خاقانی و شهری پر از بن‌بست / دکتر محمد استعلامی - بخش سوم و پایانی

1394/2/28 ۰۸:۴۷

خاقانی و شهری پر از بن‌بست / دکتر محمد استعلامی - بخش سوم و پایانی

خاقانی شعر گذشتگان را هم خوانده است و خوب می‌داند که پیش از او رودکی و شهید بلخی و فرخی سیستانی و بسیاری دیگر، در ادب فارسی جلوه‌ای به‌سزا داشته‌اند. در ادب عرب نیز لبید بن ربیعه و بحتری در چنان پایة بلندی بوده‌اند که با کمتر کسی قیاس آنها ممکن بوده است؛ اما خاقانی خود را از همة آنها برتر می‌گوید (قصیدة ۱۱:۲۸ و قصیدة ۱۰۱:۱۲۵ و ۱۰۲). با عنصری بیش از همة شاعران پیشین مقابله دارد و در همین مجموعة قصاید، گاه عنصری راوی شعر او می‌شود (قصیدة ۲۳:۴۵) و گاه خاقانی او را همراه با امیرمعزی و سنائی به آزمایش در برابر قدرت شاعری خود می‌خواند (قصیدة ۱۰۶:۱۱۷) همان سنائی که خاقانی در نوجوانی آرزو داشته است که «بدل» او باشد.

 

خاقانی شعر گذشتگان را هم خوانده است و خوب می‌داند که پیش از او رودکی و شهید بلخی و فرخی سیستانی و بسیاری دیگر، در ادب فارسی جلوه‌ای به‌سزا داشته‌اند. در ادب عرب نیز لبید بن ربیعه و بحتری در چنان پایة بلندی بوده‌اند که با کمتر کسی قیاس آنها ممکن بوده است؛ اما خاقانی خود را از همة آنها برتر می‌گوید (قصیدة ۱۱:۲۸ و قصیدة ۱۰۱:۱۲۵ و ۱۰۲). با عنصری بیش از همة شاعران پیشین مقابله دارد و در همین مجموعة قصاید، گاه عنصری راوی شعر او می‌شود (قصیدة ۲۳:۴۵) و گاه خاقانی او را همراه با امیرمعزی و سنائی به آزمایش در برابر قدرت شاعری خود می‌خواند (قصیدة ۱۰۶:۱۱۷) همان سنائی که خاقانی در نوجوانی آرزو داشته است که «بدل» او باشد.

اما همین سخن پر از اغراق و همین خودستایی، وقتی که از ستایش درباری دور می‌شود و به دلسوختگی‌های خاقانی می‌رسد، تصویر دیگری از او پیش چشم می‌آورد که مردی مهربان و نرم‌دل، و نسبت به محبت دیگران هم حق‌شناس است، و این هم یکی دیگر از تناقضهای شخصیت اوست. ناکامی‌ها و مصیبت‌های او یکی و دو تا نیست، و هر کسی که این همه از روزگار بد ببیند، کمتر ممکن است که متانت و صلابت کلام او به تندی و تلخی نیامیزد.

سوکنامه‌هایی که در مجموع ۱۳۲ قصیده و در نیمة دیگر دیوان اوست، گاه او را چنان عاطفی و مهربان نشان می‌دهد که خوانندة تمام دیوان ممکن است از خود بپرسد که آیا گویندة این غمنامه‌ها و آن خودستایی‌ها یکی است؟ آری یکی است! سوکنامه‌ها، شاعرانه‌ترین شعرهای خاقانی است که در آنها دل مهربان او سخن می‌گوید و نه دلی که آن را کینه و رشک رقیبان شکسته است. پنج سوکنامة او به یاد عموی فرزانه‌اش کافی‌الدین (قصیده‌های ۱۶ و۶۸ و۹۲ و۱۰۶ و۱۳۰) سوکنامه‌ای برای عموزاده‌اش وحیدالدین عثمان (قصیدة ۱۳۱) سوکنامه‌های امام محمدبن یحیی مفتی شافعیان نیشابور (قصیده‌های ۴۵ و ۶۸ و۸۴)، چند بار یادی همراه با ستایش از همسرش دختر ابوالعلاء گنجوی، و جانسوزتر از همه، سه قصیده‌ای که در آخرین روزهای فرزند جوانش رشیدالدین و پس از مرگ او سروده، همه سرشار از عاطفه و محبتی است خالص با یک دنیا دلسوختگی، و در همة آنها اندیشه و تعبیر و صور خیال خاقانی اوج خلاقیت او را نشان می‌دهد. امتیاز دیگر این غمنامه‌ها این است که در آنها مبالغه و اغراق و ابهام کمتر، و به بیانی دیگر، قابل فهم‌تر است.

استاد بدیع‌الزمان فروزانفر، خاقانی را از آن سخن‌سرایانی می‌داند که «به نیروی طبع بلند و اندیشة توانا و قریحة سرشار خود، برآوردن هرگونه معنی مأنوس و نامأنوس و نمایاندن همة مضامین در کسوت الفاظ توانا بوده، و در رام کردن معانی صعب، اقتداری به نهایت داشته است… فکر بلندپرواز و قریحت معنی‌آفرین و لفظ‌پرداز او، پا از درجة تقلید برتر نهاده و آن معانی و مضامینی را که قدما از نظم کردن آن به واسطة وجود زمینه‌های روشن‌تر تن زده یا بر آن ظفر نیافته بودند، به نظم آورد و در عرصة شاعری روش و سبکی به وجود آورد که مدتها سرمشق گویندگان پارسی به شمار می‌رفت. جنبة وصفی در اشعار خاقانی، به ویژه وصف صبح و صبوحی کشان و بزم‌باده گساران، وصفت بزمهای زمستانی و اسباب آن، و آلات طرب و توصیف بهار و خزان سخت قوی و دلرباست… در بیان معانی ساده با عبارات عالمانه، بدان ماند که پیوسته با خود سخن رانده یا همة شنوندگان را در داشتن مقدمات ادب و فلسفه و طب همتای خویش پنداشته است… هم به قضیت انصاف باید گفت که رنج خوانندگان در ادراک مقاصد او با نتیجه‌ای که پس از غور و دقت و مراجعه به شروح حاصل می‌کنند، برابر نیست.» (فروزانفر، نقل به اختصار از ص۶۱۴ تا ۶۲۰).

استاد محمدامین ریاحی در مقدمه بر نزهه‌المجالس جمال خلیل شروانی (مجموعة چهار هزار رباعی منتخب از سیصد شاعر) شیوة سخن نظامی گنجوی و خاقانی و دیگر شاعران شمال رود ارس را جدا از سبک عراقی قرن ششم دانسته و عنوان «سبک ارانی» را برای آن پیشنهاد کرده است، و به‌راستی پیچیدگی کلام، کاربرد اصطلاحات خاص، تعبیرآفرینی و تأثیر احتمالی زبانهای گرجی و ارمنی در همسایگی اران ‌در شعر شاعران اران در آن دوره مؤثر بوده، و این هم یکی از دلایلی است که آن جویبار روان و زلال شعر عراقی را در آثار آنها نمی‌بینیم (مقدمة نزهه‌المجالس، ص ۲۵).

از قرن ششم هجری تا امروز بی‌گمان بسیار بوده‌اند کسانی که دشواری سخن خاقانی و نیاز به شرح آن را دریافته‌اند و کسانی هم به نوشتن چنان شرحی اندیشیده‌اند؛ اما همة آنها یا از این کار تن زده‌اند، یا اگر دستی به قلم برده‌اند، شرح جامعی که خواننده آن را کنار دست خود بگذارد و حل همة مشکلات سخن خاقانی را در آن بیابد، به دست نداده‌اند (مقدمة نقد و شرح قصاید، ص۲۳ و۲۴).

شرح آذری طوسی بر قصیدة ترسائیه، شرح خاقانی منسوب به نورالدین عبدالرحمن جامی که به صورت دست‌نویس در کتابخانة آصفیه استنبول باقی‌مانده است، شرح ۴۴ قصیدة خاقانی از محمدبن داوود علوی شادی‌آبادی و چندین شرح دیگر بر گزیده‌هایی از دیوان او که در دست است، هر یک به قسمتی از پرسشها پاسخ می‌دهد.

دربارة شرح ترسائیة ولادیمیر مینورسکی هم گفتم که پاسخگوی همة پرسشهای قصیدة ترسائیه نیست. یکی از مدعیان شرح‌نویسی بر خاقانی هم عبدالوهاب حسینی (مشهور به غنائی) است که قسمتی از سروده‌های خاقانی را برای فرزند خود شرح کرده و عنوان «محبت‌نامه» بر آن نهاده است که فرزند او هم نباید از آن محبت‌نامه چیزی فهمیده باشد! غنائی از عرفی شیرازی نقل کرده است که از تمام دیوان خاقانی بیش از پانصد بیت معنای روشن ندارد (فروزانفر ص ۶۱۶) و این داوری نمی‌تواند از عرفی باشد که تأثیر سخن خاقانی را در شعر او می‌توان دید؛ اما از محبت‌نامة این راوی می‌توان دریافت که خود او شاید بیش از پانصد بیت از شعر خاقانی را نفهمیده است!

در شعر خاقانی موارد بسیاری هست که توضیح و تفهیم آن فقط با دانستن معنای الفاظ به انجام نمی‌رسد، و برای درک سخن او جوینده باید با مباحثی از حکمت و طب و ریاضی و علوم اهل مدرسه و تاریخ و اساطیر آشنا باشد. پس از فراهم بودن این مقدمات، باز در همین دیوان موجود مواردی هست که بی‌تردید می‌توان گفت که معنای روشنی از سخن او به دست نمی‌آید، و احتمال اینکه در بازنویسی دیوان او، کاتبان هم نتوانسته‌اند گوشه‌هایی از آن را بفهمند، و با فهم محدود خود عباراتی را دستکاری کرده‌اند، احتمالی منطقی است ـ هرچند که حکم قطعی نیست.

او خود می‌داند که ذهن زخار و زبان دشوارش او را از درک عموم دور می‌کند، اما غم آن را ندارد و به آن می‌بالد که «نیست اقلیم سخن را، بهتر از من پادشا» (قصیدة ۱:۶) و خود را «شاه سخن» می‌گوید (قصیدة ۹۵:۶۳). شعر خود را منطق‌الطیر می‌گوید، یعنی زبان مرغان که مطابق آیه ۱۶ سورة نملر۲۷ در قرآن، فقط سلیمان می‌داند (قصیدة ۷۸:۱۲۴ و ۷۹) و آن روزها هنوز مولانا جلال‌الدین به دنیا نیامده بود تا به طنز در این دعوی خاقانی بنگرد: (مثنوی ۳۷۷۴:۲)

منطق الطیران خاقانی صداست

منطق‌الطیر سلیمانی کجاست؟

شعر خاقانی گاه تفسیرهای متفاوتی می‌پذیرد و مضامین و تشبیهات و اشارات او چنان در هم می‌آمیزد که زیربناهای متفاوتی را به ذهن خوانندگان می‌آورد، و در این‌گونه موارد، که بسیار هم نیست، تفسیرهای متفاوت هم ممکن است پذیرفتنی باشد.

در مدایح سرشار از اغراق او هم گاه چنین ابهامی هست، و خاصه هنگامی که قصیده بیش از حد دراز می‌شود و کار به پرگویی می‌کشد. گاه مضامین بخشی از همان قصیده‌های دراز، نه دلنشین است و نه خوشایند، و نه به عنوان یک تفنن رضایت در ممدوح یا خوانندة عادی پدید می‌آورد، و گاه سرودة او پر از الفاظ زشت و رکیک است (قصیدة ۹۳:۱۵ تا ۱۱۳). گاه نیز او تعصب خود را از یاد می‌برد و روی به مغ‌کده می‌کند و مغ‌کده که او را رد شدة کعبه دیده است، به او لابه می‌کند که «ز من مگذر و مگذار مرا» و خاقانی هم می‌گوید:

سوخته بید منم، زنگ زدای می‌خام

ساقی میکده به داند مقدار، مرا

زین سپس، خال بتان به، حجرالاسود من

زمزم آنک خم، و کعبه در خمار، مرا

(قصیدة ۱۲: ۱۰ تا ۱۴)

در برابر این همه پیچیدگی و دشواری که در سخن خاقانی هست، از این نکته هم نباید غافل بود که در سخن هر شاعر یا نویسنده، اندیشه‌ها و تعبیرهایی به تکرار می‌آید و گاه کلید درک معنای یک بیت از قصیده‌ای، بیتی از قصیدة دیگر است. این پرسش از خاقانی دربارة سخن خاقانی هم در مواردی یک کلید است،‌و من با تجربه‌ای که از کاربرد این کلید در تعلیقات مثنوی مولانا جلال‌الدین و در نقد و شرح غزلهای حافظ داشته‌ام، در نقد و شرح قصاید خاقانی هم بارها ارجاع یک مورد را به موردی دیگر از سخن او، کلید درک معنای درست کلام یافته‌ام.

*بررسی کتاب هفته(ش۴۵)

 

منابع:

استعلامی، محمد:

ـ نقد و شرح قصاید خاقانی، براساس تقریرات استاد بدیع‌الزمان فروزانفر، دو جلد، چاپ دوم، انتشارات زوار، تهران ۱۳۹۱ش.

ـ نقدی همراه با ستایش بر سخن خاقانی (مقاله) مجلة ایران‌شناسی، مریلند، زمستان ۱۳۸۵ش.

افشار، ایرج: مقدمه بر نسخه برگردان ختم‌الغرائب خاقانی، میراث مکتوب، تهران ۱۳۸۵ش.

خاقانی، افضل‌الدین بدیل شروانی:

ـ دیوان خاقانی، تصحیح استاد ضیاءالدین سجادی، انتشارات زوار، تهران ۱۳۸۲ش.

ـ تحفه‌العراقین، تصحیح یحیی قریب، انتشارات ابن‌سینا، تهران ۱۳۳۳ش.

دشتی، علی: خاقانی شاعری دیرآشنا، انتشارات امیرکبیر، تهران ۱۳۵۵ش.

ریاحی، محمدامین: مقدمه بر نزهه‌المجالس جمال خلیل شروانی، انتشارات زوار، تهران ۱۳۶۶ش.

زرین‌کوب، عبدالحسین: دیدار با کعبة جان، ترجمة شرح ولادیمیر مینورسکی بر قصیدة ترسائیه، انتشارات سخن، تهران ۱۳۷۵ش.

سجادی، ضیاءالدین:

ـ فرهنگ لغات و تعبیرات دیوان خاقانی، دو جلد، انتشارات زوار، تهران ۱۳۸۲ش.

ـ شاعر صبح، پژوهشی در شعر و اندیشة خاقانی،‌ انتشارات سخن، تهران ۱۳۷۳ش.

صفا، ذبیح‌الله: تاریخ ادبیات در ایران، جلد دوم، کتابخانة ابن‌سینا،‌تهران ۱۳۴۷ش.

فروزانفر، بدیع‌الزمان: سخن و سخنوران، انتشارات خوارزمی، تهران ۱۳۵۰ش.

قریب، یحیی: تصحیح تحفه‌العراقین خاقانی، کتابخانة ابن‌سینا،‌تهران ۱۳۳۳ش.

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: