تربیت و مربیان تربیتی/ آیت‌الله‌العظمی مجتبی تهرانی - بخش سوم

1393/11/11 ۰۸:۵۲

تربیت و مربیان تربیتی/ آیت‌الله‌العظمی مجتبی تهرانی - بخش سوم

بحث ما راجع به کسانی بود که قصد دارند دیگران را تربیت کنند؛ یعنی روش گفتاری و رفتاری به دیگران بدهند که از آنها به «مربی» تعبیر می‎شود. عرض کردم اولین شرط برای شخص مربی که نقش اساسی و زیربنایی دارد، این است که ابتدا خود را در ابعاد گوناگون وجودی‎اش (مثل عقل، قلب و نفس) تربیت کند. انبیای عظام هم بر روی آن چیزی که تکیه ‎کرده‏اند، مسأله تربیت نفوس است و نفس هم مجموعه‎ای از قوای سه گانه شهوت، غضب و وهم است.

 

ازامام علی(ع)روایت شده است: «من تأدّب بآداب الله عز و جل أدّاهُ إلى‌الفلاح الدّائم».۱

بحث ما راجع به کسانی بود که قصد دارند دیگران را تربیت کنند؛ یعنی روش گفتاری و رفتاری به دیگران بدهند که از آنها به «مربی» تعبیر میشود. عرض کردم اولین شرط برای شخص مربی که نقش اساسی و زیربنایی دارد، این است که ابتدا خود را در ابعاد گوناگون وجودیاش (مثل عقل، قلب و نفس) تربیت کند. انبیای عظام هم بر روی آن چیزی که تکیه کرده‏اند، مسأله تربیت نفوس است و نفس هم مجموعهای از قوای سه گانه شهوت، غضب و وهم است.

 

اولین مرحله تربیت نفس

تربیت نفس روش دارد، از کجا شروع کنیم؟ چون ما قوای سه گانه را مطرح کردیم و گفتیم که تشکیل‌دهنده نفس به معنای اخص است، میگویند ابتدا باید انسان به سراغ قوه خیال و واهمه برود۲ که آن دستاویز شیطان است؛ یعنی شیطان آنچه میخواهد اعمال کند، ابتدا سراغ خیال و واهمه انسان میرود؛ لذا از واهمه به «شیطان درونی» انسان تعبیر میکنند.

حتی در مباحث اخلاقی هم این مسأله را مطرح میکنند که انسان ابتدا باید سراغ ضبط خیال برود. خیال و واهمه در انسان مثل پرندهای است که هر لحظه روی یک شاخه است و آرام و قرار ندارد، اگر آن را از روی یک شاخه بپرانی، می‏رود و فوراً روی شاخه دیگری مینشیند. قوه خیال است که در انسان معصیت، مسائل شهوانی و مسائل غضبی را جلوه میدهد. لذا میفرمایند مهمترین چیز در انسان ضبط خیال است که انسان بتواند آن را مهار کند. روش مهار کردن را بعد عرض میکنم.

 

قدرتمند، بر خیالات خود چیره می‏شود

چه بسا بعضی از روایاتی که تعبیرات خیلی شدیدی نسبت به مسأله نفس دارند، ناظر به همین معنا باشد. روایتی از پیغمبر اکرم(ص) داریم که حضرت فرمودند: «إنّ الشّدید لیس من غلب الناس، و لکنّ الشّدید من غلب نفسهُ:۳ انسان قوی کسی نیست که بر مردم چیره شود و سلطه پیدا کند، آن کسی قوی است که چیره بر نفسش شود» و بتواند این قوای سه‌گانه شهوت، غضب و وهم را که تشکیل دهنده‌ نفس به معنای اخص هستند، مهار کند. این قوه شیطانی وهم در رأسش است. اگر بتوانی جلوی این خیالات باطل را بگیری و نگذاری این قوه هرزهگری کند، قوی و نیرومند هستی. این مهم است.

در باب تربیت نفس اولین گام و به تعبیری سختترین گام، ضبط خیال است که البته سختی آن ابتدایی است. این اوهامی که میآید برخلاف رضای خدا و عقل است و همسو با خواسته‌های شیطان است، جلوی این اوهام را در درون خودت بگیر. ما از این به سنگری بسیار مهم تعبیر میکنیم، خط اول است، به تعبیری باید گفت خط‌شکن باش، این خط اول است.

ما این تعبیر را از پیغمبر اکرم(ص) داریم که فرمود: «سجد لک خیالی»۴ پیغمبر اکرم در بین همه چیزهای درونیشان سراغ خیالشان رفتند و می‌فرماید: من خیالم را طوری مهار کردم که سجده کرده است؛ یعنی اینطور تسلیم من شده است. من نمی­‌خواهم وارد مسائلی که مربوط به پیغمبر است بشوم. حتی حضرت در جایی روشنتر فرمود: «قد اسلم شیطانی بیدی» این تعبیر را دیگر هیچ کاری نمیتوانی بکنی. عجب! معلوم میشود پیغمبر اکرم هم شیطان داشته است، ولی او را به دست خودش مسلمان کرده است.

 

قوه واهمه، شیطان درونی

شیطان من و تو همین قوه واهمه و خیال است که معاصی را جلوه میدهد، چه مرتبط با شهوت باشد، چه مرتبط با غضب باشد و چه دوز و کلک باشد که مربوط به خود خیال و واهمه است. ابتدا باید این را مؤدب به آداب الله کنی. ابتدا همین خبیث است که این مسأله را بزرگ جلوه میدهد، از حقه‌بازیهایش واهمه است که می‌گوید: «مؤدّب شدن، مشکل است؛ مگر میشود آدم جلوی خیالش را بگیرد؟» ما طلبهها راجع به احتمالات که غیر تخیلات است، میگوییم: «احتمال بی‌عار است»؛ یعنی همین‏طور خودش به ذهن می‏آید. توهّمات هم همینطور است. یکی از دستاویزهای شیطان که مهمترینش هم هست، خیال است که او به وسیله همین خیال انسان را به شقاوت، بیدینی و بیچارگی می‏کشاند.

در اینجا بحث میشود که چطور من این را که گاهی به این شاخه و گاهی به آن شاخه میپرد، مهار کنم؟ راهش چیست؟ راهی که بزرگان ما مطرح کردند، میگویند: «اولین راه تفکر است»؛ اما خود تفکر روش دارد. انسان میتواند فکر خودش را مشغول کند، الان ذهنم سراغ چیزی رفته است، میتوانم آن را برگردانم، در این اختیار دارم. حالا ذهن را در چه وادی بیاورم؟ در وادی ابعاد نعمتهایی که خداوند به تو عنایت کرده است، بیاور: یک، نعمتهای مادّی؛ دو، نعمتهای معنوی.

 

نعمت‏ها و وظایف

از این به «منزل تفکر» تعبیر میکنند. بعضیها میگویند اولین منزل است و بعضیها میگویند پنجمی است. ذهن را در این وادی بیاور و بیندیش که خدا این همه نعمتهای مادّی و معنوی در اختیار تو قرار داده است، این همه پیامبر مبعوث کرده ­است که راههای معنویت را در اختیار تو قرار دهند. سراغ این نعمت‌ها برو! حالا از خودت بپرس که آیا من نسبت به خدایی که این همه به من نعمت مادّی و معنوی داده است، وظیفهای دارم یا نه؟

اگر من به خانه شما بیایم و در بزنم و هدیه‌ای برایتان بیاورم، به ذهنتان نمیآید که این را تلافی کنید؟ ظاهراً شکر مُنعم جزو فطریات بشر است. آیا من نسبت به مولایم وظیفهای دارم یا نه؟ برای اینکه جلوی این خیال را بگیری و سرگرمش کنی، بیا شروع به فکر کردن کن. این همه بساط نعمت آیا فقط برای زندگی حیوانی من است؟ به تعبیر اهلش اینها فقط برای اداره کردن شهوت و غضب من است، یا نه، مقصود دیگری هم در کار است؟

اینها سرنخ تفکر است. فرق من با حیوانات دیگر چیست؟ فکر کن آیا این همه انبیا که آمدند و ما را به قانون عقل و شرع دعوت کردند، اینها با ابنای بشر دشمن بودند؟ میخواستند دشمنی کنند یا اینها آمده بودند و صلاح و سعادت ما را میخواستند؟ همه اینها روش تفکری است. اینها با من دشمنی نداشتند، میگفتند این زندگی زود گذر است، زندگی دیگری هست که جاودانه است. تو التذاذات دیگری داری، تو خلق نشدی برای این چمنزار طبیعت که مثل حیوانات مشغول دنیا باشی؛ مدام بخوری و دفع کنی.

 

تو برای خدا خلق شده‏ای

بله، تمام اینها را برای من خلق کرده است، بشر بر همه اینها سلطه دارد، اینها را برای من خلق کرده است اما من را برای چه خلق کرده است؟ آیا نشستید این فکرها را بکنید؟ این نعمت‌ها برای تو است، حالا بگو ببینم تو را برای چه خلق کرده است؟ «خلقت الاشیاء لاجلک و خلقتک لاجلی» همه اینها را خلق کردم برای تو اما تو را برای خودم خلق کردم. من تو را خلق کردم برای اینکه جاودانه بمانی، جاودانگی که در این نشئه نیست. «خلقتم للبقاء لا للفنا»۵ اینها روایت است. در این نشئه که از بقا خبری نیست. اینها سرنخهایی برای تفکر است که انسان خودش را از چنگ واهمه‌های شیطانی نجات دهد. می‌گویی چه کار کنم که نجات پیدا کنم؟ میگویم در وادی تفکر بیا و بعد میبینی که از آن هرزهگری خیال جلوگیری کردی و رفته رفته آن را ضبطش میکنی.

پی‌نوشتها:

۱ . بحارالأنوار، ج۸۹، ص۲۱

۲٫ حضرت استاد در این مباحث در صدد بیان وجوه افتراق قوه واهمه و خیال نیستند.

۳٫ مستدرک‏الوسائل، ج۱۱، ص۱۳

۴ . بحارالأنوار، ج۲۲، ص۲۴۵

۵٫ غررالحکم، ص۱۳۳

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: