صادق کیا نمادی راستین از میهن پرستی و عشق به زبان و فرهنگ ایران زمین / دکتر مجدالدین کیوانی

1393/12/10 ۱۱:۰۳

صادق کیا نمادی راستین از میهن پرستی و عشق به زبان و فرهنگ ایران زمین / دکتر مجدالدین کیوانی

دهم اسفند 1393 مصادف است با چهاردهمین سالگرد درگذشت محمد صادق کیا (25 اردیبهشت 1299- 10 اسفند 1380)، زبان شناس، لغوی، استاد دانشگاه و رئیس دومین فرهنگستان زبان ایران. او که عموماً به صادق کیا معروف است، درخاندانی اصلاً مازندرانی در تهران متولد و نشو و نما یافت. پس از تحصیلات دبیرستانی در دارالفنون بر آن بود که در رشتۀ طبّ و شیمی ادامۀ تحصیل دهد ولی عشقش به زبان و ادب فارسی کشید. به دانشکدۀ ادبیات تهران رفت و در 1320 ش در این رشته درجۀ لیسانس گرفت.

 

دهم اسفند 1393 مصادف است با چهاردهمین سالگرد درگذشت محمد صادق کیا (25 اردیبهشت 1299- 10 اسفند 1380)، زبان شناس، لغوی، استاد دانشگاه و رئیس دومین فرهنگستان زبان ایران. او که عموماً به صادق کیا معروف است، درخاندانی اصلاً مازندرانی در تهران متولد و نشو و نما یافت. پس از تحصیلات دبیرستانی در دارالفنون بر آن بود که در رشتۀ طبّ و شیمی ادامۀ تحصیل دهد ولی عشقش به زبان و ادب فارسی کشید. به دانشکدۀ ادبیات تهران رفت و در 1320 ش در این رشته درجۀ لیسانس گرفت. کیا، سپس، به عنوان دبیر به استخدام وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش فعلی) در آمد و، همزمان، تحصیلات خود را تا حد دکتری در دانشگاه تهران دنبال کرد؛  در 1323 ش از پایان نامۀ خود با عنوان «واژه نامۀ طبری» دفاع کرد و به دریافت مدرک دکتری توفیق یافت. رسالۀ دکتری وی در 1326 چاپ و سال بعد تجدید چاپ شد. کیا پس از دریافت درجۀ دکتری، از وزارت فرهنگ به دانشگاه تهران منتقل و در مقام دانشیار  دانشکدۀ ادبیات به تدریس زبان و ادبیات پهلوی همت گمارد و پس از تأسیس گروه آموزشی زبانشناسی در1345 ش در همین دانشگاه، به تدریس مشغول شد. درآن تاریخ دانشسرای عالی هنوز از دانشگاه تهران منتزع نشده بود. کیا از آن زمان تا مدتی پس استقلال دانشسرای عالی (دانشگاه تربیت معلمِ سال ها بعد، و دانشگاه خوارزمی ِفعلی) در این مرکز تربیت دبیر، زبان و ادبیات پهلوی تدریس می کرد.

استاد کیا مدتی نیز مسئولیت«ادارۀ کلّ هنرهای زیبای کشور» (بعدها، وزارت فرهنگ و هنر) را برعهده داشت و سرانجام به ریاست فرهنگستان زبان ایران - معروف به فرهنگستان دوم- منصوب شد، و این مقامی بود سخت درخور و شایستۀ مردی چنو که می دانست و می توانست در آن مقام چه بکند. او با آغاز فرهنگستان دوم واپسین نقش فرهنگی خود را آغاز و با پایان یافتن عمر این نهاد به فعالیت های علمی-اداری خود پایان داد. به دنبال انقلاب 1357 در ایران، و تصفیۀ «فله ای» دانشگاه ها از آموزگاران کشور، کیا از مقامات دانشگاهی و غیر دانشگاهی خود معزول شد. یک چند در بازداشت انقلابیون به سربرد و پس از آزادی، عملاً قلم برزمین گذاشت و با تحقیق و تدریس خداحافظی کرد.

کیا در 1370 به قصد دیدار دو پسر ارجمند خود، مهرداد و اردشیر، به آمریکا سفر کرد؛ اوضاع زندگی وی چنان روندی گرفت که باعث شد او سال های پایانی عمر را در آن دیار غریب و به دور از خاکی که آن را می پرستید به سر آورد. کیا در مِزولا واقع در ایالت مُنتانای آمریکا در حالی که دلش به آتش مهر وطن می سوخت، تن به سردی خاک سپرد.

در همان سال های اقامت در آمریکا، کتابخانۀ بسیار غنی و ذی قیمتش را که عمری بر سرِ گردآوری آن صرف کرده بود، به مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی اهدا کرد. مجموعۀ نفیس او به تاریخ 18/10/1380 تحویل مرکز دائرة المعارف شد و درست دو ماه بعد (18/12/1380) این مرکز پیام تسلیتی به مناسبت درگذشت استاد در روزنامۀ همشهری منتشر کرد.  شمار کتاب ها، از چاپی و خطی، و مجلات اهدایی  به 9802 جلد بالغ می شود. به قضاوت آقای عنایت الله مجیدی، رئیس کتابخانۀ مرکز، بخش ایران شناسی مجموعۀ کیا تا آن تاریخ  بهترین و ارزشمند ترین منابع در این حوزه بود؛ تا کنون زیاده بر 70 مجموعۀ شخصی به کتابخانۀ مرکز دائرة المعارف اهدا شده است. نیک پیداست که وقتی کیا موافقت خود را با انتقال کتاب های از جان عزیزترش به مخازن آهنین مرکز اعلام می کرد، چقدر برایش دردآور بود. دل کندن از کتاب های شخصی برای بسیاری از اهل کتاب یعنی دل کندن از زندگی. آقای مجیدی تعریف می کند که دکتر کیا چند بار تلفنی از آمریکا با او صحبت کرد و در هر بار چنان هیجان زده از ایران و فرهنگ ایران سخن می گفت که از فرط تأثر به گریه می افتاد. بسیار مصرّ ونگران بود که کتاب ها سالم و به طرزی صحیح به مرکز منتقل شود و مورد استفادۀ پژوهندگان قرارگیرد؛ گویی می خواست مطمئن شود که حال که خودش دیگر نمی تواند از آن ذخائر معنوی بهره ببرد، لااقل پژوهش گران راستین به آن دسترسی پیدا کنند. از روانشاد کیا مقداری یادداشت و فیش نیز برجای مانده بود که آنها نیز تحویل مرکز دائرة المعارف شد. این مجموعه دستنوشته سپس در اختیار دکتر محمد تقی راشد محصل و خانم ماندانا صدیق بهزادی قرار گرفت تا به همت ایشان تنظیم و برای چاپ آماده شود. امید که هر چه زود تر این مهم متحقق گردد و ارباب تحقیق بتوانند از خرمن اندوخته های منتشر نشدۀ استاد کیا بهره مند شوند.

به اعتقاد بعضی از معاصران دکتر کیا، میهن دوستی، عرب هراسی و غرب گریزی وی گاه به افراط کشیده شده است. مع ذلک، این افراط در بیگانه هراسی به ندرت به کارهای علمی وی سرایت کرده است. اتفاقاً مقدار قابل ملاحظه ای از تحقیقات لغت شناختی او مربوط است به بعضی از فرهنگ های لغت عربی و ریشه شناسی واژگان این زبان. به علاوه، با همۀ عشقی که به زبان فارسی داشت و به رغم نگاه منفی که از پاره ای جهات نسبت به عرب داشت، هیچ گاه به عارضۀ سره نویسی افراطی دچار نشد و اجازه نداد مخصوصاً نثرش از فارسی معیار و معمول ابناء زمان چندان قاصله بگیرد. فارسی او از سنخ فارسی نامعمول و گاه من درآوردی سره نویسان ِ افراط کار نبود (شاید جز در ترجمۀ متون پهلوی ). ولی درشعرش آثار سره گویی بیشتر به چشم می خورد. او به شاعری شهره نبود ولی همچون بسیاری از همکاران داتشگاهی خود مانند پرویز ناتل خانلری و ذبیح الله صفا بر حسب تفننن شعری می سرود و «مهر» و «تیرا» تخلص می فرمود. کیا معلم موفّقی بود. کلاس هایش خشک و بی روح نبود. فصیح ، شیرین و با شور و شوق سخن می گفت، و لذا دانشجویانش را خسته نمی کرد. مهربان بود و فروتن؛ چهره ای بشّاش و امیدوار داشت؛ معمولاً تبسمی ملایم و مطبوع بر لب داشت که به دانشجویانش آرامش و اعتماد به نفس می بخشید؛از دانشجویانش فاصله نمی گرفت؛ رفتار و گفتارش احترام آمیز و احترام برانگیز بود.

دکتر کیا نسبتاً پُر اثر بود. رسالات و مقالات زیادی در موضوع های ادبی، تاریخی، فقه اللغه، گویش شناسی، وفرهنگ عامّه نوشته است که همه بر دقت و وسواس علمی و عمق استقصای او دلالت دارند. تخصص او در درجۀ نخست فارسی میانه یا پهلوی بود. با این حال، چنین می نماید که بیشترین حجم کارهای پژوهشی او در حوزۀ  تتبّعات لغوی و گویش شناسی بوده است. استاد کیا افزون بر آنچه خود تحقیق کرد و به قلم درآورد، راهنمای بیش از بیست دانشجو در نوشتن پایان نامه هایی بود که درحوزه های تخصص و علاقۀ او قرار می گرفت.برای فهرست کاملی از کارهای پژوهشی دکتر کیا خوانندۀ عزیز را به ارج نامۀ صادق کیا، به کوشش عسکر بهرامی ارجاع می دهم؛ مع ذلک  به یکی دو نمونه از هر کدام از حوزه های مورد علاقۀ او در اینجا اشاره می شود:

 - چند نمونه از متن نوشته های پهلوی

- واژه نامۀ طبری

- "یادداشتی دربارۀ آرامگاه زردشت در بلخ"

- ماه فروردین روز خرداد

- نقطویان یا پسیخانیان

- واژه نامۀ گرگانی

- "کهنه ترین دستنویس لغت فرس اسدی"

- گویش آشتیان

- راهنمای گرد آوری گویشها

- "سخنی چند دربارۀ زن در ادبیات پهلوی"

- "چگونه باید نوشت"

- واژه نامۀ فارسی بخش چهارم معیار جمالی و مفتاح ابواسحاقی

- "معیار جمالی"(مندرج در مقدمۀ لغت نامۀ دهخدا)

- قلب در زبان عربی

- "مثل های فارسی از کتاب شاهد صادق"

- "بازی ها وبازیچه های ایرانی از فرهنگ برهان قاطع"

- هبله (یا حبله) رودی، محمد علی، مجمع الامثال، ویراستۀ صادق کیا

- "شاهنامه و مازندران"

- واژه های معرب در فرهنگ جهانگیری و برهان قاطع

- واژه های گویشی در هشت واژه نامۀ فارسی

- "زبان و تاریخ آن در ایران"

بعضی از کارهای کیا هم ابتکاری بوده ،هم تا این زمان معتبر ترین وتنها مرجع از نوع خود بوده است. پس از انتشار واژه نامۀ طبری، در 70سال قبل، تا کنون هیچ تحقیق قابل ذکری دربارۀ این گویش ِدر حال انقراض صورت نگرفته است. پدیدۀ قلب و اِبدال در عربی یکی از حوزه های جذّاب و سود مندی بود که کیا در دوران معاصر بدان پرداخت: پژوهشی که دانشمند و لغت شناس توانایی چون محمد پروین گنابادی آن را "تتبع پر ارج» خوانده که "به تحقیقات زبان شناسی جدید کمک فراوان می کند" . پژوهش او با عنوان« حروفیه یا پَسیخانیان» ظاهراً تا این اواخر اولین و آخرین کاری بود که مقداری اطلاعات راجع به فرقه های  سرّی و پُر رمز و راز «حروفیه»، پیروان فضل الله نعیمی استرآبادی (مقتول 796 ق) و فرقۀ منشعب از آن به نام «نقطویه»، پیروان محمود پسیخانی یا محمود مطرود (وفات 831 ق)، به دست می داد: فرقی  که بنیان گذاران طبرستانی آن از همسایگان اجداد مازندرانی کیا بودند. شاید استاد کیا اولین کس باشد که موضوع گویش های ایران را جدّی و به نحو علمی در مطالعه آورد و الهام بخش پژوهشگران دیگری در عرصۀ گویش شناسی شد. در پایان نمونه ای از شعر او نقل می شود تا خوانندگان عزیزهم با زبان شعر وی آشنا شوند هم با روحیۀ شادی طلب و نگاه امیدوار و مثبت استاد به زندگی:

 

زان بادۀ دوشینه که پیمود چمانی [=ساقی]     در دِه مگر از آفت اندوه رهانی

وز همــرهی ِ شادی ِ افسونگر جادو     بر چهر عروسان هنر پرده درانی

در دِه که به یک تازش مستانه کند فاش     بس راز روانبخش ِدل افروز نهانی

از کاهش تن جان و خرد هیچ نیفزود     گفتم که تن خویش به غم باز نمانی

***

بیمار و دغا کاره نگه کن چه ستاند     بد بینی و غمخوارگی و کینه ستانی

بسیار سخن از منش ِ بد به جهان زاد     بر سنج سخن آنچه بدانی و بخوانی

***

بنگر زه و زادِ منش ِ زشت جهان را     دوزخ نکند بر تو که بُختن** نتوانی

از دست مده گوهر شادی و گرت نیست     درمان تن خویش بکن تا بستانی

به به ز سخن کز فر ایرانی «تیرا»     چون مهر کند بر دل و جان نور فشانی

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 *در نگارش این مقاله، افزون بر اطلاعات مستقیم شخصی نگارنده،  از دو منبع زیر بهره گرفته شد:

بهرامی، عسکر (ویراستار)، ارج نامۀ صادق کیا،میراث مکتوب، تهران، 1387

Borjian, Habib, “Sadeq Kia”, Encyclopaedia Iranica, www.iranicaonline.org/articles/kia-sadeq

**. بُختن، به معنای نجات و رهایی

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: