1393/10/27 ۰۸:۱۸
دیدگاهی است قائل به اینکه حقیقت در دین مآلاَ مبتنی بر ایمان است نه بر استدلال یا شواهد. این مدعا را متألهان، از پولس تا نویسندگان نوارتودرکس مخالف عقلگرایی در دوران معاصر، معمولاً طریقی دانستهاند برای بیان اینکه اصول مبنانی دین را بر مبنای براهین و یا شواهد تجربی اثبات نمیتوان کرد، بلکه باید آنها را برپایه ایمان پذیرفت.
اشاره: دیدگاهی است قائل به اینکه حقیقت در دین مآلاَ مبتنی بر ایمان است نه بر استدلال یا شواهد. این مدعا را متألهان، از پولس تا نویسندگان نوارتودرکس مخالف عقلگرایی در دوران معاصر، معمولاً طریقی دانستهاند برای بیان اینکه اصول مبنانی دین را بر مبنای براهین و یا شواهد تجربی اثبات نمیتوان کرد، بلکه باید آنها را برپایه ایمان پذیرفت.
برخی گونههای اعتبار عقل را تحقیر میکنند یا منکر میشوند، و این خود منتهی میشود به نوعی خردستیزی به شرحی که در بیان طعنهآمیز هیوم در پایان مقالهاش «درباره معجزات» آمده است: «دین مسیحی نه فقط در آغاز ملازم با معجزات بوده است، بلکه حتی تا به امروز نیز بدون آنها نمیتواند مورد اعتقاد هیچ فرد خردمندی قرار بگیرد. عقل [دلیل] وافی به آن نیست که ما را به صدق آن متقاعد سازد. هرکس که به موجب ایمان تحریض به موافقت با آن شده باشد، از معجزات مستمر در شخص خویش که همه اصول فهمش را متزلزل میسازد و عزمی راسخ برای اعتقاد به چیزی به غایت مخالف با عرف و تجربه به وی میبخشد، آگاه است.»(رساله درباره فهم بشر، ص۱۳۱)
افراطی
ایمانگرایان افراطی مانند جی.جی.هامان و سورن کرکگور بیان هیوم را توصیفی صحیح از سنت دینی دانسته و تحسین کردهاند. اگر سرآغاز را مدعای قدیسپولس که آموزه اصلی مسیحیت به حسب ضوابط فلسفی یونانی مهمل است و این اظهار ترتولیان که من به چیزی ایمان دارم که نامعقول است بدانیم، بودهاند متألهانی که تأکید داشتهاند حقایق دینی مغایر با حقایقی است که ممکن است بر مبنای شواهد معقول، تقویت یا توجیه شوند و فعالیتهای عقلانی وسایط شایستهای برای نیل به این قبیل حقایق نیست. برخی تأکید ورزیدهاند که راههایی فوق عقلانی یا فراعقلانی (مانند تجارب عرفانی یا وحیانی) وجود دارد که «معرفتی» از حقایق بنیادین به دست میدهند. این قبیل نویسندگان بیمیل نبودهاند که استدلالها یا ضوابط عقلانی را نادیده بگیرند، و اغلب همانند قدیس یوحنای صلیبی، وسائطی را ارائه کردهاند که آدمی با کمک آنها میتواند به خود تعلیم رهایی از قید محدودیتهای عقلانیت بدهد با این هدف که تجربه و باور دینی را تقویت کند.
دیگران کوشیدهاند تا مگر ناتوانی عقل را در اثبات هرگونه حقیقت بنیادین یا کاملاً یقینی، مبیّن دارند. آنها معمولاً ضمن استفاده از استدلالهای شکاکانه مدعی شدهاند که اصول غایی در معرض سؤال یا تحت معیارهای عقلانی واقع میشوند و به علاوه خود این معیارها را میتوان محل سؤال [و مناقشه] قرار داد. با توجه به این گفتهاند حقایق مبنایی را باید براساس ایمان پذیرفت. مونتنی،پییرکارون و دیگر شکاکان مسیحی، این صورت از ایمان گرایی را مطرح کردهاند.
دیگران مانند پییر بایل، کرکگور، فیلیسیتی رابرت دولامنایس و ال.آی. شیتف پا را فراتر گذاشتند و اظهار داشتهاند که حقایق دینی ماهیتشان به گونهای است که با همه احکامی که بر مبنای ضوابط عقلانی یا معقول، محتمل، موجّه یا حتی ممکن هستند، مغایرت دارند و بنابر این فقط بر اساس ایمان میتوان به چنین حقایقی اعتقاد داشت یا آنها را پذیرفت. بایل تأکید ورزیده اصول عقاید دینی نه تنها مافوق عقل و ورای طور عقل است، بلکه معارض با آن نیز هست و قویترین ایمان آن است که حقایق مبتنی بر نور فطری عقل را انکار می کند و آن حقایق را که برای عقل نامفهومترین و مخالف با آن است، میپذیرد. کرکگور در وهله اول این نوع شکاکیت درباره معرفت عقلانی را که بایل و هیوم تشریح کردهاند، پذیرفت و سپس تأکید ورزید که اصل اعتقادی بنیادین مسیحیت، یعنی تجسد (مسیح)، نه فقط مخالف با شواهد عقلانی، بلکه حتی براساس شواهد عقلانی تناقضآمیز است: «هیچ معرفت نمیتواند متعلقش این نظر نامعقول باشد که امر ازلی همان امر تاریخی است.»(پارههای فلسفی یا پارهای از فلسفه، ص.۵)
کرکگور به این دیدگاه هامان که هیوم جان کلام را درباره ماهیت عقیده دینی بیان کرده (یعنی اینکه عقیده دینی مخالف با عقل، عادت و تجربه است) معتقد است. به اعتقاد کرکگور همان نامعقولیت مدعای مسیحی آن را شایسته اعتقاد میسازد و فقط از طریق التزام تامّ و تمام یا «جهش به ایمان»است که میتواند پذیرفته شود. هیچ دلیلی برای این جهش، هیچ توجیهی برای آن، وجود نمیتواند داشت. به تعبیر مخالف بایل، پییر جوریو (که او نیز خردستیز است) همه چیزی که یک مؤمن میتواند بگوید، این است که: «من به آن معتقدم؛ زیرا میخواهم به آن معتقد باشم.»
در سدة بیستم از برجستهترین ایمانگرایانی که دیدگاه کرکگور را پیش بردهاند، شیتف ـ متأله ارتدوکس روسی ـ است که تأکید ورزیده ردّ و انکار همه ضوابط عقلانی، بخشی از اعتقاد راستین است. در شرح بر داستایفسکی بر آن است که تن زدن از قبول ۴=۲+۲ و توانایی اعتقاد به ۵=۲+۲، با تحصیل حقیقت دینی ارتباط تنگاتنگی دارد!
معتدل
در مقابل، خردستیزانه یا مخالف با عقلگرایی، یک گونه معتدلتر، مخصوصاً در متن سَنتآگوستینی مسیحی شکل گرفته است. این سنّت به جای تأکید بر اینکه همه یقینهای غایی بر ایمان در مقابل عقل، مبتنی است، پذیرفته است که ایمان در مقام اثبات پارهای حقایق مبنایی، مقدم بر عقل است؛ ولی عقل و شواهد میتوانند در جستجو در پی این حقایق و هم در تبیین و فهم آنها ایفای نقش کنند. شعار آگوستینی (ایمان میآورم تا بشناسم) تأکید اولیه و اصلیاش بر ایمان است، اما همان گونه که محاورات فلسفی آگوستین نشان میدهد. ممکن(و شاید لازم) است تصدیق به عنصر ایمانی پایهای، مسبوق به جستجوی عقلانی در پی حقیقت باشد. همینکه پژوهش عقلانی نیاز به قبول برخی اصول یا باورهای مبنایی بر پایه ایمان را آشکار ساخت، میتوان معلوم داشت که این التزامها معقول، محتمل یا موجّه است. براهین ادعایی وجود خدا، نظامهای مابعدالطبیعی ناظر به تفسیر موضوعات پذیرفته بر مبنای ایمان و شواهد تاریخی و روانشناختی دربارة ماهیت دین و تأثیراتش بر معتقدان را میتوان تبیینها یا حتی توجیهات عقلانی از چیزی که از قبل بر پایه ایمان مقبول واقع شده است، قلمداد کرد.
تبیین پاسکال در اندیشهها و رسالات، نمونهای از این نوع است. او نیرومندانه استدلال کرده قابلیتهای فطری آدمی برای سوق دادنش به حقیقتی کاملاً یقینی، کافی نیست. میتوان نشان داد که ملحد بودن نامعقول یا نابخردانه است؛ ولی نمیتوان اثبات کرد که خداباور و موحدبودن معقول است. همین که آدمی وضع بغرنج بشر (یعنی نیاز اساسیاش به حقایق غایی و نیز ناتوانیاش برای یافتن آنها)را تشخیص داد، میتواند بر پایه ایمان به تنهایی، سخن خدا را به گوش جان بشنود و کلام وحیانی را بپذیرد. همینکه آدمی ایمان داشت، به نیروی مدافعهگری و شواهد روانی برای حقانیت دین وقوف میتواند یافت. در آن صورت، چنین شواهدی میتوانند «دلایلی موجّه» برای اعتقاد به چیزی باشند که از قبل بر پایه ایمان پذیرفته شده است.
در فلسفه
یک نمونه مشابه غیردینی برای معتدل در دیدگاههای فلسفی شکاکانه مختلفی مانند دیدگاههای هیوم، راسل و سانتایانا، دیده میشود. ادعای هیوم مبنی بر اینکه این اعتقاد است که «عالم را آباد میکند» و نیز این باور که هر کس در نظام عقیدتی خصوصی خود به سر میبرد، میتواند نوعی قلمداد شود.
پیشفرضهایی نهایی را که ما بر اساس آنها زندگی میکنیم، نمیتوان از طریق عقل یا شواهد توجیه کرد. این پیشفرضها نه بر پایه ایمان دینی، بلکه(به تعبیر سانتایانا) بر پایه«ایمان حیوانی» پذیرفته میشوند. راسل در معرفت بشری (بر اساس استدلالهای هیوم) تأکید ورزیده است که فرضهای مبنایی علم را توجیه نمیتوان کرد، بلکه باید آنها را بر مبنای ایمان پذیرفت. اما حتی اگر شخصی این تجربه شکاکانه عرفانی مورد توصیف ساتنایانا از رؤیت همه چیز در شک را واجد باشد، باز هم باید گفت این تحقیق عقلانی است که هیوم و اخلافش را به تصدیق عنصر ایمان در فعالیتهای عقلانی کشانیده است. هیوم با مکشوف داشتن این عنصر، نشان میدهد که میتوان علل عقاید را در مطالعه گرفت و تبیینی برای آنها یافت، حتی اگرچه هرگز نمیتوان به توجیه صادقی برای آنها رسید. اگر تحقیق خویش را بر مبنای مجموعهای از عقاید« معقول» پیش ببریم، میتوانیم عقاید دیگر را بر مبنای عوامل روانشناختی ارزیابی کنیم. بنابراین سنت فلسفی منبعث از هیوم را میتوان گونهای دانست که وجوه مشترکی با ایمان گرایی معتدل سنت آگوستینی دارد.
پیشرفتهای در دوران معاصر
در حال حاضر خردستیزانه، مخصوصاً از گونه مورد نظر کرکگور و خاصه در میان متألهان پروتستان (تا حدی در واکنش به گرایشهای الهیاتی عقلگرایانه و آزادمنشانه سدة نوزدهم) به غایت عامهپسند است. بسیاری از متألهان موضوعاتی مانند ناتوانی آشکار انسان از یافتن پاسخهای نهایی از طریق علم، نهضتهای سیاسی سکولار و غیره و همچنین نیاز به مبتنی ساختن التزام نهایی خویش بر ایمان به تنهایی را وجهة همت خویش ساختهاند. تأکید اگزیستانسیالیستی بر نامعقولیت مبنایی عالم بشر، بخشی از این نهضت است. موضع کاتولیکی رسمی از زمان «شورای ترنت» تا به زمان حاضر، پیوسته با نظریه ایمانگرایانه اصلی که عقاید غایی را نه از طریق عقل یا شواهد، که فقط از طریق ایمان میتوان اثبات کرد، مخالفت کرده است؛ اما در عالمی که این همه دیدگاههای خوشبینانه «معقول» و برخوردار از حمایت علمی بر اثر حوادث فجیع سدة بیستم سست و بیبنیاد گردیده است، ایمان گرایی میتواند یک طریق اصلی در جهت رسیدن به نوعی اعتقاد معنادار برای عصر کنونی باشد. تحلیل ویلیام جیمز در «اراده اعتقاد» از نیاز روانی بشر به التزام و اعتقاد به رغم فقدان شواهد، میتواند تا حد زیادی تصویرگر فضای کنونی باشد. اما ایمانگرایان دینی، ایمان خود جیمز را بسیار سست یافته و ظاهراً هرچه بیشتر به سوی خردستیزانه کرکگور، داستایفسکی و شیتف پیش رفتهاند.
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید