چرا تاریخ بیهقی می‌خوانم؟

1402/8/1 ۱۰:۴۳

چرا تاریخ بیهقی می‌خوانم؟

از سال 1400 خورشیدی، اول آبان ماه در تقویم ایرانی روز بزرگداشت ابوالفضل بیهقی نام‌گذاری شده است. عموم فارسی‌زبانان نام ابوالفضل بیهقی را شنیده‌اند، نویسنده كتاب مشهور تاریخ بیهقی.

اول آبان ماه روز بزرگداشت ابوالفضل بیهقی

محسن آزموده: از سال 1400 خورشیدی، اول آبان ماه در تقویم ایرانی روز بزرگداشت ابوالفضل بیهقی نام‌گذاری شده است. عموم فارسی‌زبانان نام ابوالفضل بیهقی را شنیده‌اند، نویسنده كتاب مشهور تاریخ بیهقی. اهل درس و كتاب لابد داستان حسنك وزیر او را خوانده‌اند یا قصه افشین و بودلف را. بیهقی برای تهرانی‌ها از جهت دیگری هم شهرت دارد، نام یك پایانه مشهور در مركز تهران بیهقی است! اما احتمالا شمار بسیار اندكی كتاب تاریخ بیهقی را خوانده باشند. متاسفانه حتی در میان دانشجویان رشته‌های تاریخ ایران و ادبیات فارسی یعنی آنها كه خواندن تاریخ بیهقی برای‌شان فریضه است، افراد كمی این كتاب را خوانده‌اند. یكی، دو ماه است كه به‌طور جدی به همراه جمعی از دوستان و با استفاده از شرح‌های استادانی چون دكتر علی‌اكبر فیاض، دكتر خلیل خطیب رهبر، استاد مهدی سیدی، زنده‌یاد استاد سعید نفیسی، دكتر محمد دهقانی و... به مطالعه تاریخ بیهقی مشغول شده‌ام... پیش‌تر گزیده‌ای از این متن را به همراه شرح دكتر محمد دهقانی در كتاب خواندنی «حدیث خداوندی و بندگی» مطالعه كرده بودم. در این مدت، راجع به بیهقی و كتابش چندین مقاله و كتاب خوانده‌ام، همچنین در مورد تاریخ غزنویان و منابع تاریخی آن دوره و سده‌های پیش‌تر. یكی از مباحثی كه در این محفل مطرح شد، این بود كه اصلا چرا باید تاریخ بیهقی بخوانیم؟ روشن است كه هر نفر پاسخی مختص به خود به این سوال دارد. آنچه می‌خوانید پاسخ من به این سوال است كه به مناسبت اول آبان روز بیهقی تقدیم حضور مخاطبان می‌شود.

به من چه؟

چند سالی هست هر كسی از من می‌پرسد «چی بخونم» یا خودم قصد می‌كنم كتاب یا مقاله‌ای را بخوانم، به تأسی از حكمت «به من چه؟» شمس تبریزی (با تقریر مصطفی ملكیان) از او (یا از خودم) می‌پرسم: اصلا چرا باید این كتاب را خواند؟ این كتاب قرار است چه سوال یا سوال‌هایی را جواب بدهد یا چه مشكل یا مساله‌ای را حل كند؟ بنابراین در مورد تاریخ بیهقی هم همین سوال را می‌توان (و در واقع باید) پرسید. روشن است كه عموم ما فارسی‌زبان‌های باسواد قبل از مطالعه كتاب بیهقی چشم‌اندازی كلی درباره آن داریم، در حدی كه در مدرسه شنیده‌ایم و خوانده‌ایم. پیشنهادم برای آشنایی اجمالی مقدمه عالی كتاب حدیث خداوندی و بندگی نوشته دكتر محمد دهقانی و بخش تاریخ بیهقی فصل غزنویان كتاب تاریخ نگاری فارسی اثر جولی اسكات میثمی (با ترجمه دكتر محمد دهقانی) است. اما فارغ از این آشنایی اجمالی، در نوشتار حاضر می‌كوشم به این سوال پاسخ دهم كه چرا تاریخ بیهقی می‌خوانم؟ پیش از پرداختن به پاسخ شخصی خودم، به چند حقیقت مورد اجماع پژوهشگران درباره تاریخ بیهقی اشاره می‌كنم. بد نیست با معرفی اجمالی اثر و مولف آن شروع كنم.

تاریخ بیهقی چیست؟ ابوالفضل بیهقی كیست؟

تاریخ بیهقی یا تاریخ مسعودی یا تاریخ ناصری، نوشته ابوالفضل محمد حسین بیهقی (زاده 385 ه.ق. روستای حارث‌آباد بیهق، جنوب سبزوار كنونی-470 ه.ق.) مورخ و دبیر ایرانی دربار غزنویان است. كتاب در اصل سی جلد بوده و به نوشته محققان روایت بیهقی از حوادث و رویدادهای ده سال پایانی سلطنت سلطان محمود غزنوی تا سال نگارش كتاب یعنی از سال 409 هجری قمری تا سال 450 هجری قمری را شامل می‌شده، اما اكنون تنها بیش از پنج جلد آن باقی مانده و بقیه آن از دست رفته است. این پنج جلد وقایع ده سال حكومت سلطان مسعود غزنوی، فرزند سلطان محمود غزنوی بین سال‌های 421 هجری قمری تا 432 هجری قمری را در بر می‌گیرد.

بیهقی در این سال‌ها به عنوان دبیر، دستیار بونصر مشكان (درگذشته 431 ه.ق.)، دیوان‌سالار برجسته و رییس دیوان رسالت مسعود غزنوی بود و پس از مرگ بونصر، دستیار بوسهل زوزنی جانشین او شد. او در سال‌های دبیری، ضمن یادداشت‌نویسی از تجربیات و وقایع روزانه به گردآوری و نسخه‌برداری اسناد و مدارك و نامه‌ها

(ملطفه‌ها)ی درباری و دیوانی پرداخت. او در نگارش تاریخ خود، ضمن بهره‌برداری از این منابع، به آثار مكتوب و شفاهیات پیشینیان نیز مراجعه كرد و كتاب تاریخ او مشحون از روایت‌های تاریخی از چهار قرن اول ایران پس از اسلام و همچنین روایت‌های دوره‌های پیش از آن است. بیهقی در نگارش تاریخ خود، تنها به نقل وقایع و رویدادها اكتفا نكرده و همه جا جزئی‌نگرانه و با دقت، رویدادهای تاریخی را تحلیل كرده است. نثر زیبا و استوار بیهقی كه به اعتقاد محققان متاثر از نثر استادش بونصر مشكان است، این كتاب را به یكی از برترین آثار نثر فارسی بدل كرده است.

بیهقی از منظر ادیبان

درباره دلایل اهمیت تاریخ بیهقی از حیث ادبی می‌توان به نكات زیر اشاره كرد:

1- تاریخ بیهقی (مسعودی) كه الان كمتر از یك‌پنجم آن دراختیار ماست، در كنار گلستان سعدی و ترجمه نصرالله منشی از كلیله و دمنه، یكی از مهم‌ترین كتاب‌های منثور به زبان فارسی است (به نقل از دكتر محمدعلی اسلامی ندوشن). البته كتاب‌های نثر بسیار مهم دیگری هم هستند، مثل اسرارالتوحید، تذكره‌الاولیای عطار، قابوسنامه، سیرالملوك خواجه نظام، كیمیای سعادت غزالی، چهار مقاله نظامی عروضی و... اما بیهقی در كنار كلیله و دمنه و گلستان سعدی جایگاه ویژه و ممتازی دارد. اهمیت این كتاب از حیث غنای واژگانی با مراجعه به لغتنامه دهخدا روشن می‌شود.

2- تاریخ بیهقی در كنار زین‌الاخبار گردیزی و تاریخ سیستان (مولف گمنام) از اولین متن‌های تاریخ‌نگاری فارسی است. البته ما قبل از آن (حدود صد سال قبل) ترجمه تاریخ طبری یعنی تاریخنامه بلعمی را هم داریم كه آن هم به نثری شیرین و روان و بسیار زیباست، اما تاریخنامه بلعمی، چنان‌كه از عنوانش بر می‌آید، ترجمه است (البته ترجمه طابق النعل به النعل نیست) اما به هر حال ساختار كتاب و شیوه روایت، منبعث و متاثر از تاریخ بزرگ و جامع طبری (مورخ بزرگ اهل طبرستان) است كه به زبان عربی نوشته شده.

3- تاریخ بیهقی، به لحاظ زبانی زیباترین و شیواترین و رساترین و مهم‌ترین متن تاریخ‌نگاری پیشامدرن فارسی است. بعد از آن ما متن‌های بسیار مهمی مثل تاریخ جهانگشای جوینی یا جامع‌التواریخ خواجه رشیدالدین فضل‌الله را هم داریم، اما انصافا (به اذعان عموم تاریخ‌پژوهان) هیچ كدام به لحاظ زبانی، انسجام و قدرت و روانی و شیوایی و دقت (مجموع این ویژگی‌ها منظور است) تاریخ بیهقی را ندارند.

4- از نظر شیوه روایت تاریخ بیهقی در میان آثار هم‌عصر خود شگفت‌انگیز است. بیهقی صرفا آنچه را در اندرونی دربار رخ داده، روایت نمی‌كند. او هم نگاهی جزئی دارد، هم كلی، خط زمان را می‌شكند، زمان‌ها را پس و پیش می‌كند، فلاش بك می‌زند، به یك‌باره به قرن دوم هجری یا پیش از آن می‌رود و به مناسبت از عباسیان یا آل‌بویه یا ساسانیان روایت‌هایی طرح می‌كند. راوی در داستان مدام عوض می‌شود. این تغییر راوی كاملا آگاهانه و با قصد و غرض صورت می‌گیرد. در واقع بیهقی با این شیوه و روش روایت، كار خاصی را پیش می‌برد. ایجاز و خلاصه‌گویی او هنگام ضرورت، واقعا شگفت‌انگیز است. راوی به وضوح در روایت حضور دارد و مدام فاصله‌گذاری می‌كند و حضور خودش را اعلام. از این حیث شیوه روایت بیهقی كه بسیاری آن را با رمان‌نویسی مقایسه كردند، مدرن و نابهنگام است. جالب است كه بدانیم، تاریخ بیهقی اصولا در دانشگاه‌های ایران در رشته‌های ادبیات فارسی خوانده می‌شود، نه در كلاس‌های تاریخ. بسیاری در گذشته معتقد بودند كه اصلا تاریخ بیهقی، به خاطر این شیوه روایت و به خاطر حضور سوژه راوی (البته در گذشته این را به وضوح نمی‌گفتند) اصلا تاریخ به معنای مرسوم نیست. اما از خوارق عادت تاریخ بیهقی این است كه به نحوی پیشرو، سوژه راوی در آن حضور دارد و هر از گاهی جملات یا اشاراتی دارد كه نشان‌دهنده «من» راوی و حدیث نفس اوست و این خیلی نكته عجیبی است.

5- در مورد تاثیر تاریخ بیهقی بر ادبیات معاصر به ویژه شعر نوی فارسی بسیار سخن گفته‌اند، برای مثال عبدالله كوثری، مترجم بزرگ معاصر در گفتاری به تاثیر بیهقی بر شعر و ادبیات جدید و شاعرانی چون احمد شاملو پرداخته است.

وجوه تاریخ‌نگارانه

تا اینجا درباره وجوه ادبی این كتاب نوشتم. در ادامه به ویژگی‌های تاریخ‌نگارانه این اثر اشاره می‌كنم.

1- تاریخ بیهقی، برخلاف اكثر تاریخ‌های دیگر، مثل مروج‌الذهب یا تاریخ طبری یا تاریخ بیهق یا تاریخ مسعودی یا حتی تاریخ مشهور ابن‌خلدون (با مقدمه‌اش كه خیلی مهم است، كار ندارم) فقط نقل روایت‌ها و حوادث نیست. بیهقی ضمن روایت، دست به تحلیل هم می‌زند و نظر خودش را هم می‌گوید. البته چنین نیست كه آثار دیگر صرفا نقل رویدادها باشند، اما این وجه تحلیلی و حضور مورخ به عنوان تحلیلگر در تاریخ بیهقی برجسته‌تر از دیگر آثار است. مهم‌تر آنكه بیهقی همزمان با نگارش تاریخ، از شیوه‌های زبانی برای پیشبرد هدف خود استفاده می‌كند. یعنی همزمان با نوشتن، یك كار سیاسی می‌كند (سیاست نوشتار). البته این سخن را در مورد همه متون تاریخی (جدید و قدیم) می‌توان صادق دانست، یعنی همه آنها همزمان كار سیاسی هم می‌كنند. اما بیهقی از این جهت كه همچنان در دوران سیطره رو به افول غزنویان زندگی می‌كند و از كارهای دیوانی اخراج شده، این كار را به شیوه‌ای بسیار هوشمندانه انجام می‌دهد.

2- تاریخ بیهقی از نظر شیوه تاریخ‌نگاری بسیار مدرن و بلكه پست مدرن است، بسته به اینكه جریان‌های تاریخ‌نگاری معاصر را چطور خطاب كنیم. در هر صورت، این كتاب از جهتی به ژانر تاریخ‌نگاری «تاریخ اكنون» تعلق دارد یعنی فی‌المثل همچون تاریخ طبری به نقل وقایعی پیشین نمی‌پردازد، بلكه تاریخ لحظه اكنون را می‌نویسد، وقایعی كه نویسنده مستقیما در آنها حضور داشته و با آنها معاصر بوده.

3- تاریخ بیهقی ما را به درون مناسبات دربار می‌برد. كتاب‌های معدودی مثل خاطرات اعتمادالسلطنه یا خاطرات علم یا خاطرات هاشمی‌رفسنجانی هستند كه به چنین اطلاعات ذی‌قیمتی دسترسی دارند و ما را به درون مناسبات درونی قدرتمندان می‌برند. بیهقی ما را به میان درونی‌ترین و پیچیده‌ترین اتاق‌های فكر و توطئه‌ها می‌برد و پرده از ماهیت خبیث و سرشت ناسالم آدم‌ها برمی‌دارد. احساسات و عواطف آدم‌های موثری مثل حسنك وزیر و امیرمحمد و حاجب علی در این كتاب به زیبایی و به اختصار بازنمایی شده. حاجب علی گریه می‌كند، می‌خندد و... این خیلی شگفت‌انگیز است، آن‌هم در متنی تاریخی. فقط تفاوت بیهقی با كتاب‌های خاطرات مذكور در این است كه روایت دارد، چیزی كه آنها ندارند و صرفا نقل وقایع هستند.

4- تاریخ بیهقی سرشار از جزییات است، جزییاتی كه اساس كار تاریخ‌نگارهاست وگرنه هر به اصطلاح «مورخ»ی می‌تواند به شیوه‌ای ویكی‌پدیایی بنویسد كه چه شد غزنویان آمدند و رفتند. اما تاریخ بیهقی شبیه تاریخ‌نگاری آنال، با موشكافی به روایت جزییات می‌پردازد و یك به یك اسناد و روایت‌ها را بیان می‌كند. برای آشنایی با نمونه‌ای از تاریخ‌نگاری جزئی‌نگر، پیشنهاد می‌كنم كتاب مهم و اكنون كلاسیك شده تاریخ‌نگار معاصر ایتالیایی، كرم‌ها و پنیرها از كارلو گینزبورگ را بخوانیم تا متوجه شویم كه حدود هزار سال پیش ابوالفضل بیهقی چه كار كرده.

5- بیهقی در تاریخ‌نگاری‌اش خیلی موثق است وهمه جا منابعش را ذكر كرده. البته اكثر تاریخ‌نگارهای موثق قدیمی این كار را می‌كردند. اما این با نگرش امروزی ما به تاریخ‌نگاری‌های قدیمی (كه به این دلیل است كه نخواندیم و فقط شنیدیم) خیلی عجیب به نظر می‌رسد. یعنی چه كه مورخی منابع خودش را دقیق بیان كند؟ اما بیهقی این كار را كرده است.

بیهقی برای اینجا و اكنون

وجوه اهمیت و ارزشمندی تاریخ بیهقی قطعا به نكات بالا خلاصه نمی‌شود و می‌توان نكته‌های بیشتری آورد، مثل اهمیت بیهقی از حیث جغرافیای تاریخی، از نظر تاریخ ادبیات (یعنی اشاراتی كه به ادیبان و شاعران و...) دارد و... اما در این مختصر كوشیدم اهم آنها را ذكر كنم. اینك پس از ذكر همه این نكات، می‌خواهم به این سوال بپردازم كه چرا تاریخ بیهقی؟ همه آنچه نوشتم، می‌تواند دلیلی برای خوانش بیهقی باشد. اما من فقط به خاطر ویژگی‌های ارزشمند مذكور، تاریخ بیهقی را نمی‌خوانم بلكه تاریخ بیهقی را به خاطر تاثیر وجودی‌اش در زندگی امروز و اینجا و اكنون خودم می‌خوانم، چنان‌كه شاهنامه را هم به همین خاطر خواندم و مثنوی را هم به همین خاطر می‌خوانم. من وقتی تاریخ بیهقی می‌خوانم، به نظر خودم، متنی درباره هزار سال پیش نمی‌خوانم، صرفا یك نثر شیوای ادبی هم نیست. اینها كه درست است و در آن شكی نیست. اما تاریخ بیهقی انگار درباره اینجا و اكنون من نوشته شده. مناسبات قدرت و روابط خوب و به آدم‌ها و خیانت‌ها و دروغ‌های آنها را به من نشان می‌دهد. وقتی ابوالفضل بیهقی، بعد از قصه سرگذشت تلخ حاجب قریب می‌نویسد: «احمق كسی باشد كه دل درین گیتی غدّار فریفتگار بندد و نعمت و جاه و ولایت او را به هیچ چیز شمرد و خردمندان بدو فریفته نشوند.» انگار درباره اینجا و اكنون می‌نویسد و گویی مستقیما من را خطاب كرده است.

ربط دیگر تاریخ بیهقی به امروز من یك ربط اجتماعی و سیاسی است. به‌رغم مشروطه، معتقدم چرخ مناسبات اجتماعی و سیاسی در ایران معاصر، همچنان بر مدار مناسبات و روابط قدرت از جنس دوران پیشامشروطه می‌چرخد و از این جهت، وقتی تاریخ بیهقی می‌خوانم، خیلی بهتر و بیشتر از تحلیل‌های روزنامه‌ای، رویدادهای كشورم را می‌فهمم و درك می‌كنم. تفصیل این بحث البته در مجال كنونی ممكن نیست.

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: