وقتی اثری فلسفی که توسط یک غربی نوشته شده است، تلاش میکند تا ارکان اصلی نظامی فلسفی را بیان کند که یک شیعۀ ایرانی در قرن هفدهم گردآوری کرده است، خوانندۀ احتمالی حق دارد بپرسد: مؤلف این کتاب به چه دلایلی سالهای زیادی را وقف خواندن آثار این شخص کرده است؛ یعنی کسی که همواره یک خارجی باقی خواهد ماند، کسی که هرگز با چهرهاش رویاروی نخواهد شد و باورهایش به جهانی فکری تعلق دارد که عمرش در غرب، با ریاضیسازی فضای فیزیکی، به پایان رسیدن الهیات سیاسی و انقلابهای بزرگی که تصور انسان از عقل را از بیخوبن دگرگون کردهاند، به سر آمده است؟
از زمان ابن سینا تاکنون دلایل گوناگونی بر اثبات وجود ذهنی ارائه شده است که مهم ترین آن ها ده دلیل است. این مقاله می کوشد تا، ضمن بررسی و نقد این براهین ده گانه، نشان دهد که:
فلسفۀ ما(فلسفۀ اسلامی) می گوید پس از مفهوم هستی و مفهوم شئی هیچ مفهومی شناخته تر از مفهوم ضرورت و لاضرورت نیست و بنابراین لازم نیست ضرورت و لاضرورت را به چیزی تعبیر و تفسیر نمود.
مواجهۀ ایران و ژاپن در حوزۀ فلسفی را میتوان در شخص ایزوتسو دید. او طی فعالیت علمی خود توانست اسلام و ایران و بهخصوص فلسفۀ اسلامی و عرفان اسلامی را به ژاپن بشناساند. در کنار او افرادی بوده و هستند که همچنان به حوزۀ اسلامشناسی با رویکرد به ایران تعلق خاطر دارند.
امروزه در اکثر ممالک اسلامی مخصوصاً در محافل دانشگاهی افکار فلسفی که از مغرب زمین سرچشمه گرفته و در آن دیار رشد و نمو کرده است با علاقه و شوق فراوان مورد بررسی قرار می گیرد. این افکار در کلاس ها تدریس می شود و دانشجویان آن را فرا می گیرند تا حدی که اکثر آنان که دست پروردۀ دستگاه تعلیم و تربیت جدید هستند خیلی بیشتر با یک متفکر درجه دوم اروپایی آشنا هستند تا با بزرگترین حکمای اسلامی.
شاید من انسان خوشبینی هستم، اما فکر میکنم مردم امروز غالباً از اهمیت و اصالت فلسفه در جهان اسلام آگاه هستند. آیا در حال حاضر اندیشمندی مانند برتراند راسل هست که در نوشتهای به این مسئله اشاره کند که «فلسفۀ عربی [اسلامی] اهمیتی بهعنوان اندیشۀ اصیل ندارد و مردانی مانند ابنسینا و ابنرشد اساساً مفسر هستند»؟
محمد عابدالجابری فیلسوف مراکشی (۱۹۳۶-۲۰۱۰) در پروژۀ پرسروصدایش یعنی «نقد عقل عربی» بحثهای دامنهداری در مورد عقلانیت عربی یا اسلامی و همچنین شکوفایی و انحطاط آن ارائه کرده است.
یکی از پرسشهای اسلامشناسی، پرسش از هویت و ماهیت فلسفه اسلامی است و اینکه آیا اسلام، علاوه بر عقاید و اخلاق و احکام شرعی، دربردارندۀ فلسفه نیز هست و آیا اصولاً فلسفه اسلامی، مفهومی معنادار است یا مفهومی بدون مصداق خواهد بود؟
به نظر کربن، فلسفه جدید در پی ابنرشد، عالم خیال را حذف کرد و دو عالم (حس و عقل) را به گونهای که هیچ رشته پیوند و ارتباط میان آنها نیست و از هم کاملا گسیختهاند، تصدیق کرد.
ما به دو اعتبار باید به کربن احترام بگذاریم: اول اینکه کربن یک فیلسوف بود. دوم اینکه او نه تنها فلسفه اسلامی را به اروپا و دیگر نقاط جهان معرفی کرد، بلکه طلیعه تجدید عهدی با فلسفه و تفکر اسلامی در آثار او پدیدار شد
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید