1394/3/4 ۰۸:۴۶
تمامی علما و رجال و اصناف و هنرمندان و ادبا و عرفا و… با تمام اختلافنظرهای علمی، در یک امر متفقالرأی بودند و آن نگهداری زبان فارسی و زبانهای پیرو و احترام به تاریخ ایران بود و پیشوایان چهارگانه اهل سنت و جماعت که شاگردان بهواسطه یا بیواسطه امام صادق(ع) بودند و هر کدام که به گونهای با آلعلی(ع) نسبت داشتند، همگام با اندیشهورزی ایرانیان به یاری این حمیت و حقانیت برخاسته، چنان که به همین علت، بارها زندان و تبعید و دربهدری را با همه عزت و اشتهاری که در جهان اسلام داشتند، از سوی خلفای اُموی و عباسی تجربه کردند.
ابوعبدالله محمد بن ادریس شافعی قریشی (۱۵۰ ـ۲۴۰ق) که مادرش فاطمه دختر عبدالله بن حسن بن حسین بن علی بن ابیطالب(ع) است،۱ نخستین مورخ واقعه جانسوز کربلاست که اولین بار قبل از پایان قرن دوم هجری این واقعه را به صورت مکتوب گزارش کرد. وی اگرچه از سوی پدر منسوب به خاندان قریش بود، اما به احتمال قریب به یقین نسبت مادری و شیر سینه علوی، او را بدین کار ارزنده واداشت تا جنایات تازیان بر خاندان نیای مادریاش فراموش نگردد. ابنخلکان (متوفی ۶۸۱) در کتاب مشهورش وفیاتالاعیان، در تأیید مقام علمی او به تفصیل سخن گفته است و مباحثات علمی او با هارونالرشید ـ خلیفه عباسی ـ مشهور است.
احمد بن حنبل بن هلال شیبانی مروزی (۱۶۴ ـ ۲۴۱ق) که از پیشوایان ایرانی مذاهب چهارگانه و از شاگردان شافعی و پیشوای فقهی حنابله است، میگوید: «از این به بعد هر کس که بخواهد تاریخ زندگی حسین بن علی(ع) و بخصوص شهادت او را در کربلا بنویسد، چارهای ندارد جز اینکه از تاریخی که شافعی نوشته، استفاده کند.» بعد از شافعی، عدهای از مورخان اسلامی از تاریخ وی استفاده کردهاند و چون شافعی مردی جدی و دقیق و در علم، اندیشه، اخلاق و تقوا سرآمد روزگار خویش بود، بنابراین برای نخستین بار دیْن خود را نسبت به حقانیت و شهادت نیای مادری خود حضرت حسین بن علی(ع) ادا کرد؛ زیرا تاریخ و مورخ شرایطی دارد و چنان که آمد، در شافعی و تاریخ او غیرقابل انکار است.
دیگر ابوحنیفه نعمان بن ثابت بن زوطی بن ماه که صاحب ریحانـهالادب مینویسد: «نسبت او به یزدجرد بن شهریار آخرین ملوک ساسانی میرسد.» وی در سال ۸۰ ق در کوفه متولد شد و در سال ۱۵۰ در بغداد درگذشت. او که در بین علمای اهل سنت متقدم و اعلم است و اکثریت مسلمانان هندوستان، پاکستان، بنگلادش، افغانستان و آسیای مرکزی پیرو مذهب فقهی او هستند۲ و به «امام اعظم» اشتهار دارد، اگر با دقت به جغرافیای مقلدانش توجه کنیم، اکثریت قریب به اتفاق پیروان او در دایره ایران فرهنگی و کشورهای غیرعربی زندگی میکنند و ابوحنیفه که اقدم و اعلم و اعظم علمای اهل سنت و ایرانینژاد بود، فتوا داد که انجام عبادت به زبان غیرعربی جایز است.
گلدزیهر مینویسد: «… یکی از اختلاف[هایی که] از نظر سیاست مذهبی بسیار مهم است؛ زبان رسمی عبادتها در اسلام تازی است. همه کارهای پرستش با زبان قرآن [عربی] اجرا میشود. اکنون اگر کسی نتواند به عربی سخن بگوید، آیا میتواند فاتحه و جز آن را به زبان مادریاش بخواند؟ ابوحنیفه که ایرانینژاد بود، یگانه کسی شد که این را روا شمرد و دلیلش این بود که: این قرآن در کتابهای پیشین هم فرود آمده بود (شعرا، ۱۹۶) آن نیز به زبانی جز تازی میبوده است. پس غیرعربها حق دارند آنها را قرآن بدانند. دشمنان ابوحنیفه، وی را به مجوسیگرایی متهم کردند؛ زیرا که وی نخستین بار این سخن را درباره زبان فارسی باز کرده بود.»۳
به همین سبب تازیان درباره بهشتی بودن زبان خود و جهنمی بودن زبان فارسی احادیث متعدد جعل کردند و از قول ابوهُریره رواج دادند.۴ در حالی که ایرانیان و آل علی(ع) بودند که در قرون بعدی دروس حوزههای اسلامی را در جغرافیای اسلامی عربی و غیرعربی ترتیب دادند که بحثی گسترده است؛ از صرف و نحو و اشتقاق و معان و بیان و بدیع (بلاغه)، تفسیر و کلام و حدیث و احکام و فلسفه و… و تازیان پختهخواران علمی این عرصه بودند که به گواه منابع و مآخذ اسلامی موجود کتابهای اصلی تحصیلات علوم اسلامی را از مقدمات تا پایه آخر، زنجانی، جرجانی، ملامحسن، بهاءالدین عاملی، جلالالدین سیوطی، زمخشری، سعد تفتازانی، ملاعلی اشنوی، سیبویه و… همه و همه پارسیگویان مؤمن و مسلمان بودند که کتابهای درسی علوم دینی اسلامی را تدوین و تألیف کردند و به همین سبب از چین تا هند و ورارودان و سراسر قلمرو آلعثمان یعنی سرزمین غیرعرب اسلامی، زبان فارسی، زبان واسطه برای درک و فهم علوم اسلامی شد و در اکثر حوزههای علوم اسلامی در این مناطق طلاب علوم دینی برای درک مطالب و متون اولیه باید زبان فارسی را تحصیل میکردند و به همین نیاز غیرایرانیان مسلمان که تازی نبودند، پیش از ایرانیان دست به تألیف دستور یا قواعد زبان فارسی زدند و نخستین دستور زبان فارسی در قرن دهم هجری در چین تألیف یافت. در حالی که نخستین گرامر زبان فارسی توسط ایرانیان به اهتمام میرزا حبیب اصفهانی در استانبول نوشته شد۵ که پیشینه آن به یکصد و پنجاه سال پیش نمیرسد و چون آن را «دستور» نام داد، این عنوان برای قواعد زبان فارسی رواج یافت. این نسخه با سرمایه حسنعلیخان امیرنظام گروسی رجال و ادیب و سیاستمدار ایراندوست کُرد به زیور طبع آراسته شد.۶
امام اعظم اهل سنت سخن نژادپرستان تازی را در تهمت مجوسیگرایی(!) به جان و دل پذیرفت و این امر موجب گردید تا علمای حنفی به درخواست منصور بن نوح سامانی برای ترجمه تفسیر طبری که محمدبنجریر طبری مفسر و عالم و مورخ ایرانی تألیف کرده بود، فتوای مثبت دهند؛ چنان که در مقدمه ترجمه تفسیر طبری آمده است:
«و این کتاب، تفسیرِ بزرگ است از روایت محمد بن جریر الطبری (رحمهالله علیه) ترجمه کرده به زبان پارسی دری راه راست، و این کتاب را بیاوردند از بغداد؛ چهل مُصْحَف بود این کتاب نبشته به زبان تازی و به إسنادهای دراز بود و بیاوردند سوی امیر سیدمظفر ابوصالح منصور بن نوح بن نصر بن احمدبن اسماعیل (رحمهالله علیهم اجمعین) پس دشخوار آمد بر وی خواندن این کتاب و عمارت کردن آن به زبان تازی و چنان خواست که مرین را ترجمه کند به زبان پارسی. پس علمای ماوراءالنهر را گرد کرد این از ایشان فتوا کرد که: روا باشد که ما این کتاب را به زبان پارسی گردانیم؟ گفتند: روا باشد خواندن و نبشتن تفسیر قرآن به پارسی مر آن کس را که تازی نداند از قول خدای ـ
عز و جل ـ که گفت: و ما اَرسَلنا مِنْ رسولٍ اِلاّ بِلِسانِ قَومه. گفت: من هیچ پیغامبری نفرستادم مگر به زبان قوم او و آن زبانی کایشان بدانستند. و دیگر آن بود کاین زبان از تقدیم بازدانستند؛ از روزگار آدم تا روزگار اسماعیل پیغامبر(ع)، همه پیغامبران و ملوکان زمین به پارسی سخن گفتندی. و اول کس که سخن گفت به زبان تازی، اسماعیل پیغامبر بود(ع)، و پیغامبر ما (صلی الله علیه) از عرب بیرون آمد و این قرآن به زبان عرب بر او فرستادند. و اینجا، بدین ناحیت، زبان پارسی است و ملوکان این جانب، ملوک عجماند.»۷
علاوه بر تفسیرهای متعددی که از قرن چهارم تا ششم به زبانفارسی نوشته شد و هر کدام گنجینههای عظیم زبان و ادب فارسی هستند، علمای بزرگ اهل سنت رسالات فقهی را به زبان فارسی نوشتند؛ از جمله، رسالهای در فقه حنفی از قرن چهارم و «رساله کفایه» از امامالبغوی الشافعی و «رسالهای در بیان اصول عقاید اهل سنت» از محمدبناحمد نَسَفی که این حرکتها همچنان ادامه داشت۸ و نهایت تا پایان قرن هفتم هجری میتوان خط سیر آن را پیگیری کرد. در کنار آن اقیانوس مواج اندیشه عرفان اسلامی به زبان فارسی و آثار حکْمی بزرگان اسماعیلی مذهب تألیفات حکیم ناصر خسرو قبادیانی چون: جامعالحکمتین، زادالمسافرین و وجه دین و غیره از کشفالمحجوب سجستانی یا شرح قصیده ابوالهیثم اثر محمد بن سَرْخ نیشابوری…۹
پینوشتها:
۱ و ۲ـ صالحی، محییالدین، اصحاب صحاح سته، چاپ و نشر مروی، تهران، ۱۳۵۴، صص ۲۵، ۲۷ و ۳۰٫
۳ـ گلدزیهر، درسهایی درباره اسلام، ترجمه دکتر علی نقی منزوی، انتشارات کمانگیر، تهران، ۱۳۵۷، ص۱۰۱، مسکوب، شاهرخ، هویت ایرانی و زبان فارسی، انتشارات باغ آینه، تهران، ۱۳۷۳، ص۳۶ و ۳۷٫
۴ـ صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات در ایران، چاپ پنجم، انتشارت فردوسی، تهران، ۱۳۶۳، ج۱، ص۱۴۶، همان، ص۳۷
۵ ـ شادروان دکترخانلری از دستور زبان فارسی تألیف میرزا حبیب اصفهانی به عنوان نخستین کتابی که برای آموختن زبان فارسی در سال ۱۲۸۹ق در اسلامبول منتشر شد، یاد میکند. (رک: ناتل خانلری، پرویز، دستور زبان فارسی، انتشارات توس، تهران، ۱۳۷۰، ص۳) استاد دکتر محمدرضا باطنی نیز میرزا حبیب اصفهانی را بانی تحول [و] مبدع دستور زبان فارسی میداند [...]
۶ ـ طباطبایی، سیدجواد، مکتب تبریز و مبانی تجددخواهی، تأملی درباره ایران، جلد دوم، انتشارات ستوده، تهران، ۱۳۸۶، ص۳۸۳٫
۷ـ مسکوب، شاهرخ، همان، ص۵۴٫
۸ و ۹ـ همان، ص۱۲۸ و ۱۲۹٫
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید