پدر داستان‌نویسی مدرن / حسن میرعابدینی

1403/1/26 ۱۱:۰۹

پدر داستان‌نویسی مدرن / حسن میرعابدینی

جمال زاده نویسندۀ نخستین مجموعۀ داستان جدید ایران و از مهمترین شخصیت هاى ادبیات فارسى در قرن بیستم سال ۱۳۰۹ق/۱۲۷۰ش در اصفهان متولد شد. پدرش سید جمال‌الدین واعظ اصفهانى (۱۲۷۹ـ ۱۳۲۶ق) خطیب عصر مشروطیت بود. به سبب آزادمنشى و ترقى‌خواهى آزارها دید و دربدرى‌ها کشید و عاقبت به فرمان محمدعلى شاه قاجار به قتل رسید.

جمال زاده نویسندۀ نخستین مجموعۀ داستان جدید ایران و از مهمترین شخصیت هاى ادبیات فارسى در قرن بیستم سال ۱۳۰۹ق/۱۲۷۰ش در اصفهان متولد شد. پدرش سید جمال‌الدین واعظ اصفهانى (۱۲۷۹ـ ۱۳۲۶ق) خطیب عصر مشروطیت بود. به سبب آزادمنشى و ترقى‌خواهى آزارها دید و دربدرى‌ها کشید و عاقبت به فرمان محمدعلى شاه قاجار به قتل رسید. به نوشته تقى‌زاده، «یکى از بهترین صفات و مزایاى آن مرحوم سخنگویى او بود به زبان عوام» (ص۱۴). پسر نیز به تأسى از پدر، دلبستگى خاصى به ضرب‌المثل‌ها و واژگان عامیانه یافت و بعدها بناى زبان داستان‌هاى خود را بر پایۀ آن نهاد.

جمال‌زاده دوران کودکى را در اصفهان گذراند و پس از آنکه پدر، گریزان از قدرت ظل‌السلطان و تعصب آقانجفى، اقامت در تهران را اختیار کرد (۱۳۲۱ق)، همسر و فرزندان نیز به او پیوستند. سید محمدعلى در مدارس ثروت، ادب و دارالفنون درس خواند (نک: جمال‌زاده، «یادگارهاى دورۀ تحصیل»، ص ۴۹ـ۵۵)، و در شانزده‌سالگى به دستور پدر براى ادامه تحصیل به بیروت رفت (۱۲۸۶ش) و در آنجا بود که خبر قتل پدر را شنید. شکست مشروطیت و قتل پدر زخمى به روح او زد که از آن پس، جز سفرهاى کوتاه براى مأموریت‌هاى دفتر بین‌المللى کار، دیگر به وطن بازنگشت؛ اما تقریباً مصالح همۀ آثارش را از تجربه‌هاى دوران کودکى و نوجوانى در شهر اصفهان گرفت. روژه لِسکو در مقایسۀ جالب توجهى بین هدایت و جمال‌زاده مى‌گوید: «هدایت تنها چند سالى از عمر خود را در اروپا گذرانده، اما آثارش بیشتر از [ آثار]جمال‌زاده با عناصر فرهنگ غربى درآمیخته است. آثار جمال‌زاده طورى است که آدم خیال مى‌کند حتى براى مدت کوتاهى هم در غرب نبوده است» (به نقل از اخوت، ص ۵۶).

سیاست و روزنامه‌نگارى

جمال‌زاده از بیروت به فرانسه و سوئیس رفت و بالاخره از دانشگاه دیژون فرانسه دیپلم علم حقوق گرفت. در سال ۱۹۱۵م، به دعوت سیدحسن تقى‌زاده، براى پیوستن به «کمیتۀ ملّیّون» به برلن رفت. در فضاى آشفتۀ سالهاى پس از جنگ جهانى اول که حضور نیروهاى روس و انگلیس و فعالیت مرتجعان داخلى اساس استقلال ایران و بنیاد مشروطیت را به خطر انداخته بود، برنامۀ ملیون این بود که با همکارى دولت آلمان در راه حفظ مشروطیت و استقلال ایران بکوشند.

بدین‌ترتیب جمال‌زاده نخستین مرحله از زندگى ادبىِ خود را با درگیرى در سیاست و روزنامه‌نگارى آغاز کرد. او از سوى کمیته براى تبلیغات، از راه ترکیه به بغداد رفت و در آنجا، همراه ابراهیم پورداوود و اسماعیل امیرخیزى، روزنامۀ رستاخیز (۱۳۳۴ق) را منتشر کرد. در همین ایام مقالاتى نیز براى روزنامۀ خاور (چاپ استانبول) مى‌نوشت. از بغداد به کرمانشاه رفت و شانزده ماه در میان ایلهاى مناطق غرب ایران «چکمه به پا… و پارابلوم به کمر» به بسیج نیرو براى مقابله با اجانب پرداخت (جمال‌زاده، «شرح حال جمال‌زاده»، ص ۳۷).

اما فعالیت سیاسى جمال‌زاده دیرى نپایید؛ با نزدیک شدن قشون روس و انگلیس و عقب‌نشینى ملیون، او از راه استانبول به برلن برگشت و در آنجا به گروه نویسندگان گردآمده حول «مجلۀ کاوه» پیوست.

کاوه در دورۀ اول انتشار خود (۱۹۱۶ـ۱۹۱۹م) مجله‌اى سیاسى و ابزار اصلى تبلیغات ملیون بود؛ اما «ملیون ایرانى بعد از چهار سال فعالیت … کم‌کم متفرق شدند. قزوینى به پاریس برگشت و گروهى هم به ایران [بازگشتند]. تقى‌زاده و جمال‌زاده دورۀ جدید کاوه را آغاز کردند» (بهنام، ص۵۷). این دوره از کاوه (۱۹۲۰ ـ ۱۹۲۱م) به طور کامل ادبى و تاریخى و حاوى مقالات ارزشمند است. ادوارد براون اهمیت مقالات دورۀ جدید کاوه را در روش‌شناسى آنها مى‌داند که مبتنى بر شیوۀ تحقیق آلمانى است (براون، ج۴، ص۳۳۹). برنامۀ کاوه «نخست قبول و ترویج تمدن اروپا…؛ دوم اهتمام بلیغ در حفظ زبان و ادبیات فارسى و ترقى، توسعه و تعمیم آن…؛ سوم نشر علوم فرنگ و اقبال عمومى به تأسیس مدارس» بود (بهنام، ص ۱۸۹).

انقلاب فرهنگى ـ روحى

جمال‌زاده را آسان‌تر خواهیم شناخت اگر او را در محدودۀ یک دوره و عملکرد یک نسل از روشنفکران مورد توجه قرار دهیم؛ نسلى که فراز و فرودهاى انقلاب مشروطه را دید و، با درک شکست آن، به جستجوى راههاى تازه‌اى براى دنبال کردن اندیشه‌هاى خود برآمد. برجستگان نسل به جاى تلاش براى انقلاب سیاسى، به لزوم انقلابى فرهنگى ـ روحى معتقد شدند و تغییر اساسى جامعه را مستلزم اقداماتى ریشه‌اى‌تر دانستند. یحیى دولت‌آبادى مى‌گوید: «در چهل‌ودوسالگى داخل سیاست شدم که اى کاش نشده بودم و مدت سیاستمدارى را هم صرف معارف‌پرورى کرده بودم» (به نقل از نیکوهمت، ص۹۳۱). گروهى مثل تقى‌زاده و قزوینى در پى تصحیح نسخه‌هاى خطى به شیوۀ محققان غربى رفتند. دهخدا شور روزنامه‌نگارى را فرونشاند و به نوشتن امثال و حکم و لغتنامه پرداخت. گروهى هم با تشکیل «جمعیت ایران جوان» به اصلاحات «از بالا» اندیشیدند (نک: انتخابى، ص۸۳)؛ اما جمال‌زاده هنرمند به درون مهاجرت کرد و با غم غربت از اصفهانِ دورۀ کودکى خود سخن گفت.

او قبل از اینکه داستان‌هایش را منتشر کند، مقالات سیاسى و تاریخى مى‌نوشت. نخستین کتابش، گنج شایگان (برلن، ۱۳۳۵ق) «اولین تحقیق جدى و علمى یک ایرانى دربارۀ اقتصاد مملکت است که به سبک کتب علمى اروپایى نوشته شده است» (بهنام، ص۱۰۸) و «هنوز هم واجد اعتبار و مرجع اصلى عموم کسانى است که به تحقیق در این زمینه مى‌پردازند» (افشار، ص۲۷۷). بعدها جمال‌زاده مقالات بسیار در قلمرو تاریخ و ادبیات نوشت؛ اما «از میان آنها، مسلماً آنچه در مجلۀ کاوه به چاپ رسیده است جدى‌تر، مبتکرانه‌تر و مفیدتر است» (همان، ص۲۷۸). از جمله این مقالات مى‌توان مقاله «روابط روس و ایران» (چاپ به صورت کتاب، ۱۳۷۲ش) یا مقاله‌اى را که دربارۀ «بالشویسم در ایران قدیم (مزدک)» نوشته است، نام برد. در این دوره، برخى از مقالات خود را با نام «شاهرخ» امضا مى‌کرد.

او با دیگر نشریات چاپ برلن، مثل نامۀ ‌فرنگستان (۱۳۰۴ش) و علم و هنر (۱۳۰۶ ـ ۱۳۰۷ش) نیز همکارى داشت؛ و پس از تعطیل شدن آنها، براى مطبوعات ایران مثل کوشش، شفق سرخ و مجلۀ مهر، مقالاتى نوشت. به‌ویژه، پس از شهریور ۱۳۲۰، با اغلب مجلات ادبى، از جمله سخن و راهنماى کتاب، همکارى مداوم داشت؛ اما اغلب این مقالات «در برگیرندۀ نکتۀ تازه‌اى نیست. ظاهراً قصدش از [نگارش آنها] عرضه کردن مطالبى است که حین خواندن کتاب‌ها ذهنش را به خود مشغول مى‌داشته» است (همان، ص۲۷۹).

جمال‌زاده پس از تعطیل شدن مجلات چاپ برلن، در سفارت ایران مشغول به کار شد و مدت هشت سال سرپرستى محصلان ایرانى را به عهده گرفت. سالهاى ۱۹۳۱ تا ۱۹۵۶م را به خدمت در دفتر بین‌المللى کار گذراند. از برلن به ژنو رفت و تا پایان عمر در این شهر زیست. در این مدت چند دوره به نمایندگىِ دولت ایران در جلسات کنفرانس بین‌المللى آموزش و پرورش شرکت کرد.

آثار

از نخستین سالهاى فعالیت ادبى، در کنار مقاله‌نویسى، به ترجمۀ آثار ادبى و تاریخى نیز دست زد. در طى سالهاى  ۱۳۰۰ تا ۱۳۵۷ش، آثارى از برناردن دوسن پیر، شیللر، مولیر،  ایبسن، گوبینو و چند نویسندۀ دیگر را به فارسى برگرداند. او معتقد به «شیوۀ ترجمۀ آزاد» بود و بر آن بود که اگر در ترجمۀ «کتاب‌هاى فرنگى» خود را ملزم به تبعیت از متن اصلى بدانیم، چون «اکثریت کامل مردم هنوز سواد خواندن و نوشتن ندارند»، بسیارى از مطالب را درک نمى‌کنند (نک: جمال‌زاده، داستان‌هاى هفت کشور، ص پنجم). از این‌رو «براى مناسب ساختن متن با ذوق خوانندۀ ایرانى، در  آنها دست برده و به آرایش زبانى و تعبیراتىِ آنها پرداخته است» (افشار، ص۲۸۵).

از او آثار دیگرى هم به جا مانده است، مثل: فرهنگ لغات عامیانه (۱۳۴۱ش)، طریقۀ نویسندگى و داستا‌ن‌سرایى (۱۳۴۵ش)، خلقیات ما ایرانیان (۱۳۴۵ش)، تصحیح سرگذشت حاجى‌باباى اصفهانى (۱۳۴۸ش) و تتبعاتى چون پندنامۀ سعدى یا گلستان نیک‌بختى (۱۳۱۷ش)، قصۀ قصه‌ها (۱۳۲۱ش)، بانگ ناى (داستان‌هاى مثنوى، ۱۳۳۷ش) و اندک آشنایى با حافظ (۱۳۶۶ش) و آثار اجتماعى، مانند آزادى و حیثیت انسانى (۱۳۳۸ش)، خاک و آدم (۱۳۴۰ش)، زمین، ارباب، دهقان (۱۳۴۱ش) و تصویر زن در فرهنگ ایران (۱۳۵۷ش).

اما آنچه نام جمال‌زاده را در حافظۀ ایرانیان زنده نگه داشته است، داستان‌هاى اوست. او سبکى شیرین و طنزآمیز داشت، داستان‌گوى قابلى بود و بى‌آنکه به سطحى‌نگرىِ پاورقى‌نویسان دچار شود، خوانندگان بسیار یافت. وقتى که داستان «فارسى شکر است» مورد تحسین ادیب سختگیرى چون محمد قزوینى واقع شد و در اولین شمارۀ دورۀ جدید کاوه به چاپ رسید، دورۀ تازه‌اى در زندگى جمال‌زاده آغاز شد: «از همان روز من قدم به میدان قصه‌سرایى نهادم» (جمال‌زاده، همان، ص ۳۹). انتشار اولین مجموعۀ داستان او، یعنى یکى بود و یکى نبود (۱۳۰۰ش) را طلیعۀ ادبیات واقع‌بینانه ایران دانسته‌اند. نویسنده در شش داستان گردآمده در این کتاب، زندگى ایرانیان در عصر مشروطه را به شکلى انتقادى با نثرى طنزآمیز و آکنده از ضرب‌المثل‌ها و اصطلاحات عامیانه تصویر کرد، تعصب‌ها و اخلاقیات ناپسند را نکوهید و در جهت ترویج مدارا و تساهل کوشید و به عنوان ناقدى اصلاحگر شناخته شد.

انتشار یکى بود و یکى نبود سبب شد که چماق‌هاى تکفیر بر ضد نویسنده بلند شود؛ زیرا از این اثر نو «رایحۀ آزادى استشمام» شد (نک: همو، شاهکار، ص ج). هراس از واکنش‌هاى مخالفان از مهمترین دلایلى است که جمال‌زاده براى منتشر نکردن داستان‌هاى خود در دورۀ رضاشاه برمى‌شمارد (همان، ص ب ـ ج). نویسنده پس از ۱۳۲۰ش، مجموعه داستان‌ها و رمان‌هاى خود را یکى پس از دیگرى منتشر کرد و در همۀ آنها به «ناکامى تأثرآور انسانى پاکدل در مصاف با تعصب و سنت» پرداخت (میرعابدینى، ص ۱۶۴): دارالمجانین (۱۳۲۱ش)، سرگذشت عمو حسینعلى (۱۳۲۱ش)، صحراى محشر (۱۳۲۳ش)، قلتشن دیوان (۱۳۲۵ش)، راه ‌آب ‌نامه (۱۳۲۶ش)، معصومه شیرازى (۱۳۳۳ش)، سر و ته یک کرباس یا اصفهان‌نامه (۱۳۳۴ش)، تلخ و شیرین (۱۳۳۴ش)، شاهکار (دو جلد، ۱۳۳۷ش)، کهنه و نو (۱۳۳۸ش)، غیر از خدا هیچ کس نبود (۱۳۴۰ش)، آسمان ریسمان (۱۳۴۳ش)، قصه‌هاى کوتاه براى بچه‌هاى ریشدار (۱۳۵۳ش) و قصۀ ما به سر رسید (۱۳۵۷ش).

بیانیه‌ ادبى

جمال‌زاده در یکى بود و یکى نبود «شالودۀ نثر تازه را بنا نهاد و راهى را که نسل کنونى نویسندگان مى‌پیمایند، نشان داد» (کامشاد، ص ۱۴۰)؛ ولى «ایجاز، طراوت شکل، اصالت اندیشه و طنز گزندۀ» نخستین آثار او در نوشته‌هاى متأخرش رفته‌رفته جاى به «پرگویى، گفتارهاى حکیمانه و نظریه‌پردازی‌هاى عرفانى» مى‌دهد (همان، ص ۱۴۹).

جمال‌زاده در شرایطى دشوار شروع به نوشتن کرد و کوشید تا بر خصومت و تحقیرى که به آفرینندگان اندیشه‌ها و شیوه‌هاى نوین ادبى روا داشته مى‌شد، غلبه کند. با وجود وقفه‌اى که در انتشار داستان‌هایش پدید آمد، دلبستگى خود را به ادبیات تا پایان عمر از دست نداد. تلاش او را براى نزدیک کردن زبان نگارش به زبان محاوره در زمانۀ استیلاى سنتگرایان ادبى، مى‌توان مبارزه براى تثبیت زبانى نو دانست که در شکلهاى جدید ادبى، مثل رمان و نمایشنامه، به کار آید. او با دیدگاهى نو به زبان و به ابداع در شکل ادبى مى‌نگرد، و وسوسه زبان نقطۀ مرکزى همۀ آثارش را تشکیل مى‌دهد، به طورى که «ارزش آفرینش ادبى جمال‌زاده بیشتر در زبان غنى و پرمایۀ اوست تا هنر نویسندگى‌اش» (علوى، ص ۴۳۴).

مقدمۀ او بر یکى بود و یکى نبود، به منزله «بیانیه‌اى ادبى است که به مکتب جدید نویسندگى در ایران رسمیت بخشیده است» (یوسفى، ص ۱۰۵). جمال‌زاده در این مقدمه از ضرورت به کارگیرى شکلهاى‌ تازه ادبى، خاصه «رمان» و «انشاى رمانى یا حکایتى»، سخن مى‌گوید و از نویسندگان مى‌خواهد تا براى برقرارى تجدد ادبى، مثل نویسندگان ممالک متمدن، «زبان رایج و معمولى مردم کوچه و بازار را… به لباس ادبى درآورده و با نکات صنعتى [هنرى] آراسته به روى کاغذ آورند» (جمال‌زاده، یکى بود و یکى نبود، ص۱۵) و با انداختن «انشاء در جادۀ رمان و حکایت» (همان، ص۱۶) راه رشد ادبیات جدید را بگشایند.

داستان‌هاى جمال‌زاده حاکى از آن است که او، هم زندگى در ایرانِ گذشته و سنتى را درک کرده، و هم شاهد گام نهادن ایران به روزگار نو بوده است. قرار گرفتن در این مرحلۀ گذار از سنت به تجدد، سبب نوعى دوگانگىِ ناشى از گسست فکرى ـ فرهنگى در کار او شده است. از سویى به ستایش از تجدد برمى‌خیزد و از سوى دیگر نداى بازگشت به ریشه‌هاى بومى و عرفانى سرمى‌دهد؛ هم صناعت داستان‌نویسىِ اروپایى را به کار مى‌گیرد و هم شیفتۀ سنتهاى داستان گویىِ شرقى است. او معمولاً از دو شیوۀ روایى بهره مى‌گیرد. گاه اتصال رویدادهاى داستان از طریق «سفر» صورت مى‌گیرد: راوى داستان‌ها ایرانىِ تحصیل‌کرده‌اى است که پس از سالها به وطن بازمى‌گردد، دوستى را مى‌یابد و او سرگذشت خود را براى راوى شرح مى‌دهد؛ و گاه «تیپ»هاى اجتماعىِ گوناگونى را که هریک با لحن خاص خود شناسانده مى‌شوند، براى بحث دربارۀ موضوعى اجتماعى یا اخلاقى گرد هم مى‌آورد. هر دو شیوۀ روایى پیش از جمال‌زاده در ادبیات عصر مشروطه، مثلاً در آثار زین‌العابدین مراغه‌اى یا میرزا ملکم‌خان، به کار برده شده است. بنابراین، کار جمال‌زاده «به مثابۀ حلقۀ نهایى در ادبیات مشروطه، پیش از گسستگى فرهنگى است که با سلطنت رضاخان آغاز مى‌گردد، [و در عین حال] به مثابۀ نقطۀ عزیمتى در فرایند شکل‌گیرى نوعى جدید ]داستان کوتاه[ در ادبیات شمرده مى‌شود». (بالائى و کویى‌پرس، ص ۱۷۲)

شهرت جمال‌زاده عمدتاً متکى بر ارزش اولین اثر اوست، زیرا ضعف ساختار هنرى داستان‌هاى بعدى او از ارزش آنها کاسته است. با این همه، بعضى از آثار او هنوز هم خواندنى است: مجموعۀ یکى بود و یکى نبود، رمان راه آب نامه و بخش‌هایى از سر و ته یک کرباس و دارالمجانین از آزمون زمان سربلند درآمده‌اند. امروز هم همچنان فضاى این داستان‌ها را زنده، شخصیت‌هایشان را ملموس و مضمونشان را مناسب زمانه مى‌یابیم.

جمال‌زاده نویسنده‌اى دوستدار ایران بود. «هر چه تألیف و تحقیق کرد دربارۀ ایران بود، اگر هم دربارۀ ایران نبود، به زبان فارسى و براى بیدارى و گسترش معارف ایرانیان بود» (افشار، ص ۲۷۳). او در زمستان ۱۳۷۶ در ژنو درگذشت.

منابع

 اخوت، احمد، برادران جمال‌زاده، تهران، ۱۳۸۱ش؛ افشار، ایرج، «محمدعلى جمال‌زاده»، نک: خاطرات سید محمدعلى جمال‌زاده؛ انتخابى، نادر، «نامۀ فرنگستان و مسئلۀ تجدد آمرانه در ایران»، نگاه نو، ش۲۱، تهران، ۱۳۷۳ش؛ بالائى، کریستف و میشل کویى‌پرس، سرچشمه‌هاى داستان کوتاه فارسى، ترجمۀ احمدکریمى حکاک، تهران، ۱۳۶۶ش؛ براون، ادوارد، تاریخ ادبیات ایران، ترجمۀ بهرام مقدادى، تهران، ۱۳۶۹ش؛ بهنام، جمشید، برلنى‌ها، تهران، ۱۳۷۹ش؛ تقى‌زاده، حسن، «شرح حال آقاى جمال‌زاده به قلم خودش»، نک: خاطرات سید محمدعلى جمال‌زاده؛ جمال‌زاده، محمدعلى، شاهکار، تهران، ۱۳۳۶ش؛ همو، «شرح حال جمال‌زاده»، نک: خاطرات سید محمدعلى جمال‌زاده؛ همو، «یادگارهاى دورۀ تحصیل»، نک : خاطرات سید محمدعلى جمال‌زاده؛ همو، یکى بود و یکى نبود، به‌کوشش على دهباشى، تهران، ۱۳۷۸ش؛ خاطرات سید محمدعلى جمال‌زاده، به‌کوشش ایرج افشار و على دهباشى، تهران، ۱۳۷۸ش؛ علوى، بزرگ، «سر و ته یک کرباس یا اصفهان‌نامه»، ترجمۀ کمال بهروزکیا، نک: یاد محمدعلى جمال‌زاده؛ کامشاد، حسن، پایه‌گذاران‌ نثر جدید فارسى، تهران، ۱۳۸۴ش؛ میرعابدینى، حسن، صد سال داستان‌نویسى ایران، تهران، ۱۳۷۷ش؛ نیکوهمت، ا.، «حاج میرزا یحیى دولت‌آبادى»، وحید، س۱۲، ش۱۱، تهران، ۱۳۵۳ش؛ یاد محمدعلى جمال‌زاده، به‌کوشش على دهباشى، تهران، ۱۳۷۷ش؛ یوسفى، غلامحسین، «بانگ خروس سحرى»، نک: یاد محمدعلى جمال‌زاده.

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: