«ابن رشد» یکی از عناوین آثار یوحنا قمیر، نویسنده و اندیشمند عرب است که به تازگی توسط انتشارات «پارسه» منتشر شده است. انتشارات پارسه مجموعهای از آثار این نویسنده را که ذیل موضوع تاریخ فلسفهنویسی جای میگیرد ترجمه و منتشر میکند. «ابن رشد» تنها یک بخش از مجموعه 10 جلدی این نویسنده است؛ مجموعهای که یوحنا قمیر آن را «فلاسفه العرب» نامیده است، این در حالی است که تنها دو چهره این مجموعه عرب و مابقی غیرعرب هستند.
دست کم چندین دهه است که نزاع مشهوری درگرفته است که آیا باید تفکر و فلسفه و علوم اسلامی را اسلامی خواند و یا عربی. اصل این ماجرا طبعاً ریشه های سیاسی دارد اما خوب گاه ابعاد متفاوتی هم به خود گرفته است. در برخی دپارتمانهای دانشگاهی که اساس بر تقسیم بندی زبانی است حتی در غرب گاه ترجیح داده می شود که به طور نمونه از فلسفه و یا دانش های عربی سخن رود تا مثلاً از فلسفه اسلامی.
«نقد فکر عربی» الجابری در ظاهر یک طرح پژوهشی در برابر طرح عظیم فلسفه ایرانی هانری کربن است. فلسفه ایرانی طرح هانری کربن است و الجابری در آثار خود کوشیده است آن طرح را از اساس برهم زند. او میتوانست در مبادی فکری کربن نفوذ کند و آنها را مورد چون و چرا قرار دهد. کربن پرورده حوزه پدیدارشناسی در فلسفه بوده و درس «بحران تفکر اروپایی» را از هوسرل و «مابعدالطبیعه چیست؟» را از هایدگر آموخته است؛ اما اینکه همه سعی و کوشش مدام و توام با علاقه او در جهت اجرای وظیفه شرقشناسی و با دید شرقشناسی از منظری دیگر بوده است بجد باید تردید کرد.
سهروردی، صاحب کتاب «حکمتالاشــراق» و موسس حوزه فلسفه اشراقی است. این فلسفه علیرغم قول کسانی مانند نالینو که میان فلسفه مشرقی ابنسینا و حکمت اشراقی سهروردی مناسبت ندیدهاند، دنباله فلسفه مشرقی ابنسیناست و بهتعبیری که سهروردی خود در آغاز قصه «الغربه الغربیه» آورده است او از جایی آغاز میکند که ابنسینا به آنجا رسیده است. مستند نالینو مطلبی است که سهروردی در کتاب «المشارع و المطارحات» نوشته و در آن فلسفه مشرقی بوعلی را همان فلسفه مشائی، در عبارات و اصطلاحات متفاوت دانسته است. وجود اختلاف میان استاد و شاگرد را تصدیق کنیم، اما آن را حد تقابل ندانیم. ا
برای گفتگو پیـرامون فلسفه اسلامی معاصر، نخست بایـد در باب سـه واژه ی معاصر، اسلامی و فلسفـه سخن بگوئیـم. بیـن دانشمندان درخصوص این که تعبیر «معاصر» دقیقـاً شامل چه دوره ای می شود وحدت نظر نیست و آشکار نیست که آیـا قرن نوزدهم را نیز در بر می گیرد، یـا بـا نظر به این که به احتمال زیاد فلسفه ی قرن نوزدهم را بایـد فلسفه ی مدرن اسلامی بدانیم، تعبیر «معاصر» فقط شامل فلسفه ی قرن بیستم می شود؟ برخی از دانشمندان نیز برآنند که تفاوت بارزی بین «معاصر» و «مدرن» وجود ندارد؛ چراکه این دو واژه به درستی بصورت هم معنی بکار می روند. به هرحال این دو اصطلاح از زمان نخستین ارتباط عقلی جهان اسلام بـا غرب رواج یافته اند، ارتباطی که در مصر با اندیشمندی چون الطهطاوی (1801- 73) و در هند بـا احمدخان (1817- 98) آغاز گردید.
مسئله این نوشتار، بررسی تبیین های مختلف از کاشفیت علم حصولی است. فیلسوفان مسلمان، علم را به حضوری و حصولی تقسیم کرده اند. حکایت گری و کاشفیت علم حصولی برای فیلسوفان مسلمان، مسلم بوده است. تببین فیلسوفان مسلمان از کاشفیت علم حصولی، مختلف است.
نه مطالع آگاهی و بررسی تجارب معنوی می تواند روش شناسی دینی را شکل دهد؟ دین پژوهی جدید تاریخ درازی ندارد با وجود این در همین مدت کوتاه به پیشترفت های چشم گیری دست یافته است و این مهم به مدد گسترش علوم مختلف و خاصه بین رشته ای شدن مطالعات در زمینه ها و حوزه های گوناگون به دست آمده است. یکی از صدها دانشی که بر مطالعات حال حاضر دین تأثیر گذاشته، مطالع آگاهی و مقولات مرتبط با آن است. نقطه ای که مطالعات آگاهی و دین پژوهی را به یکدیگر نزدیک می کند، بحث تجرب دینی است. مقال حاضر ضمن بازنگری ابعاد مختلف دین پژوهی، البته در سطح طرح مسأله، به چگونگی ارتباط دین با آگاهی در بافت تجرب دینی می پردازد.
آقای دکتر مهدی حائری یزدی ( رحمت الله علیه ) استاد مسلم فلسفه بوده و براستی در زمزه ی رویدادهای نادر در حوزه علمیه ( که اصولا تمام همت خود را صرف فقه نموده و نسبت به سایر ابعاد اسلامی که اهمیت آنها کمتر از فقه نیست ، توجه کافی نمی نماید ) محسوب می گردد. ایشان در فلسفه اسلامی تضلع داشته و فلسفه غربی را در یکی از بهترین دانشگاهها آموخته و به مرتبه اجتهاد رسیده اند . مصاحبه ایشان را در خصوص معنای فلسفه و چرایی آن می خوانید :
این مقاله تحقیقی است پیرامون اگزیستانسیالیسم غربی و اصالت الوجود در فلسفه اسلامی. این دو نظام فلسفی با توجه به اصطلاحات اصالت تشكیك در وجود، اعتباری بودن ماهیت و در جهان بودن انسان، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. بعد از مباحث مقدماتی و بیان آراء دو تفكر در باب مسائل وجود، تفاوتها و تشابهات در روش، محتوا و نتایج آنها با هم مقایسه و تطبیق شده است.
پس از ترجمه فلسفه یونانی و ورود آن به جهان اسلام، اظهار شگفتیها از اینگونه نگرش به هستی و عالم و آدم، یعنی فلسفه و مشاهده تقابل آن با شیوه نگرش قرآنی به هستی و عالم و آدم و طبیعتا مخالفتها با آن نیز آغاز شد. از اهل حدیث و نمایندگان سرشناسشان همچون احمد حنبل و مالک بنانس و پیروان بعدیشان در سدههای پسین، بهویژه ابوالحسن اشعری و رهروان راه اشعریت و بهطورکلی، از اهل شریعت مخالف فلسفه، میتوان بهسرعت عبور کرد و در قرن پنجم به ابوحامد غزالی رسید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید