فراتر از زمان / حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر محمد مسجدجامعی

1394/4/21 ۱۰:۰۱

فراتر از زمان / حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر محمد مسجدجامعی

بخش مهمی از مکتوبات، خطبه‌ها و کلمات قصاری که از امام علی بن ابی‌طالب(ع) به یادگار مانده است، به دوران کوتاه خلافت حضرتش بازمی‌گردد که قسمتی از این مجموعه را سید رضی با توجه به نکات بلاغی آن، در کتاب «نهج‌البلاغه» گردآورده است. و با توجه به نکته اخیر، در بسیاری از موارد، گزیده‌ای از خطبه و یا نامه و کلام امام را انتخاب و نقل کرده است. این میراث بزرگ اسلامی و انسانی از نظر کمّیت و کیفیت قابل مقایسه با میراث هیچ یک از شخصیت‌های دوران نخستین اسلام و حتی پس از آن نیست و اصولاً سطح و محتوای این مجموعه نیز قابل مقایسه با درک و آگاهی و فرهنگ عمومی و بلکه فرهنگ نخبگان آن ایام نمی‌باشد.

 

بخش مهمی از مکتوبات، خطبه‌ها و کلمات قصاری که از امام علی بن ابی‌طالب(ع) به یادگار مانده است، به دوران کوتاه خلافت حضرتش بازمی‌گردد که قسمتی از این مجموعه را سید رضی با توجه به نکات بلاغی آن، در کتاب «نهج‌البلاغه» گردآورده است. و با توجه به نکته اخیر، در بسیاری از موارد، گزیده‌ای از خطبه و یا نامه و کلام امام را انتخاب و نقل کرده است. این میراث بزرگ اسلامی و انسانی از نظر کمّیت و کیفیت قابل مقایسه با میراث هیچ یک از شخصیت‌های دوران نخستین اسلام و حتی پس از آن نیست و اصولاً سطح و محتوای این مجموعه نیز قابل مقایسه با درک و آگاهی و فرهنگ عمومی و بلکه فرهنگ نخبگان آن ایام نمی‌باشد.

مقایسه‌ای اجمالی بین آنچه از سایر صحابه و تابعین و حتی نسلهای بعدی به یادگار مانده، با آنچه از حضرتش به یادگار مانده است، به خوبی این نکته را روشن می‌کند و تفاوت فراوان این دو را نشان می‌دهد.

به عنوان نمونه کافی است تنها خطبه اول نهج‌البلاغه با آنچه دیگران در زمینه توحید و اسما و صفات باری بیان کرده‌اند، مقایسه شود. اصولاً این ادبیات و این نوع بیان و این کیفیت توضیح و تحلیل و استدلال را در متون به یادگار مانده از آن عصر نمی‌توان یافت. به رغم این واقعیت، موجب تعجب است که نظام اعتقادی و فقهی غیرشیعیان به گونه‌ای شکل گرفته که امام علی(ع) و میراث بی‌بدیلش، عملاً در حاشیه قرار گرفته است.

این میراث از زوایای مختلفی قابل بررسی است. یکی از مهمترین‌هایش اینکه بدون آن نمی‌توان موضع‌گیری‌ها و تحولات فراوان و سریع دوران حضرتش را درک کرد. خصوصاً که روش تعامل امام در برخورد با افراد و جریانها، متفاوت و بلکه کاملاً متفاوت با روش حاکم بر دوران خویش بود. اصل برای دیگران نیل به قدرت و حفظ آن از طریق برخورد قهرآمیز و یا برخوردی همراه با خدعه و نیرنگ و تطمیع و تهدید بود. اما امام چنان که از همین آثار باقی‌مانده‌اش برمی‌آید، هیچ گاه از چنین روشی سود نجست. هیچ کس را به بیعت و اطاعت اجبار نکرد و هیچ فرد و یا گروهی را نفریفت. حتی با مخالفان و دشمنانش با سماحت و بزرگواری رفتار کرد و حرمتشان را پاس داشت. قدرت و حکومت را برای اقامه عدل و برپایی سنّت نبوی می‌خواست و از آن به نفع خود و یا خویشاوندان و نزدیکان و هم‌قبیله‌ای‌هایش استفاده نکرد. از نظر او همه مسلمانان یکسان بودند، اعم از آنکه قریشی باشند و یا غیرقریشی، عرب باشند و یا عجم.

برای دریافت فراز و نشیب‌های آن دوره پرتلاطم به اجبار می‌باید سیره عملی امام را دریافت. متون تاریخی به تنهایی نمی‌تواند این سیره را که در حقیقت ملاک اقدامات سلبی و ایجابی آن حضرت بود، نشان دهد. به ویژه که این متون عموماً در فضایی تألیف شده که امام و خاندانش مورد بی‌مهری و احیاناً خصومت بوده‌اند و لذا مورخ یا خود شخصاً چنین موضعی داشت و یا مجبور بود مقتضیات زمانش را رعایت کند.

 

علی تنهاست

۱ـ نکات فراوانی در زمینه‌های مختلف از مجموع میراث امام(ع) قابل استنباط است. احتمالاً یکی از تأمل و تأثر برانگیزترین‌هایش، این که انسان احساس کند که خالق این آثار تا چه میزان «تنها» بوده است. نه تنهایی اجتماعی و سیاسی، بلکه تنهایی معرفتی. عموماً تنهایی حضرت را در چارچوب اجتماعی و سیاسی آن درمی‌یابند، اما به واقع تنهایی سخت‌تر و جانکاه‌تر این بود که حضرت کمتر می‌یافت افرادی را که به او گوش سپارند و امام بتواند حقایق برین را برایشان توضیح دهد.

اکثریت مطلق کسانی که در کوفه بودند، فاقد آمادگی لازم برای دریافت این معارف بلند بودند و گروهی از آنان که یا «خارجی» (نهروانی، وابسته به خوارج) بودند و یا به آنان گرایش داشتند، طبیعتی خشن، بدوی و بی‌فرهنگ داشتند. کلام امام را به هنگام القای خطبه قطع می‌کردند و حتی دشنام می‌دادند و امام با بزرگواری تمام مانع از تأدیب آنها توسط اصحاب خاصش می‌گردید. حال آنکه عرف آن روز ایجاب می‌کرد که چنین اشخاصی کشته شوند و بعدها حاکمان کوفه چنین کردند.

یک بار اشعث بن قیس در میانه خطبه به امام اعتراض کرد که: «آنچه می‌گویی، نه به نفع تو، که به زیان توست!» حضرت عصبانی شد و پاسخ داد؛ اما همین اشعث بعدها به خدمت حاکمان سفّاک و خونریز کوفه درآمد و تمامی دلواپسی‌اش این بود که مبادا کلامی بگوید که آنان را ناخوش آید و نه تنها موقعیت، بلکه جانش را نیز از دست بدهد!

از این همه گذشته، نوعی بی‌فرهنگی و بدویت بر بسیاری از مردم آن ایام حاکم بود. مشکل حضرت تنها با خشونت و جهالت خوارج و دورویی منافقان نبود، افراد عادی هم فاقد حداقلی از تربیت و اخلاق بودند. در اوج القای «خطبه شقشقیه» مردی برخاست و نامه‌ای به امام داد. به ناچار امام شروع به قرائت آن کرد و سخنانش قطع گردید. ابن عباس در مجلس حضور داشت و گفت: «به کلام خود ادامه دهید» که امام با بیانی پرایهام عذر خواست. سپس ابن عباس که خود از عالمان و ادیبان بزرگ بود، گفت که از قطع هیچ کلامی همچون قطع این خطبه متأثّر نشده است.

سخنانی در این سطح از فصاحت و بلاغت توسط فردی عادی از هم گسیخته می‌شود. گویی این شخص هیچ تصوری از آنچه القا می‌شده و زیبایی و بدیع بودن آن نداشته است! مضافاً که فاقد تربیت لازم برای عدم قطع سخنان خطیب بوده و اینکه به او مهلت دهد تا گفتارش تمام شود. حضرت مجبور بود چنین کسانی را تحمل کند. در بهترین حالت کسانی چون صحابی معروف سعد بن وقاص بودند که در پاسخ امام که فرمود: «از من از هر آنچه می‌خواهید، سؤال کنید که با اسرار خلقت آشنا هستم»، گفت که: «چند رشته مو بر سر و صورتم وجود دارد؟!» و امام در چنین محیط جامد و به لحاظ فکری و فرهنگی فقرزده‌ای چه می‌توانست انجام دهد؟

 

تنهایی معرفتی

۲ـ چنین بود تنهایی معرفتی امام. این درست است که امامان معصوم دیگر نیز کمابیش در چنین شرایطی می‌زیستند، اما مشکل در مورد امام علی این بود که حضرتش در رأس قدرت بود و می‌توانست و می‌بایست سخن بگوید و دیگر ائمه در چنین موقعیتی نبودند. شاید به همین علت بود که میراث معرفتی آنان در قالب «دعا» بیان شده است و نه القای خطبه. به هنگام القای خطبه حداقلی از تعامل شنوندگان ضروری است. در غیر این صورت خطبه معنا پیدا نمی‌کند و اصولاً کلام منعقد نمی‌شود.

احتمالاً تنها عاملی که توجه شنوندگان را به خود جلب می‌کرد، کلام بلیغ و سحرآسای امام بود نه معارف نهفته در پشت آن! هنگامی که حضرت زینب، پس از واقعه عاشورا در مجلس ابن‌زیاد لب به سخن گشود، او گفت: «سخن به سجع می‌گوید و پدرش نیز چنین بود!» این نشان‌دهندة تلقی عمومی کسانی بود که امام برایشان سخن می‌گفت. مسحور ظاهر کلام می‌شدند و نه محتوای آن. البته بودند اقلیت بسیار کوچکی که کلام امام را درمی‌یافتند.

هنگامی که «همّام» از امام با اصرار درخواست کرد که صفات متقین را برایش شرح دهد، آنچنان مجذوب شد که قالب تهی کرد. ظاهراً این تنها موردی است که چنین شده است؛ اما به هر حال این نشان از این واقعیت دارد که اقلیتی بوده‌اند که این گونه تحت تأثیر معارف بلند القا شده قرار می‌گرفتند. متأسفانه اکثریت این اقلیت کوچک در طی جنگ صفین به شهادت رسیدند و از این پس، امام احساس تنهایی بیشتری می‌کرد و این نکته از سخنان و خطبه‌های ماههای پایانی عمر شریفش برمی‌آید. اگرچه بیشتر این سخنان ناظر به تأثر امام از سستی و رخوت کوفیان در قبال ترکتازی‌های شامیان است.

اشتیاق امام برای بیان حقایق متعالی چنان بود که هنگامی که در آغاز کشاکش جنگ صفین، مردی شامی از حضرتش درباره قضا و قدر سؤال کرد که مورد اعتراض شدید اصحاب امام قرار گرفت، امام آنان را آرام کرد و فرمود: «اصولاً برای بیان همین حقایق است که می‌جنگیم» و خود به توضیح پرداخت. گویی حضرت قدرت را برای بیان حقیقت می‌خواست.

در طول تاریخ پیوسته کسانی بوده‌اند که فراتر از زمان و مکان خویش بوده‌اند. این فراتری به نوبه خود نوعی تنهایی را موجب می‌شود. و امام با مقیاسی به مراتب بسیار بیشتر، چنین بود. مسئله فقط بیان معارف بلند آسمانی نبود، سیره امام بعضاً مورد اعتراض نزدیکان حضرت بود و آن هم از سر دوستی و دلسوزی. توصیه آنان به تحمل معاویه از همین بابت بود.

 

میراثی برای آیندگان

۳ـ در دوران پایانی عمر امام، عده‌ای از شیعیان پاکباخته همچون حجربن عدی و عمرو بن حمق به خدمتش رسیدند و نظر حضرت را درباره شیخین پرسیدند. این جریان پس از سقوط مصر به دست شامیان بود که امام را عمیقاً متأثر ساخته بود. حضرت با ناراحتی فرمود: «آیا می‌انگارید زمان طرح چنین مسائلی فرا رسیده است؟ در حالی که مصر را تصرف کرده و شیعیانم را کشته‌اند! رساله‌ای خواهم نگاشت و پاسختان را خواهم گفت. از شما می‌‌خواهم حقوق ضایع‌شده‌ام را جبران کنید و نوشتارم را بر شیعیانم بخوانید و پیوسته مددکار حق و حقیقت باشید.»

رساله یادشده یکی از زیباترین‌ها و ضمناً راه‌گشاترین‌ها در زمینه مسائلی است که شیعیان و اهل سنت در مورد آن به دو گونه می‌اندیشند.

چنان که گفتیم، تنهایی امام صرفاً به این علت نبود که کسانی یافت نمی‌شدند که به معارف الهی گوش جان سپارند، این هم بود که مواضع ایشان بعضاً از جانب شیعیان مخلص هم مورد سؤال قرار می‌گرفت و این دیگر بسیار رنج‌آور و دردناک بود.

آری، میراث امام عمدتاً برای آیندگان بود. او به واقع فراتر از زمان و مکانش بود. با آن تعامل می‌کرد، اما نه برای آنکه قدرت را تحصیل و یا حفظ کند. بزرگتر از آن بود که چنین بخواهد، برای آن بود تا معیاری به دست دهد برای شناخت حق و حقیقت و نیز چگونگی اقامه و پاسداشت از آن. و البته نکاتی به مراتب بیشتر در باب کیفیت رابطه قدرت و حق و عدالت و اینکه این همه در شرایط عادی قابل جمع هستند و یا نیستند.

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: