1394/4/20 ۰۹:۵۶
ماه رمضان به شهر تعریف جدیدی میدهد و نمیتوان آن را از شهر جدا دانست. در كشورما به نسبت فرهنگها و سبكهای زندگی مختلف، رمضان به شكلهای متنوعی خود را در سطح شهر نشان میدهد.
قاسم منصور آل كثیر: ماه رمضان به شهر تعریف جدیدی میدهد و نمیتوان آن را از شهر جدا دانست. در كشورما به نسبت فرهنگها و سبكهای زندگی مختلف، رمضان به شكلهای متنوعی خود را در سطح شهر نشان میدهد.
در موقعیتهای سنتی یا در سالهایی كه عملا به بیش از نیم قرن پیش بازمیگردد، باورها و مناسك نسبت به رمضان چنان قوی بودند كه زمان متعارف و سبك زندگی مردم به طور كامل تغییر میكرد. برای نمونه در استانهای جنوبی كشور برای ابتدا، اواسط، پایان و بعد از رمضان مناسك متنوعی وجود داشت كه یكی از آنها جشنهای كودكانه شب ١٥ رمضان است، اما رفته رفته این مناسك یا كمرنگ یا جدیدا به صورت دولتی برگزار میشوند كه به باور انسانشناسان باید از دولتی شدن مناسك جلوگیری كرد. تغییر در تركیب جمعیتی مناطق یكی از دلایل برهم ریختگی فرهنگ شهری و مناسكی است. همچنین وجود سازمانهایی همچون میراث فرهنگی و شهرداری كه هر كدام متولیان بخشهای فرهنگی شهر هستند گروههای مردمی را مجبور به دولتی كردن مناسك میكنند. در این بین برای اینكه فرهنگ و مناسك پیشین به همان صورت حفظ و استمرار یابد با مشكلاتی مواجه میشود. برای بررسی این وضعیت گفتوگویی با دكتر ناصر فكوهی، مدیر موسسه انسانشناسی و فرهنگ و استاد دانشگاه تهران انجام دادیم كه آن را میخوانید.
ناصر فكوهی متولد ۱۳۳۵ شمسی در تهران، انسانشناس، نویسنده و مترجم است. وی همچنین دانشیار گروه انسانشناسی دانشكده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، مدیر وبگاه انسانشناسی و فرهنگ و عضو انجمن بینالمللی جامعهشناسی و ایرانشناسی است، وی در كنار كتابهای متعددی كه در حوزه انسانشناسی و فرهنگ نوشته است كتابی با عنوان انسانشناسی شهری تالیف كرده كه مرتبط با موضوع گفتوگوی زیر است.
*****
آیا تغییر تركیب جمعیتی مناطق شهری میتواند پیوستار چندین ساله مناسك و فرهنگ شهری را بر هم زند؟
تغییرات جمعیتی اگر در روندهای آرام و كمابیش در شرایط متعارفی صورت بگیرند، مثل نوعی مهاجرت با نرخ پایین، معمولا مشكلی ایجاد نمیكنند، اما اگر تغییر جمعیت با امواج مهاجرت سنگین و یكباره همراه باشد (مثلا به دنبال یك جنگ، انقلاب، تنشهای قومی و غیره) یا از آن بدتر با اراده دولتها به استفاده از ابزار جمعیتی برای دستكاری در تعادلهای قدرت سرزمینی، كاری كه بارها در ایران با كوچ دادن اقوام از نقطهای به نقطه دیگر و ایجاد جزایر قومی انجام شده و از ایران بسیار بدتر در اروپای شرقی یعنی منطقه بالكان در دوره چند دهساله پس از جنگ جهانی دوم، انجام شد، همواره خطرناك هستند؛ زیرا تعادل مناسبات اجتماعی، مناسك و روابط كنشگران، نهادها و روندهای اجتماعی را به هم زده و در نهایت میتوانند تا حد تنشهای شدید و یا حتی جنگ داخلی، نظیر آنچه در بالكان دیدیم یا امروز در كشورهایی مثل سوریه و عراق میبینیم، پیش بروند.
بنابراین، مساله مناسك به خودی خود مطرح نیست، مناسك بخشی از فرهنگ هستند كه ریشههای سرزمینی دارند و بنابراین با یك خاك و با مردمی كه به صورت سنتی بر آن خاك زندگی میكردهاند، ارتباط داشتهاند و تغییرات اگر تصنعی یا اجباری باشند بدون شك
آسیب زا هم هستند و اینجاست كه مناسك به جای آنكه به انسجام اجتماعی و فرهنگی یاری رساند، خود زمینهای میشود برای دامن زدن به اختلافات و مشكلات.
امروزه بسیاری از آداب به فراموشی سپرده شده یا شكل رسانهای مدرن و جشنوارهای به خود گرفته است كه به نظر نادرست است و میتواند به آیینی چون رمضان ضربه بزند. در شرایط كنونی چه راهكاری برای جلوگیری از ادامه این روند وجود دارد؟
مناسك در مفهوم دینی این واژه كه ریشه اصلی آن است، اما حتی در سایر شاخههای اجتماعی برای مثال مناسك سیاسی، اجتماعی، قومی و... باید در قالبهایی خارج از «زمان» و «مكان» متعارف قرار بگیرند تا معنا بدهند. در انسانشناسی ما اصطلاح «واژگونی» را برای تعریف این موقعیت زمانی / مكانی داریم، یا مفهوم «تعلیق» را. منظور آن است كه در موقعیتهای مناسكی ما به گونهای زمان و مكان واقعی یا طبیعی را كه با ضربآهنگ بدن بیولوژیك ما ارتباط دارند، ترك میكنیم و وارد زمان و مكانی میشویم كه به بدن اجتماعی و از آن بیشتر بدن كیهانی و ذهنی مربوط میشوند. وقتی كسی شروع به «نیایش» و نماز میكند، اگر ایمان راسخ و قوی داشته باشد، باید به شكلی از «جدایی» از زمان و مكان بدن بیولوژیك برسد و به بدن كیهانی (و در اینجا پنداره پروردگار) برسد: یك اتصال استعلایی اتفاق میافتد كه واحد زمانی / مكانی جدیدی را میسازد و تا پایان نیایش ادامه دارد. در مناسك نیز دقیقا به همین گونه باید باشد، زمان / مكان مناسكی نباید از جنس زمان / مكان روزمرگی باشد. اما جهان مدرن بهشدت به دلایل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تمایل به سكولاریزه كردن و جهانشمول كردن و یكسانسازی واحدهای زمانی / مكانی دارد زیرا با این كار به خصوص سرمایهداری به مارژ سود بسیار بیشتری میرسد. به همین دلیل است كه ما با موقعیتهایی رسانهای و جشنوارهای روبهرو میشویم كه ربطی به مناسك ندارد. این بدان معنا نیست نمیتواند آیینهای جشن باشد اما نه جشن در معنای سكولاریزه شده آن، زیرا جشن در معنای ریشهایاش، مفهومی الهیاتی است: در فارسی جشن از ریشه یسن و یسنا است كه معنای تقدس میدهد. بنابراین وقتی از نیاز به پرهیز از جشنوارهای شدن مناسك به خصوص مناسك دینی سخن میگوییم، منظورمان از میان رفتن شادی در جایی كه در سكانسهای مناسكی تعریف شده نیست، بلكه منظور جایگزین كردن ساختار جشن غیر مقدس به جای جشن مقدس است. مثل آنكه ما مراسم پاگشایی یا
رمز آموزی تولد را كه به یك جشن تولد امروزی تبدیل شده است، با هم جایگزین كنیم. در نهایت به نظر من كاملا معقول است كه جشن تولد در معنای امروزی آن یعنی یك جشن غیر مقدس، همراه با مناسك خودش، در قالب جشنی اجتماعی برگزار شود، اما این جای جشن تولد مناسكی را نمیگیرد، جشنی كه باید مقدس باشد تا بتواند قدرت پاگشایی خود را حفظ كند.
با این دیدگاه پرسشی اساسی در جهان امروز مطرح است: آیا میتوان مناسك را به اشكال پیشین حفظ كرد و ادامه دادو یا آنها را با «ذائقه روز» انطباق داد تا طرفدارانشان را ازدست ندهند؟ به این پرسش پاسخهای متعدد داده شده است. پاسخ من آن است كه ظرفیتهای مختلف یك جامعه و كنشها و واكنشهای درونی و برونی آن است كه مشخص میكنند مناسك تا چه حد در معنای ریشهایاش مورد نیاز است و تا چه حد میتوانند كنار گذاشته شوند. بسیاری از جوامع امروزی هنوز نه توان جدایی از این مناسك را دارند و نه لزوما این امر به سودشان است، یعنی سبب آرامش بیشتر و رفاه بیشتری در آنها میشود. بدون شك دوام یافتن گروه عظیمی از مناسك و روندهای دینی در پیشرفتهترین جوامع جهان به همین دلیل است. بنابراین نباید به صورتی تصنعی تصور كرد كه «مدرن كردن» مناسك مثلا جشنوارهای كردن یك جشن مذهبی، یا رسانهای كردن یك عزای مذهبی، سبب تقویت آن میشود. اتفاقا به نظر من این امر آن موقعیت را از وضعیت «واژگونی» و «تعلیق» خارج كرده و به عبارت دیگر آن را سكولاریزه كرده و قدرت تقدس را از آن میگیرد.
اینكه پرسیدهاید چه باید كرد كه چنین نشود؟ به نظرم یك راه مشخص و واحد وجود ندارد. اما در دوران ما و چارچوبهای جهانی كه در آن زندگی میكنیم به نظر من مهمترین راه، دور نگه داشتن این مناسك از تعلقات مادی، امتیازات اجتماعی و تبدیل شدن آنها به ابزارهایی برای مقاصد مادی و غیرقدسی است: در مورد ماه رمضان روشن است كه پهن كردن سفرههای اشرافی و تجملی كه در سالهای اخیر بسیار رایج شده است و مكانهایی را به وجود آورده است كه تبادلات گوناگون از جمله تبادلات مالی و اقتصادی و سیاسی انجام بگیرد، یكی از بدترین روشهایی است كه مناسك را تخریب میكند. سرمایهداری در قرن بیستم و به ویژه در آستانه قرن بیست و یكم در حال به وجود آوردن «ایدئولوژی» جدیدی است كه باید به آن نام پولپرستی، شهرتپرستی، مقامپرستی و غیره داد، و این امر به یك آسیب عمومی و بینهایت خطرناك تبدیل شده است كه تمام جوامع كنونی را بهشدت تهدید میكند زیرا قدرت آنومیك بینهایت مخربی را در خود حمل میكند از جمله تمام مناسك دینی و آیینی و سنتی نیز در این میان تهدید میشوند از این رو فكر میكنم یكی از راههای مطمئن برای جلوگیری از تخریب مناسك، دور نگه داشتن آنها از تعلقات و امتیازات مادی به هر وسیلهای است.
به باور شما «رفتارهای مناسكی و دینی باید بدون هیچ گونه حس آمرانه بودن به وسیله افراد پذیرفته شده و درونی گردند». اما وجود سازمانهای جدید دولتهای مدرن كه سیاستهای خود را به صورت الزامآور پیاده میكند چه آسیبی به فرآیند طبیعی مناسك مردم میزند؟
دولت را نباید با حكومت اشتباه گرفت: در زبان فارسی متاسفانه ما همواره چنین میكنیم. دولت یا state مجموعهای از ساختارها است كه نه تنها ساختار سیاسی بلكه مجموعه ساختارهای دیگر جامعه را كه در كل، سازمانیافتگی و نظم و امكان بازتولید جامعه را ایجاد میكنند در بر میگیرد. دولتهای ملی یا دولت – ملتها nation –state عملا امكان وجود نهاد دیگری در كنار خود را از میان بردند. به همین دلیل تمام دولتهای ملی كنونی به نوعی ساختارهای دینی را نیز در خود دارند و آنچه آنها را با یكدیگر متفاوت میكند نه سكولار بودن مطلق یا دینی بودن مطلق بلكه نسبتی است كه نهادهای دینی و سكولار با یكدیگر در نظامهای پیچیده اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و غیره برقرار میكنند. از این رو دولت ملی الگوی ژاكوبینی (فرانسوی) كه تقریبا همه جا جایگزین ساختارهای پیشمدرن شد، در رابطه با مناسك دینی به مثابه مهمترین نمونه و بازتاب دین در جامعه دو سیاست را پیش گرفت؛ از یك سو، حذف و تقلیل آنها به حداقل از طریق بیرون راندن آنها از مناسك عمومی اجتماعی و شهر و اسیر كردن آنها در كلیساها و از طرف دیگر با ایجاد گسترده مناسك موازی سكولار شهری، كه مناسك دینی را بیفایده و اضافی نشان دهد مثل جشنهای ملی و سایر مناسبتهای مدرن.
بنابراین در آنچه مربوط به دخالت دولتها در امر مناسكی میشود تقریبا همه جا با این امر روبهرو هستیم. اما آنچه اهمیت دارد چگونگی این دخالت است. عموما در كشورهایی با نظامهای پیچیده و ظریف و قدرتمند دخالت دولت در زندگی افراد، ما دخالتهای مستقیم را نمیبینیم و افراد تصور میكنند همه مناسك (چه مناسك دینی و چه غیر دینی) را به میل و اراده خود و به شكل و میزانی كه مایلند انجام میدهند. این امر از طریق درونی كردن مناسك با روشهای ارتباطی و روانشناسی اجتماعی انجام میگیرد و داوطلبانه بودن كه لزوما در بطن انتقال مناسك از بالا به پایین نیست به صورتی انجام میگیرد كه بسیار موثر و كارا است: هیچ كسی مردم را مجبور نمیكند كلیساها را پر كنند یا در مراسم دینی یا غیردینی خاصی شركت كنند اما مردم چنین میكنند و مناسك گوناگون را ممكن میكنند و این مساله جامعه و هنجارها را ممكن میكند.
اما در كشورهای جهان سومی، عموما تقلید از مدل ژاكوبینی به صورتی ناقص و مضحك انجام شده است یعنی دولتها و حكومتها به شكلی مبالغه آمیز در همه امور دخالت میكنند و این امر نه تنها اقتدار آنها را افزایش نمیدهد، بلكه آنها را از درون فاسد و شكننده میكند، زیرا افراد به جای آنكه مناسك را درونی كنند، ریاكاری، دروغگویی و تظاهر را درونی میكنند و این امر طبعا نه تنها مناسك را كارا و هنجارها را چه دینی باشند و چه غیر دینی تقویت نمیكند بلكه همه آنها را در موقعیتهایی سست و شكننده قرار میدهد كه هر آن امكان فرو ریختن آنها هست.
هر اندازه از موقعت نخست به سوی موقعیت دوم حركت كنیم، «مناسك طبیعی» نیز جای خود را به «مناسك برنامهریزی شده» میدهد. در ظاهر شكل اول بسیار كمتر مناسكی و شكل دوم بهشدت مناسكی میآید اما درست عكس این است، زیرا در شكل اول ما با مناسكی شدن قدرتمند از طریق درونی شدن روبهروییم و در شكل دوم با سطحی شدن مناسك و غیركارا شدن شدید آنها كه شرایط را برای تخریب مناسكی آماده میكند. از این رو همانطور كه گفتم راهحل اولا از میان بردن امتیازات مادی مناسك و از سوی دیگر كاهش شدید تصدیگری دولت و دخالتش در امر مناسكی است تا با ارادی و اختیاری بودن مناسك احساس كشش و جذابیتی كه در آنها ایجاد میشود بار دیگر افراد را به سوی درونی كردن آنها بكشاند.
به نسبت شرایط موجود و از آنجایی كه برنامهریزیهای فرهنگی باید معطوف به شهر باشند، شهرداری، میراث فرهنگی و. . . چگونه میتوانند بدون دستكاری فرهنگهای متنوع –خصوصا فرهنگهای رمضانی- را حفظ و منتقل كنند؟
فرهنگهای مناسكی از جمله فرهنگ رمضان از جانب كسی یا چیزی جز قدرت، خشونت و ثروت در خطر نیستند كه نهادی بخواهد آنها را حفظ یا تقویت بكند. قرنها است كه مردم مومن و معتقد، رمضان و جشن و عزاهای خود را برگزار میكنند و نه نیازی به حفظ بوده است و نه نیازی به تقویت. برعكس دخالت قدرت و ثروت در این امور جز ضربه زدن به آنها تاثیری ندارد. خطر اتفاقا همین رویكردها هستند: وقتی میبینیم كه سفره رمضان بدل به محلی برای خودنمایی یا بده بستانها و... میشود، وقتی میبینیم جشن و عزا به ابزارهایی برای تظاهر كردن به اعتقادو باور میشود، باید دانست اینها خطر هستند و نه تقویت.
اما كاری كه دولتها و شهرداریها باید بكنند عمل كردن به وظیفه خودشان است یعنی تامین امنیت و رفاه و آسایش شهروندان و بدین ترتیب بدون شك وظیفه دینی خود را نیز انجام دادهاند. وقتی مردم احساس كنند كه فشاری برای انجام مناسك بر دوششان نیست، بدون شك اكثریت مطلق آنها خود به وظایفشان عمل خواهند كرد، كما اینكه قرنها است چنین كردهاند. زور و فشار تنها سبب گریز افراد از انجام فرایضشان میشود زیرا آنها را شاید حتی بدون تمایل درونی شان به نوعی واكنش غیرعقلانی میكشاند. همه جامعهشناسان و روانشناسان متفقالقولند كه یكی از دلایل جذابیت یافتن یك عمل، ممنوعیت یافتن یا تابو شدن آن است. اما حال آیا باید نتیجه گرفت معنی این حرف آن است كه هر گونه حرمت شكنی و زیر پا گذاشتن شؤون و مناسك را باید نادیده گرفت؟ ابدا. اما برای این كار باید به مردم اعتماد كرد. سنت و عرف جامعه باید به قدرتی برسد كه بتواند این امور را همچنان كه چندین قرن كرده است انجام بدهد و نه قانون كه باید خاص مسائل و جرایم جنایی باشد. جنایی كردن مسائل مربوط به مناسك اشتباه بزرگی است زیرا بنا بر واكنش افرادی را كه حتی تمایل به احترام گذاشتن به باورهای یكدیگر دارند به بیحرمتی میكشاند. بنابراین جایی كه دخالت نیروهای انتظامی مورد نیاز است این كار باید با حداكثر احترام ممكن انجام بگیرد، چنین احترام گذاشتنی بدون شك سبب احترام مشابهی از سوی دیگر میشود. تصور كنیم كه در یك محل عمومی كه نباید سیگار كشید یك مامور با ادب بسیار زیادی به فردی نزدیك شودو از او با آرامش و در كمال صداقت و صمیمیت خواهش كند كه از سیگار كشیدن برای احترام به دیگران خودداری كند. و حال تصور كنیم همین مامور با خشونت و عصبانیت و بی ادبی به آن فرد نزدیك شود و به صورتی توهینآمیز سیگار را از دهان او بكشد. هر كسی كه كوچكترین شناختی از روابط اجتماعی داشته باشد، متوجه میشود كه چه واكنشهای متفاوتی نسبت به این دو مساله خواهیم داشت. من همواره گفتهام به نظرم كسانی كه بر شدت عمل اصرار دارند، كسانی هستند كه در پی ایجاد تصویری زشت و زورگویانه از قدرت هستند و حال این به هوشمندی یك قدرت بستگی دارد كه در چنین دامی بیفتد یا نه.
دیده میشود از برخی مناسك فرهنگی مذهبی كه میشود برای انسجام فرهنگی به كار برده شوند به عنوان عنصری برای تحكیم سیاسی و اجتماعی استفاده میشود. نظر شما درباره این رویكرد چیست؟
دین ساختاری فراتر از فرهنگ یك پهنه و حتی از یك دولت ملی دارد. ما در جهان نزدیك دویست دولت ملی داریم. اما ادیان جهانی عمدتا به سه یاچهار دین بزرگ تقسیم میشوند. بنابراین به نظر من هویت دینی، دارای ساختار كلانتری نسبت به هویت ملی است. اما در كشورهایی چون كشور ما كه دارای پیشینههای تمدنی دراز مدت و گسترده هستند، نظامهای همسازی میان ساختارهای كلان فرهنگی، تاریخی، اجتماعی و دینی به وجود آمده است. از این رو است كه میبینیم كه در ایران ما چنین هویت شیعه و سنی را با هویت ملی مان تركیب كردهایم. این یك شانس بزرگ است كه باید قدر آن را دانست و برای حفظ آن بهشدت كوشید. به وجود آوردن احساس آنكه هویتهای كلان و فراملی در همسازی كامل و یا نسبتا كاملی با هویتهای ملی قرار دارند، رسالت بزرگی است كه باید سیاستمداران، نخبگان، روشنفكران و نویسندان و سایر تصمیمگیرندگان و كنشگران موثر هر جامعه به آن اهتمام كنند. این كاری است ممكن اما هر گاه این احساس به وجود بیاید كه گروهی دارد از باورها و اعتقادات مردم استفاده میكند تا آن را به سود منافع خود به كار بگیرد بدون شك با واكنش سخت مردم روبهرو خواهد شد. این كاری است كه جدا باید از آن پرهیز كرد.
حذف مناسك رمضانی كه میتوانست انسجام فرهنگی مناطق مختلف كشور را ایجاد كند میتواند در بعد ملی نیز به هویت ملی آسیب وارد كند؟
منظور از حذف مناسك رمضان را متوجه نمیشوم. حذفی به نظر من در كار نیست ما بیشتر با تغییرات در رواج شیوههای این مناسك در زندگی روزمره روبهرو هستیم كه البته ممكن است به دلیل دخالتهای بیرونی غیرمسوولانه، به سوءتفاهمهای تاسفآوری نیز بینجامد. مناطق مختلف كشور ما به صورتهای مختلف جشنها و اعیاد و حتی مراسم سوگواری و عزای خود را برگزار میكنند و باید هم همین طور باشد. اینكه خواسته باشیم همه مناسك و مراسم را به یك امر ملی تبدیل كنیم كاری است نه شدنی و نه مفید. قرنها است كه در این پهنه مردم ماه رمضان خود را برگزار میكنند و میدانند چگونه این كار را بكنند. به نظر من باید به سنت و عرف اجتماعی امكان داد همچون گذشته مكان اساسی خود را در جامعه به دست بیاورند. برای مثال در مناطقی كه رمضان حالت یك جشن عمومی را دارد چنین باشد و در سایر مناطق كه بیشتر تمایل بر مناسك دینی آن وجود دارد نیز بر همان روال سنت موجود عمل شود. كنشگران اجتماعی برای انجام مناسك زندگی روزمره و باورها و اعتقاداتشان نیازی به ساختارهای كلان و خردی كه بخواهد این مناسك را به آنها آموزش بدهد یا یادآوری كند، ندارند و نظام اجتماعی خود این كار را میكند. وظیفه نهادهای اجتماعی رسمی آن است كه شرایط امن و آرامش لازم را ایجاد كنند تا همه بتوانند رسوم و باورهایشان را به اجرا در بیاورند. بدون شك جنبه جشن داشتن رمضان برای بسیاری از مناطق كشور ما وجود دارد و در آنجا باید اجازه داد كه این مراسم به همان شكل برگزار شود. به طور كلی اگر ما تلاش كنیم كه از استفاده از زور را به مثابه «راهحل» به طور كلی از ذهن خود خارج كنیم، بدون شك بهتر خواهیم توانست جوامع مدرن خود را اداره كنیم.
روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید