دیدگاه دکتر زرین کوب درباره ممیزی آثارش در گفت و گو با دکتر مجدالدین کیوانی

1393/6/29 ۱۲:۲۵

دیدگاه دکتر زرین کوب درباره ممیزی آثارش در گفت و گو با دکتر مجدالدین کیوانی

سیده معصومه کلانکی: 24شهریور سالروز درگذشت زنده یاد استاد دكتر عبدالحسین زرین كوب است. ادیب، مورخ، منتقد ادبی و دانشمندی كه نامش با مولوی پیوند خورده است. به همین بهانه مركز پژوهشی میراث مكتوب گفت و گویی را با دكتر مجدالدین كیوانی مترجم كتاب ارزشمند پله پله تا ملاقات خدا انجام داده است.

 

 

سیده معصومه کلانکی: 24شهریور سالروز درگذشت زنده یاد استاد دكتر عبدالحسین زرین كوب است. ادیب، مورخ، منتقد ادبی و دانشمندی كه نامش با مولوی پیوند خورده است.

به همین بهانه مركز پژوهشی میراث مكتوب گفت و گویی را با دكتر مجدالدین كیوانی مترجم كتاب ارزشمند پله پله تا ملاقات خدا انجام داده است.

 

ترجمۀ ارزشمند شما از کتاب سترگ پله پله تا ملاقات خدا ، تألیف روانشاد عبد الحسین زرین کوب،در بسیاری از محافل خوش درخشید. دربارۀ این ترجمه و آنچه سبب ماندگاری این کتاب شده برایمان بگویید؟

دکتر زرین کوب چندین سال در مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی کار می کردند. پس از درگذشت ایشان، همسرشان خانم دکتر قمر آریان به من گفتند که بسیار علاقه مندند کتاب هایی از «عبدی» ( عبدالحسین) به انگلیسی ترجمه شود. من قبلاً مجموعه درس گفتارهای ایشان را که در دو دانشگاه در امریکا، به انگلیسی عرضه کرده بودند، بنا به خواستۀ ایشان به فارسی ترجمه کرد که تحت عنوان تصوف ایرانی در منظر تاریخی آن به چاپ رسید. خانم آریان سپس اظهار علاقه کردند چند کتاب دیگر استاد به انگلیسی ترجمه شود و بیشتر نظر ایشان کتاب هایی مانند بامداد اسلام ، کارنامۀ اسلام و پله پله تا ملاقات خدا بود. محور مهم کارهای مرحوم زرین کوب مولوی شناسی بود. آثاری چون بحر در کوزه و سرّ نی بسیار مفصل و تخصصی نوشته شده است و کمتر به درد خوانندگان غیر متخصص می خورد. قرار شد کتابی از استاد درباب مولانا ترجمه شود که فایدۀ عام تری داشته باشد. کتاب پله پله تا ملاقات خدا شرح زندگی مولانا از آغاز تا پایان و گزیده ای از اندیشه ها و جهان بینی این متفکر کم نظیر است. زبان این کتاب نسبت به کتاب های دیگر استاد ملایم تر و غیر فنّی تر است و چندان یادداشت و تعلیقاتی ندارد. استاد زرین کوب در این کتاب سعی کرده اند مطالب را، به تصریح خودشان، به نثری قابل فهم برای اکثریت مردم بنویسند.

 

از زمانی بگویید که کار ترجمۀ پله پله تا ملاقات خدا را آغاز کردید.

در آن زمان بعضی کارهای علمی ایشان را دکتر احسان یارشاطر در آمریکا سرپرستی می کردند. خانم آریان با ایشان مشورت کردند که مترجمی برای کتاب پیدا کنند و ترتیب چاپ آن را در آمریکا بدهند. بعد از مدتی، از طرف دکتر یارشاطر با من تماس گرفتند که آیا حاضرم این کتاب را ترجمه کنیم و من پذیرفتم. حدود سال 1387 بود. بنده به دو دلیل ترجمۀ این کتاب را قبول کردم؛ نخست اینکه خودم هم دوستدار مولانا بودم هم ارادتمند زرین کوب، و دیگر آنکه با نیّت خانم دکتر آریان که همانا شناساندن یکی از آثار همسر محبوبشان به دنیای خارج از ایران بود سخت موافق بودم زیرا از این رهگذر مولانا بیش از پیش به جهان غرب معرفی می شد. هشت یا نه ماهی طول کشید تا کتاب را ترجمه کردم ، کاری تقریباً شبانه روزی. اکثر وقت ها تا نیمی از شب و گاه در ساعاتی از سحرگاهان در خلوت و سکوت شب ترجمه می کردم و چون نگارش کتاب جاذبه داشت کمتر خسته می شدم. در سال 2009 که با دائرة المعارف ایرانیکا در نیویورک همکاری داشتم قدم به قدم پیگیر آماده سازی ترجمه برای چاپ بودم. کتاب سرانجام توسط بنیاد میراث ایران زیر نظر دکتر یارشاطر در 1389 نشر شد و سال بعد به قضاوت داوران منتخب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مستحق جایزۀ جهانی کتاب سال شناخته شد. مع ذلک با اینکه نام ترجمه و مترجم آن در بروشور رسمی مربوط به مراسم اعطای جوایز به برگزیدگان به دست مردم داده شد، درست روز قبل از مراسم، نام من و ترجمه ام حذف شد. هنوز پس از گذشت 3 سال از آن تاریخ سبب این جفای فاحش بر بنده معلوم نشده است. حتماً این هم نوعی حمایت از اهل قلم و کسانی بوده که به نشر معارف اسلامی-ایرانی به انگلیسی زبانان جهان کمک کرده اند!

 

استاد زرین کوب در آثار خود قلم خاصی داشتند. از نگاه شما نثر ایشان چه ویژگی هایی دارد؟

به نظر می رسد استاد بسیار راحت چیز می نوشتند. تسلطشان به فارسی چنان بود که نیازی به سبک و سنگین کردن کلمات و عبارات نداشتند. از طرفی دیگر، ایشان به وقت نوشتن چنان غرق اندیشه ها می شدند که کمتر به قالب و صورت کلام می پرداختند. ذهنشان تراوش و سیلانی غریب داشت. به قول دکتر فتح الله مجتبایی ، مسیر و معبر مستقیمی میان ذهن و قلم زرین کوب وجود داشت؛ یعنی اندیشه به محض خطور به ذهن او به سرعت بر صفحۀ کاغذ می نشست. ظاهراً چرکنویس و پاکنویسی در کار نبود. از این نظر شباهتی بین ایشان و مرادشان، مولانا، وجود داشت. نتیجه این شده که نثر استاد عموماً روان، پرحالت و سیال و مسحور کننده است. ولی در جای جای نوشته هایشان به عبارات و پاراگراف هایی پیچیده، بیش از حد طولانی و، لذا، دیریاب بر می خوریم. نثر زرین کوب در بسیاری از آثارشان هنری و رمان گونه است. زبان خشک پژوهش و تحقیق را با چاشنی هنر داستان نویسی و صبغۀ شاعرانه و طراوت و تریِ بخشیده اند. دکتر قدمعلی سرامی در مقاله ای دربارۀ جهات هنری مرحوم زرین کوب، چیزی قریب به این مضمون می نویسد که اگر زرین کوب به سراغ تحقیق علمی نمی رفت می توانست «نویسنده و شاعری توانا و پربار باشد». کتاب هایی که مرحوم زرین کوب دربارۀ نظامی، غزالی ، حلاج و دیگران نوشته است همه حکایت از قریحه هنری و استعداد داستان پردازی ایشان دارد.

 

از خاطرات خودتان با دکتر عبدالحسین زرین کوب برای ما بگویید؟

من شاگرد مستقیم ایشان نبودم، ولی تصور می کنم در در دهۀ 70 برای نخستین بار در مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی ایشان را می دیدم، زمانی که جلد ششم یا هفتم دائرة المعارف منتشرمی شد. ایشان مسئول بخش ادبیات فارسی مرکز بودند. من مقاله ای دربارۀ میرزا محمد هاشم افسر، ملقب به شیخ الرئیس (وفات 1319ش) شاعر ومرد ادب و سیاست در اواخر دورۀ قاجار و عصر پهلوی نوشته بودم که ایشان خواندند و دربارۀ نکته ای در آن، یادداشتی به من نوشتند. از آن پس هر ماه در جلسات شورای علمی مرکز در خدمت ایشان بودم. یادم هست زمانی که گویا جلد هفتم دایرة المعارف بزرگ اسلامی به چاپ رسیده بود در مجلسی که به مناسبت رونمایی از آن با حضور گروهی از اهل اندیشه و قلم در مرکز دائرة المعارف تشکیل شد، سخنران اصلی ایشان بودند. آن زمان احساس کردم که صدای استاد طبیعی و راحت نیست. کسالت ایشان شروع شده بود. در جلسۀ دیگری در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی بزرگداشتی برای ایشان برگزار شد و جمعیت عظیمی آمده بودند. در آن زمان به بهانه های واهی و از سرِ حسادت از تجدید چاپ بسیاری از کتاب های استاد جلوگیری می شد. ایشان، دردمندانه ورنجیده خاطر ولی آرام و در نهایت ادب و نزاکت، از جفایی که در حق ایشان رفته بود یاد کردند و تلویحاً فرمودند که دوره غرض ورزی ها به سر خواهد آمد.

 

و سخن پایانی

خورشید پیوسته زیر ابر نمی ماند؛ سرانجام روزی از پس ِابرهای کینه و غرض ورزی باز سربرمی آورد. آدم های بزرگ زایل شدنی نیستند، همیشه باقی می مانند، اگر چه چند صباحی افراد کوچک سعی کنند آنها را از خاطره ها بزدایند.

میراث مکتوب

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: