1394/8/13 ۰۹:۳۸
ارتباط و تناسب میان فرهنگ عمومی رایج در جامعه و فرهنگ رسمی که بر اساس ارزشها و باورهای مردم توسط سیاستگذاران این عرصه تبیین میشود، میتواند شاخص و معیار مناسبی برای ارزیابی وضعیت فرهنگی جامعه و نیز میزان توفیق سیاستگذاران و راهبران حوزه فرهنگ در ارتقای سطح فرهنگی جامعه تلقی شود. فرهنگ در سطح رسمی مشتمل بر چارچوبها و ارزش هایی است که توسط سیاستگذاران تبیین و با هدف گذاری مشخص، نقشه راه ترسیم میشود. در این سیاستگذاری نهادهای رسمی از جمله دستگاههای نظارتی، آموزشی و نیز مدیران و متولیان فرهنگی هر یک به سهم خود نقشآفرین و تأثیرگذارند.
ارتباط و تناسب میان فرهنگ عمومی رایج در جامعه و فرهنگ رسمی که بر اساس ارزشها و باورهای مردم توسط سیاستگذاران این عرصه تبیین میشود، میتواند شاخص و معیار مناسبی برای ارزیابی وضعیت فرهنگی جامعه و نیز میزان توفیق سیاستگذاران و راهبران حوزه فرهنگ در ارتقای سطح فرهنگی جامعه تلقی شود. فرهنگ در سطح رسمی مشتمل بر چارچوبها و ارزش هایی است که توسط سیاستگذاران تبیین و با هدف گذاری مشخص، نقشه راه ترسیم میشود. در این سیاستگذاری نهادهای رسمی از جمله دستگاههای نظارتی، آموزشی و نیز مدیران و متولیان فرهنگی هر یک به سهم خود نقشآفرین و تأثیرگذارند. در سطح غیررسمی یا سطح عمومی هم نهادهای مدنی همچون انجمن ها، کانونهای فرهنگی و اجتماعات دینی مانند مساجد و هیأتهای مذهبی در شکلگیری هنجارها و فرهنگ عمومی اثر بخشند. درواقع فرهنگ عامه شامل گویش، زبان، آداب و سنن و به طور کلی سبک زندگی رایج مردم در کوچه و بازار و هنجارها و رفتارهای مردم در ارتباطات روزانه اجتماعی از قبیل ترافیک، تجارت، معاشرت و... خارج از تبادل و تعامل دو سطح فرهنگ رسمی و غیررسمی نیست. آنچه در عرصه فرهنگ اهمیت بسیاری دارد نوع و میزان ارتباط و تبادل دائمی و روزمره میان مردم و هم افزایی و همگرایی دو سطح رسمی و عمومی فرهنگ است.
هر دو سطح مذکور بخشی از واقعیت جامعه امروز ماست و هر یک اثربخشی خاص خود را دارد. فرهنگ رسمی با راهبری و سیاستگذاری و برنامه ریزی تلاش میکند جامعه را به سمت خیر و فضیلت هدایت کند و فرهنگ عمومی با تولید و بازتولید دائمی هنجارها و باورهای جامعه، میزان اثربخشی فرهنگ رسمی را به بوته نقد میکشد. در این میان نقش نخبگان فرهنگی به عنوان حلقه واسط میان دو سطح فرهنگی اهمیت فراوانی دارد و به میزانی که نخبگان فرهنگی امکان اثربخشی و تعامل و ارتباط با جامعه داشته باشند، میتوان به ارتقای سطح فرهنگی جامعه و اصلاح ناهنجاریها و بداخلاقیها امیدوار بود. مهم این است که بین باورها و اعتقادات جامعه و سیاستهای اعمال شده از سوی حکومت و استفاده از ظرفیت نخبگان در جهت دهی درست به رفتارهای مردم تناسب منطقی برقرار باشد و دستگاههای سیاستگذار صرفاً به هدف گذاری و برنامه ریزی و نظارت بپردازند و از مداخله و تصدی گری غیر ضروری بپرهیزند. مثال برگزاری مراسم عزاداری ایام محرم نمونه موفقی از تعامل و ارتباط دو سطح فرهنگی است. عاشورا بخشی از فرهنگ دینی و اعتقادی جامعه است که بزرگداشت آن در ایام محرم به اشکال گوناگون در جامعه متجلی میشود. بیشترین مشارکت و همگرایی مردم در این مراسم ظهور و بروز مییابد و عمق این همکاری در اجزای زندگی ایرانی در این ایام به وضوح دیده میشود. در این میان نقش مهم جهت دهی صحیح به عشق و علاقه عمومی نسبت به ساحت امام حسین(ع) و هدایت این شور عمومی به سمت ارتقای سطح فرهنگ و الگوپذیری از آموزههای اخلاقی و معنوی قیام عاشورا بر عهده نظام سیاستگذار فرهنگی است. همینطور خرافه زدایی و پیرایه زدایی از حقیقت قیام عاشورا رسالت بزرگی است که با راهبری و مدیریت تصمیم سازان عرصه فرهنگ ممکن میشود. بنابراین دولت در اجرای مراسم روزعاشورا در کار مردم دخالت نمیکند و مردم از بستر امن و موقعیتی که دولت فراهم کرده به بهترین نحو برای برگزاری این مراسم استفاده میکنند. تصور کنیم اگر دولت میخواست در جزئی ترین مسائل اجرایی مراسم عاشورا که به صورت خودجوش و با حضور حداکثری مردم برگزار میشود دخالت کند، چه وضعیت نامطلوبی پیش میآمد و توان و ظرفیت دولت صرف اموری میشد که مردم با علاقه و داوطلبانه آن را به شکل مطلوبی انجام میدهند.
در یک کلام میتوان گفت وقتی اکثریت جامعه در قبال یک امر اجتماعی به باور عمومی برسند، آن را مشتاقانه انجام میدهند. پس وظیفه مهمی که بر عهده راهبران عرصه فرهنگ قرار میگیرد، تبدیل الزامها و بایدها به باورها و اعتقادات جامعه است و نخبگان فرهنگی حاملان تعامل بایدها و باورها هستند.
اساساً سیاستگذاری فرهنگی باید مبتنی بر باورهای جامعه باشد و برای نهادینه شدن امر فرهنگی در هر سه ساحت تعمیق شناخت و معرفت افزایی، آگاهی بخشی و آموزش مستمر و نظارت بر تغییرات فرهنگی و رصد دائمی وضعیت فرهنگی جامعه که هر سه در حوزه تولی گری میگنجد، دولت وظیفه سنگینی بر عهده دارد. دستگاههای فرهنگی خارج از دولت هم باید رویکرد و برنامه خود را منطبق با نقشه راه دولت تنظیم کنند تا شاهد هم افزایی و همگرایی سیاستهای فرهنگی باشیم. امری که متأسفانه نادیده گرفته میشود و در مواردی شاهد واگرایی و تقابل سیاستهای فرهنگی دولت منتخب مردم با سایر دستگاهها هستیم. اگر خواستار رشد جامعه و فضیلت افزایی آن هستیم، باید سرمایه گذاری جدی در عرصه فرهنگ انجام دهیم. راهبرد اصلی در این راستا تدوین استراتژی و نقشه راه در عرصه فرهنگ عمومی و تلاش برای تعمیق باورهای جامعه از طریق نهادهای تأثیرگذار در عرصه فرهنگ اعم از آموزش وپرورش، صداوسیما، حوزههای علمیه، دانشگاه ها، نخبگان و... است به شرط آنکه این نهادها در برنامه ریزیها و هدف گذاریها نقش هم افزا و یاری رسان داشته باشند. این یک واقعیت است که بدون توجه به کارکردهای فرهنگ و میزان اثربخشی آن در تعالی جامعه هر برنامهای در جهت توسعه و پیشرفت کشور ناقص و ابتر خواهد بود.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید