کتاب حاضر تنظیمشده سه جلسه بحث و انتقاد دربارهجهاد اسلامى توسط استاد شهید آیتالله مطهرى در انجمن اسلامى پزشکان در بهار و تابستان ۱۳۵۰ است. البته قرائن نشان مىدهد که بین جلسه دوم و سوم، جلسه یا جلساتى بوده است که متأسفانه نوار صوتى آن در دست نیست. آن متفکر شهید همزمان همین بحث را به مناسبت تفسیر سوره توبه در مسجد الجواد تهران ایراد کردهاند که آن مباحث به صورت کتاب «جهاد» در سال ۱۳۶۶ منتشر شده است. طبیعى است که این دو سلسله سخنرانى به دلیل وحدت موضوع، مطالب مشترک نیز دارند. اصولاً این، روش و دأب آن اسلامشناس عظیمالشأن بود که درباره یک موضوع، خصوصاً موضوعاتى که نیاز به غور و تعمق بیشترى داشت، در دو یا چند محفل سخن مىگفت تا زیر و بم مطلب به دست آید و سؤالات مطرحشده پاسخ داده شود. طبعاً پس از شهادت آن بزرگمرد، تلفیق این گونه مباحث با یکدیگر، از آنجا که احتمال تغییر ساختار بحث و تغییر معنى متصور است، صواب نیست؛ لذا هر کدام به صورت مجزا منتشر مىگردد.
استاد شهید آیتالله مطهری در بیان معارف و حقایق اسلامی، زبان گویا و قلم رسای خویش را به كار میگرفت و برتری مكتب اسلام را بر مكاتب قدیم و جدید برملا میساخت. مطلب زیر گواه صادق این مدعاست. استاد شهید در این مطلب، قوت و استحكام منطق اسلام را در برابر مكتب هندی در موضوع خودسازی و مبارزه با نفس به خوبی نشان داده است. شایان ذكر است كه این مطلب مشتمل بر دو جلسه سخنرانی استاد مطهری در زمستان ١٣٥٠ و بهار ١٣٥١ هجری شمسی است و بخشی از كتاب «انسانشناسی قرآن» را كه توسط انتشارات صدرا به چاپ رسیده است تشكیل میدهد.
مطلب زیر بخشی از یادداشتهای استاد مطهری است که در سالهایی که در حوزه علمیه قم مشغول تحصیل و تدریس علوم دینی بودهاند، توسط آن استاد فرزانه به رشته تحریر درآمده است. یادداشتهای استاد مطهری شامل یادداشتهای الفبایی، موضوعی و دفاتر یادداشت است. تاکنون یادداشتهای الفبایی در هفت جلد، یادداشتهای موضوعی در پنج جلد و یک جلد از دفاتر یادداشت توسط «شورای نظارت بر نشر آثار استاد شهیدمطهری» انتشار یافته است. مطلب زیر از دفاتر یادداشت انتخاب شده است که تاکنون منتشر نشده و به یاری خدا در جلد ١٥ یادداشتهای استاد مطهری خواهد آمد.
مىتوان گفت که آرمان اصلاحى سید و جامعه ایدهآلش در جامعهاى اسلامى خلاصه میشود که وحدت بر سراسر آن حاکم باشد، اختلافات نژادى، زبانى، منطقهاى، فرقهاى، بر اخوت اسلامى آنها فائق نگردد و وحدت معنوى و فرهنگى و ایدئولوژیکى آنها را آسیب نرساند، مردم مسلمان مردمى باشند آگاه و عالم و واقف به زمان و آشنا به فنون و صنعت عصر، و آزاد از هرگونه قید استعمار و استبداد، تمدن غربى را با روح اسلامى نه با روح غربى اقتباس نمایند، اسلام حاکم همان اسلام نخستین باشد بدون پیرایهها و ساز و برگها که بعدها در طول تاریخ به آن بسته شده است، روح مجاهدگرى به مسلمانان بازگردد، احساس عزت و شرافت نمایند، زیر بار ظلم و استبداد و استعباد نروند.
سید براى چاره این دردها و بدبختیها از همه وسائل ممکن: مسافرتها، تماسها، سخنرانیها، نشر کتاب، مجله، تشکیل حزب و جمعیت، حتى ورود و خدمت در ارتش بهره جست. در عمر شصت ساله خود ازدواج نکرد و تشکیل عائله نداد؛ زیرا با وضع غیر ثابتى که داشت که هر چندى در کشورى به سر میبرد و گاهى در تحصن یا تبعید یا تحت نظر بود نمىتوانست مسئولیت تشکیل خانواده را بر عهده گیرد. سید چاره دردهائى که تشخیص داده بود، در امور ذیل میدانست:
این آیات مجموعاً چه مىخواهد بفرماید که «ما کان لنبىٍّ ان یکون لهُ اسرى حتّى یُثخن فى الارض: هیچ پیغمبرى قبل از آنکه غلبه و قوّت پیدا کند و قاهر شود و تسلطش کامل گردد، حق نداشته اسیر بگیرد.» پس ایناسیر گرفتن شما در این شرایط۴۴ عمل خلافى بوده است.
در سیره امیرالمؤمنین مىخوانیم که امیرالمؤمنین غلامش رامىبرد به بازار، لباس بهتر را براى او مىخرید و لباس کهنهتر را براىخودش، مىگفت: «چون تو جوانى و من پیرمرد هستم.» یا راجع به حضرتزهرا مىخوانیم که کار را میان خودش و کنیز خود تقسیم مىکند؛ به او مىگوید: «یک روز تو استراحت کن من کار مىکنم، یک روز تو کار کن من استراحت مىکنم»؛ یعنى او در این خانواده در عمل هیچ فرقى میانخودش و آن کنیز قائل نمىشود.
مطابقت جغرافیای اعتقادی ایزدیان با مازندران کهن و حکایت اسارت کاووس در شاهنامه به دست «دیو» در مازندران و توضیح آنچه درباره پرستندگان نیروهای طبیعی که باید مغان و ادامه آنها ایزدیها باشند، هویت تاریخی و اساطیری و اعتقادی کُردهای ایزدی را تا حدودی از مه غلیظ آمیختگیها و تطورات آیینی متوالی به درآورده روشن میسازد؛ زیرا با این نمونههای واضح که برمیشماریم؛
ولى اگر کسى این حرف را نزند، دو حرف دیگر را مىتواند بزند. یکى که حرف خیلى سخیفى است، حرفى است که بعضى از قدماى اهلتسنن گفتهاند. دیدهاند این آیه قرآن تطبیق نمىکند با آنچه عمل مسلمین است چون آیه قرآن این دو تا را مىگوید، عمل مسلمین بیشتر روى استرقاق است؛ از این رو گفتهاند این آیه منسوخ است. این خیلى حرف سخیفى است. آیه منسوخ است، به چه منسوخ است؟ این حرفى بوده که افرادى گفتهاند و هیچ مورد قبول واقع نشده.
یکى دیگر از منشأهاى بردگى که در قدیم بوده، موضوع جریمهشدن است. این هم خودش یک حسابى است. نقل کردهاند که در بعضى از قوانین دنیا جریمه بعضى از جرمها را بردگى قرار مىدادند. اگر کسىفلان گناه یا فلان جرم اجتماعى را مرتکب شود، مجازاتش این است که آزادى را از او بگیرند، برده باشد. آیا در قوانین جزایى اسلام چنین قانونى داریم که در مورد بالخصوصى جریمه گناهى را بردگى قرار داده باشد؟ در اسلام مجازاتهاى سختى براى بعضى از جرمها هست که برخى از آنها در قرآن تصریح شده است و بعضى اگر در قرآن نیست، در سنت، قطعى ومسلّم است؛ مثلاً براى محارب. «محارب» یعنى کسى که علیه مسلمین قیامکند: «انّما جزاؤُ الّذین یُحاربون الله و رسولهُ و یسعون فى الارض فسادا». براىاینها مجازات بسیار شدیدى قائل شده است: «ان یُقتّلوا او یُصلّبوا او تُقطّع ایدیهم و ارجُلُهُم من خلاف».۲۲ کلمه «یُقتّلوا» است، به باب تفعیل بردهاند که علامت شدّت است: «به سختى اینها کشته شوند: یا به دار زده شوند و یا اینکه دست و پایشان بریده شود، یک دست و یک پا آنهم در جهتخلاف، دست راست و پاى چپ یا دست چپ و پاى راست»؛ یعنىعبرتآمیز٫ ظاهراً ما مجازاتى از این سختتر و شدیدتر نداریم.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید