. عنصر اصلی در شناخت ادیان آفریقایی از ذات متعال این است که خداوند در فاصلهای بعید جای دارد. وجود اعلا از لحاظ مکانی آنقدر دور، و درک آن به اندازهای دشوار است که گهگاه حتى نمیتوان نامی بر آن نهاد، و ازاینروی، پرستش و تکریمش هم ممکن است به وقوع نپیوندد. این الٰهیت اعلا را معمولاً دور از دسترس و بیاثر میدانند؛ او غالباً خدایی است که پس از آفرینش جهان کناره گرفته است، ولی در بعضی از جوامع به نوعی دخالت او در عالم قائلاند، و البته میزان این دخالت هم متفاوت است. در جاهایی که کیشی برای پرستش خدای اعلا وجود ندارد و او را بسیار دور میپندارند، باز مردم در نیایشهای خود او را یاد میکنند و پیمانهایشان را به نام او میبندند. به باور آنها این خدا ست که به زندگی انسانها پایان میدهد و به حساب آنها رسیدگی میکند و مرجع نهایی اخلاقیات است. در بعضی از سنتها، این وجود مستقیماً در زندگی روزمره وارد میشود و به جای ارواح مادون، یا در پیوند با آنها به عمل میپردازد. در این سنتها، مردم احساس نزدیکی به خداوند میکنند و از طریق کیشها و شعائر بدو متوسل میشوند. نمونۀ بارز این شیوه در قبیلههای دگن و آشانتی است که معبدها و آیینهایی برای پرستش خدای اعلا دارند، درحالیکه اکثر قبایل دیگر دارای چنین آیینهایی نیستند. در نواحی ساحلی غرب آفریقا (از غنا تا نیجریه) خدای اعلا مستقیماً مورد پرستش قرار نمیگیرد؛ علتش هم آن است که خداوند را آنقدر خوب میدانند که معتقدند هیچگاه بدبختی یا بیماری عارض کسی نمیکند. آدمی، برای اجتناب از این رویدادهای ناخوشایند، باید بهطور بیواسطه به ارواح کوچکتر متوسل شود که ممکن است بدخواه هم باشند. بهطورکلی، وجود یک خدای بعیدالمنال این نیاز دینی را پدید میآورد که وجودهای میانجی در کار آیند که در دسترس آدمیان باشند. در نظامهای فکری مختلف آفریقایی چگونگی ارتباط این خدایِ بَرین با خدایان مادون هم گوناگون است. الٰهیت اعلا معمولاً با ساکنان این جهان به طور غیرمستقیم ارتباط برقرار میکند و قدرت او ازطریق خدایان مادون، ارواح، نیروها، نیاکان و اشباح یا سایهها اعمال میشود. خداوند قدرتهای خود را بهطورکامل به ارواح مادونش تفویض، و از دخالت مستقیم در امور حقیر مردمان زمینی خودداری میکند. ارواح میانجی مذکور غالباً به امور خاص یا شرایط معین تعلق دارند؛ مثلاً امور مهمی همچون جنگ و شکار را در اختیار دارند، ممکن است با پدیدههای جوّی چون باد، باران و رعدوبرق مرتبط باشند، یا ممکن است خداهای پدیدههای طبیعی باشند که برای آدمیان دارای اهمیت اساسیاند (مانند زمین، رودخانه، دریا و خورشید). در ادیان آفریقا، خدایان مادون انواع بسیار دارند، اما میتوان آنها را به دو مقولۀ ارواح و نیاکان تقسیم کرد که هریک انواع فرعی بسیار دارند. ارواح در جهان حیّ و حاضرند، فعالترند و میتوان بلاواسطه به آنها متوسل شد. آنها آنچنان پرشمارند که احصایشان غیرممکن است. چون ارواح غیرقابل رؤیت و شناخت هستند، و ازآنجاکه به نظمی مجزا از نظم انسانی متعلقاند، مردمان به محلی نیاز دارند تا در آنجا بتوانند با ایشان تماس بگیرند. بنابراین برای ارواح گوناگون زیارتگاهها، معابد و پیکرهها ساخته میشود. به آن وجودهای اعلا که بعیدالمنال نیستند، انواعی از خصوصیات نسبت داده میشود. غالباً این اعتقاد وجود دارد که آنها باران و حاصلخیزی را در اختیار خود دارند و در مواقع رنج و محنت بدانها متوسل میشوند. آنها هستند که عدالت را در جهان برقرار میکنند و حافظ نظم اخلاقیاند. در بین یوروباها جلوههای متعدد از خدای خالق (در چهرۀ خدایان گوناگون) حاکی از اعتقاد عمیق ایشان به خدای واحدی است که بر همهچیز حکم میراند، اما ازطریق حالات گوناگون به عمل میپردازد. روح باروری و حاصلخیزی یک میانجی میان خدا و زمینیان است؛ حتى ممکن است بهمنزلۀ خدا تلقی شود که در پاسخ به قربانیها بر مزارع باران میبارد. جهتگیری اصلی عبادی بانتوها در کیش پرستش نیاکان یا ارواح، باروری و حاصلخیزی است. مقولۀ دیگر خدایان در آفریقا، درگذشتگان است که برخلاف ارواح، به همان نظم انسانی تعلق دارند، و ازاینروی، با سهولت بیشتری میتوان آنها را درک کرد و نزدیکشان شد. در آفریقا عموماً اعتقاد به زندگی پس از مرگ وجود دارد و نیاکان دارای اهمیت بسیارند. این اهمیت تا بدان حد است که این ارواح میانجی به پایگاه نیمهخدایان یا خدایان برکشیده شوند. آنها همانند مردمان در قیدِ حیاتاند و میتوان با اهدای قربانی یا پیشکش پرستششان کرد؛ این پیشکشیِ خوراکی معمولاً هم به مردمان میرسد و هم به درگذشتگان. همچنین، نیاکان به عبادتگاهی که بازماندگان برایشان ساختهاند، مرتبطاند و در آن مکان سکنا میگزینند، اما ارواح آزادترند و اگر به مکانی مربوط باشند، قلمروشان بسیار گستردهتر است. وقتی ارواح ستایش و تکریم شوند، از آزاررساندن به آدمیان خودداری مینمایند و حتى ممکن است به آنان کمک هم بکنند. مردم اعتقاد استوار دارند که باید نیاکان را خشنود کرد، وگرنه دچار نفرین آنها خواهند شد، و یا بازماندگان را به تسخیر خود در خواهند آورد و بدینوسیله باعث بیماری، جنون یا مرگ خواهند شد. پس بیماریها و دشواریها با تأثیر درگذشتگان توضیح داده میشود. همچنین بیماریها و اختلالات روانی ناشی از مداخلۀ ارواح و آسیب آنها هستند. هماهنگی با نیاکان منجر به حاصلخیزی زمین، فرزندان بسیار، سلامتی و رفاه خواهد شد. از آنجا که نیاکان متولیِ باروری و محصولدهی هستند، مراسم مربوط به درو و برداشت مواقع مخصوصی برای بزرگداشت آنها هم است. مردمان به ارواح، بهویژه ارواح نیاکان، متوسل میشوند و از آنها میخواهند که مراقب منافع ایشان باشند. مردمان بانتوزبان ارواح نیاکان را «سایهها» میخوانند؛ ایشان و نوادگان زندۀ آنها با رابطۀ وابستگی متقابلی به هم پیوستهاند. انسانها ازطریق قربانی و پیشکشی، نیاکانشان را ارج میگذارند. جایگاهی که یک روح اجدادی در میان دیگر ارواح دارد، با میزان توجهی مشخص میشود که بهواسطۀ کیش پرستشش دریافت میکند. ارواح ازیادرفته ناتوان میشوند و ارتباطشان با بازماندگان قطع میگردد. اما ارواح نیاکان ممکن است زندگان را تنبیه کنند تا آنها را از یاد نبرند؛ ممکن است نیاکان بیتفاوت شوند و دیگر از نوادگان خود پشتیبانی نکنند؛ همچنین ممکن است بدبختی یا بیماری نازل کنند. درمقابل، مردمان نیز با خدایان و ارواح، ازطریق قربانیکردن، نیایش و فرورفتن در خلسه ارتباط برقرار میکنند. قربانیکردن نوعاً با چند هدف انجام میشود: ممکن است برای ازبینبردن بیماری یا اجتناب از آن و دردسرهای دیگر باشد؛ یا برای شکرگزاری از درمان بیماریها؛ گهگاه هم این عمل در مواقعی معین برای پاکی فرد یا گروه انجام میگیرد. هر فرد، در گروه خویشاوندان یا در گروهی که تبار مشترک دارند، مراسم قربانی خود را برگزار میکند؛ نیاکان گروههای دیگر توجهی را جلب نمینمایند. در جوامع تمرکزیافته، فرمانروا و کاهنان او، برای سعادت و رفاه تمامی جامعه، به اجداد شاهی قربانی تقدیم میکنند. بهجز قربانیکردن، شعائر دیگری نیز در سراسر این منطقه وجود دارد، ازجمله مناسک مربوط به تغییر موقعیت؛ بدینعلت، گستردهترین شعائر، مناسکِ تشرف در موقع بلوغ و مراسم مربوط به مرگ است. مناسک تشرف غالباً برای پسران انجام میشود، ولی دختران نیز چنین مراسمی دارند. البته امروزه این مناسک اهمیت سابق خود را از دست دادهاند و دیگر آن توجه دقیق بدانها نمیشود. در بسیاری از جوامع آفریقایی ختنه وجود دارد؛ پسران و دختران ماسی در مرحلهای از زندگی باید ختنه شوند و مناسک و شعائر دیگری نیز، افراد را برای ورود به مراتب گوناگون اجتماعی آماده میکند. هرگاه روحی یک شخص زنده را تسخیر کند، وی به نحوی ملموس به تجربهای خاص دست مییابد. سرانجام، غیبگویی کارآزموده هویت روح مزبور را تعیین میکند و با عمل قربانی، آن روح شخص تسخیرشده را رها مینماید تا همهچیز به وضعیت عادی بازگردد. بهطورکلی، تفکر آفریقایی بیماری را با تسخیرشدن بهوسیلۀ ارواح و درگذشتگان مرتبط میداند. بیماریها و اختلالات ذهنی بهسبب مداخله و آسیبرسانی ارواح هستند، اما اگر عبادتگاهی برای روح ساخته، و بدان اجازه داده شود که به میل خویش جسمی را در اختیار خود بگیرد، بیماری هم درمان خواهد شد. در بسیاری از جاهای آفریقا مردم بر این باورند که مردگان ازطریق رؤیا یا پیشامدهای ناگوار، خواستههای خود را به بازماندگان میفهمانند. هنگام پیشآمدن یک بیماری یا حادثه، از غیبگو میپرسند که کدامیک از اجدادشان مشکلآفرین شده است تا برای او پیشکشهایی فراهم کنند. با درگذشتگان، همانند بزرگان خانواده مشورت میشود و از آنان میخواهند که به محصول برکت دهند. در مقابل، آنها، همراه با خدایان زمین، از نخستین برداشت محصول سهمی دریافت میکنند. بازماندگان با تقدیم پیشکشی و قربانی به اجداد با آنها رابطه برقرار میکنند. اما این برقراری رابطه فقط از سوی انسانهای ضعیف زنده نیست که از آن قدرتهای آسمانی طلب کمک کنند؛ رابطه دوسویه است. نیاکان هم نیاز دارند که آدمیان آنها را به یاد آورند و بدینوسیله بتوانند دوباره در قالب اطفال بازماندگانشان تجدید حیات یابند. بدینسان، نگرش ادیان آفریقایی دربارۀ زندگی پس از مرگ، در بعضی از جاها، با تناسخ همراه میشود تا روح را برای تحکیم خانواده و جاودانهساختن نامهای آن، دوباره به این جهان بازگرداند. پیوستگیهای بین جهانِ زندگان و جهان نیاکان با تجسد دوباره یا بازگشت نیا تحکیم و تقویت میشود. هریک از اجداد، وقتی موقعیت مناسبی پیش آید، یا زمانی که خود بخواهد، میتواند شکل مادی به خود بگیرد و به جهان بازگردد؛ البته هر جامعه قواعد خاص خود را برای تنظیم شیوۀ بازگشت نیا دارد. تمامی دینهای آفریقایی مفهومی از شر دارند. تبیینهای موجود از بدی نوعاً با ایمان به سحر و افسونگری بیان میشوند که بخش جداییناپذیر سیستم دینی است. مبانیِ ریشهای در بیان اموری همچون شکست ناگهانی، فاجعه یا بیماری در همهجا یکسان است و همه را با روابط شخصی در زندگی روزمره توضیح میدهند؛ بهاینترتیب که همهچیز را با اعمال افرادی با نیت بد توجیه میکنند و رشک و حسد به کسانی که موفقترند را انگیزۀ آنها میدانند. پشتیبانی نیاکان به آدمیان کمک میکند تا بداندیشی جادوگران و ساحران را بیاثر کنند. جادوگران و ساحران کسانی هستند که میکوشند با بهرهگیری از جادو و با کمک موجودات خدمتگزارشان، برای دیگران بدبختی به بار آورند. باورهای مردم دربارۀ جادوگری در قبایل گوناگون بسیار متفاوت است، اما در بیشتر آنها آدمخواری و انحراف جنسی به جادوگران نسبت داده میشود. برخی جادوگران را دارای توانایی استفاده از نفوس افراد خفته برای انجام اوامر خود میدانند. آفریقاییان معمولاً میان «جادوی سفید» و «جادوی سیاه» فرق میگذارند. در جادوی سفید موادی را به کار میگیرند که تأثیرات بازدارنده و حفاظتی دارند؛ ازاینروی، این جادو مُجاز، و ازنظر اجتماعی، پذیرفته است. دربرابر، جادوی سیاه به دیگران آسیب میرساند. غالباً هدف اعمال ساحران آسیبرساندن است، مانند اعمال قدرت در رویدادهای ناخوشایند، مرگ یا بیماری. هم در جادوی سیاه و هم در جادوی سفید، بر مواد یا «داروها» تأکید میشود و «وردهای فسونگر» نقش اندکی دارند. معجونهای جادوی سیاه غالباً دربردارندۀ «کثافتهای بدن» قربانیاناند (مانند عرق، مدفوع، بریدههای ناخن و مو) تا دقت و آسیبرسانی آنها افزایش یابد. بههمینترتیب، تأثیر «داروها»ی محافظتکننده در جادوی سفید نیز از قدرت درونی مواد تشکیلدهندۀ آنها ناشی میشود.
Abingdon Dictionary of Living Religions, ed. K. Crim, Nashville, 1981; A Dictionary of Comparative Religion, ed. S. G. F. Brandon, London, 1970; ER, 1987; Larousse World Mythology, ed. P. Grimal, London etc., 1965.بخش ادیان، اساطیر و عرفان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید