1394/1/30 ۰۹:۴۹
همایش بزرگداشت حکیم خواجه نصیرالدین طوسی با همکاری مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد. در این همایش سیدمصطفی محققداماد با موضوع «خواجه طوسی و علم اصول فقه»، غلامرضا اعوانی با عنوان «سیر و سلوک خواجه نصیر و المنقذ من الضلال غزالی» و غلامحسین ابراهیمی دینانی درباره «اخلاق از نظر خواجه»، سخنرانی کردند. بخشهای مهمی از این سخنرانیها را به نقل از خبرگزاری مهر در ادامه میخوانید.
***
غلامحسین ابراهیمی دینانی: خواجهنصیر فیلسوف گفتوگو بود
فلسفه فقط دانش است، ولی حکیم متخلق به اخلاق است. خواجه نصیرالدین طوسی فیلسوف گفتوگو بود و در زمان او هیچ فیلسوفی به اندازه خواجه با فلاسفه دیگر مکاتبه و صحبت نداشته است. از خواجه است که کلام شیعه را داریم و او بیش از هر چیز فیلسوف است. آثار او هم نشان میدهد که متکلم است و اگر ایشان نبود کلام شیعه در حد شیخ صدوق باقی مانده بود. از خواجه است که کلام شیعه جان میگیرد. به هر حال خواجه در اخلاق کتاب نوشته است، اخلاق ناصری را نوشته است، اما این کتاب به شیوه قدمای آن زمان به سبک ارسطویی نوشته شده است. این کتاب در آن زمان به سبک نیکوماخوس نوشته شده است؛ یعنی اخلاق همان حد وسط است. تنها کسی که متوجه این نکته شده و در هزار سال پیش به آن اشاره کرده و به نوعی ارسطوستیز بوده، نویسنده کتاب احیاء علوم دین، امام محمد غزالی است.
او در انتها ظاهرا درمییابد که در این کار موفق نیست و کتاب دیگری مینویسد و ظاهرا متوجه این عدم موفقیت خود میشود. درست است که کتاب اخلاق ناصری خواجه به سبک ارسطویی است، اما خود خواجه متوجه این امر بود که این اخلاق لزوما اثباتی نیست. ازاینرو کتابی نوشت به نام «اوصاف الاشراف». او در آنجا نشان داد انسان باید اخلاق داشته باشد و این در واقع همان چیزی است که امروزه به اخلاق تکلیفی و اخلاق فضیلتی از آن یاد میکنند. اخلاقی است که آدم میگوید تکلیفم این است، وظیفهام این است که چه کار کنم. یک اخلاق هم این را میگوید که این یک امر فضیلت است و اساسا فضیلت چیست. همانطور که میدانید امروزه یک تعریف جامع از اخلاق نشده که اخلاق چیست و آیا نسبی است یا مطلق.
غلامرضا اعوانی: خواجه نصیر، امام را جامع حکمت و فکرت میداند
خواجه نصیر حکمت را علم شریف و بسیار پرفایده میدانسته و سه فرقه را یکی میکند. عرفان از نظر او نزد امام است، اما اشکالی که مطرح است این است که او میگوید اقوالشان درباره خدا متناقض است. امام از لحاظ فلسفی باید دارای قوه قدسیه باشد. از طرفی خواجه وجود امام را از طریق معرفتی ثابت میکند. غزالی «در المنقذ من الضلال» به آیات رجوع نمیکند، اما خواجه نصیر در هر بخش به چند آیه استناد میکند. شیخ طوسی هرجا که حرف میزند، به آیات قرآن استناد میکند و امام را جامع حکمت و فکرت میداند و اطاعتش را واجب. طبق آیه قرآن کریم، خواجه مردم را سه دسته میداند: یک دسته اهل دنیا، دسته دوم اهل شریعت و آخرت و دسته سوم اهل معرفت هستند. اینجا عرفا همان سابقون هستند پس حکمت را به نحوی با مسئله امامت ارتباط میدهد. اما نفوذ غزالی در جهان اسلام و اهل تسنن زیاد است. غزالی مقام بزرگی در عالم اسلام دارد که کسی نمیتواند منکر آن شود. اما از اشکال بزرگی رنج میبرد. چیزی که بخشودنی نیست. این است که او اولین کسی است که بحث تکفیر را مطرح کرده و فلاسفه را تکفیر میکند؛ چراکه فلسفه، اجتهاد است و تکفیر در فلسفه و عقاید مذموم است.
سیدمصطفی محقق داماد: خواجه نصیر، انقلابی در فقه شیعه ایجاد کرد
در تمامی بخشها علمای شیعه در مقابل علمای سنی موضعگیری کردند، اما آنچه شیعه و سنی را از هم جدا میکند بخشی است که درباره منبع شریعت سخن میگوید. منبع شریعت چیست؟ آیا ما حجیتی داریم یا خیر؟ آیا فقط قرآن و سنت میتوانند حجت باشند؟ غیر از قرآن و سنت هم حجت هست؟ چه کسی ما را به سنت وصل میکند؟ آیا سنت هم میتواند حجت باشد؟ از اینها گذشته، قرآن را چه کسی برای ما تفسیر میکند و چه کسی حق تفسیر دارد؟ اگر قرآن و آیات نداشتیم و میخواستیم به سنت نبوی تمسک کنیم، چه کسی ما را به سنت نبوی متمسک میکرد؟ اینجا جایی است که شیعه و سنی مقابل هم ایستادهاند و مباحث ارزندهای مطرح شده است. بعد از خواجه نصیر، دو عالم شیعی از جمله علمالهدی، برای اولینبار ادعا کردند اخباری میتوانند برای ما حجیت داشته باشند که تعداد کثیری آن را به تواتر نقل کرده باشند.
اگر کسانی معتقد باشند که فقط قرآن و برخی احادیث و روایات میتوانند برای ما حجت باشند که به صورت تواتر نقل شده باشند، در آن صورت دینی حداقلی ایجاد میشود. این امر تا قرن چهارم ادامه داشت تا فقیه ایرانی، شیعه انقلابی را به وجود آورد. این فقیه کسی نبود جز شیخ طوسی که در ابتدا به شیخ طائفه معروف شد. وی با حجتکردن خبر واحد، این انقلاب را ایجاد کرد و با این حرکت اجتهاد شیعه را به حرکت درآورد. او این فقه را المبسوط نامگذاری کرد. دلیل گسترش این فقه منبع آن بود که توانست گسترش بیابد. شاگرد شیخ در مبحث خبر واحد مینویسد: «خواجه به خط خود در حاشیه کتاب او نوشته به نظر من خبر واحد، نه برای انسان عمل، علم و نه اثر و اعتبار دارد و نه از نظر شریعت اعتبار دارد». حال آنکه امروزه بسیاری از ایرادات وارده مستند به خبر واحد است.
روزنامه شرق
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید