1393/10/27 ۰۸:۰۹
ربیت به معنای روش رفتاری و گفتاری دادن به غیر است. روشگرفتن از غیر، متوقف بر قصد روشدهنده نیست؛ یعنی اگر من بخواهم چه از نظر گفتاری و چه از نظر رفتاری از دیگری روش بگیرم، متوقف بر این نیست که او قصد کند و بخواهد به من روش دهد؛ چه او قصد کند و چه قصد نکند، من آن روش را میگیرم.بحث کنونی فقط متمرکز به یک گروه است:
تربیت به معنای روش رفتاری و گفتاری دادن به غیر است. روشگرفتن از غیر، متوقف بر قصد روشدهنده نیست؛ یعنی اگر من بخواهم چه از نظر گفتاری و چه از نظر رفتاری از دیگری روش بگیرم، متوقف بر این نیست که او قصد کند و بخواهد به من روش دهد؛ چه او قصد کند و چه قصد نکند، من آن روش را میگیرم.بحث کنونی فقط متمرکز به یک گروه است: آنهایی که قصد میکنند به دیگران روش بدهند و از آنها به «مربّی» تعبیر میکنند. مربیان یعنی روشدهندگان و تربیتکنندگانی که میخواهند با قصد به دیگری روش دهند.
شرایط مربیان
کسانی که میخواهند به عنوان مربّی، دیگران را تربیت کنند، باید دارای شرایطی باشند. اولین و اساسیترین شرط این است که آنها باید خودساخته باشند تا بتوانند دیگران را بسازند. در روایات تحت عناوین مختلفی این معنا را داریم که انسان ابتدا باید خودش و بعد دیگران را تربیت کند. کسی که خودش را نساخته و تربیت نکرده است، اگر بخواهد دیگری را تربیت کند، نه تنها فایده ندارد، بلکه گاهی اثر عکس هم دارد.
در روایتی از علی(ع)است که: «أفضل الأدب ما بدأتَ به نفسک:۱ با فضیلتترین تربیتها این است که از خودت شروع کنی.» اول برو خودت را تربیت کن! اگر توانستی، به سراغ دیگران برو. حضرت در جملهای دیگر میفرماید: «عجبتُ لمن یتصدّى لصلاح الناس و نفسُهُ أشدُّ شیءٍ فسادا:۲ در شگفتم از کسی که میخواهد زمام تربیت مردم را به دست گیرد و حال اینکه نفس خودش از نظر خرابی بدترین چیز است!» اول برو خودت را آباد کن، نمیخواهد دیگری را آباد کنی! باز در روایت دیگری فرمود: «من ساس نفسه أدرک السیاسه: کسی که خودش را ساخته، میتواند جامعه را بسازد» و زمام امور جامعه را به دست بگیرد. سیاست تدبیر جامعه و سازندگی در سطح کلان است.
اینکه ما میگوییم «اول برو خودت را تربیت کن» در جمیع ابعاد وجودی به خصوص در بُعد نفسانی است، چون بعد قلبی و بعد عقلانی هم داریم. الآن بحث را بر بعد نفسانی که یک مجموعه از شهوت، غضب و وهم است، متمرکز میکنم. انسانی که میخواهد نسبت به غیر، مربّیگری کند، باید ابتدا خودش را ساخته باشد تا بتواند مربی دیگری شود.
تربیت، سرلوحه دعوت انبیا
استادم(ره) درباره تأدیب نفس میفرماید: «آنچه سرلوحه دعوت انبیای عظام است، تأدیب نفوس و تحدید هواهای نفسانیه و روش رفتاری دادن به شهوت، غضب و وهم انسانهاست»؛ یعنی انبیا مرزبندیهای الهیه را برای إعمال غضب و شهوت، بیان میکنند و میگویند انسانها باید بر طبق آن مرزبندیها تربیت شوند. بعد ایشان میفرماید که بعضیها گمان کردند که دعوت نبی اکرم(ص) دو جنبه دارد؛ دعوت به دنیا و دعوت به آخرت؛ دنیایی و اخروی به طور مطلق. چه بسا بعضی هم این را کمال نبوّت فرض کردند. میفرماید: «اینها اصلاً از دیانت بیخبر هستند، نمیفهمند دین یعنی چه!»
ببینید ایشان چقدر محکم میفرماید! بعد میفرماید: «دعوت به دنیا، از مقصد انبیا به کلی خارج است.» جهت هم این است که حسّ شهوت و غضب و به تعبیر ایشان شیطان باطنی و ظاهری برای دعوت به دنیا کفایت میکند. آن کسی که دارد میرود، دیگر هولدادن ندارد. دعوت به دنیا، احتیاجی به قرآن و نبی ندارد؛ همان شهوت و غضب کافی است. پس انبیا برای چه آمدند؟ ایشان آمدند که مخلوقات را تربیت کنند.
حضرت علی(ع) فرمود: «النّفسُ مجبُوله على سُوء الأدب: نفس ساختارش بر بیتربیتی استوار است. و العبدُ مأمُورٌ بمُلازمه حُسن الأدب: بنده هم مأمور است که نفسش را خوب تربیت کند. و النّفسُ تجری بطبعها فی میدان المخالفه: شهوت، غضب و وهم میخواهند به طور گسترده عمل کنند، یعنی هم از فرمان الهی و هم از فرمان عبد سرپیچی کنند؛ و العبدُ یجهدُ بردّها عن سُوء المُطالبه: بنده نیز مأمور است نفسش را از خواستههای زشتی که دارد، بازدارد. فمتى أطلق عنانها فهو شریکٌ فی فسادها: پس هر کس مهار شهوت و غضب و وهم را رها کند، در فساد آنها شریک است. و من أعان نفسهُ فی هوى نفسه فقد أشرک نفسهُ فی قتل نفسه:۳ و هر کس به نفس، در خواستههایش کمک کند [و هر چه شهوت، غضب و وهم او میخواهد، به آنها بدهد]، در خودکشیاش شرکت کرده است»؛ یعنی خود کشی کرده است.
استاد ما میفرماید: «نه تنها کار انبیا دعوت به دنیا نیست، بلکه تمام تلاش آنها برای بازداشتن از دعوت نفس، یعنی بیبندوباری شهوت و غضب و شیطان باطنی است.» لذا علی(ع) در روایتی میفرماید: «ضبط النفس عند الرغب و الرهب من أفضل الأدب:۴ آنجایی که شهوتت راغب است و آنجایی که میخواهد از خوبی رو برگرداند، مهارش را در دستت بگیر! این عمل از بهترین تربیتهاست.
اولین شرط مربی این است که خود را اصلاح کرده باشد، دومین شرط این است که باید شهوت و غضب و وهم خود را مهار کند. این قوا به طور افسارگسیخته انسان را به سوی دنیا و مادّیت میکشاند و انبیا آمدهاند تا جلوی این افسارگسیختگی را بگیرند. حالا موادی را که غالباً انسان با آنها درگیر است، عرض میکنم:
۱ـ پول و مال
اول مسأله مال است. مال یکی از مواردی است که انسان به مقتضای شهوتش به دنبال آن است. انبیا میگویند: «انسان نباید مال را از هر راهی به دست آورد. دست به هر مالی نزن!» اگر چه شیطان درونی و چه بسا برخی شیاطین بیرونی انسان را دعوت کنند، نباید از حدود الهی تجاوز کرد. یکی از نقاط ضعف انسان، همین مسأله است. امام صادق(ع) فرمود: «إنّ الشیطان یُدیرُ ابن آدم فی کُلّ شیء» این روایت را به دو صورت میشود خواند؛ هم «یُدیرُ» درست است و هم «یُدبّرُ». شیطان قوه واهمه انسان را احاطه میکند و نسبت به هر چیزی، دور انسان میگردد؛ یعنی حواسش جمع است که در موقعیتی او را به زمین بزند. «فإذا أعیاهُ: وقتی خستهاش کرد، جثم لهُ عند المال: وقتی مسائل مالی مطرح شد، به روی انسان میجهد و فأخذ برقبته:۵ گردنش را میگیرد و دیگر رهایش نمیکند.»
۲ـ جاه و مقام
نقطه ضعف دیگر انسان، مسأله مقام، جاه و ریاست است. علما در مباحث اخلاقی میگویند: لذّت جاه و مقام، بیشتر از لذت مال است؛ یعنی ریاست خیلی بیشتر به انسان میچسبد. لذا کسانی که مبتلا به حب جاه هستند، مالشان را فدا میکنند تا به ریاست برسند. این مطلب جزو چیزهایی است که توضیح نمیخواهد و شما هم نمونههای زیادی از آن را دیدهاید.
۳ـ شهوت جنسی
انبیا میگویند: نباید شهوت جنسی را از هر طریقی اشباع کنی. مرزبندی کردند که این هم نوعی مهار کردن است. انبیا نیامدند که جلوی تحصیل مال را از هر طریقی (مثل تجارت، کسب، زراعت و صناعت) بگیرند، نمیگویند: نکاح نباشد. آنها به طور کلی مقابل این قوا و کششهای نفسانی نایستادهاند. چون این تمایلات در کانون وجود انسان هست و خداوند اینها را در وجود آدمی قرار داده است. او خیر محض است و هر چه در عالم وجود آفریده است، جنبه خیر و صلاح دارد؛ ولی این هم هست که انسان درخواستش در این موارد حد و مرزی ندارد. انبیا آمدهاند جلوی این بیبند و باری را بگیرند، نه اینکه آنها را قلع و قمع کنند.
درآمدهای نامشروع؛ ممنوع
وقتی به آیات و روایات مراجعه میکنیم، میبینیم اولین مسألهای که مطرح شده، بازدارندگی است. یکی از آیات شریف قرآن که در به دست آوردن احکام مربوط به معاملات نقشی اساسی دارد، این است: «لا تأکُلُوا أموالکُم بینکُم بالباطل إلاّ أن تکُون تجاره عن تراض منکُم».۶ روح آیه، بازدارندگی است. اول میفرماید: اموالتان را بین خودتان به سبب باطل نخورید. بعد از نهی، استثنا میکند که اگر از راه صحیح باشد، اشکال ندارد: «إلاّ أن تکُون تجاره عن تراض منکم». راههای باطل برای به دست آوردن مال زیاد است و نیازی به توضیح ندارد؛ اما قرآن میفرماید فقط از راه درست کسب مال کنید. این روح دعوت قرآن در باره مال است و مطابق با همان غرضی است که انبیا برای آن آمدهاند.
در باب نکاح هم میبینیم که روح دعوت به نکاح، برای بازدارندگی و مهار آن است. روح کلّی همه دستورات درباره قوای جنسی، «تحدید، مرزبندی و جلوگیری از فجور و زنا»ست. یعنی قرآن میخواهد جلوی بیبند و باری را بگیرد و اگر هم در جایی به نکاح دعوت میکند، برای این است که جلوی فجور گرفته میشود؛ این دعوت به نکاح نیست که مردم به دنبال اشباع کردن این غریزه بوده و به این کار ترغیب شوند. همین قوای درونی برای اینکه انسان را به سمت آنها بکشاند، کافی است؛ انبیا هم به دنبال محدود کردن این کششها هستند.
پینوشتها:
۱٫ غررالحکم، ص۲۴۷
۲ . مستدرکالوسائل، ج۱۱، ص۳۱۵
۳ . همان، ص۱۳۷
۴ . غررالحکم، ص۲۳۸
۵٫ الکافی، ج۲، ص۳۱۵
6٫ نساء، آیه۲۹
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید