صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / مردم شناسی / پماک /

فهرست مطالب

پماک


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : جمعه 23 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

پُماك‌، نام‌ قومی‌ مسلمان‌ و اسلاو در منطقۀ بالكان‌ كه‌ زیستگاه‌ اصلیِ آنان‌ كوهستان‌ رودوپ‌ در منطقۀ تراكیاست‌؛ در تقسیمات سیاسی‌ كنونی‌، بخشی‌ از آن‌ در خاك‌ بلغارستان‌، بخشی‌ در یونان‌ و بخشی‌ نیز در جمهوری‌ مقدونیه‌ قرار گرفته‌ است‌. جمعیتی‌ از پماكهای‌ مهاجر نیز در تركیه‌ زندگی‌ می‌كنند. این‌ نام‌ را هم‌ پماكها خود، هم‌ بلغارها، هم‌ تركها و هم‌ یونانیها به‌كار می‌برند (ولینوف‌، 26). صورت جمعِ نام در زبان‌ محلی‌ پوماتسی‌، و ضبط تركی‌ عثمانی‌ آن‌ پوماق‌ است‌. 
هویت‌ این‌ قوم‌ تا اواسط سدۀ 13ق‌ / 19م‌، مورد توجه‌ قرار نگرفته‌ بود و پماك‌ به‌ عنوان‌ یك‌ نام‌ قومی‌، از آن‌ سده‌ در منابعْ خود نموده‌ است‌ (سیپل‌، 43؛ ولینوف‌، همانجا). با آنكه‌ در منابعِ پیش‌تر، از بلغارهای‌ مسلمان‌ سخن‌ به‌ میان‌ آمده‌، چنین‌ نامی‌ بر آنان‌ اطلاق‌ نشده‌ است‌ و این‌ نام‌ از زمانی‌ در برگهای‌ تاریخ‌ دیده‌ می‌شود كه‌ جدایی‌ بلغارستان‌ از خاك‌ عثمانی‌ و شكل‌گیری‌ ملیت‌ بلغار مطرح‌ شده‌ است‌. البته‌ در طی‌ 5 / 1 سدۀ اخیر نیز هویتِ پماك‌ به‌ شدت‌ در پس‌ هاله‌ای‌ از ابهامِ ناشی‌ از مناقشات‌ سیاسی‌ ـ قومیِ بالكان‌ بوده‌ است‌. 
در نخستین كاربردهای شناخته شده‌، پماك نامی‌ برای‌ بلغارهای‌ مسلمانِ ناحیۀ توروپ‌ بوده‌ است‌؛ همین‌ كاربرد به‌ تعبیری‌ دیگر در اواخر سدۀ 13ق‌ / 19م‌، نزد شمس‌الدین‌ سامی‌ نیز دیده‌ می‌شود. وی‌ پماكها را جماعتی‌ مسلمان‌ در «روم‌ ایلی‌» دانسته‌ است‌ كه‌ به‌ زبان‌ بلغاری‌ سخن‌ می‌گفته‌اند ( قاموس‌الاعلام‌، 3 / 2317، قاموس‌ تركی‌، 364)؛ اما از همان‌ اواخرِ سدۀ 19م‌، دامنۀ اطلاقِ این‌ نام‌ قومی‌ در منابع‌ اسلاوی گسترش‌ یافته‌ بود، از جمله‌ دائرةالمعارف‌ بروكهاوس‌ روسی‌ (1316ق‌ / 1898م‌) به‌ صراحت‌ پماك‌ را ــ افزون‌بر ساكنانِ منطقۀ رودوپ ــ به‌ بلغارهای‌ مسلمان‌ منطقۀ لُوِچ‌ (لوفچه‌) نیز تعمیم داده‌ است‌ .(XXIV / 495) این‌ تعمیم‌ دربارۀ لوچ‌ در 1317ق‌ / 1899م‌ از سوی‌ میلتیچ‌ تأیید شده است‌ (ص‌ 67-68) و پژوهشگران‌ بعدیِ اسلاو چون‌ ساووف‌ و ایوانف‌ نام‌ پماك‌ را برای‌ بلغارهای‌ مسلمان‌ لوِچ‌ به‌كار برده‌اند (نك‍ : گوزلر، مقدمه‌). در طول‌ سدۀ 14ق‌ / 20م‌، نام‌ پماك‌ به‌ عنوان‌ نامی فراگیر برای همۀ بلغارهای مسلمان كاربردی عام یافت‌. پذیرش‌ عامِ این‌ تعمیم‌ در منطقه‌ نزد پماكها و دیگران‌ و هماهنگیِ آن‌ با ضرورتهای‌ سیاسی‌ ـ اجتماعیِ بالكان‌ برای‌ همۀ طرفهای‌ درگیر، در واقع‌ باید تحولی‌ تاریخی‌ در كاربرد این‌ نام‌ تلقی‌ گردد. در این‌ مقاله‌ از این‌ گروه‌ نیز به‌عنوان‌ پماك‌ یاد می‌شود. 
در اوایل‌ قرن‌ 20م‌، گاه‌ با تعمیمی‌ مسامحه‌آمیز به‌ صربهای‌ مسلمان ساكن مقدونیه ــ موسوم به توربشی‌ ــ نیز پماك‌ می‌گفتند. این‌ كاربرد با تلقی‌ای‌ عامیانه‌ همراه‌ بود كه‌ پماك‌ نامی‌ عمومی‌ برای‌ اسلاوهای‌ مسلمان‌ دانسته‌ شود. این‌ تلقی‌ گاه‌ به‌ آثار پژوهشی‌ نیز راه‌ یافته‌ است‌ (حاجی‌ واسیلیویچ‌، 187-188, 207, 236؛ EI1) و گاه‌ موجب‌ این‌ خلط شده‌ كه‌ توربشی‌ نامی‌ است‌ كه‌ از سوی مردم‌ مقدونیه‌ به‌ پماكها داده‌ شده‌ است‌ (مثلاً بروكهاوس‌، XIV / 792؛ «دائرةالمعارف‌ ترك‌»،XXVII / 83 ). تنها در سالهای‌ اخیر این‌ خلط مورد نقد قرار گرفته‌ است‌ (استانف‌، npn.؛ گوزلر، npn.). 

پیشینۀ مطالعه‌ دربارۀ پماكها

وضعیت‌ دوگانۀ پماكها، به‌ عنوان‌ قومی‌ با دین‌ اسلام‌ و زبان‌ بلغاری‌، زیستنِ آنان‌ در جنوب‌ بلغارستان‌ و نزدیكی‌ به‌ مرزهای‌ تركیه‌ با وابستگیهای‌ تاریخی‌ای‌ كه‌ آنان‌ با عثمانی‌ داشته‌اند، اوضاع‌ مناسبی‌ را به‌ وجود آورده‌ است‌ كه‌ این‌ قوم‌ و هویتِ آن‌ برای‌ هر دو كشور بلغارستان‌ و تركیه‌ درخور توجه باشد. از سوی‌ دیگر حضور جمعیتی‌ از پماكها در نواحی مرزیِ یونان‌ ــ در حالی كه‌ نه‌ در دین‌ با یونانیان‌ همسانی‌ دارند، نه‌ در زبان‌ ــ چنین‌ حساسیتی‌ را به‌طور مضاعف‌ برای‌ كشور یونان‌ نیز به‌ وجود آورده‌ است‌. همین‌ حساسیتها پیش‌ انگاره‌هایی‌ را در منطقۀ بالكان‌ پدید آورده‌ است‌ كه‌ به‌ شدت‌ مطالعات‌ تاریخی‌ را تحت‌الشعاع‌ قرار داده‌، و آنها را از بی‌طرفی‌ دور ساخته‌ است‌. این‌ پیش‌ انگاره‌ها جوانبِ مختلفِ مطالعه‌ دربارۀ پماكها ــ از منشأ نام‌ آنان‌ گرفته‌ تا تبار و تاریخ‌ ایشان‌ ــ را متأثر ساخته است‌. مطالعات‌ مورخان‌ بالكان‌ در این‌باره‌، به‌ وضوح‌ 3 جبهۀ مشخص‌ را تشكیل‌ داده‌، و به‌ 3 خوانش‌ از هویت‌ تاریخی‌ پماك‌ منجر شده‌ است‌ كه‌ گاه‌ از آن‌ به‌ «سه‌ اسطوره‌» تعبیر می‌شود (مثلاً نك‍ : برونباور، npn.). 
خوانشِ تركی‌ از تاریخ‌ پماكها بر این‌ مبنا استوار است‌ كه‌ پماكها را قومی‌ ترك‌ ــ گاه‌ با تصریح‌ به‌ تبـار تـركی‌ ــ قلمداد كند كه‌ زبان‌ تركی‌ را به‌ نفع‌ بلغاری‌ ــ كه‌ زبان‌ محیط آنان‌ بوده‌ است‌ ــ وا نهاده‌اند، اگرچه‌ هنوز بسیاری‌ از واژگان‌ تركی‌ را در زبان‌ خود حفظ كرده‌اند. نویسندگان‌ ترك‌، عموماً با تكیه‌ بر ویژگیهای‌ مشتركِ دینی‌ و فرهنگی‌، پماكها را از نظر پیشینه‌ گروهی‌ نزدیك‌ به‌ خود تلقی‌ كرده‌، و زبان‌ را امری‌ ثانوی‌ گرفته‌اند و گاه‌ بدون‌ توضیحی‌ دربارۀ وجه‌ تفاوت‌ زبانی‌، پماكها را جماعتی‌ ترك‌ شمرده‌اند كه‌ به‌ زبان‌ بلغاری‌ سخن‌ می‌گویند. این‌ رویكرد حتى‌ در نوشته‌های‌ جدید نیز دیده‌ می‌شود (بوكمن، npn.؛ اُران، 360ff.؛ ناصیف‌، 211ff.؛ نیز نك‍ : عنوان‌ اثرِ چاووش‌ اوغلو). 
گاه‌ نویسندگانِ ترك‌ با تكیه‌ بر قراینی‌ چون‌ جایْ نامها، بر آن‌ رفته‌اند كه‌ پماكها از تبار قبایل كوچندۀ ترك‌، پچنكها، قپچاقها و كومانها هستند كه‌ پیش‌ از ورودِ عثمانیها به‌ بالكان‌، از شمالِ دریای سیاه به این منطقه آمده بوده‌اند (نك‍ : سیپل، 43-42؛ ملاحسین‌، 145,137 ؛ جیكبز، npn.؛ ولینوف‌، .(155 در دهۀ 1980م‌، حتى‌ این‌ اندیشه‌ نزد برخی‌ از نویسندگان ترك‌ وجود داشت‌ كه‌ پماكها تركانی‌ هستند كه‌ از دهۀ 1960م‌، احساس‌ بلغار بودن‌ به‌ صورت‌ كاذب‌ به‌ آنها القا شده‌ است‌ (مثلاً نك‍ : امینوف‌، «ترك‌ زبانها...»، .(507 در نوشته‌های تركها در این‌ دهه‌، بر این‌ نكته‌ تكیه‌ می‌شود كه‌ پماكها خود نیز خویشتن‌ را ترك‌ می‌دانند (باهچلی‌، 118). این‌ نكته‌ گاه‌ اعتراض‌ نویسندگان‌ پماك‌ را برانگیخته‌، چنان‌كه‌ ایلیف‌ در همان‌ دهه‌ ابراز داشته‌ است‌ كه‌ پماكها ترك‌ نیستند و تبار تركی‌ نیز ندارند (ص‌ 6-8 ).
خوانش‌ یونانی‌ بر این‌ پایه است كه‌ اصلی‌ یونانی‌ برای‌ پماكها بازشناسد. مورخان‌ یونان‌ ریشۀ پماكها را به‌ دوره‌های‌ باستان‌ و به‌ تراكیاییان‌ بازمی‌گردانند از نظر آنان‌، پماكها بازمانده‌های‌ این‌ قوم‌ باستانی‌اند كه‌ در طی‌ قرون‌ متمادی‌ بارها زبان‌ و دین‌ آنان‌ دستخوش‌ حوادث‌ شده‌، و تغییراتی‌ را پذیرفته‌ است‌. نظریۀ تبار تراكی‌ را نخست‌ در 1295ق‌ / 1878م‌، گیتلر پژوهشگر چك‌ ارائه‌ كرد ( بروكهاوس‌ روسی‌، XXIV / 495)، اما بعدها بیشتر مورد توجه‌ یونانیها قرار گرفت‌ و توسط آنان‌ پی‌گرفته‌ شد. برپایۀ شكلِ بسط یافتۀ این‌ خوانش‌، نیاكان‌ پماكها در برهه‌ای‌ از تاریخ‌ خود، فرهنگ‌ هلنی‌ را پذیرفتند و در دوره‌ای‌ متأخرتر، در تماس‌ با اقوام‌ تازه‌ واردِ اسلاو، به فرهنگ اسلاوی‌ گراییدند. این‌ نظریه‌، همچنین‌ اقتضای‌ تغییراتی‌ در دین‌ را نیز دارد، به‌ گونه‌ای‌ كه‌ گفته‌ می‌شود: آنان‌ در برهه‌ای‌ مسیحی‌ شدند و سرانجام‌، با ورود عثمانیان‌ به‌ بالكان‌، اسلام‌ را پذیرفتند. مورخان‌ هوادار این‌ نظریه‌، به‌ خصوص‌ به‌ واژه‌های‌ كهن‌ یونانی‌ و تراكیایی‌ در زبان‌ پماكها تكیه‌ دارند كه‌ امروزه‌ حتى‌ در زبان‌ یونانی‌ فراموش‌ شده‌اند (برای‌ فهرستی‌ از این‌ واژه‌ها، نك‍ : «تار گروه‌1»، پیام‌ .(24 این ‌گروه‌، همچنین‌ با تكیه ‌بر آزمایشهای‌ خونی‌ و سنجشهای‌ بدنی‌ چون‌ رنگ‌ پوست‌ و رنگ‌ چشم‌، در پیِ آن‌اند كه‌ تبار تركی‌ پماكها را نفی‌، و هند و اروپایی بودنِ آنان‌ را اثبات‌ نمایند (واكارلسكی‌، 149ff.؛ سیپل، 42؛ كنستانتینف، «مقدونیه‌...»، npn.؛ جیكبز، npn.). گاه‌ از این‌ نكته‌ پرهیزی‌ نیست‌ كه‌ آنان‌ كاملاً یونانیانی انگاشته‌ شوند كه‌ تنها با اكثریت‌ یونانیان‌ تفاوتهایی‌ دارند (مثلاً نك‍ : كامینسكی‌، npn.؛ لنكُوا، npn. ).
خوانش بلغاری بیشتر بر زبان‌ بلغاری پماكها، و سپس بر پاره‌ای‌ از آداب‌ كهن‌ اسلاوی‌ در میان‌ آنان‌ تكیه‌ دارد و تدین‌ آنان‌ به‌ اسلام‌ را مربوط به‌ استیلای‌ عثمانی‌، و تحت‌ فشار آنان‌ می‌داند. هوادارانِ این‌ خوانش‌، بیشتر بدان‌ سو گرایش‌ دارند كه‌ پماكها را جماعتی‌ اصیل‌ از تبار بلغار بدانند و البته‌ توضیحی‌ نیز دربارۀ مسلمان‌ بودن‌ آنان‌ به‌ دست‌ دهند. از همین‌ رو، آنان‌ اغلب‌ تمایل‌ داشته‌اند كه‌ از پماكها با تعبیر «بلغارهای‌ محمدی‌ [= مسلمان]» یاد كنند. آنان‌ با تكیه‌ بر اینكه‌ زبان‌ پماكها طیف‌ گسترده‌ای‌ از ساختهای‌ كهن‌ بلغاری‌ را در بردارد، اصالت‌ تبار بلغاریِ پماكها را اثبات‌ می‌كنند. آنان‌ همچنین‌ بر این‌ نكته‌ تكیه‌ دارند كه‌ در فرهنگ‌ و رسوم‌ پماكها عناصری‌ از فرهنگ‌ كهن‌ بلغاری‌ وجود دارد كه‌ حتى‌ در میان‌ بلغارهای‌ مسیحی‌ دیر زمانی‌ است‌ فراموش‌ شده‌اند (سیپل، همانجا؛ جیكبز، npn.؛ برونباور، npn.). این‌ گروه‌ دربارۀ پذیرش اسلام توسط پماكها، عموماً بر این‌ باورند كه‌ آنان‌ بخشی‌ از بلغارهای‌ ارتدُكس‌ بوده‌اند كه‌ در سدۀ 11ق‌ / 17م‌، بر اثر فشارهای‌ عثمانیان‌، به‌ اجبار اسلام‌ را پذیرفته‌اند. گاه‌ سخن‌ از آن‌ می‌رود كه‌ پماكها پنهانی‌ برخی‌ رسوم‌ مسیحی‌ خود را حفظ كرده‌ بوده‌، و حتى‌ در خانه‌های‌ خود انجیل‌ داشته‌اند (سیپل‌، همانجا). به‌ هر تقدیر، در خوانش‌ بلغاری‌، پماكها نه‌ تنها بلغارند، كه‌ گاه‌ اصیل‌ترین‌ بلغارها شمرده‌ می‌شوند. 
نظریۀ بلغار بودن‌ تبار پماكها و اجباری‌ بودن‌ اسلام‌ آنان‌ كه‌ موضع‌ رسمی‌ بلغارها در طی سدۀ 20م بود (بل‌، 173)، از پذیرشی‌ فراگیر در میان‌ غربیان‌ نیز برخوردار گشت‌ (مثلاً نك‍ : «گزارش‌ كمیسیون‌...»، 77 ).
به‌ هر روی‌، اختلاف‌ در پیش‌ انگاره‌ها در ریشه‌ شناسی‌ نام‌ پماك‌ نیز نمود یافته‌ است‌. مشهورترین‌ قولی‌ كه‌ دربارۀ خاستگاه‌ نام‌ در میان‌ است‌، اشتقاق‌ آن‌ از واژۀ اسلاویِ كهن‌ پوموگاتی‌ (= كمك‌ كردن‌) است‌ كه‌ مشتقات‌ آن‌ در زبانهای‌ نوین‌ اسلاوی‌ به‌ كار می‌رود (پُكُرنی‌، 695؛ شانسكی‌، 246؛ دركسن‌، شم‍ .(909 در بلغاری كنونی و نیز در پماكی، مصدرِ پوماگام‌ (= كمك‌ كردن‌) كاربرد دارد (نك‍ : استالف‌، 74؛ كوكاس‌، npn.؛ گوزلر، .(npn. در توضیحِ این‌ وجه‌ اغلب‌ گفته‌ می‌شود: پماكها از آن‌ روی‌ كه‌ به‌ عثمانیها برضد هم‌وطنان‌ خود یاری‌ رساندند، «كمك‌كنندگان‌» نامیده‌ شده‌اند ( بروكهاوس‌ روسی‌، XXIV / 459؛ EI1؛سیپل‌، 47؛ ولینوف‌، 26)؛ با وجود مخالفت‌ ییرچك‌ در 1308ق‌ / 1891م‌، این‌ دیدگاه‌ ــ كه‌ جز گمانی‌ نیست‌ ــ در میان‌ مورخان‌ بلغار پذیرشی‌ عام‌ یافته‌، و حتى‌ در میان‌ دیگر مورخان‌ اروپایی‌ نیز به‌ عنوان‌ نظر غالب‌ تكرار شده‌ است‌. 
دیگر اشتقاق‌ پیشنهادیِ هماهنگ‌ با خوانش‌ بلغاری‌، گرفته‌ شدن پماك از ریشۀ بلغاری ماكا (= زور، آزار) است‌ (ایشیركوف‌، II / 15) كه‌ با معنای‌ مركزی‌ این‌ واژه‌ در بلغاری‌ و دیگر زبانهای‌ اسلاوی‌، یعنی درد و حتى‌ سخت‌كوشی‌، و معنای‌ كهن‌تر آن‌، یعنی‌ له‌ كردن‌ سازگاریِ چندانی‌ ندارد (نك‍ : استالف‌، 48؛ اشتپان‌، 251؛ پكرنی‌، 696-986 ).
برخی‌ پیشنهادها نیز چون‌ ساخته‌ شدنِ آن‌ با تغییر شكل‌ واژۀ پوتورنیاك‌ (= تُرك‌ شده‌) (EI1) كه‌ خود باید شكل‌ كوتاه‌ شده‌ از پوتورچیناك‌ اسلاوی‌ باشد (دئانُویچ‌، 689) ــ در حالی‌ كه‌ عملاً چنین پدیده‌ای رخ‌ نداده‌ است‌ ــ یا ساخته شدن آن‌ با شكستن‌ واژۀ «پوموخامدانتسی‌» ( = اسلام‌ پذیرفتگان‌) (واكارلسكی‌، 150-149)، آن‌ را به‌ رابطۀ ماكها با تركها یا اسلام‌ بازگردانده‌اند. 
در خوانش‌ یونانی‌، گرفته ‌شدن‌ آن‌ از واژۀ یونانی‌ پُماكس‌ (= نوشنده‌) پیشنهاد شده‌ است‌ كه‌ تصور می‌شود اشاره‌ به‌ عادتی‌ در میان‌ تراكیاییان‌ باستان ‌دارد (سیپل‌،48-47؛ جیكبز، npn.؛ برای‌ ریشه‌، نك‍ : لیدل، 1561). 
موضع دیگر ناهمسازی واژۀ آگاریان‌ / آخریان‌ است‌؛ نام‌ دومی‌ كه‌ به‌ صورت‌ محلی‌ در رودوپ‌ بر پماكها اطلاق‌ می‌شود (ایشیركوف‌، همانجا). در خوانش‌ تركی‌، برخی‌ برآن‌اند كه‌ این‌ نام‌ گونه‌ای‌ تغییر شكل‌ یافته‌ از «اخیان‌» (جمعِ اخی‌) است‌ و به‌ سابقۀ حضور اخیها در منطقه‌ بازمی‌گردد (سیپل‌، 43؛ نیز نك‍ : عنوانِ اثر آلپرن‌. برخی‌ از مورخان‌ بلغار اصل‌ آن‌ را واژۀ كهن‌ بلغاریِ «آگاریان‌» (= بی‌اعتقاد، كافر) (واكارلسكی‌، همانجا)، و برخی‌ از مورخان‌ یونانی‌ آن‌ را برگرفته از نام‌ قبیلۀ باستانیِ تراكیایی‌ «آگریانوی‌» دانسته‌اند (سیپل‌، 48). همۀ این‌ نظریه‌ها صرفاً گمانه‌ زنی‌ بر اساس‌ صورت‌ واژه‌ است‌ كه‌ بارها از سوی‌ مورخانِ بی‌طرف‌ مورد انتقاد قرار گرفته‌ است‌. 

ریشه‌شناسی‌ نام‌ پماك‌

گمانه‌زنی‌ دربارۀ ریشۀ نام‌ پماك‌ و آگریان‌، از اواخر سدۀ 19 و اوایل‌ سدۀ 20م‌، یعنی‌ از همان‌ زمانِ شناخته‌ شدنِ این‌ نام‌ آغاز شده‌ است‌. با آنكه‌ دربارۀ ریشۀ نامها، اتفاق‌ نظری‌ وجود ندارد، آنچه‌ با اطمینان‌ می‌توان‌ گفت‌ آن‌ است‌ كه‌ ساخته‌ شدن‌ این‌ نامها مربوط به مدتها پیش از آشنایی‌ مورخان‌ و توجه‌ به‌ وجه اشتقاق آن است‌. در واقع‌، همین‌ كهنگی‌ و تصرفات‌ احتمالی‌ در ساختِ نخستین‌ نام‌ است‌ كه‌ شناختِ ریشۀ آن‌ را با مشكل‌ روبه‌رو ساخته‌ است‌. 
فارغ‌ از آنچه‌ بر پایۀ خوانشهای‌ 3گانه‌ دربارۀ ریشۀ این‌ نامها گفته‌ شده‌ است‌، پیشنهاد می‌شود كه‌ واژۀ پماك‌ از ریشه‌ای‌ به‌ معنای‌ جابه‌جایی‌ و حركت‌ دانسته‌ شود؛ پیشینۀ واژه‌ می‌تواند به‌ ریشۀ هند و اروپایی mei و پیش اسلاوی mijati (= رفتن و گذشتن‌) بازگردد كه مشتقات آن در زبانهای گوناگون‌ اسلاوی‌ یافت‌ می‌شود 
(تروباچف‌، XIX / 31؛ استالف‌، 46؛ پكرنی‌، 710). واژۀ پماك‌ كه‌ ظاهراً می‌تواند از این‌ ریشه‌ ساخته‌ شده‌، و دارای‌ معنای‌ جابه‌جا شونده‌ و كوچنده‌ بوده‌ باشد، هنوز در صربوكرواتی‌ به‌ معنای‌ لغوی خود برجای مانده است (دئانُویچ، .(660 مصدرهایی‌ به‌ صورت‌ پماتسی‌ و پماكنوتی‌ نیز از همین‌ ریشه‌، به‌ معنای‌ حركت‌ كردن‌ و جابه‌جا شدن در همان زبان وجود دارد (همو، 660,659 ؛ گروییچ‌، .(505 چنین‌ اشتقاقی با شیوۀ قدیم زندگی پماكها كه‌ زندگی‌ شبانی‌ بوده‌، نیز سازگار است‌. گفتنی‌ است‌ كه‌ قومی‌ اسلاو با نامِ میاك‌ در منطقۀ مرزیِ مقدونیه‌ و آلبانی‌ زندگی‌ می‌كنند كه‌ بخشی‌ از آنان‌ مسلمانان‌اند؛ گفته‌ می‌شود كه‌ اغلب‌ میاكها قبل‌ از جنگ‌، شبان‌ و كوچنده‌ بوده‌اند (تامر، بند .(6 فرایندِ پیشنهادی‌ برای‌ ساخت‌ این‌ نام، فرایند همسان با پماك‌ از ریشۀ mei، بدون‌ پیشوند po- است‌. این‌ احتمال‌ دور نیست‌ كه‌ آنان‌ خویشاوند پماكها بوده‌ باشند، چه‌، منطقۀ یاد شده‌ آخرین‌ حد غربی‌ منطقۀ پماك‌نشین‌ در اواخر قرن‌ 13ق‌ / 19م‌ بوده‌ است‌. 
در تأیید این پیشنهاد نخست‌ باید به‌ اصطلاح‌ «یوروك‌» اشاره‌ كرد كه‌ اولیا چلبی‌ در سخن‌ از ساكنان‌ روم‌ ایلی‌، در منطقه‌ای‌ نزدیك‌ به‌ بوم‌ پماكها دربارۀ گروهی‌ از ساكنان‌ به‌ كار برده‌ است‌؛ او در سخن‌ از تركیب‌ قومی‌ این‌ مناطق‌، در كنار تركها و گاه‌ ارمنیها از گروهی‌ با عنوان‌ یوروك‌ در عرض‌ آنان‌ یاد كرده‌ است‌ (مثلاً نك‍ : 5 / 299-300). این‌ واژه‌ از مصدر یورومكِ تركی‌ به‌ معنای‌ راه‌ پیمودن‌ است‌ و در اصطلاح‌ عصر عثمانی‌ به‌ عشایر و قبایل‌ كوچنده‌ اطلاق‌ می‌شده‌ است‌ (نك‍ : سامی‌، قاموس‌ تركی‌، 1560؛ كُجابای‌، 819). چنین‌ می‌نماید كه‌ دو اصطلاح‌ یوروك‌ و پماك‌ می‌توانند ترجمۀ یكدیگر باشند. در صورت‌ درستی‌ این‌ ارتباط، باید گفت كه واژۀ پماك در قرن‌ 11ق‌ / 17م ــ یعنی‌ روزگار اولیا چلبی‌ ــ هنوز به صورت نامِ خاص‌ درنیامده‌ بوده‌، و جاافتادن‌ آن‌ به‌ عنوان‌ نام‌ خاص‌ در سدۀ 12ق‌ / 18م‌ یا حتى‌ اوایل‌ سدۀ بعد واقع‌ شده‌ است‌. 
تأیید دیگر برای اشتقاق پیشنهادی آن است كه‌ در میان‌ اقلیتهای‌ مسلمان‌ منطقۀ جنوب‌ شرق‌ بالكان‌، ویژگی‌ جابه‌جا شوندگی‌ ــ دست‌كم‌ در پیشینۀ تاریخی‌ ــ به گونه‌های‌ مختلف‌ دیده‌ می‌شود. در این‌ باره‌، نخست‌ باید به‌ كولیهای‌ مسلمان‌ در بالكان‌ اشاره‌ كرد كه‌ ویژگی‌ عمومیِ آنان‌ جابه‌جایی‌ بوده‌ است‌؛ مصداق‌ دیگر توربشی‌، یا صربهای‌ مسلمان‌ مقدونیه‌ است‌ كه‌ بازگشت‌ نام‌ آنان‌ به‌ دست‌فروشان‌ دوره‌ گرد است‌ (نك‍ : ه‍ د، توربشی‌). 
دربارۀ نام‌ آگاریان‌، به‌ نظر می‌رسد این نام‌ گونه‌ای‌ از واژه‌ای‌ باشد كه امروزه به صورتِ گُریانیك‌ در زبان‌ صربوكرواتی‌ برجای‌ مانده‌ است‌ و معنای‌ كوه‌نشین‌، یا كوه‌ گرد دارد (برای‌ واژه‌، نك‍ : دئانویچ‌، 188). شكل‌ كوتاه‌ترِ واژه‌، یعنی‌ گُریان‌ نیز امروز به‌ عنوان‌ نام‌ شخصی‌ در میان‌ اسلاوهای‌ بالكان‌ رایج‌ است‌. «آ» در آغاز كلمه‌، ظاهراً پیشوندِ اتصاف‌ به‌ صفت‌ است‌ كه‌ در پماكی‌ و دیگر زبانهای‌ اسلاوی‌ شناخته‌ شده‌ است‌ ، مانند آژُنِن‌ (= متأهل‌) (كوكاس‌، npn.). 
در تأیید این‌ پیشنهاد باید توجه‌ داشت‌ كه‌ گروه‌ كوچكی‌ از مسلمانان‌ اسلاو زبان‌ كه‌ در بخشی‌ از كوزوو زندگی‌ می‌كنند، نام‌ «گوران‌» (جمع‌: گورانی‌) برخود دارند. بر اساس‌ گزارشها، این‌ قوم در زبان و نیز آداب و رسوم‌، شباهتهای‌ بسیاری‌ به‌ پماكها دارند و شاید گروهی‌ از آنان‌اند كه‌ زمانی‌ به‌ كوزوو كوچیده‌اند ( مانگالاكُوا، npn.؛ «تار ـ گروه‌ 1»، پیام‌ 1179 ).

 

صفحه 1 از5

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: