گفت‌وگو با «خلیل مستوفی» از بازماندگان فعالان خرید و فروش نسخه‌های خطی در ایران

1394/4/1 ۱۰:۲۸

گفت‌وگو با «خلیل مستوفی» از بازماندگان فعالان خرید و فروش نسخه‌های خطی در ایران

اشراف و رجال چگونه گنجینه ‌‌کتاب‌های کهن را حفظ کردند در خیابان جمهوری، جایی میان میدان بهارستان و چهارراه مخبرالدوله، کتابفروشی‌هایی وجود دارد که هریک گفتنی‌های بسیاری از تاریخ معاصر ایران در خود نهفته‌اند. بخشی از این ماجراها گاه در نوشته‌ها و گفتارها شنیده می‌شوند. این کتابفروشی‌ها روزگاری مکان رفت‌وآمد گروهی بزرگ از مردم درس‌خوانده و اشخاص صاحبنام بودند که همه‌شان فارغ از جایگاه و موقعیت، یک موضوع ارزشمند مشترک، یعنی کتاب داشتند. این همپایگی در تاریخ ایران، رخدادی شیرین و خاطره‌انگیز است.



اشراف و رجال چگونه گنجینه ‌‌کتاب‌های کهن را حفظ کردند
 در خیابان جمهوری، جایی میان میدان بهارستان و چهارراه مخبرالدوله، کتابفروشی‌هایی وجود دارد که هریک گفتنی‌های بسیاری از تاریخ معاصر ایران در خود نهفته‌اند. بخشی از این ماجراها گاه در نوشته‌ها و گفتارها شنیده می‌شوند. این کتابفروشی‌ها روزگاری مکان رفت‌وآمد گروهی بزرگ از مردم درس‌خوانده و اشخاص صاحبنام بودند که همه‌شان فارغ از جایگاه و موقعیت، یک موضوع ارزشمند مشترک، یعنی کتاب داشتند. این همپایگی در تاریخ ایران، رخدادی شیرین و خاطره‌انگیز است.
مردی در یکی از این کتابفروشی‌ها، ٥٠‌سال است به خرید و فروش و کارشناسی کتاب‌های قدیم و نسخه‌های ارزشمند خطی مشغول است. خلیل مستوفی، صاحب کتابفروشی مستوفی خاطراتی خواندنی از انسان‌ها و کتاب‌ها دارد. بخشی از خاطرات او در یادنامه‌های بزرگانی چون آیت‌الله مرعشی، استاد حایری، مرحوم مشار، محمدباقر حجتی و دیگران درج و برخی نیز به‌همت نشریه نامه بهارستان ثبت شده‌اند. او اما همچنان گفتنی‌های بسیار دارد. به بهانه جایگاه کتاب در تاریخ اجتماعی ایران، با او گفت‌وگو کرده‌ایم.

تقویم کتاب،‌ پیشه من است
تقویم کتاب، یعنی قیمت‌گذاری کتاب. روش کار یک مُقوِّم اینچنین است که از راه‌های مختلف به کتابخانه‌ها و مجموعه‌های آثار خطی و چاپی دسترسی پیدا می‌کند. او با توجه به ابزارها و دانشی که نسبت به آثار، ارزش و اهمیت آن از منظر فیزیکی یا محتوایی و همچنین تعداد موجود نسخه‌های یک اثر دارد و معمولا این کار را به کمک فهرست‌های مختلف موجود یا براساس شواهد و تجربه انجام می‌دهد، کتاب‌ها را ارزش و قیمت می‌گذارد. ما گاهی این کتاب‌ها و نسخه‌ها را می‌خریم و افراد چون ما را می‌شناسند، موقعی که به فروش کتاب‌‌ها و البته بیشتر، کتابخانه‌هایشان قصد می‌کنند، پیش ما می‌آیند. همین‌طور خریداران که غالبا افراد، گروه‌ها یا نهادهای مشخصی‌اند و در رأس آنها کتابخانه‌های بزرگ و مهم قرار دارند، برای تهیه کتاب‌ها و نسخه‌های موردنظر خود به ما مراجعه می‌کنند. در بسیاری از زمان‌ها هم وقتی یک مجموعه خوب به دست ما می‌رسد، خودمان با تلفن مشتری‌ها را خبر می‌کنیم.
گاهی هم فقط به‌عنوان کارشناس قیمت‌گذاری از ما کمک خواسته می‌شود. خودم با کتابخانه‌های مجلس، ملی، مرعشی، ملک و جاهای دیگر بارها کار کرده‌ام. من بیشتر در کار کتابم ولی در حوزه‌ها و موضوع‌های دیگر هم افرادی هستند که به کار مُقومی مشغول‌اند، ازجمله امروزه من عضو هیاتی‌ام که وقتی قرار است کتاب یا اثر تاریخی از ایران برای شرکت در نمایشگاه‌‌ها و برنامه‌های نظیر آن به‌طور موقت از کشور خارج شود، برای مشخص شدن بیمه آثار نسبت به قیمت‌گذاری آن اقدام می‌کند. این کار به‌واقع ساده نیست. درباره کتاب‌های قدیمی چاپی و به‌طور مشخص کتاب‌های چاپ سنگی، اغلب قیمت‌ها مشخص و متناسب با کم یا زیاد بودن تعداد نسخه‌ها متفاوت می‌شود. البته ارزش و قیمت کتاب‌های چاپ سنگی با نسخه‌های خطی به هیچ‌وجه قابل مقایسه نیست.

کتاب در گذشته، یک کالای سرمایه‌ای مثل سکه طلا
اشراف، ثروتمندان و طبقات مرفه‌ای که اغلب هم به نوعی به حکومت وابسته بودند، در گذشته همیشه کتاب‌های ارزشمند را می‌خریدند و مجموعه‌هایی ارزشمند از کتاب گردمی‌آوردند. مردم عادی چندان در جریان چنین کارهایی نبودند. می‌توانم عرض کنم نگاه به این قبیل کتاب‌ها، علاوه‌بر مطالب آن، نوعی نگرش به کالای سرمایه‌ای بود. مثل امروز که افراد سکه طلا یا سهام و چیزهای دیگر می‌خرند، گروه‌‌هایی هم بودند که کتاب‌ها را با این هدف و نیت تهیه می‌کردند تا شاید روزی قیمت‌شان بالاتر برود. چون به‌هرحال قیمت این آثار بالا بود، در توان مردم طبقات متوسط و ضعیف نبود که وارد این کارها شوند و دقیقا مثل سکه و سهم نیست که اگر مقدار کمی هم از آن تهیه کنید بالاخره سود کنید. ارزش چنین کاری وقتی بود که شما می‌توانستید به صورت کلکسیونری و به‌عنوان مجموعه‌دار بخرید و بفروشید؛ داشتن یک یا چند کتاب معدود و محدود کمک چندانی به افراد نمی‌کرد. پیش‌ترها تعداد افرادی که با این نگاه به کار خریدوفروش کتاب‌های قدیمی می‌پرداختند، بیشتر بود ولی اکنون کم شده‌اند.

کلکسیونرهای کتاب‌های قدیمی و ماجراهایشان
همان‌طور که گفتم، عده‌ای بودند که اصلا با محتوای کتاب‌ها سروکاری نداشتند؛ فقط برایشان این مهم بود که کتابی که می‌خرند مهم و ارزشمند باشد و صرفا جمع‌آوری می‌کردند. برای نمونه یک فرد ثروتمند و شناخته‌شده در بازار از مشتریان من بود که به این‌جا می‌آمد ولی سواد و شناخت چندانی نسبت به آثار نداشت اما می‌دانست که استادها هم نزد من می‌آیند. گاهی استادانی و به‌طور مشخص آقای افشار شیرازی که کتاب‌شناس توانایی بود- و نسبتی هم با ایرج افشار نداشت- می‌آمدند، این هم می‌آمد و هر کتابی که وی انتخاب می‌کرد  زود روی آن دست می‌گذاشت. یک‌بار هم آقای افشار برای تلافی آمد و تعدادی کتاب که اصلا به کارش نمی‌آمد را گفت که کتاب‌های خوبی‌اند و آنها را می‌خواهد و آن فرد مشهور همه را خرید!
یک عده هم اما بودند که برعکس، کتاب‌ها را برای مطالعه و استفاده از مطالب آن برای خود و آیندگان می‌خریدند. خاطرم هست یکبار خانواده یکی از بزرگان به نام نجم‌الدوله برای تقویم کتابخانه وی پس از مرگش، مرا به‌عنوان کارشناس ارزش‌گذاری دعوت کردند. آنها می‌خواستند کتاب‌ها را بین خودشان تقسیم کنند و آن زمان قصد فروش کتاب‌ها را نداشتند. جناب نجم‌الدوله خودش دانشمند بزرگی بود و به جرأت عرض می‌کنم در طول ٥٠سالی که در این حرفه هستم، کتابخانه‌ای به آن ارزشمندی ندیده‌ام. مثلا زیج‌هایی آن‌جا بود که من حتی نام‌شان را نشنیده بودم یا کتاب‌هایی که در لندن به فارسی انتشار یافته بود و ما اصلا در جریان چاپ‌شان نبودیم. من برای آن کار و البته موارد بسیار دیگر از استاد حایری که آن زمان رئیس کتابخانه مجلس بود و ما نظیر او را در کتاب‌شناسی نداریم، بسیار کمک گرفتم. اینها هم افرادی بودند که کتاب را بنا به محتوای آن تهیه می‌کردند.

خرید و فروش کتاب،‌ سرگرمی اشراف بود!
این روش خرید و فروش کتاب تا وقتی انقلاب شد هم ادامه داشت، ولی کم‌کم از حوزه توجه‌ها خارج شد. به‌هرحال تعداد این کتاب‌ها کم شد و خیلی از آنها به کتابخانه‌های بزرگ یا مجموعه‌های شخصی رفته بود، گاهی برخی از کشور خارج می‌شدند و مقدار زیادی از آنها هم چون افراد آینده‌نگر نبودند به‌ویژه در دست ورثه، بی‌دلیل از بین رفت و دیگر خبری از آنها نداریم. یک نکته را هم بگویم که آن زمان بیشتر خریداران کتاب‌ها که از رجال بودند به همدیگر نگاه می‌کردند و کتاب می‌خریدند و نوعی چشم و هم‌چشمی هم بود که مثلا فلانی خط یا تمبر جمع می‌کند، پس من هم این کار را می‌کنم. این کار را می‌کردند تا با دیگری مقایسه شوند و اصطلاحا در رقابت کم‌نیاورند. اینگونه افراد با توجه به ثروتی که داشتند، گردآوری‌ها بیشتر برایشان جنبه خودنمایی و سرگرمی داشت و خیلی فکر و اندیشه پشت این کارشان نبود. این بخشی از ماجرا بود ولی غیر از این باید توجه داشت که داشتن ثروت به‌تنهایی کافی نبود؛ هم پول لازم بود هم قدری ذوق و اطلاع درباره کتاب باید وجود می‌داشت. واقعیت آن است که این شوق و دانش در میان اقشار ثروتمند و صاحب‌منصبان بیشتر به چشم می‌خورد، زیرا دسترسی‌شان نسبت به مردم عادی به امکانات و علم روز به نسبت بیشتر بود و توجه‌شان بیش از دیگران به این قبیل آثار جلب می‌شد.

قند پارسی در راه بازگشت از هند
خودم شخصا مشتری خارجی نداشتم و از دیگران هم اطلاع چندانی ندارم. در ایران به قدری افراد علاقه‌مند بودند که دیگر جایی برای ورود خارجی‌ها نبود. حتی یادم هست در گذشته عده‌ای از ایران به حراج ساتبی لندن می‌رفتند و در آن‌جا کتاب‌ها و کالاهای قیمتی مربوط به ایران را می‌خریدند و می‌آوردند. خودم هم بیست‌بار به هندوستان رفتم. زمان قاجار که وضع اقتصادی ایران خوب نبود، مجموعه‌دارهای هندی علاقه‌مند به فرهنگ و هنر ایران که توان مالی بهتری داشتند، کتاب‌های فرهنگ و تمدن ایران را می‌خریدند. آقای ترقی در کتابفروشی خیام، راه را به من نشان داد که برای خرید کتاب به هند بروم. من هربار می‌رفتم بیست، سی صندوق کتاب می‌آوردم. کتابخانه‌های بزرگ و برخی موزه‌ها مثل موزه رضا عباسی، همیشه منتظر بودند من چه آثار ارزشمندی از هند می‌آورم تا بخرند. هندی‌ها هم دیگر وضع‌شان مثل گذشته نبود؛ فکر می‌کردند هر خانواده ایرانی در خانه‌اش یک چاه نفت دارد و به من خیلی احترام می‌گذاشتند. من این کتاب‌ها را با پول خودم می‌خریدم و حتی در دوره‌ای در اوایل انقلاب که کار خرید و فروش آثار از رونق افتاد، من که تازه از هند آمده بودم و بیشتر سرمایه‌ام را صرف خرید نسخه‌های خطی کرده بودم به مشکلاتی دچار شدم، تا جایی که به اجبار بخشی از گنجینه‌ام را ازجمله یک قرآن بی‌نظیر، به قیمتی پایین‌تر از ارزش واقعی بفروشم.
روزنامه شهروند

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: