پماک
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
جمعه 23 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/Fa/article/229444/پماک
جمعه 19 اردیبهشت 1404
چاپ شده
13
پماكها در خاك كشورهای مختلف زندگی میكنند و با وجود اشتراكهای قومی، تابعیت كشورهای مختلفی را دارند، اما این تنوع كشوری نباید به معنای پراكندگی تلقی گردد. در واقع، بخش اصلی پماكها در بوم اصلی خود، كوهستان رودوپ زندگی میكنند كه در تقسیمات كشوری بالكان در اوایل سدۀ 20م، در خاك 3 كشور بلغارستان، یونان و كشوری سوم جای گرفته است. كشور سوم صربستان آغاز قرن 20م است كه بعدها بخشی از یوگسلاوی شد و اكنون بخش مورد نظر آن با عنوان جمهوری مقدونیه شناخته میشود. پماكهای ساكن بخش بلغاری از منطقۀ رودوپ در بخش وسیعی از استانهای اسمولْیان (سلیمانلار)، نیز بخشهایی از استانهای كارجالی، پلُوْدیف، پازارْجیك و بلاگویوْگراد زندگی میكنند. قدیمترین وصف دقیق دربارۀ بوم پماكها را در قرن 13ق / 19م، آمیبوئه، زمینشناس اتریشی به دست داده است (ص .(157-163 تسوییچ نیز در 1324ق / 1906م، پراكندگی پماكها در منطقۀ رودوپ را در یك نقشۀ قوم نگاری به دقت نشان داده است (ص .(182 وصفهای داده شده از اواخر قرن 19م نشان از آن دارد كه پماكها در سطح وسیعی از رودوپ، از پلودیف در شمال، تا تسالونیكی در جنوب، و از رود آردا در شرق، تا نوار مرزی جمهوری مقدونیه و آلبانی كنونی گسترده بودهاند (نك : EI1)، اما چنان كه بوئه یادآور شده، تركیب در این منطقه بسیار تنك و از نظر قومی پرتنوع بوده است (ص .(163 در وصفهای بعدی حضور آنان در همین مناطق، تأیید شده است (ناصیف، 209؛ اِگبرت، 412-411؛ برونباور، .(npn. در واقع، محدود شدن حضور پماك در این بوم، برخلاف آنچه بایراكتارویچ پنداشته (نك : EI1) به صورت پس رفتن مرزها نبوده است؛ چه، مرزهای شمالیِ پماكهای رودوپ هنوز پلودیف و پازارجیك، و مرزهای غربی هنوز نوار مرزی مقدونیه و آلبانی است. در شرق پماكها تا تراكیای شرق پیش رفتهاند و اكنون در ادرنه و كِشان حضور دارند و تنها در جنوب مرزهای پماكها اندكی پس رفته است. آنچه به طور جدیتر دربارۀ كاهش حضور پماكها باید به آن توجه كرد، كاسته شدن تراكم و تنكترشدن حضور آنان در مراكز جمعیتی است. گروه دیگری از مسلمانان بومی در بلغارستان، یا پماكها (در تعمیم نام)، در مناطق شمالی و شمال شرقی كشور، در استانهای لُوِچ، وِلیكو تارنوو، رازگراد، شومِن و تولبوخین زندگی میكنند. در این میان، بلغارهای مسلمانانِ لوچ، در طول چند سده بیش از همه مورد مطالعه قرار گرفتهاند (نك : اولیاچلبی، 6 / 126؛ بوئه، 27؛ نیز گوزلر، سراسر اثر؛ برونباور، npn.). سرانجام، باید از بلغارهای مسلمانِ كوچیده از رودوپ یا شمال بلغارستان یاد كرد كه جمعیتی را در صوفیه، پایتخت بلغارستان و نیز در شهر آیتوس در شرق بلغارستان تشكیل دادهاند (ناصیف، همانجا). پماكهای ساكنِ بخش یونانی از منطقۀ رودوپ، در تقسیمات كشوری جدید یونان، در ناحیۀ تراكیا، در دو استانِ رودوپ و كسانثی در شمال شرق این كشور زندگی میكنند (كتانی، «مسلمانان...»، 151, 154؛ «پماك...»، بند .(2-2 دربارۀ مقدونیه، گزارشها بسیار محدود است. افزون بر آنچه دربارۀ گزارشهای مربوط به اواخر قرن 19م گفته شده، و آماری كه حاجی واسیلیویچ از پماكهای مقدونیه به دست داده (نك : سطور بعد)، گزارشهای جدیدتر حاكی از آن است كه در مقدونیه در میانۀ سدۀ 20م پماكها جمعیتی را تشكیل میدادهاند (BSE2, XXXIV / 129) و هنوز نیز جمعی از آنان با حفظ هویت قومی در آنجا زندگی میكنند (مثلاً نك : برونباور، .(npn. گروهی از پماكهای مقدونیه (یوگسلاوی سابق) نیز در گذشتهای نه چندان دور به تركیه مهاجرتكردهاند. آلاداغ حكایتهایی مستند از مهاجران پماك در ناحیۀ موغلا در تركیه گرد آورده است كه از منطقهای در جنوب شرق مقدونیه، از روستاهای پیرامون شهر كاوادار به آنجا كوچیده بودهاند (سراسر اثر). گروهی كه در غربِ مقدونیه در منطقۀ مرزی با آلبانی، در میان میاكهای مسیحی به عنوان پماك شهرت دارند، اگر چه امروزه به زبان تركی سخن میگویند (نك : تامر، بند 6)، اما ظاهراً اسلاوند و احتمالاً در گذشتهای نزدیك زبان خود را واگذاردهاند. دربارۀ زیستگاههای پماك در بیرون از بوم اصلی خود، عمدتاً باید از تركیه سخن به میان آورد. منطقۀ ادرنه در تراكیای شرقی، در بخش اروپایی از خاك تركیه، از قرن 19م مسكن برخی از بلغارهای مسلمان بوده است؛ به عنوان نمونه، گفته میشود كه محمد طلعت پاشا از رجال عثمانی در سدۀ 13ق / 19م، نه ترك، كه از تباری بلغار (پماك) بوده است (نك : فرناو، .(221 اما با موجهای مهاجرت مسلمانان از بلغارستان به تركیه ــ به خصوص در 1330-1331 ق / 1912-1913 م و 1367-1372 ق / 1948-1953م ـ شمار پماكها در این كشور افزایش چشمگیری یافت (مثلاً نك : بل، 168؛ ولینوف، .(107 این مهاجران، افزون بر منطقۀ ادرنه در دیگر نقاط تراكیای شرقی نیز پراكندهاند؛ ازجمله شماری روستای پماكنشین در حومۀ شهر كشان در جنوب تراكیا گزارش شده است (استانف، npn.؛ «تار ـ گروه 1»، پیامهای 580, 741). گذشته از تركیه، احتمال داده شده است كه گروهی از پماكها در آلبانی ساكن بوده باشند (برونباور، npn.). ممكن است گروه قومی مورد نظر همان گورانهای ساكن كوزوو باشند كه اشتراكهای گستردهای با پماكها دارند و احتمالاً شاخهای مهاجر از آناناند (مانگالاكوا، npn.؛ «تار ـ گروه 1»، پیام 1179 )از نظر شمار، پماكها در آمارهای رسمی یا اصلاً دیده نشدهاند، یا اطلاعات بسیار متفاوتی دربارۀ آنان به ثبت رسیده است (نك : اگبرت، 413). در آمارهای رسمیِ یونان معمولاً پماكها در شمار مسلمانان یاد شده، و میان آنان با تركها و دیگر مسلمانان فرقی نهاده نشده است («گزارش كمیسیون»، 195؛ اگبرت، همانجا). در آمارهای بلغارستان، پماكها گاه در شمار مسلمانان و گاه در شمار بلغارها جای گرفتهاند (سامی، قاموسالاعلام، 2 / 1345؛ بوگایسكی، «سیاست...»، 235؛ بل، 172). در سرشماریهای تركیه نیز پماكها در زمرۀ اكثریت ترك آمدهاند. با این همه، آمارهایی دربارۀ پماكها وجود دارد. در اواخر سدۀ 19م، جمعیت آنان در كوهستان رودوپ، یعنی در بوم اصلی حدود 400هزار نفر برآورد شده است ( بروكهاوس روسی، .(XXIV / 495 در «گزارش كمیسیون بینالمللی كارنگی...» در 1332ق / 1914م، شمار آنان در «مقدونیۀ بلغار» 400 هزار تن، و در مناطقِ تازه تصرف شده از خاك عثمانی، 80هزار تن گمانه زده شده است (ص 77). گفتنی است كه فاصلههای بسیار در ارقام جمعیتی پماكها در اواخر سدۀ 19 و اوایل سدۀ 20م (مثلاً نك : EI1) گاه به سبب مهاجرتهای موقتِ ناشی از جنگ، و گاه همراه كردنِ پماكها و دیگر اسلاوهای مسلمان در سرشماری بوده است. طبیعی است كه فشار وارد بر مسلمانان از 1330ق / 1912م و مهاجرتهای پس از آن، از شمار پماكها در بلغارستان و یونان كاسته است، اما اینكه شمارِ داده شده از پماكهای بلغارستان در 1309ش / 1930م، به حدود 100هزار نفر فرود آمده (بل، 170)، شگفتآور است. آمارهای پسین از پماكهای بلغارستان عبارتاند از حدود 140هزار نفر در 1335ش / 1956م (امینوف، «ترك زبانها...»، 511؛ قس: «گزارش جمهوری...»، 12)، میان 120 تا 170 هزار نفر در 1349ش / 1970م (اگبرت، 411) و حدود 270هزار نفر بنا بر آمار رسمی بلغارستان در 1368ش / 1989م (برونباور، npn.؛ برای آمارهایی اغراقآمیز از 1973 و 1980م، نك : بالیچ، 365؛ امینوف، همانجا). برآوردهای بعدی، تكرار حدود 270هزار نفر برای سال 1371ش / 1992م (بل، 172)، افزایشی در حد 500هزار نفر ــ فقط محدود به كوهستان رودوپ ــ در برآوردی مربوط به 1994م (بوگایسكی، همان، 237) و كاهش تا حد 220 تا 250هزار نفر در 1998م (بل، 174)، نشان از كاهش ثبات در گمانه زنیهاست (نك : بوگایسكی، «ملیتها...»، 179 ).دربارۀ یونان آمارها بسیار محدودتر است. در آمار مربوط به سال 1338ق / 1920م، در تراكیای غربی (بخش یونانی تراكیا)، حدود 12هزار مسلمان بلغاری وجود داشته است (EI1) در آماری مربوط به 1970م شمار پماكها میان 20 تا 30هزار نفر برآورد شده است (اگبرت، همانجا). بیان دیگری از این برآورد در 1350ش / 1971م، آمار آنان را در منطقۀ تراكیا 20هزار، و در منطقۀ مقدونیه 10هزار نفر نشان داده است (كتانی، «مسلمانان»، 151). در دهۀ 1980م، منابع از كاهش جمعیت پماكها خبر دادهاند (همان، 149؛ باهچلی، 111). در مقدونیه حاجی واسیلیویچ به برآوردی از سال 1306ق / 1889م اشاره دارد كه در آن، شمار پماكهای مقدونیه بالغ بر 144هزار تن دانسته شده است؛ بایراكتارویچ بر آن است كه این آمار دیگر اسلاوهای مسلمان در مقدونیه را نیز دربرمیگرفته است (EI1). ب ـ تاریخ سیاسی و اجتماعی: تاریخ بوم اصلی پماك یا منطقۀ رودوپ، از روزگاران باستان مكتوب شده، و وقایع تاریخیِ آن در مقاطع مختلف به ثبت رسیده است (ه د، رودوپ). هم زمان با فتوح بالكان درقرن 8ق / 14م، این منطقه نیز تحت حاكمیت عثمانی قرار گرفت و این وضع تا اوایل سدۀ 19م دوام یافت (فرید، 125 بب ). در این مدت، بلغارهای مسلمان در امور دولت عثمانی كاملاً مشاركت داشتند. كسی چون محمدپاشا (د ظاهراً 1035ق / 1626م) اهل رازگراد به عنوان قائم مقام صدراعظم عثمانی ایفای نقش كرد (عطایی، 622) و برخی مانند دال طبان مصطفى پاشا، اهل پتریچ (د 1114ق / 1702م) و قلفات محمدپاشا، اهل صوفیه (د 1207ق / 1793م) از رجال برجستۀ دولت عثمانی بودند (شیخی، 2 / 219؛ سامی، قاموس الاعلام، 6 / 4203). در این دوره، شهر مسلماننشین شومن (شمنى) پایگاه نظامی و زرادخانۀ مهمی برای عثمانی بود (فرید، 657، 684). در 1246ق / 1830م، بر پایۀ پیمانی میان روسیه و عثمانی، كوهستان رودوپ كه خود حائلی طبیعی نیز بود، به عنوان منطقۀ مرزی میان عثمانی و بلغارها معین شد (همو، 656، 688). پایگیری دولت نیمه مستقل بلغار و شكلگیری ملیت بلغار در طی سدۀ 19م، به شدت پماكها را به عنوان یك اقلیت میانی درگیر میساخت (شارُوا، 35-27؛ ولینوف، 61ff.). سامی اطلاعات سودمندی دربارۀ مهاجرت مسلمانان از شهرهای شمال بلغارستان به جنوب، و كاهش جمعیت مسلمان در شهرهایی چون پلِوِن، لوِچ، روسچُق و ویدین به دست داده است (همان، 2 / 1532-1533، 3 / 2323، 6 / 4017، 4681-4682). در این میان موقعیت شهر اسكی جمعه یا تارگُویشْته ویژه است، از آن جهت كه اكثریت جمعیت آن پیشتر مسلمان بوده، و پس از موج مهاجرت، تنها 4 تا 5هزار نفر از اهالی مسلمان آن باقی مانده بودهاند (همان، 2 / 936). شاید در نظر نخست، پماك در منازعات بین دو قدرت روس ـ بلغار و عثمانی قوم مهمی به نظر نیاید، اما در عمل نقش تاریخی مهمی ایفا كرده است. در حدود سال 1266ق / 1850م، آمی بوئه كه خود از آن منطقه دیدن كرده است، تصریح میكند: زمانی كه قیام برضد عثمانیان حتى در مركز كشور وجود دارد، مردم رودوپ به گونهای شگفتآور در امنیت كامل زندگی میكنند و از امتیاز ویژهای برخوردارند (مقدمه، 13، نیز متن، .(70 در همین راستا، باید به شخصیت مهم مدحت پاشا (1237-1300ق / 1822-1883م) اشاره كرد كه خود تباری پماكی داشت و در همین دوره، برای برههای فرماندار بخش وسیعی از بلغارستان از سوی دولت مركزی عثمانی بود (پِری، 3؛ نوریس، تكمله، 18؛ قس: زركلی، 6 / 176). احمد جودت پاشا (1238-1312ق / 1822-1895م) دانشمند و وزیر عثمانی نیز مسلمانی از اهل لوِچ و فرزند یكی از رجال متنفذ محلی بود (سركیس، 1 / 720؛ زركلی، 1 / 108). آشكار است كه این گزینشها با توجه به اوضاعِ متشنج آن دوره، هوشمندانه بوده است. از اواخر قرن 19م، موجِ نخستِ جریانی در بلغارستان پدید آمد كه در تاریخِ آن سرزمین بهعنوان «همسان سازیِ قومی» شناخته میشود و این همان جریانی است كه عبدالحمید ثانی به تعبیر «سیاست بلغاری كردن منطقه» از آن یاد كرده، و بیم داده است (ص 128). همین امر ظاهراً نخستین موج مهاجرت پماكها را فراهم آورده است. محاصرۀ 143روزۀ شهر پلون توسط روسها و بلغارها، و سقوط آن در 1294ق / 1877م ضربۀ سهمگینی بر جامعۀ بلغارهای مسلمان در شمال بلغارستان بود. در پی این واقعه، بلغارها گروهی از مبلغان را برای درآوردنِ مسلمانان و در درجۀ اول پماكها به دین مسیح برانگیختند (مكارتی، 153 ).بخش بزرگی از مسلمانانِ كرانۀ جنوبی دانوب دیار خود را ترك گفته، روی به جنوب غرب و مقدونیه آوردند. آنان در 1297ق / 1880م با احساس امنیت نسبی به مناطق خود بازگشتند، اما با افزایش فشار، اندكی بعد بار دیگر تن به مهاجرت دادند و این بار روی به جنوب شرقی و مناطقی نهادند كه هنوز تحت حاكمیت عثمانی بود (EI1؛ امینوف، «اقلیت ...»، 51-48)؛ آمار ییرچك از 1308ق / 1891م، و آماری رسمی از 1328ق / 1910م به روشنی گویای كاهشِ جمعیت پماكها در بلغارستان و افزایش آنها در قلمرو عثمانی است (EI1). بر اساس اطلاعی كه شمسالدین سامی در 1317ق / 1899م به دست داده، پماكها در حوالیِ همین سال در روم ایلی، درون خاك عثمانی میزیسته ( قاموس تركی، 364)، یا به تعبیر دقیقتر بیشترین آنان در همین قلمرو بودهاند. در 1326ق / 1908م، بلغارستان استقلال كامل خود از تركیه را به دست آورد و این به معنای افزایش فشار بر پماكها برای همسانسازی بود. در 1330-1331ق / 1912-1913م جنگهای بالكان افروخته بود و دو طرف اصلی درگیر ــ بلغارها و تركها ــ دو طرف اصلیِ ذی نفع در مسئلۀ پماكها نیز بودند. درگرماگرم جنگهای بالكان، بلغارها در سیاست داخلی خود، موج دیگری از همسان سازی را آغاز كردند كه بسیار محسوستر از گذشته بود (شمشیر، «تركان...»، 49؛ كاراگیانیس، «دربارۀ قومیت...»، 36؛ بل، 170). این موج زمینهساز دور دیگری از مهاجرتهای جمعیِ پماكها به خاك عثمانی بود (شمشیر، همانجا). بر پایۀ «گزارش كمیسیون بینالمللی كارنگی»، یك جریان نسلكشی نیز در این میان رخ داده است (ص 81, 91). پس از پایان جنگ جهانی اول و افول دولت عثمانی، اوضاع برای پماكهای ساكن روم ایلی دشوار شد. در 1337ق / 1919م، تراكیای غربی ــ كه بخش مهمی از پماكها را در خود جای داده بود ــ به دست یونان افتاد (كتانی، «مسلمانان...»، .(151 در 1302ش / 1923م دولت عثمانی فروپاشید و جمهوری تركیه جانشین آن شد. باید توجه داشت كه این جمهوری، نه جانشین دولت عثمانی، كه خود دولتی ملیگرا بود. نخستین اقدام این دولت دربارۀ مسلمانان تراكیای غربی بستن یك پیمان حمایتی با دولت یونان بود؛ اما معاهدۀ لوزان در 1924م، حقوقی را برای مسلمانان این منطقه به رسمیت شناخت كه مواد آن بر قومیت ترك متكی بود (همان، 153؛ بالیچ، .(365 این امر مستلزم آن بود كه پماكها خود را به عنوان اقلیت در اقلیت، بهعنوان بخشی از اقلیت ترك یونان معرفی نمایند و این اتفاقی است كه در عمل رخ داد. گام بعدیِ دولت تركیه در 1341-1349ق / 1923-1930م، مبادلۀ جمعیت با یونان بود كه بر مبنای دین نهاده شده بود؛ در طول این سالها شمار بسیاری از مسلمانان تراكیا، ازجمله پماكها به تركیه كوچیدند كه بسیاری از آنها خود را از نظر قومیت ترك معرفی میكردند (بل، همانجا). در بحبوحۀ جنگ جهانی دوم، در 1321ش / 1942م در بلغارستان موج دیگری از همسانسازی آغاز شد و بار دیگر بیشترین فشار بر پماكها وارد آمد كه ویژگیهای زبانی و فرهنگی مشترك با بلغارها داشتند (بل، همانجا؛ هادن، 170؛ ولینوف، 77ff.) و نتیجۀ آن موجی دیگر از مهاجرت به تركیه بود (همو، 107, 117ff.).ورود ارتش روسیه به بلغارستان در 1323ش / 1944م، الغای پادشاهی و تأسیس جمهوری خلق بلغارستان در 1946م نقطۀ عطفی در تاریخ پماكها نیز بود. برخلاف انتظار، دولت سوسیالیستی بلغارستان سیاست قومیت واحد بلغار را دوام بخشید و موجی نو از جریانِ همسانسازی را سامان داد. این دولت كه در مرزهای یونان نسبت به وفاداری پماكها تردید داشت، در 1324- 1328ش / 1945-1949م، برنامهای دامنهدار برای كوچ دادن پماكها به مناطق داخلیترِ كشور و جایگزین كردن آنان با بلغارهای مسیحی دنبال میكرد («تار ـ گروه 1»، پیام .(758 مسلمانان بلغار كه طی این سالها با سیاست انزوا، خود را با اوضاع و احوال وفق داده بودند، از 1949م مجدداً در بوتۀ توجه قرار گرفتند (دربارۀ سیاست انزوا، نك : كنستانتینف، «راهبردها...»، 43؛ تسیبیریدو، .(npn. در 1949-1950م، به جد از پماكها خواسته میشد تا نامهای اسلامی خود را با نامهای بلغاری ـ مسیحی جایگزین سازند (ملاحسین، 138-139). در پیِ این سیاست، موج جدیدی از مهاجرت به تركیه در 1328-1331ش / 1949-1952م پای گرفت كه از سوی قوۀ حاكم نیز مخالفتی با آن وجود نداشت (همانجا؛ بل، 168؛ كنستانتینف، همان، 42، نیز، «سه داستان...»، npn. ).در فروردین 1335 / آوریل 1956، در پلنوم حزب كمونیست بلغارستان اعلام شد كه تركها جزء جدایی ناپذیر ملت بلغارند، اما همانجا پیشبینی شده بود كه قومیت ترك باید با قومیت بلغار كاملاً آمیخته شود و نتیجۀ این تصمیم دربارۀ قومی میانی چون پماك روشن بود (نك : «گزارش جمهوری»، 11-12 ).به عنوان بازخوردی از این موضعگیری، در 1377ش / 1958م بوژینف در فرهنگستان علوم بلغارستان، مجموعه مقالاتی را با عنوان «دربارۀ اقلیت بلغارهای محمدی در منطقۀ رودوپ» منتشر ساخت كه مقالاتی با موضوع نقش پماكها در جنگ مسلحانه برضد فاشیسم، نقش آنان در جریان جنگ جهانی دوم و نقش آنان در حمایت از حكومت خلقی آشكارا نشان از كوششی داشت كه برای همسنگر كردن پماكها با بلغارهای سوسیالیست حاكم به عمل میآمد (سراسر اثر). سیاستِ همسانسازی در دهۀ 1960م نیز پیگیری شد (نك : بل، 168) و در دهۀ 1970م شدت بیشتری یافت. در 1350ش / 1971م، كمیتۀ مركزی حزب كمونیست بلغارستان تصمیم گرفت به منظور دستیابی بهاهداف همسانسازی ــ كه بهنظر میرسید هنوز تحققنیافته است ــ باردیگر سیاست تغییر نام پماكها را با شدت عمل به مرحلۀ اجرا گذارد («گزارش جمهوری»، .(12 این مصوبه آغاز موج جدید همسانسازیای است كه تا 1353ش / 1974م ادامه داشت (ملاحسین، 143؛ كنستانتینف، «مقدونیه»، npn.، «سه داستان»، npn.؛ رامت، 262؛ بل، 168, 170). در همین دهه است كه مسئلهای به عنوان جدایی طلبیِ پماك و پماكستان، به عنوان خطری واقعی یا فرضی در محافل بلغار طرح میشد و موجب نگرانی بود («تار ـ گروه 1»، پیام .(846 به هر حال، نام پماكستان باقی ماند؛ اكنون نیز گاه صرفاً به عنوان نام بوم پماكها در مطبوعات بلغاری به چشم میآید (مثلاً نك : ناپلاتانف، npn.) و گاه به ویژه، در گفتوگوهای تركی ـ یونانی از آن تندرویهای جداییطلبانه برداشت میگردد. آخرین موج همسانسازی در دورۀ سوسیالیستی، در 1363- 1364ش / 1984-1985م رخ نموده، وهمچنان شاخص آن كوشش در تغییر نام بوده است (امینوف، «ترك زبانها»، 503، «وضعیت ...»، 296-292؛ كنستانتینف و آلهاوگ، npn.)؛ كوششی كه به نظر میرسد جز نامی دوگانه برای بسیاری از پماكها و جز موج دیگری از مهاجرت به تركیه تأثیر كارآمدی ننهاده باشد (نك : امینوف، «ترك زبانها»، همانجا؛ شمشیر، «نگاهی...»، 7). با این حال، گاه از پماكهایی كه بیشتر نام خود را تغییر داده بودند، خواسته میشد تا باردیگر نامی برای خود برگزینند، چه، نام انتخابی آنان به اندازۀ كافی اسلاوی نبوده است (رامت، 263). در1365ش / 1986م،در یك دورۀ گشایشِ محدود برای مسلمانان بلغارستان، آنان دارای مركزی دینی به ریاست مفتی اعظم و 8 نمایندۀ مفتی در 8 استان بلغارستان بودند (ناصیف، .(209 سال 1368ش / 1989م برای پماكها سالی پرحادثه بود. در 28 مۀ همین سال، در بلغارستان اعلام شد با مسافرت یا مهاجرتِ هر مسلمانی كه مایل باشد به تركیه برود، موافقت خواهد شد و این آغاز مهاجرتی گسترده برای پماكها بود. گویا حزب كمونیست تنها راهِ مقابله با اصرار پماكها بر هویت خاص را وادار كردن آنان به ترك كشور یافته بود (بوگایسكی، «سیاست»، 242؛ كنستانتینف وآلهاوگ، npn.؛ بوكمن، .(npn. با چرخشی تند در 29 دسامبر همان سال، سران حزب اعلام كردند كه وادار ساختن مسلمانان به ترك دین و انتخاب نام بلغاری اشتباه سیاسی بزرگی بوده است و وعده دادند كه آزادیهای بیشتری به مسلمانان داده خواهد شد (امینوف، «اقلیت»، .(19 در 1369ش / 1990م قانون نامگذاری در بلغارستان تغییر كرد و آزادی نام به مسلمانان داده شد (كنستانتینف و آلهاوگ، npn.؛ بل، 170). با كنار رفتن حزب كمونیست از قدرت، در 1991م قانون اساسی جدید بلغارستان تصویب شد كه در آن به مسلمانان آزادی دین داده شده بود و همین امر موجب شد تا گروهی از مهاجران پماك به بلغارستان بازگردند (همو، 174؛ «قانون اساسی...»، اصل 6). پماكها در دور جدید از تاریخ سیاسی بلغارستان، از موقعیت اجتماعی بهتری برخوردارند و بههمان اندازه فعالترند (مثلاً نك : كیدكل، 146؛امینوف، همان، 18-23, 167ff.؛ بل، 168, 175؛ میخائیل، .(npn. تاریخ سیاسی ـ اجتماعی پماكهای بیرون از بلغارستان نه به این اندازه پیچیده، و نه به این حد مضبوط گشته است. سیاست همسان سازی در دو كشور یونان و تركیه نیز دربارۀ پماكها وجود داشته (برونباور، npn.)، اما كوشش برای همسانسازی به دو صورت مختلف انجام گرفته است. در تركیه عموماً مسئله به شكل نادیده گرفته شدن به عنوان یك اقلیتی قومی و هضم شدن در اكثریت ترك مطرح بوده است (مثلاً نك : «تار ـ گروه 1»، پیام .(580 اِعمال این سیاست در یونان به صورت قوانین و تدابیر محدود كننده، و گاه همراه با شدت عمل بوده است (پترونیكا، npn.). در دو دهۀ اخیر، یونان نسبت به اقلیت پماك موضعی متفاوت اتخاذ كرده، و كوششهایی در جهت بازشناسیِ هویت آن، و تا اندازهای مستقل ساختن هویت قومی پماكهای یونان انجام داده است (تسیبیریدو، npn.؛ «پماك»، npn.). الكساندر پوپوویچ وضعیت مسلمانان یونان و بلغارستان را به طور كلی به دو گونۀ متفاوت از افول تحلیل كرده، و پماكها را در این دو كشور، كمابیش، هم سرنوشتِ دیگر مسلمانان آن دو كشور دانسته است (نك : كتانی، «اسلام...»، 394-387؛ نیز رامت، 262 ).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید