صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه ایران / اسماعیلیه /

فهرست مطالب

اسماعیلیه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 11 فروردین 1399 تاریخچه مقاله

اسماعیلیه \ esmāˀiliy[y]e\ ، از فرقه‌های شیعه که در اواسط سدۀ 2ق/ 8 م پدید آمد و سپس به شاخه‌ها و گروههایی چند منقسم شد. اسماعیلیان، همچون شیعیان امامی، امامت را به نص می‌دانستند، اما دربارۀ سلسلۀ امامانِ پس از امام صادق (ع)، با دیگر پیروان آن امام دچار اختلاف شدند. این فرقه نام خود را از اسماعیل، فرزند امام جعفر صادق (ع)، گرفته است. 
مبارکیه از نخستین نامهای این گروه بود که بعداً اسماعیلیه خوانده شدند (نک‍ : ابویعقوب، 190؛ همدانی، فی نسب...، 10؛ دفتری، 96). معاصران اسماعیلیانِ نخستین غالباً آنان را باطنیه یا ملاحده، و سپس، از میانه‌های سدۀ 3ق/ 9م، قرمطیان می‌خواندند، ولی خود اسماعیلیان نهضتشان را «دعوت» یا «دعوتِ هادیه» می‌نامیدند (نک‍ : ابن‌حوشب، 212؛ نیز استرن، «اسماعیلیان...»، 100؛ مستنصر، 157، 168، 176، 178، 179؛ آمر، 7؛ مجدوع، 3؛ قلقشندی، 9/ 18-20، 10/ 434-435، 13/ 238، 246). 
نخستین گروههای اسماعیلی در محیط شیعیان امامی در جنوب عراق ظاهر شدند، به‌ویژه در کوفه که خطابیه، مبارکیه و غلات شیعی دیگر نیز در آنجا فعالیت داشتند. اسماعیلیه دهه‌‌های نخستین حیات مستقل خود را نیز در همان‌جا گذراندند. دربارۀ رابطۀ خطابیه و اسماعیلیه باید گفت که برخی از اصطلاحها، روشها و آموزشهای ابوالخطاب و پیروان او، مانند مفاهیم ناطق و صامت، تأکید آنان بر تأویل، و اندیشۀ ماهیت ادواری تاریخ دینی بشر، به‌گونه‌هایی دیگر مورد استفادۀ اسماعیلیان نخستین قرار گرفت. ولی به‌طور کلی، تفاوتهای آشکاری میان اصول عقـاید خطابیه ــ که بـه الوهیت امامان خـود اعتقـاد داشتند ــ و اسماعیلیه وجود داشت و اسماعیلیه در دورۀ فاطمیان (اسماعیلیان فاطمی)، به‌شدت ابوالخطاب را به‌عنوان یک ملحد لعن کردند و منکر هر نوع ارتباطی میان اسلاف خود و خطابیه شدند (قاضی نعمان، دعائم...، 49-50، المجالس...، 84-85). 
محمد، فرزند ارشد اسماعیل، پس از 148ق/ 765م که بیشتر شیعیان امامی، حضرت موسى کاظم (ع) را به امامت شناختند، از محل زندگیِ خانوادگی خود، مدینه، به عراق مهاجرت، و زندگی پنهانی خود را آغاز کرد. این مهاجرتْ مبدأ «دورۀ ستر» در تاریخ اسماعیلیان نخستین است که تا هنگام بنیادگذاری خلافت فاطمیان و ظهور امام اسماعیلی به درازا کشید. محمد که پس از مهاجرت، با نامهایی مستعار، مانند «میمون»، در بلاد مختلف می‌زیست، ارتباط خود را با مبارکیه، که مرکزشان در کوفه بود، همچنان نگاه داشت. او پس از مدتی اقامت در جنوب عراق، از بیم آزار مأموران عباسی که پیوسته در جست‌وجویش بودند، به خوزستان رفت و بخش پایانی زندگی خود را در آنجا، در میان گروهی از پیروانش، گذراند. محمد چند پسر داشت که طبق نظر اسماعیلیان فاطمی، یکی از آنان به نام عبدالله، پس از مرگ پدر، رهبری مبارکیه را به دست گرفت (نک‍ : ادریس، 4/ 351-356؛ نیز ابن‌عنبه، 234 بب‍‌ ). اما گروهی دیگر، شامل بیشتر مبارکیه، مرگ محمد بن اسماعیل را انکار کردند و در انتظار بازگشت وی، به‌عنوان امام قائم و مهدی موعود، باقی ماندند. برای این گروه، که بعدها به‌طور ویژه به نام قرامطه شهرت یافتند، محمد بن اسماعیل، پس از امام صادق (ع)، هفتمین و آخرین امام بوده است (نک‍ : نوبختی، 61، 62؛ سعد بن عبدالله، 84). 
در فهرست امامان، که بعداً مورد پذیرش اسماعیلیان فاطمی قرار گرفت، حضرت علی (ع) مقام مهم‌تری به‌عنوان «اساس الامامه» یافت و در نتیجه، فهرست با نام امام حسن (ع) آغاز می‌شد و نام اسماعیل بن جعفر نیز همواره به‌عنوان ششمین امام در فهرست جای داشت. این ترتیب برای شمارشِ نخستین امامان اسماعیلیه هنوز مورد پذیرش اسماعیلیان مستعلوی است، حال آنکه اسماعیلیان نزاری، که به برابری و یکسان بودن مقام همۀ امامان باور دارند، فهرست خود را با نام حضرت علی (ع) آغاز می‌کنند و سپس امام حسین (ع) را به‌عنوان دومین امام خود می‌آورند. نزاریان نام امام حسن (ع) را در فهرست خود ذکر نمی‌کنند، زیرا به باور آنان، وی امام «مستودع» بوده، و برخلاف امامان «مستقر»، امامت در اخلاف وی تداوم نیافته است. درنتیجه، نزاریه نیز همواره اسماعیل بن جعفر و محمد بن اسماعیل را به‌عنوان ششمین و هفتمین امام خود ذکر می‌کنند. 
به نظر می‌رسد که طی یک سده پس از آن، رهبرانی در خفا در میان گروههای اسماعیلیِ نخستین فعالیت داشتند. آنان برای حفظ جان خود از تعرض عباسیان، تقیه می‌کردند و مدتها به‌طور علنی ادعای امامت نمی‌کردند، تا آنکه عبیدالله مهدی، آخرینِ این رهبران، که در 286ق/ 899م تازه به رهبری مرکزی اسماعیلیه رسیده بود، آشکارا مدعی امامتِ خود و اسلافش شد و سپس، خلافت فاطمیان را در شمال آفریقا بنیاد نهاد. اقامتگاه این رهبران در آغاز، اهواز و عسکر مکرم در خوزستان بود و سپس به بصره، و سرانجام به شهر سلمیه در شمال شام (سوریه) منتقل شد. سلمیه تا 289ق/ 902م همچنان مرکز دعوت اسماعیلیه و اقامتگاه رهبران مرکزی نهضت بود. کوششهای پنهانی این رهبران، سرانجام پس از نزدیک به یک سده، در حدود 260ق/ 874م به نتیجه رسید و از همان زمان، شبکه‌ای از داعیان اسماعیلی ناگهان در سرزمینهای مختلف اسلامی پدیدار شدند و فعالیت گسترده‌ای را برای گسترش دعوت اسماعیلیه آغاز کردند.
دعوت در یمن را، که همواره یکی از پایگاههای مهم اسماعیلیه بود و از آغاز، ارتباطات نزدیکی با رهبران مرکزی نهضت داشت، دو داعی، به نامهای ابن‌حوشب، معروف به منصور الیمن، و علی بن فضل، بنیاد نهادند و از 270ق دعوت اسماعیلیه را به‌طور علنی در آنجا ترویج کردند (نک‍ : ه‍ د، ابن‌حوشب). دعوت اسماعیلیه کم‌کم از یمن به یمامه در شبه‌جزیرۀ عربستان، بحرین، شبه‌قارۀ هند و شمال آفریقا نیز گسترش یافت (قاضی نعمان، افتتاح...، 45، 47). 
اندکی پس از 260ق/ 874م، دعوت اسماعیلیه در بخشهایی از مرکز و شمال غربی ایران، یعنی منطقه‌ای که اعرابْ آن را جبال می‌خواندند و مرکزش ری بود، آغاز شد و سپس به خراسان و ماوراءالنهر گسترش یافت (نظام‌الملک، 282-295، 297-305؛ استرن، «نخستین...»، 56-90). به‌کوشش یکی از داعیان بعدیِ اسماعیلی، به نام غیاث، شماری از مردم خراسان به مذهب اسماعیلی گرویدند. پس از غیاث، دستیارش، ابوحاتم رازی، کار وی را ادامه داد (نک‍ : ه‍ د، ابوحاتم رازی). داعی مهم دیگر این مذهب، محمد بن احمد نسفی (نخشبی) بود که به گسترش دعوت در ماوراءالنهر پرداخت. نسفی همچنین نخستین نویسنده و فیلسوف اسماعیلی بود که تفکر مذهبی این فرقه را با گونه‌ای فلسفۀ نوافلاطونی رایج در جهان اسلام در هم آمیخت (دفتری، 122-123). 
در 286ق، اندکی پس از اینکه عبیدالله مهدی به رهبری مرکزی اسماعیلیه رسید، تغییرات مهمی در دستورهای کتبی صادرشده از سلیمه مشاهده شد که بازتاب نظریاتی نو در اصول عقاید رهبری نهضت بود. رهبر جدید اسماعیلیه، عبیدالله، دیگر در انتظار رجعت محمد بن اسماعیل به‌عنوان مهدی موعود اسماعیلیان نبود، بلکه برای خود و نیاکانش، که رهبران مرکزی پیشین بودند، ادعای امامت داشت (ابن‌دواداری، 65- 68؛ نویری، 216، 227، 232؛ مقریزی، اتعاظ، 1/ 167- 168؛ مادلونگ، 59 ff.؛ دفتری، 125-126). در حالی که اسماعیلیانِ نخستین تا 286ق محمد بن اسماعیل را به‌عنوان هفتمین و آخرین امام خود می‌شناختند و در انتظار ظهور او به‌عنوان قائم بودند (نک‍ : جعفر، الکشف، 62، 77، 103-104، جم‍ ؛ ابن‌حوشب، 198 ff.)، در 286ق، عبیدالله ناگهان و آشکارا با ادعای امامت اسماعیلیه برای خود و اسلافش ــ رهبران مرکزی نهضت ــ مهدویت محمد بن اسماعیل را انکار، و تداوم امامت در اعقاب امام صادق (ع) را اعلام کرد و این بعداً نظریۀ رسمی اسماعیلیان فاطمی شد.
اصلاحات عبیدالله فرقۀ اسماعیلیه را در 286ق به دو شاخۀ اصلی منقسم کرد: یک شاخه، اصلاحات اعتقادی عبیدالله را پذیرفتند (اسماعیلیه) و شاخۀ دیگر، این اصلاحات را مردود دانستند و همچنان به عقیدۀ نخستین خود دربارۀ مهدویت محمد بن اسماعیل و بازگشت زودرس او باقی ماندند که از آن پس، به‌طور ویژه، به نام قرمطیان شهرت یافتند. اصلاحات عبیدالله او را در معرض حملۀ قرمطیان قرار داد. از این‌رو، وی سلمیه را ترک، و در 289ق سفر طولانی و سرنوشت‌ساز خود را به مغرب آغاز کرد و سرانجام در 292ق/ 905م به شهر سجلماسه در شرق مراکش وارد شد و چندی به زندان افتاد. داعی ابوعبدالله شیعی که از 280ق/ 893م، به دستور ابن‌حوشب، دعوت اسماعیلیه را در مغرب گسترش داده، و از بربرانِ گرویده به این مذهب، نیروی نظامی قابل توجهی ساخته بود، در پی فتوحات چشمگیر در مغرب، و برانداختن یکایک حکومتهای محلی، عبیدالله را رهانید و در ربیع‌الآخر 297، عبیدالله طی مراسم ویژه‌ای رسماً به‌عنوان خلیفه شناخته، و سلسلۀ فاطمی در افریقیه بنیاد نهاده شد (قاضی نعمان، افتتاح، 54- 258؛ نیشابوری، 96 بب‍ ؛ ادریس، 5/ 44-112؛ ابن‌حماد، 6 بب‍ ؛ ابن‌عذاری، 124 بب‍ ؛ مقریزی، اتعاظ، 1/ 55-66؛ دشراوی، 89-102؛ ناگل، 11-55). 
اسماعیلیان نخستین میان ظاهر و باطنِ نوشته‌های مقدس و احکام شرعی تمایز قائل می‌شدند و اعتقاد داشتند که هر معنای ظاهری و لفظی منعکس‌کنندۀ یک معنای باطنی و حقیقی است. درنتیجه، در نظام مذهبی اسماعیلیه، معانی ظاهری و باطنی قرآن مجید و شرع مقدس اسلام نیز از یکدیگر کاملاً متمایز بود. به باور اسماعیلیان نخستین، ظاهر دین با هر پیامبر که آورندۀ شرعی نو است، تغییر می‌کند، ولی باطن آن، که همیشه شامل حقایق ابدی است، تغییرناپذیر می‌ماند. دسترسی به این حقایق تغییرناپذیر که در مذاهب و شرایع گوناگون یکسان است، تنها برای اسماعیلیان (خواص) میسر است، حال آنکه غیراسماعیلیان (عوام) تنها قادر به درک معانی آشکار مذهب‌اند و از این رو، اسماعیلیان به «باطنیه» شهرت یافتند.
اسماعیلیانِ نخستین معتقد بودند که تاریخ مذهبیِ بشر از هفت دوره تشکیل می‌شود و هر دوره را یک پیامبر شارع آغاز می‌کند. آنها پیامبران شارع را که هریک آورندۀ شریعتی نو در دوره‌ای جدید بودند، «ناطق» می‌نامیدند. در اصل، شریعت هر دوره منعکس‌کنندۀ پیام ظاهری ناطق آن دوره است. در شش دورۀ نخست تاریخ، «نُطَقا»، یعنی همان پیامبران اولوالعزم، عبارت بودند از آدم، نوح، ابراهیم، موسى، عیسى(ع) و محمد(ص). هریک از این نطقا برای تأویل و تعبیر حقایق نهفته در باطن شریعت آن دوره جانشینی داشت که اسماعیلیان وی را وصی، اساس، یا صامت می‌خواندند. اوصیای شش دورۀ نخست عبارت بودند از شیث، سام، اسماعیل، هارون (یا یوشع)، شمعون الصفا و علی بن ابی‌طالب (ع). در هر دوره، پس از وصی آن دوره، هفت امام وجود داشت که «اَتِمّاء» نیز نامیده می‌شدند و وظیفۀ اصلی آنان پاسداری از معانی ظاهری و باطنی شریعت آن دوره بوده است. به باور آنان، هفتمین امام هر دوره به مقام ناطق دورۀ بعدی ارتقا می‌یابد که با آوردن شریعتی نو، شریعت ناطق دورۀ پیش را نسخ می‌کند. این الگو تنها در دورۀ هفتم، یعنی آخرین دورۀ تاریخ، تغییر می‌کند.
وظیفۀ اصلی محمد بن اسماعیل، به‌منزلۀ آخرین ناطق و اساس، بیان و وصف کامل معانی باطنی و حقایق پنهان در همۀ شریعتهای پیشین است. او، به‌عنوان قائم و آخرین ناطق، حکومت عدل را در پهنۀ جهان خواهد گسترد و سپس جهان جسمانی برچیده خواهد شد. پس از آنکه با توضیحات عبیدالله مهدی، تداوم در امامت از سوی اسماعیلیان فاطمی پذیرفته شد، آنان دیگر نقشی ویژه برای محمد بن اسماعیل در جایگاه قائم متصور نشدند و او را صرفاً به‌عنوان هفتمین امام خود شناختند (ابن‌حوشیب، 189, 197-199؛ جعفر، الکشف، 14 بب‍ ؛ 104، 109، جم‍ ، سرائر...، 21، 27، 31، جم‍ ؛ قاضی نعمان، اساس...، 33، 40-42، 47، جم‍ ؛ ابویعقوب، 181-193؛ نویری، 195-216؛ نیز کربن، «زمان...»، 30 ff.؛ هالم، 18-37؛ دفتری، 136-141). 
در دورۀ فاطمی، اسماعیلیان خلافت و دولت مستقل و نیرومندی از خود یافتند و دعوت، تفکر و ادبیات اسماعیلیه را به اوج شکوفایی رسانیدند. در همین دوره بود که داعیان اسماعیلی رساله‌های بسیاری در کلام، فلسفه، فقه، علم تأویل و... نوشتند و دعوت اسماعیلی را در قلمرو فاطمیان و همچنین در خارج از مرزها، تا ماوراءالنهر و هندوستان، گسترش دادند. به‌ویژه، پس از انتقال مرکز حکومت فاطمیان از افریقیه به مصر، فاطمیان به‌طور کلی در زمینۀ ترویج فرهنگ و هنر و علوم اسلامی نیز نقشی مهم ایفا کردند. 
در زمان چهارمین خلیفۀ فاطمی، المعز لدین الله (حک‍ : 341-365ق/ 953-975م)، فاطمیان از صلح و امنیت داخلیِ کافی برخوردار شدند تا بتوانند سیاست توسعه‌طلبانه‌ای را برای گسترش دادن حدود قلمرو خود در سرزمینهای شرق جهان اسلام دنبال کنند. در تعقیب این سیاست، مصر در 358ق/ 969م، و سپس حجاز تصرف شد. با اندک فاصله‌ای از تصرف مصر، ساخت بنای مسجد الازهر آغاز شد و در 378ق/ 988م، الازهر به یک دانشگاه اسلامی تبدیل شده بود که تا پایان دورۀ فاطمیان، به‌عنوان مهم‌ترین مرکز تعلیم داعیان و تدریس و اشاعۀ اصول عقاید اسماعیلیه و به‌طور کلی، علوم اسلامی، مورد استفاده بود.
اکنون روشن شده است که معز فاطمی خود آثاری در اصول عقاید اسماعیلیه تألیف، و همۀ رسالات قاضی نعمان (د 363ق/ 974م)، نامدارترین فقیه فاطمی را نیز به‌دقت مطالعه کرده بود. او در حقیقت، اصلاحاتی در تعالیم اسماعیلیان فاطمی وارد کرده بود (مادلونگ، 86-101؛ دفتری، 176-180). 
بر پایۀ این اصلاحات، معز برخی از نظریات اسماعیلیان نخستینِ دورۀ پیش از 286ق را که همچنان مورد تأیید قرمطیان قرار داشت، دوباره به رسمیت شناخته بود. به‌طور ویژه، اسماعیلیان فاطمی محمد بن اسماعیل را به‌عنوان هفتمین امام دورۀ اسلام، بار دیگر به‌عنوان قائم و ناطق شناختند، ولی آنان این امر را مغایر با تداوم امامت نمی‌دانستند؛ به این ترتیب که خلفا (امامان اسماعیلی)، که تا آخرالزمان وجود خواهند داشت، همۀ وظایف قائم، ازجمله تأویل معانی باطن همۀ احکام مذهبی را تدریجاً به مرحلۀ اجرا درمی‌آورند، زیرا محمد بن اسماعیل شخصاً دیگر هرگز رجعت نخواهد کرد. اصلاحات اعتقادی معز در آثار متأخر قاضی نعمان (مانند الرسالةالمذهبة، 27-87) و جعفر بن منصور الیمن ( الشواهد و البیان، و تأویل الزکاة)، که مهم‌ترین متفکران و نویسندگان اسماعیلی آن زمان بودند، انعکاس یافتـه است. افـزون بـر آن، معـز بـر جهـان‌شناسی نوافلاطونی ـ اسماعیلی‌ای صحه گذاشت که توسط داعی نسفی و داعی ابوحاتم رازی تدوین شده، و در میان قرمطیان اشاعه یافته بود، و آن را به‌عنوان جهان‌شناسی رسمی اسماعیلیان فاطمی پذیرفت. 
در زمان ششمین خلیفۀ فاطمی، حاکم (حک‍ : 386-411ق/ 996-1021م)، دعوت اسماعیلیان فاطمی رونق چشمگیری پیدا کرد و بیش از پیش در خارج از قلمرو فاطمیان، به‌ویژه در عراق و ایران، گسترش یافت. نامدارترین داعی فاطمی در آن زمان در سرزمینهای شرقی، حمیدالدین احمد بن عبدالله کرمانی (د 411ق/ 1020م)، فیلسوفی برجسته بود که با زبانها و اصول عقاید مسیحیان و یهودیان، و مکتوبات مقدس آنان آشنایی داشت و در مناظرات میان ادیان، متکلمی توانا بود. وی در مهم‌ترین اثر خود، راحةالعقل، نه‌تنها به‌طور کامل و منظم به تبیین جوانب گوناگون کلامی و فلسفی تفکر اسماعیلیانِ فاطمی پرداخت، بلکه نظریات جدیدی را نیز ارائه کرد که مهم‌ترین آنها جهان‌شناسی نوافلاطونی ـ اسماعیلی ویژه‌ای است متأثر از اندیشۀ فیلسوفانی اسلامی که پیرو مکتب فارابی بوده‌اند. 
در زمان خلافت مستنصر، در عراق و ایران و ماوراءالنهر، دعوت اسماعیلیه بیش از پیش گسترش یافت. نامدارترین داعی این دوره المؤید فی الدین شیرازی بود که پدرش ریاست دعوت را در فارس برعهده داشت. المؤید توانست ابوکالیجار مرزبان (حک‍ : 415-440ق/ 1024- 1048م)، حاکم بویه‌ایِ فارس، و شماری از صاحب‌منصبان دیلمی او را نیز به مذهب اسماعیلی درآورد (نک‍ : مؤید، سیرة، نیز دیوان، جم‍ ؛ ادریس، 6/ 329-359؛ نیز همدانی، الصلیحیون...، 175-179، 261-265). 
از دیگر داعیان مهم فاطمی در این دوره ناصرخسرو (د ح 481ق/ 1088م)، شاعر، فیلسوف و سیاح نامدار است که به مقام والایی در سلسله‌مراتب دعوت رسید و دعوت فاطمی را در خراسان رهبری کرد. ناصرخسرو که دعوت را از پایگاه نخستینِ فعالیتش در بلخ به نیشابور و دیگر نواحی خراسان گسترش داد، برای مدتی به طبرستان رفت و در آنجا و دیگر نواحی دیلم، جماعتی پرشمار را به مذهب اسماعیلی درآورد که آنها نیز امامت مستنصر فاطمی را پذیرفتند (نک‍ : ناصرخسرو، زاد...، 3، 402؛ دیوان، 162، 234، 287، 436). ناصرخسرو به هنگام تنگنا، چندگاهی به درۀ یُمگان پناه برد و برخی از آثار مهم مذهبی و فلسفی خود را، مانند زادالمسافرین (تألیف در 453ق/ 1061م) و جامع الحکمتین (تألیف در 462ق/ 1070م)، نیز در همان‌جا تدوین کرد. او در سالهای اقامت اجباری در یمگان، همچنان به گسترش دعوت اسماعیلیه می‌پرداخت و روابط خود را با داعی المؤید و مرکز دعوت در قاهره حفظ کرده بود. برپایۀ سنتهای محلی، اسماعیلیان بدخشان که برای ناصرخسرو ارج خاصی قائل‌اند و آثار اسماعیلی وی را، مانند وجه دین و شش فصل، حفظ کرده‌اند، او را بنیادگذار دعوت اسماعیلیه در بدخشان و نواحی مجاور می‌دانند (نک‍ : ایوانف، «ناصرخسرو...»، passim ؛ کربن، «مطالعۀ...»، 25-39, 46-48, 128-144، «ناصرخسرو...»، 520-542؛ برتلس، 148-264)
 

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: