در ادامه چاپ آثار گوناگون درباره اندیشه فیلسوفان آلمانی، دوباره اثری تازه در باب مارتین هایدگر منتشر شده است. کتاب «هایدگر در افق تاریخی ما» نوشته بیژن عبدالکریمی از سوی نشر نقد فرهنگ منتشر و روانه بازار نشر شده است.
موسسه مطالعاتی سیاسی- اقتصادی پرسش درسگفتارهای «هایدگر پس از هستی و زمان» را برگزار می کند.
این نوشتار درصدد ارائه هرمنوتیک فلسفی از نگاه هایدگر است و نشان داده شده است که هرمنوتیک با کتاب "هستی وزمان " هایدگر وارد مرحله ای متفاوت از "هرمنوتیک روش شناختی" شد. برای این کار به یکی ازمطالب مهم کتاب "هستی و زمان" یعنی "دازاین" پرداخته ایم. "دازاین" به عنوان وجودی که درمتن زندگی پرتاب گشته و از توانائی هایی برای رسیدن به آینده که زمان اصیل و اصلی است، برخوردار می باشد که لازمه آن از نظر هایدگر فهم و تفسیر است. واژگان کلیدی: پدیدارشناسی، هستی شناسی، دازاین، پرتاب شدگی، تفسیر.
پاره ای از متفكران پست مدرن اظهار داشته اند كه مسیر آینده تفکر و تمدن غرب از طریق تعیین تكلیف متفكران غربی با اندیشه هایدگر تعیین خواهد شد. دیدگاه های اساسی و آرای محوری مارتین هایدگر چیست؟ تفاوت های بنیادین این متفكر آلمانی با سایر اندیشمندان غربی در كجاست؟ چرا و به چه دلیل وی تا سر حد شأن و مقام یک فیلسوف مؤسس و یک متفکر طراز اول، هم چون افلاطون، ارسطو، کانت و هگل ارتقا یافته است؟ آیا براستی شأن و مقامی که بسیاری از جهانیان، از جمله برخی از معدود صاحب نظران ایرانی برای وی قائلند، امر گزافی و بی وجه و ناشی از نوعی شیفتگی و دلسپردگی بلادلیل و مبالغه آمیز است؟
آنچه در زیر می آید ترجمه مقاله ای1 است به قلم گادامر که اصل آن در سال 1967 نوشته شده است. محتوای این نوشته مبتنی است بر درسگفتار گادامر در سال 1965 با عنوان «از هگل تا هایدگر» که آن را در هایدلبرگ عرضه کرد. در واقع، این مقاله یکی از نوشته های متعدد گادامر است که او در آن در صدد نشان دادن مناسبت های میان اندیشه هگل و هایدگر است. به باور او، افلاطون و هگل دو متفکر مهمی هستند که هایدگر همواره در تحلیلهایش گوشه چشمی به آنها داشته و نگرشهای آن دو کم و بیش در اندیشههای هایدگر حضور دارند. بر اساس تفسیر گادامر، قرابت تفکر هایدگر با هگل و میزان وامداری او به هگل را میتوان بهطور کلی در دو مقوله خلاصه کرد: یکی وجود دیالکتیک ضمنی هگلی نهفته در کلیت اظهارات هایدگر و دیگری توجه به عنصر تاریخ و نسبت آن با اندیشه.
در سال ۱۹۶۲ که کتاب شیء چیستِ؟ هایدگر در آلمان منتشر شـد و مـا در اول مـقاله بخشی از آن را شرح دادیم کتابی دیگر نیز انـتشار یـافت: سـاختار انـقلابهای عـلمی نـوشته تاماس کوون (کوون ۱۹۷۰/۱۳۶۹). این کتاب از بدو انتشار تا به حال یکی از مناقشهبرانگیزترین کتابها نه فقط در حیطه علوم طبیعی بلکه در حیطه علوم انسانی نیز بوده است. (در مورد گـزارشی جامع و مانع از مناقشاتی که این کتاب در حیطه علوم طبیعی و انسانی برانگیخت رجوع کنید به برنشتاین ۱۹۸۹ بخش دوم.) کوون در این کتاب با استفاده از فلسفه دوره دوم ویتگنشتاین و با اتکا به مفهوم پارادایم (paradigm) عـملاً حـملهای را که سایر فلاسفه علم به پوزیتیویسم کرده بودند ادامه داد. آنچه در کتاب کوون امری بارز است رفتن به طرف فلسفه بینالاذهانی (inter-subjective) و در نتیجه وارد کردن عنصر تفسیر و تأویل در کنش علمی بود. سـابقه ایـن امر به تلاشهای خود اصحاب حلقه وین یا مکتب پوزیتیویسم منطقی بازمیگردد. این گروه از فلاسفه با استفاده از فلسفه دوره اول ویتگنشتاین درصدد مرزبندی میان عـلم و مـتافیزیک بودند
این مقاله از سه بخش تشکیل شده است. در بخش اول گزارشی از بخشی از کتاب شیء چیست؟ نوشته هایدگر داده شد که مدخلی برای ورود به بـحثهای مـقاله «عصرِ تصویرِ جهان» بود. در بخش دوم، مقاله «عصرِ تصویرِ جهان» شرح داده میشود. این بخش را باید در کنار اصل مقاله خواند. در این شرح از گفتههای هایدگر در باره علوم انسانی ذکری بـه مـیان نـیامده است. در بخش سوم مقایسهای مـیان آراء هـایدگر بـا آراء تاماس کوون به عمل آمده است تا نسبت آراء هایدگر با فلسفه جدید علم روشن شود.
ما برای تشریح مقاله «عصرِ تصویرِ جهان» نـخست بـه بـررسی بخشی از کتابِ شیء چیستِ؟ هایدگر که در سال ۱۹۶۲ بـه آلمـانی و در سال ۱۹۶۷ به انگلیسی منتشر شد، میپردازیم؛ این بخش در گزیده آثار هایدگر نیز که در سال ۱۹۷۸ به انگلیسی منتشر شده، تـحت عـنوان «عـلم مدرن، متافیزیک و ریاضیات» گنجانیده شده است. (اصل این کتاب بـه سخنرانیهای هایدگر به سال ۱۹۳۵ بازمیگردد.)
گئورگ اشتنگر، رئیس انجمن بین المللی فلسفه میان فرهنگی، در دانشگاه علامه طباطبایی به ارائه سخنرانی خود پیرامون مقصود هایدگر از اومانیته در «نامهای در باب اومانیسم» پرداخت.
نقدی بر مصاحبه جوزف روز در مورد فلسفه علم هایدگر پروفسور جوزف روز، استاد فلسفه و از مهمترین شارحان فلسفه هایدگر است که گری گاتینگ در کتاب فلسفههای قارهای علم، بخش هایدگر را به شرح او از فلسفه علم هایدگر اختصاص داده است. مصاحبه انتقادی خانم صادقیه با این استاد فلسفه و پاسخهای مبسوط ایشان، من را بر آن داشت که یادداشتی درباره این گفتوگو تنظیم کنم. از اینرو مطالب زیر را باید نوعی حاشیهنویسی البته از نوع انتقادی بر پاسخهای جوزف روز تلقی کرد.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید