میزگردی درباره «فرهنگ ـ دانشنامه کارا» - بخش اول

1394/8/25 ۰۹:۲۳

میزگردی درباره «فرهنگ ـ دانشنامه کارا» - بخش اول

واژه‌نامه‌های دوزبانه، در زبان و اندیشه ایرانیان، آنچنان اعتبار و اهمیتی داشته که نام آن را مترادف مهمترین و عامترین عنوان در میراث علمی و فکری و معنوی در زبان فارسی، یعنی «فرهنگ» قرار داده‌اند. در هیچ زبان دیگری چنین نیست. البته این امر شاید به جهان‌بینی مستور در ذهن و ضمیر ما بازمی‌گردد؛ زیرا هاضمه معنوی و فکری و رواداری فرهنگی ایرانیان همواره معطوف به دیگر فرهنگها بوده و در تعامل تاریخی گسترده‌ای، به جذب و درک و بومی‌سازی اندیشه‌ها، اصطلاحات، آرمانها، عقاید، حکمت‌ها و آموزه‌های دیگر ملل و تمدنها پرداخته است.

 

راه دشوار فرهنگ

گفتگو از: سید مسعود رضوی / واژه‌نامه‌های دوزبانه، در زبان و اندیشه ایرانیان، آنچنان اعتبار و اهمیتی داشته که نام آن را مترادف مهمترین و عامترین عنوان در میراث علمی و فکری و معنوی در زبان فارسی، یعنی «فرهنگ» قرار داده‌اند. در هیچ زبان دیگری چنین نیست. البته این امر شاید به جهان‌بینی مستور در ذهن و ضمیر ما بازمی‌گردد؛ زیرا هاضمه معنوی و فکری و رواداری فرهنگی ایرانیان همواره معطوف به دیگر فرهنگها بوده و در تعامل تاریخی گسترده‌ای، به جذب و درک و بومی‌سازی اندیشه‌ها، اصطلاحات، آرمانها، عقاید، حکمت‌ها و آموزه‌های دیگر ملل و تمدنها پرداخته است. بخش عظیمی از این جریان تمدن‌ساز تاریخی، به واسطه ترجمه امکان‌پذیر بوده و کهن‌ترین مدارک مکتوب ایرانی، ارتباطات بیانی و زبانی از طریق برگردان و انتقال مفاهیم را در تمدن ایران تأیید می‌کند.

در دوره اسلامی، ایران عملاً به کشوری دوزبانه بدل شد و فن ترجمه اوج حیرت‌انگیزی یافت. وجود نهادهایی چون بیت‌الحکمه و دارالترجمه و نظامیه‌ها، عملاً فرایندی علمی را در فضای سنتی تمدن ایران به وجود آورد و زبان‌دانی و زبان‌آموزی منحصر به زبان بین‌المللی اسلامی، یعنی عربی هم نبود. با پیدایش و گسترش پارسی دری، دریچه‌های عظیمی به روی ایرانیان گشوده شد. سنسکریت، پهلوی، یونانی، حتی عبری و سُریانی و برخی زبانهای باستانی و مهم دیگر، هدف دانشوران و مترجمان قرار گرفت و این‌چنین بود که آثار ادبی و علمی بزرگی به عربی و فارسی ترجمه می‌شد. مترجم بزرگ و خلاّق ایران، ابن‌مقفع را شاید بتوان نیای بزرگ مترجمان دوره اسلامی قلمداد کرد که شماری از مهمترین آثار کهن ایرانی را به عربی برگردانده و از زوال و فراموشی نجات بخشید. نیز مترجمان خداینامه‌ها و در رأس همه حکیم فردوسی نیز آثار اسطوره‌ای و تاریخی بسیار مهمی را که بیانگر هویت و گوهر فکر و فرهنگ ایرانیان بود، مستقیماً از پهلوی، به دری منتقل ساخته و حق بزرگی بر عهده ما داشته‌اند. در جریان همین انتقال عظیم تمدنی، فرهنگی و زبانی، نخستین لغتنامه‌ها و فرهنگها را نیز دانشوران، واژه‌شناسان، زبان‌دانان و مترجمان، تدوین و تألیف کردند. این امر به تنهایی سرفصل پژوهشی درازدامن است که در جریان آن، بخش مهمی از دستاوردها و پژوهشهای علمی نیاکان ما مصروف گردیده و اهمیت زایدالوصفی برای فهم دگرگونی‌های فرهنگی و زبانی ایران در طول چهارده سدة اخیر دارد. شبیه به رابطه ایرانیان و زبان عربی، رخداد عظیم ورود زبان فارسی به شبه قاره هند بود و در آنجا نیز، امر ترجمه و به تبع آن، تدوین و تألیف فرهنگهای فارسی وسعت و غنای فراوانی به خود دید.

در صد و پنجاه سال اخیر، تحولات زبانی و فکری ایرانیان، مواجهه نوینی را تجربه کرد که سویه دیگر آن، تمدن غرب بود. ابتدا زبان فرانسه، مهد و مظهر فرهنگ و فکر و علم غربی بود و روشنفکران و مترجمان ایرانی با آموزش این زبان، کوشش زیادی برای ارتباط برقرار کردن با تمدن غربی نمودند. در زمان ناصرالدین شاه، نخستین لغتنامه‌ها یا دیکسیونرها دوزبانه (فرانسه به فارسی یا بالعکس) تدوین و منتشر شد و احیاناً در کلکته یا استانبول به چاپ رسیدند. در گزارشهای آن دوره، از جمله در یادداشتهای ناصرالدین شاه، از دیکسیونری که همراه وی بود و بسیار از آن استفاده می‌کرد سخن رفته و شاید همین علاقه به زبان فرانسه، در کنار نیاز به علوم و آموزشهای جدید، سبب شد تا وی دستور تشکیل نهادی به نام دارالترجمه حکومتی را بدهد و جدّی‌ترین و نخستین ترجمه‌های معتبر و مهم از علم و ادب و تاریخ غرب، به همت مترجمان در همین خانه ترجمه، جامه پارسی به تن کرد و پایه‌های آشنایی با تجدد و تمدن غرب نهاده شد.

پس از مشروطیت، به تدریج اهمیت زبان انگلیسی بیشتر شد و در فرایندی پنجاه ساله، به مهمترین زبان غربی در میان ایرانیان بدل شد. همین امر، نیاز به لغتنامه‌های دوزبانه را بسیار افزایش داد و در طول سده اخیر، مهمترین و بهترین آثار در این عرصه منتشر شده است. فرهنگهای دوزبانه، مهمترین رکن ترجمه و زبان‌آموزی ما بوده و دقت و ظرفیت این آثار، راه آشنایی سریعتر و دقیق‌تر با زبان و فرهنگ انگلیسی و به یک معنا بین‌المللی را هموار می‌سازد. برای آشنایی با این فرایند مهم فرهنگی، جستارهایی از مقدمه «فرهنگ ـ دانشنامه کارا» اثر استاد خرمشاهی را، که بیان تاریخچه‌ای فشرده از فرهنگ‌نگاری در این حیطه است، در اینجا می‌آورم:

«اشاره‌ای کوتاه به تاریخ فرهنگ‌نگاری دوزبانه انگلیسی ـ فارسی که سابقه آن بیش از دو قرن است، ضرورت و بی‌شک فایده دارد. نخستین فرهنگ از این گونه را جان ریچاردسون تألیف کرده است با این عنوان: Dictionary, English – PersianرArabic که در سالهای ۱۷۸۰ـ۱۸۱۰م از سوی انتشارات آکسفورد به چاپ رسیده است، و در سالهای اخیر نشر روزنه ـ در ایران ـ تجدید چاپش کرده است. در ایران، آغازگر این کار دشوار، سلیمان حییم (۱۲۶۶ـ ۱۳۴۸ش) است که چند گونه فرهنگ انگلیسی ـ فارسی و فارسی ـ انگلیسی تألیف کرده است، که نخستین آنها در حدود هشتاد سال پیش انتشار یافته است. او فرهنگهای زبانهای دیگر هم دارد. همه آیتی از دقت و درایت است، و چندان سنجیده و استوار است که هنوز مرجعیت و فایده دارد… سپس روان‌شاد عباس آریان‌پور در دهه ۱۳۴۰ فرهنگهای دوزبانه انگلیسی به فارسی را منتشر کرد. پس از او فرزندش دکتر منوچهر آریان‌پور کاشانی فرهنگهای دوزبانه‌ای تألیف و طبع کرد که مهمترین آنها فرهنگ پیشرو آریان‌پور است. پس از آن به سه کار پیشرفته دیگر می‌رسیم: فرهنگهای استادان دکتر علی محمد حق‌شناس (با عنوان هزاره)، دکتر محمدرضا باطنی (با عنوان پویا) و فرهنگ نشر نو تألیف آقای محمدرضا جعفری. ایشان ابتکاری در کارآورده‌اند. یعنی فرهنگهایشان که تجدید چاپهای مکرر یافته، توأماً انگلیسی ـ انگلیسی و انگلیسی ـ فارسی است. فرهنگهای یک و دوجلدی دیگر هم انتشار یافته است و برای تفصیل بیشتر مراجعه فرمایید به کتاب ترجمه کاوی…»

باری، این مقدمات، برای آ‌غاز گفتگو یا میزگرد حاضر است که به مناسبت انتشار فرهنگ دانشنامة کارا از سوی سه ناشر برجسته ایرانی: معین، نگاه و شباهنگ، با حضور مؤلف اثر استاد بهاء‌الدین خرمشاهی و استادان کامران فانی، دکتر سیامک عاقلی و مهندس امیررضا پوررضایی، از جمله مشاوران و همکاران در تألیف این فرهنگ، در محل مؤسسه اطلاعات انجام گرفت. حضور هم هنگام استادان و دانشوران بزرگوار دیگری در زمان مصاحبه و نکته‌سنجی‌های ایشان، غنای بحث و لذّت گفتگو را دوچندان ساخته بود: استاد دکتر نصرالله پور جوادی، دکتر انشاءالله رحمتی، استاد جلال رفیع، دکتر علی جزایری، سردبیر اطلاعات آقای علیرضا خانی و…

*****

استاد خرمشاهی، شما سالها پیش وعدة تألیف و تدوین فرهنگ جامع و مفیدی را داده بودید که برابرنهاده‌های فارسی را در برابر لغات انگلیسی فراهم کند و با توجه به تجارب و ذوق خاص شما در این عرصه، عصای دست مترجمان و محققان باشد. اکنون این وعده محقق شده و به شما تبریک می‌گوییم.

با تشکر از دوستانی که لطف کردند و در روزنامه اطلاعات، در این سالن زیبا گردآمده‌اند، مایلم که سخنم را با این حدیث آغاز کنم که: عرفتُ الله بفسخ العزائم و نقض الهمم. بنده اخیراً در مجله بخارا مقاله‌ای نوشتم و همزمان با انتشارکتاب مطالبی ذکر کردم. از جمله مطالبی که در آنجا تحریر کردم، یکی این خاطره بود که در هنگام امتحان در دانشگاه برای فوق لیسانس ادبیات فارسی، پرسشها نامناسب بود و من آن چهار صفحه کاغذی را که در اختیارم گذاشته بودند، پرکردم با نگارش مطالبی در رد رویکردها و رهیافت‌های قدیمی دانشکده ادبیات ـ البته هرچیز قدیمی مهجور و نامناسب نیست و نباید تلقی بشود. اتفاقاً پس از آن، دکتر شفیعی کدکنی را ملاقات کردم و همچنین مرحوم استاد دکتر سیدجعفر شهیدی را، و هر دو این بزرگواران فرمودند که این نقد و سخنها که نوشته بودی، درد دل و عین نظر ما هم هست.

فرمودند که ما مکرر از این دست مطالب و نقدها به این شیوه و رویکرد دانشکده‌های ادبیات داریم که هنوز مثلاً شعر نو را تقبیح می‌کنند و عده‌ای تصور می‌نمایند با ردّ آن، خدمت به ادبیات فارسی کرده‌اند. آن زمان بیش از پنجاه سال از انتشار «افسانة نیما» می‌گذشت؛ ولی هنوز اینها بر طریقه و طریقت قدیمی و سنتی‌شان پای می‌فشردند. عیبی هم ندارد؛ اما اثبات شیء که نفی ماعدا نمی‌کند؛ یعنی اگر قدمای ما کارهای بزرگ و مفید کرده‌اند و آثارشان جاودانه و ماندگار است، دلیل بر بدبودن یا ضعیف بودن آثار جدید و متجدّد نیست و همچنین بالعکس٫ خلاصه اینکه این صحبت‌ها مورد وثوق و تأیید استادان بود و دکتر شهیدی از من پرسیدند که: «الان کجایی و چه می‌کنی؟» گفتم: بیکارم. گفتند: «چه بهتر! از فردا می‌آیی پیش خودم در لغتنامه و مشغول کار می‌شوی.» به صراحت خدمتشان عرض کردم که: «به مسائل و مباحث لغوی علاقه‌ای ندارم» و آن حدیث را هم به همین علت ذکر کردم؛ ولی به راستی هم حرف دلم را می‌زدم، به نحوی که حاضر نبودم از بیکاری بیرون بیایم و بروم به لغتنامه. استاد فرمودند: «حالا تو رد نکن این کار را، شاید یک روز نظرت تغییر کرد و آمدی.» من هم گفتم: چشم، شاید یک وقتی خدمتتان برسم و در این زمینه، که البته بسیار اهمیت و ارزشی دارد، کاری انجام دهم.

این مسائل را در همان مقاله بخارا نوشتم و با این خاطرات و مقدمات، اضافه کردم که: من بعدها، یا از همان زمان، خودآموزی و تمرین زبان انگلیسی را ـ با کمک و راهنمایی جناب استاد کامران فانی ـ جدی‌تر شروع کردم و البته از مدتی قبل از آن، این کار را شروع کرده بودیم. خواندن و ترجمه به زبان انگلیسی را به طور جدّی آغاز کرده بودیم و فراست و نکته‌سنجی استاد فانی هم کمک زیادی در این مسیر به ما می‌کرد. این خودآموزی زبان انگلیسی، شامل خواندن کتاب و بعد هم ترجمه آن بود؛ اما راستش را بخواهید، اصلاً فکر نمی‌کردم که روزی روزگاری به کار فرهنگ‌نویسی و تدوین فرهنگ بپردازم.

بعد هم «کلمه» برای من و برای همه ما یک شیء نیست، یک صوت مجرّد و خاص هم نیست، یک علامت مکتوب و صرفاً ثبت‌شده هم نیست. واژه یا کلمه یا لغت، موجودی است جاندار. ارتباطات انسانی در ساده‌ترین شکل تا عالیترین و عمیق‌ترین سطوح آن، به واسطه کلمات رخ می‌دهد. ارتباط مکتوب هم، ابتدا گفتاری بوده و بعداً مکتوب شده، اما آن هم درجه و امکانی از ارتباطات انسانی است و مفاهیم و بیان مسائلی میان من و شما و دیگران را امکان‌پذیر می‌کند. حتی حدیث نفس هم همین گونه تلقی می‌شود. ارتباط یا گفتگو یا مفاهم میان ما با خود یا خویشتن‌مان است. پس بهترین ارتباطات ما که نوشتن است، گزینش کلمات است در هنگامی که حدیث نفس می‌کنیم و می‌نویسیم. به این ترتیب، برای من هم تحولاتی در زندگی فرهنگی رخ داد. بعد از آن بی‌علاقگی، ناگهان به فرهنگ‌نویسی و لغت‌پژوهی، در معنای خاص آن، علاقه‌مند شدم. به زبان عربی هم علاقه داشته و خودآموزی می‌کردم. آموختن عربی را پیشتر آغاز کرده بودم؛ اما زبان انگلیسی را بیشتر مورد توجه قرار دادم، اگر چه بعداً، یعنی بعد از زبان عربی بدان پرداختم.

من در حدود بیست کتاب ترجمه کرده‌ام و در حدود صدمقاله، با این تفصیل و سابقه، می‌توانم این پرسش را پیش بکشم و سؤال کنم که: به نظر شما چه کسی صالح‌تر و مناسب‌تر است برای نگارش فرهنگ؟ یعنی چه کسانی برای تألیف فرهنگ (منظورم فرهنگهای دوزبانه است)اهلیت و تخصص و شایستگی بیشتری دارند؟ بسیاری معتقدند که زباندان‌ها یا محققان زبان شایستگی دارند؛ زباندان به چه معنا؟ ما امروز معادل دقیقی برای فیلولوگ و یا کسی که چند زبان بداند یا فرهنگ‌نویس و امثال آنها نداریم. زباندان واقعاً و دقیقاً چه کسی است و معادل کدام دانش است؟ اینها مباحث و مسائلی است که به هر ترتیب مطرح است. این دانشهای زبانی، در کنار زبان‌شناسی که شعبه‌های متنوع و متعدد دارد، ما را مجدداً به همان پرسش دلالت می‌کند که: چه کسی شایستگی نگارش فرهنگها را خواهد داشت؟

باری، مترجم‌ها نباید فراموش بشوند. مترجمان، کارشان در ترجمه هر کتاب و مقاله و مطلبی، یافتن معادلهای مناسب و هرچه بهتر و رسا‌تر و دقیق‌تر است. فرهنگ‌نویسی چیست؟ فرهنگ‌نویسی هم دقیقاً «علم‌المعادل» است. «علم‌المترادف» یا علم‌المعادلات و المترادفات. پس به واسطه مترجمی، دیگر احساس بیگانگی نمی‌کردم و بالعکس، حتی خیلی احساس علاقه می‌کردم و یافتن معادلها، برای من دغدغه و تخصصی شده بود که اغلب اوقات با آن مشغول یا دست به گریبان بودم. به همین علت، در پایان هر کتابی که ترجمه می‌کردم، یک لغتنامه یا فرهنگ اصطلاحات دوزبانه و برابرنهاده‌های پیشنهادی و به کار رفته در همان اثر را می‌آوردم. گاهی یک سویه، یعنی انگلیسی به فارسی، و گاهی دوسویه، یعنی فارسی به انگلیسی را هم در کنار آن قرار می‌دادم. این علایق بالا گرفت و افزون شد و اما من غافل بودم و نمی‌دانستم که این دریا «چه موج خون‌فشان دارد» و چه کار صعب و دشواری است. واقعاً نمی‌دانستم چقدر مشکلات کمرشکن و متنوع در این راه هست؛ ولی به هر حال، بی‌آنکه دریادل باشم، دل را به دریا زدم و این کار را آغاز کردم. با همان سابقه مترجم بودن یا به اصطلاح ترجمه‌کاوی.

 

شما کتابی هم به همین نام دارید.

بله، کتابی هم به نام ترجمه‌کاوی دارم و این هم حاکی از علاقه‌ بنده است به ترجمه و بحث و فحص‌‌هایی در آن اثر منتشر شده در باب ترجمه از انگلیسی به فارسی و از عربی به فارسی و ظرائف و مشکلات این کار.

 

دقیقاً از چه زمانی فرهنگ‌نگاری، یعنی همین کاری را که الان منتشر شده، آغاز کردید؟

والله دقیقاً به خاطر ندارم که از کی این کار را شروع کردم. اصلاً نمی‌توانم تاریخ یا سربند یا سرآغاز مشخصی را بگویم که از آن زمان کلید این کار را زده باشم. یک فرهنگ انگلیسی در خانه دارم که پشت جلدش نوشته‌ام: «آغاز فرهنگ‌نویسی بر مبنای این فرهنگ» که از فرهنگهای معروف و مفید آکسفورد بود؛ منتها دانشنامه‌ای بود، یعنی به همان اصطلاحی که الان در عنوان فرهنگ ـ دانشنامه کارآ آورده‌ام، فرهنگ ـ دانشنامه بود. آنجا نوشته‌ام ۱۳۷۴٫ حدود بیست سال قبل این را آنجا نگاشته‌ام.

ابتدا نشر فرزان پذیرفت تا این فرهنگ را آغاز کنیم. عده‌ای همکار جوان داشتیم و با کمک آنها قدمهای مفید و خوبی برداشتیم. بعد اختلاف سلیقه‌هایی پیش آمد که اگر بخواهم به موارد اختلافها اشاره کنم، بحث مفصلی خواهد شد؛ مثلاً من در جایی نوشته بودم: «بدیل». دوستان خط زده بودند و نوشته بودند: «آلترناتیو». خدمتشان گفتم ما که نمی‌خواهیم زبان انگلیسی را به خط فارسی بازنویسی کنیم و از این نوع ملاحظات. در همین زمینه، برخی معتقد بودند که بدیل را بالاجبار به کار برده‌ایم، اما می‌دانیم که رودکی و سعدی و بزرگان ادب ما به کار برده‌اند و خیلی از دانشوران و ادیبان معاصر هم به کار می‌برند. بنابراین چه اشکالی دارد؟ ما «بی‌بدیل» را امروزه به کار می‌بریم. حتی خاطرم هست که تیتر یکی از نشریات که متن سخنی از رئیس جمهوری وقت، جناب آقای خاتمی را منتشر کرده بود، این عبارت یا مشابهش را داشت که: «بدیل مردمسالاری چیست؟» پس این واژه به کار می‌رود و این واژه متداول را چرا باید کنار بگذارید؟ چون به نظر شما، قدری قدیمی به نظر می‌رسد؟ اینها مبنا و منشأ اختلافاتی میان ما و آن جوانان تازه‌کار شده بود.

می‌گفتم اگر شما خوش ندارید که لغات نویافته و نوساخته‌ای‌ را به کار ببرید که معنادار، شفاف و شیوا باشد و پر کاربرد هم شده و اخیراً مورد پسند اهل فرهنگ است، خوب این مشکل شماست، نه مشکل جریان فرهنگی جامعه که برای خودش قواعدی دارد و به زایش و تداول واژه‌ها کمک می‌کند. یکی از نشانه‌های بزرگ و برجسته تحول فرهنگی، بدون تردید همین دگرگونی و تحولات زبانی است.

 

به نظر شما آیا در سنوات یا دهه‌های اخیر، زبان فارسی متحول شده و این تحول مفید بوده است یا خیر؟

تردید نداشته باشید که پس از انقلاب اسلامی تحولات عظیم زبانی و فرهنگی در ایران پیدا شده و از حیث زبانی هم انقلابی در گفتار و نوشتار و کلمات نوساخته و کلاً واژه‌گزینی در عرصه‌های ارتباطی پدید آمده است؛ مثلاً در زمینه نشریات و مکتوبات و منشورات ما، از چاپ کتاب و مجلات و… به هیچ وجه با گذشته قابل قیاس نیست. هم از جهت کیفی و هم از حیث کمّی. بیش از شش هزار نشریه داریم. امروزه نثرنویسان خیلی خوب و شایسته‌ای داریم که آدمهای قابل و صاحب ذوق هستند. نه اینکه مشار بالبنان باشند و بشود آنها را شمرد. خیر، آنقدر تعدادشان زیاد است که نمی‌توان آنها را شمارش کرد. به یک معنا، امروزه بد‌نویس‌ها کمتر هستند از خوش‌نویس‌ها. اینها در نشریات و روزنامه‌ها و رسانه‌های دیگر، با بیان فصیح و نوشته‌های شیوا، مشغولند و تعدادشان هم بسیار زیاد است.

 

بازگردیم به فرهنگ، داشتید از تاریخچه نگارش فرهنگ می‌گفتید.

بله، من تا از خودم بپرسم و فلسفه این امر در وجودم جا بیفتد که چرا دارم فرهنگ می‌نویسم، فرهنگ به نصفه‌های کاری رسیده بود؛ یعنی حدود سه‌هزار صفحه. در اینجای کار بود که آن اختلاف‌نظرها با دوستان یا گروه جوانان فرزان پیش آمد و من درخواست کردم که کار را متوقف کنند. به نظرم رسید که این کار متوقف بشود بهتر است تا بیراهه برود. حدود دوهزار و هشتصد صفحه بود که این را گذاشتیم داخل کارتن و در گوشه کتابخانه‌ من حدود ۸ سال متوقف ماند. در واقع فرهنگ را «کارتن‌خواب» کردم در منزلم! امیدوارم روایت ملال‌آوری نباشد.

 

به هیچ وجه، اینها بخشی از تاریخ فرهنگ است. حداقل می‌آموزیم که در مدیریت پروژه‌های فرهنگی، چه نکاتی وجود دارد و اشکالات و موانع کجاست.

تعبیر و تفسیر شما مفید است و لذا بنده هم ادامه می‌دهم: سالها این کار همچنان متوقف ماند و من هم تأسف می‌خوردم. جناب آقای سیامک عاقلی که در این کار همراه با استاد فانی مشاور بنده بودند و چه بسیار مشکلات ریز و درشت در این کار، از جزئیات مربوط به یک واژه تا ساختار کلی کتاب و شکل کلی و محتوای آن، یاری داده‌اند و موجب پیشرفت کار و تحقق این پروژه بوده‌اند. البته همواره متواضعانه برخورد می‌کنند و مثلاً می‌فرمایند که ما مگر چقدر نقش داشته‌ایم؟ اما حقیقتاً بنده که در متن کار بودم در بسیاری از امور، به واسطه مشاوره و دانش ایشان گره از کارهای فروبسته می‌گشودم. جناب عاقلی تشویق کردند که این کار انجام شود و نباید معطل بماند. جناب فانی هم یک عمر مشوّق و مددکار من بوده‌اند.

باری، بعد از هشت سال وقفه، آقای علیرضا رئیس دانایی مدیر نشر نگاه، شبی زنگ زدند و کتابی خواستند. من البته اثری نداشتم که قرارداد نداشته باشد؛ اما گفتم که این فرهنگ هست و ماجرا را توضیح دادم. گفتند آقای صالح رامسری مدیر نشر معین و آقای کاظم احمدزاده، مدیران نشر شباهنگ هم به ما می‌‌پیوندند. این سه ناشر کارآفرین و سه شریک باوفا و باصفا به هم پیوستند و تمام سنگلاخ‌ها و مشکلات راه را از پیش پا برداشتند و بودجة لازم هم فراهم شد و لذا مجدداً این کار را آغاز کردیم. دوستان تازه‌ای برای همکاری دعوت شدند. ما هم تعهد کردیم که این قسمت آخر کار را در طول حدود بیست ماه به سرانجام برسانیم و کار را تحویل دهیم، ولی به دلیل مشکلات و موانعی که اهل این نوع کارها به خوبی با آن آشنا هستند و می‌دانند، چهل ماه طول کشید تا فرهنگ ـ دانشنامه کارا آمادة انتشار شد.

 

مجموعاً چند سال وقت گذاشتید؟

هر کاری منطق خودش را دارد و ما نمی‌توانستیم این کار را با سرعت پیش ببریم. دلیلی برای پیشبرد کاری نظیر این با سرعت نبود، زیرا نمی‌شد کیفیت را فدا کرد. به هر حال حدود دوازده سال این کار به طول انجامید.

 

روی جلد فرهنگ نوشته‌اید: «سنجیده با واژگان مصوب فرهنگستان».

بنده و جناب استاد فانی، هر دو عضو پیوستة فرهنگستان هستیم. از این حیث برای فرهنگستان اهمیت خاصی قائلیم. فرهنگستان در طی سنوات و دهه‌های گذشته که ما هم در روند کارها و فعالیتهای پژوهشی و واژه‌گزینی آن حضور و همکاری داشته‌ایم، حدود چهل‌هزار واژه مصوّب کرده بودند. این واژه‌ها در طول بیش از ۱۲۰۰ جلسه، مورد بحث قرار گرفته و دلایل گزینش آن مباحث و مستدل شده و سرانجام تصویب و منتشر شده است. این واژه‌ها در شوراهای واژه‌گزینی گوناگون که شاید بیش از پنجاه رشته را شامل می‌شود، مورد بحث و تصویب قرار گرفته است. من واقعاً از اینکه چنین نهادی در کشورمان وجود دارد و یکی از کارهایش واژه‌گزینی است و از اهم کارهای فرهنگستان است، خوشحالم.

اکنون هم فرهنگ مهمی زیر نظر آقای دکتر علی اشرف صادقی نوشته می‌شود، جلد دومش هم به‌زودی منتشر خواهد شد. جلد اول آن دو سال قبل منتشر شده و همچنین در زمینه زبانهای باستانی و محلّی و مسائل مربوط به زبان فارسی از جهات مختلف، گروه انتشارات دارند، گروه دستور زبان، ادبیات تطبیقی و ادبیات فارسی که دانشنامة ارزشمندی زیرنظر آقای اسماعیل سعادت منتشر می‌کنند. این کتاب مرجع شش جلدی است و پنج جلدش تاکنون انتشار یافته، لذا می‌بینیم که چه تنوع و وسعتی در کارهای فرهنگستان وجود دارد. این کارها، به ویژه واژه‌گزینی‌ها و واژه‌سازی‌های فرهنگستان، خیلی برای من جاذبه داشت و من اینها را مرتب دنبال می‌کردم و با علاقة خاصی، خودم هم در این کار سهیم بودم. برخی واژه‌ها که امروزه مرسوم و متداول شده، مثل راهبرد، هم‌اندیشی، امکان‌سنجی و «یارانه» که الان خیلی فراگیر شده و اصطلاحات و ترکیبات دیگری، پیشنهادهای واژه‌ای خود من بوده که بعضی از آنها را بیش از سی سال قبل مطرح کرده‌ام و به مرور زمان متداول شده است. به هر حال، این علاقه و زمینة کار ما بوده است. به همین دلایل، معتقد بودم که باید واژگان این فرهنگ را با لغات مصوب فرهنگستان بسنجیم و ببینیم که هر آنچه از این مجموعه یعنی برابر نهاده‌های پیشنهادی فرهنگستان متناسب با ذوق مردم از یک‌سو و با نیاز جامعه همسویی داشته باشد، اینها را بیاوریم و به عنوان معادل در فرهنگ قرار دهیم. حدس می‌زنم که حدود ده‌هزار واژة فرهنگستان را که ما با حرف یا علامت «ف» مشخص و ممتاز کرده‌ایم، در فرهنگ ـ دانشنامة کار را سنجیده و آورده‌ایم.

 

چهار جلد اول فرهنگ، عمومی است؛ اما جلد پنجم قدری متمایز و متفاوت است.

در آخر جلد چهارم چند تا پیوست گذاشته‌ایم، اما همان طور که گفتید جلد پنجم متمایز است و اسمش را تکمله گذاشته‌ایم که دربارة واژگان تخصصی است. ما در بحثهای بین گروهی خودمان،‌ دیدیم که اساساً در فرهنگهای یک یا دوزبانه واژگان تخصصی کم داریم. دوستان نظرشان این بود که نمی‌توانیم سرخود واژه خلق کنیم، باید مبنا داشته باشیم. برای حل این مشکل، از ۵۵ نفر متخصص هر گروه دعوت کردیم؛ مثلاً از آقای فانی برای تاریخ، آقای ضیا موحد برای منطق، دکتر مشایخ برای کامپیوتر و اینترنت، دکتر موسی غنی‌نژاد برای اقتصاد و بورس و بانکداری و بیمه، دکتر علی رامین برای هنر و زیباشناسی و دیگران. خوشبختانه همه پذیرفتند و با بزرگ‌منشی و گشاده‌رویی و برای پیشرفت علمی کشور، بی‌هیچ دستمزدی، در این کار مشارکت کردند. لذا در این جلد شصت رشته را برگزیدیم که واژگان مهم، تخصصی و اساسی آن را به کمک این بزرگواران آورده‌ایم. اگر من خودم می‌خواستم این کار را بکنم، قطعاً توانایی کافی نداشتم؛ زیرا در علومی مثل منطق یا معماری مگر چقدر اطلاع دارم؟ تازه دانستن من چقدر مگر اعتبار دارد؟ اما هنگامی که یک منطق‌دان یا مورخ تراز اول این کار را انجام می‌دهد، این کار معتبر و ارزشمند و قابل اعتماد است. باری، فقط بگویم که این جلد که بسیار کار دشواری هم بود، یک ایده و کار ابتکاری محسوب می‌شد. فرهنگ ـ ‌دانشنامه‌ کارآ، پنج جلد است و حدود ۱۵۰ هزار مدخل دارد که هر جلد حدوداً سی‌هزار واژه را در بر می‌گیرد. اینها اجمالاً مسائلی برای آشنایی با فرهنگ و تاریخچة شکل‌گیری آن بود.

ادامه دارد...

 

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: