1394/1/29 ۰۸:۴۶
«حسن ادب» و «سوء ادب» که راجع به قلب مطرح میشود، فی نفسه به چه معناست؟ میگویند: «حُسن ادب»، یعنی آن هیأت حسنهای که سزاوار است کار و رفتار انسان بر آن واقع شود. حُسن و قُبح از مسائلی است که «عقل عملی» آن را ادراک میکند. عقل مثلاً میگوید: «عدل حَسن و زیباست، ظلم زشت و قبیح است.»
«حسن ادب» و «سوء ادب» که راجع به قلب مطرح میشود، فی نفسه به چه معناست؟ میگویند: «حُسن ادب»، یعنی آن هیأت حسنهای که سزاوار است کار و رفتار انسان بر آن واقع شود. حُسن و قُبح از مسائلی است که «عقل عملی» آن را ادراک میکند. عقل مثلاً میگوید: «عدل حَسن و زیباست، ظلم زشت و قبیح است.» حال مصادیق آن نسبت به دیدگاه گروهها، مختلف میشود. گروهی اینطور هستند که در برخورد ابتدایی با افراد، ادب را در این میدانند که اگر کلاه سرشان است، آن را بردارند، عدهای به هم دست میدهند، عدهای دستشان را بلند میکنند، عدهای خم میشوند. تشخیص این مصادیق متعلق به گروهها و اقوام مختلف است. هرکدام از آنها به این حالات مخصوص به خود میگویند «ادب». هر گروهی برای خود از نظر مصداق ادب، «هیأت حسنهای» دارد که با گروه دیگر فرق میکند.
حُسن ادب از دیدگاه مکتب الهی
در مکتب الهی، حسن ادب در برخورد با دیگران در چیست؟ قرآن میگوید: در برخورد اولیه هنگام وارد شدن به خانه، سلام کنید: «فإذا دخلتُم بُیوتاً فسلّموا على أنفُسکم تحیّه من عندالله طیّبه».۱ در جای دیگر فرمود: «یا ایها الذین آمنوا لا تدخُلوا بُیوتاً غیر بُیوتکُم حتى تستأنسوا و تُسلّموا على أهلها»،۲ در روایات بسیاری هم آمده است که در برخورد اولیه مصداق احترام و حسن ادب این است که به یکدیگر سلام کنید. پیغمبر اکرم(ص) فرمود: «إذا تلاقیتُم فتلاقوا بالتّسلیم:۳ هنگام ملاقات با یکدیگر سلام کنید.» امام صادق(ع)میفرماید: «السّلامُ تحیّه لملّتنا[:سلام درود دین ماست]»۴ باز از ایشان روایت شده است: «السّلامُ قبل الکلام:۵ قبل از آغاز کلام، سلام کنید.» حتی در آداب جدا شدن هم داریم که هنگام خداحافظی نیز سلام کنید.
«سلام» یعنی «خدا» به تو سلامت بدهد. آیه «فإذا دخلتُم بُیُوتاً فسلّمُوا على أنفُسکُم تحیّه من عند الله طیّبه» میفرماید: «سلامت از خداست». «سلام» خود یک نوع دعاست. از نظر اسلام «سلام کردن» مصداقی زیبا برای برخورد با دیگران محسوب میشود؛ یعنی در مکتب الهی ادب هنگام برخورد این است که اول سلام کنید.
فراگیری دستورات مکتب الهی
در مکتب الهی برای تمام شئون زندگی فردی و اجتماعی و چگونه انجام دادن کارها مثل نشستن، بلند شدن، غذا خوردن و خوابیدن، دستوراتی الهی وجود دارد. جایی را پیدا نمیکنید که دستوری و فعلی مبنی بر ادب الهی به اقتضای آن وجود نداشته باشد. نسبت به همه شئون دستور وجود دارد. در روایتی است که شخصی به یکی از ائمّه عرض میکند: «وقتی دستشویی میرویم اشکال ندارد نام خدا را در آنجا ببریم؟» پیش خودش فکر میکرد خوب نیست که در آنجا اسم خدا را ببرد. حضرت فرمود: «ذکرُ الله حسنٌ على کُلّ حال:۶ یاد خدا در هر حال پسندیده است.» اسلام به عنوان یک مکتب الهی میگوید: هر کاری که انجام میدهی، باید همراه با حسن ادب الهی باشد.
توحید باید در جمیع اعمال انسان سرایت کند
ممکن است سؤال شود: «چرا تشخیص مصادیق فعل حسن را به اقوام و گروهها واگذار نکردهاند و نگفتهاند: هر چیزی را که خوب میدانید، انجام دهید؟» در اسلام به هیچ وجه این مسئله را به ما واگذار نکردهاند که هرچه را تو خوب و زیبا میدانی، خوب است و مصداق واقعی حسن ادب میباشد. به هیچ وجه چنین نیست! چون در مکتب الهی اسلام باید مقصد اعلی «توحید» باشد و این توحید نیز باید در جمیع اعمال انسان سرایت کند؛ به این معنا که بر تمام کارهای او سایه بیفکند و در نهایت عمل انسان یک نوع تمثّل توحیدی الهی پیدا کند؛ مانند آینهای گردد که حاکی از توحید شخص باشد.
اگر عمل انسان را تجرید کنیم، اعتقاد محض شود و از مادّیت به شکل اعتقاد دربیاید، آن هم اعتقاد توحیدی الهی؛ یا گاهی این تعبیر را به کار میبریم که: «اعتقاد توحیدی» باید تبدیل به «عمل» گردد. یک وقت میگویی: اگر عمل را تجرید کنیم باید به شکل اعتقاد دربیاید، یک وقت هم میگویی: اعتقاد توحیدی باید تبدیل به عمل شود؛ این دو موضوع متفاوت است؛ لذا میگوییم: اعتقاد موحّد باید بر روی جمیع اعمالش سایه بیفکند! مثل کسانی که دارای ملکاتی هستند و این ملکات در همه اقوال و اعمالشان ظاهر میشود. بنابراین میبینیم در اسلام نسبت به هر عملی، دستوری وجود دارد.
شروع کارها با نام خدا
در مکتب الهی ما نسبت به تمام رفتارها و گفتارها، «شکل عملی» را که عند الله زیباست، تعریف کردهاند. اما از بحث «شکل عمل» بالاتر این است که میگوید: هر عملی که خواستی انجام بدهی، نه تنها باید اینگونه باشد، بلکه قبل از انجام آن باید بگویی: خدا! یک وقت میگوید: کار را اینگونه انجام بده! یک وقت میگوید: قبل از انجام عمل بگو: «بسم الله»! «کلُّ أمر ذی بال لم یُبدأ ببسم الله فهُو أبتر». دستور است که هر کاری را که میخواهی شروع کنی با نام خدا شروع کن! از عبارت «فهو ابتر» میتوان فهمید که نگفتن «بسم الله» اثر وضعی به جا خواهد گذاشت. مؤدّب به ادب الهی، کسی است که بر اساس همان هیأتی که عندالله زیباست، رفتار میکند.
بحث ما این بود که اگر بخواهی دیگران را مؤدّب کنی، باید قبل از آن خودت مودّب به آداب الهی شوی؛ یعنی باید کارهایی که میخواهی انجام دهی، خداپسندانه و مورد رضای الهی باشد. این را میگویند: «حسن ادب». به طور کلّی «حسن ادب» در مکتب ما بازتاب توحید بر روی جمیع رفتارها و گفتارهای انسان است.
اتمام حجّت با اسوة حسنه
در روایات داریم: خداوند انسانی را مؤدّب به آداب خود نمود و او را به عنوان الگو به ابنای بشر معرّفی کرد تا کسی نتواند بگوید: نمیدانستیم، نمیتوانستیم. در اینجا به دو مطلب اشاره شد: «نمیدانستیم» و «میدانستیم، ولی نمیتوانستیم». خدا برای اینکه جلوی این دو مشکل را بگیرد، «اُسوة حسنه» برای ما فرستاد؛ یعنی همان کسی که مؤدّب به ادب الهی است. امام صادق(ع) فرمود: «إنّ الله عزوجل أدّب نبیّهُ فأحسن تأدیبهُ».۷ در جای دیگر میفرماید: «إنّ الله أدّب نبیّهُ حتّى إذا أقامهُ على ما أراد».۸ در بُعد رسالت، قرآن نیز رسول الله(ص) را «اسوه حسنه» معرّفی میکند؛ اما در بُعد ولایت میتوان به این روایت از علی(ع) اشاره کرد که فرمود: «إنّ رسُول الله(ص) أدّبهُ الله عزّوجل: خدا پیغمبر را ادب کرد، و هو أدّبنی: پیغمبر هم من را ادب نمود؛ من دستپروردة او هستم. و أنا أُؤدّبُ المُؤمنین و أُورّثُ الآداب المُکرّمین: و من مؤمنان را ادب میکنم».۹
اینچنین حجّت بر همه تمام میشود، به گونهای که دیگر هیچ کس نمیتواند بگوید: «نمیتوانستم». اگر کسی چنین حرفی بزند به او خواهند گفت: «چطور شد که آنها توانستند، تو نتوانستی؟ آنها هم مثل تو انسان بودند. شما در اعضا و جوارح و قوا با پیغمبر و ائمه مشترک بودید.» چگونه برخی میگویند: «ما نمیتوانیم»؟ چطور آنها مؤدّب به آداب الهی شدند؛ ولی ما نمیتوانیم؟ بیصفایی نکن، بگو: نمیخواهم! بگو: شهوت و غضب و وهمم نمیگذارد! چرا میگویی: نمیدانستم؟ چرا میگویی: نمیتوانستم؟ بگو: هوای نفسم نمیگذارد!
در روایتی از خود پیغمبر اکرم(ص) آمده است: «أدّبنی ربّی: پروردگارم من را تربیت کرد، فأحسن تأدیبی [: و نیکو تربیتم کرد]».۱۰«أنا أدیبُ الله و علیٌّ أدیبی:۱۱ من تربیتشدة الهی هستم و علی تربیتشدة من است.» اینگونه حجّت را بر ما تمام کردهاند.
مصادیق حُسن ادب
«حسن ادب» در جمیع ابعاد وجودی مطرح میشود و آن به این معناست که رفتار و گفتارمان بر یک هیأت زیبا واقع شود. البته تشخیص این زیبایی با ما نیست، هرچند زیبایی و زشتی برخی از امور بسیار روشن است، مانند قبیح بودن ظلم و نیکو بودن عدل؛ اما صحبت یک یا دو مورد نیست، بلکه صحبت از همه رفتارها در تمامی شئون اجتماعی و فردی انسان است. امیرالمؤمنین(ع)شب وارد شبستان مسجد کوفه شد. آن خبیث را دید که به رو خوابیده است، فرمود: «اینطور نخواب!» خوابیدن یک امر فردی است. فرمود: «به طرف راست و به طرف چپ و به پشت بخواب که خواب انبیاست.» حضرت در آنجا شروع کرد به بیان آداب خوابیدن. آنها چیزی برای ما کم نگذاشتهاند. خدا الگویی تربیت کرد و آن را تحویل جامعه بشریت داد. او هم باز تربیت کرد. البته آن دست خدا بود که توانست چنین انسانی تربیت کند. پیغمبر(ص) هم میگوید: من علی را ادب کردم. علی(ع) میگوید: من را پیغمبر تربیت نمود. تربیت این الگو هم در بُعد رسالت و هم در بُعد ولایت است.
بنابراین «حسن ادب» تنها در بعد قلبی نیست، بلکه در جمیع ابعاد مطرح میشود و آن هم با دستورات الهی که انبیا و اولیا به ما گفتند و بر اساس آن رفتار کردند و نشان جامعه دادند، تحقق پیدا میکند. کسانی هم که در کنارشان بودند، کارهایشان را دیدند و همه را برای ما نقل کردند، به گونهای که دیگر قابل انکار نیست.
پینوشتها:
۱٫ سوره نور، آیه۶۱رر ۲٫ نور، ۲۷رر ۳٫ وسایلالشیعه، ج۱۲، ص۲۲۲رر ۴٫ بحارالانوار، ج۷۳، ص۱۲رر ۵٫ همانرر ۶٫ همان، ج۷۷، ص۱۷۵رر ۷٫ وسایلالشیعه، ج۱۴، ص۳۶۶رر ۸٫ مستدرکالوسایل، ج۱۷، ص۵۸رر ۹٫ بحارالانوار، ج۷۴، ص۴۱۴رر ۱۰٫همان، ج۶۸، ص۳۸۲رر ۱۱٫ همان، ج۱۶، ص۲۳۱
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید