میزگرد با موسیقیدانان شاخص؛ رهایی از سایه سنگین کلام در موسیقی ایرانی

1393/10/22 ۰۸:۵۲

میزگرد با موسیقیدانان شاخص؛ رهایی از سایه سنگین کلام در موسیقی ایرانی

صحبت از ژانری از موسیقی است که با وجود وسعتش در دنیا، در زیر نگاه کمرنگ مخاطبان و مسئولان مظلوم واقع شده است. هنری که با آوای بی‌کلام خود هزاران صدا را در ژرفای سکوتش نهفته دارد تا بدانجا که خالق موسیقی کلاسیک ایرانی که نام آن را <موسیقی تفکر> گذاشته بر این باور است که«مملکتش از بسیاری جهات از ارکان تمدن دور مانده است و باید به دنبال جبران این عقب‌افتادگی باشد.> او معتقد است با آنکه تاریخ موسیقی در همه جای دنیا با کلام شروع شده است اما همیشه نیازمند معرفی از طریق سعدی یا حافظ نیست و اگر لازم بود کلام هم در آن قرار می‌گیرد اما نه به‌صورت تابع و پیرو بلکه به‌صورت مستقل. علیرضا مشایخی آهنگسازی است که به شکل گسترده‌ای، پیام‌آور نوگرایی در موسیقی ایران است. آثار وی بیش از چهل سال است که در داخل و خارج از ایران اجرا می‌شوند.

 

   ندا سیجانی: صحبت از ژانری از موسیقی است که با وجود وسعتش در دنیا، در زیر نگاه کمرنگ مخاطبان و مسئولان مظلوم واقع شده است. هنری که با آوای بی‌کلام خود هزاران صدا را در ژرفای سکوتش نهفته دارد تا بدانجا که خالق موسیقی کلاسیک ایرانی که نام آن را <موسیقی تفکر> گذاشته بر این باور است که«مملکتش از بسیاری جهات از ارکان تمدن دور مانده است و باید به دنبال جبران این عقب‌افتادگی باشد.> او معتقد است با آنکه تاریخ موسیقی در همه جای دنیا با کلام شروع شده است اما همیشه نیازمند معرفی از طریق سعدی یا حافظ نیست و اگر لازم بود کلام هم در آن قرار می‌گیرد اما نه به‌صورت تابع و پیرو بلکه به‌صورت مستقل. علیرضا مشایخی آهنگسازی است که به شکل گسترده‌ای، پیام‌آور نوگرایی در موسیقی ایران است. آثار وی بیش از چهل سال است که در داخل و خارج از ایران اجرا می‌شوند. این استاد برجسته‏ موسیقی، این روزها نگرانی‏اش رانده‌شدن موسیقی فاخر به سمت موسیقی پاپ است. میهمان دوم میزگرد <ایران>، فریماه قوام صدری هم بر این باور است که«همان گونه که در جغرافیای تاریخی مرزی وجود ندارد در یاد‌گیری هنر نیز مرز وجود ندارد بلکه باید اندیشه را وسعت داد». او می‏گوید: «به عنوان یک معلم در بخش آموزشی براین باورم، که اگر می‌خواهیم در عرصه‏ موسیقی مخاطبین خوبی داشته باشیم باید در زمینه رشد آموزش و فرهنگ تلاش بسیاری کرد همان گونه که هدف گروه موسیقی تهران از 23 سال گذشته این‏چنین بوده است.» قوام صدری از همان کودکی فراگیری موسیقی را زیر نظر پیانیست مشهور افلیا کمباجیان آغاز کرد و موفق به فارغ‌التحصیلی از دانشگاه هنرهای زیبای تهران شد. او از پایه‌گذاران گروه موسیقی معاصر تهران (1993) و نیز تکنواز اصلی ارکستر موسیقی نو بوده است. وی همچنین مسئولیت ویرایش آثار پیانوی استاد مشایخی و برگزاری بسیاری از کنسرت‌های او را در سطح جهان وضبط بخش بزرگی از آثار مشایخی را برعهده داشته است این هنرمند که اساساً اهل مصاحبه نیست برای نخستین بار در این میزگرد حضور پیدا کرد. سومین میهمان این میزگرد،‌آقای رضا مهدوی است که از کارشناسان نام آشنای موسیقی ایرانی است. چهارمین جشنواره از کلاسیک تا معاصر که از 11 تا 14 دی ماه در تالار رودکی برگزار شد فرصتی بود تا با علیرضا مشایخی اصفهان، فریماه قوام صدری و رضا مهدوی در «ایران»

به گفت‌و‌گو بنشینیم.

***

 برخی از صاحبنظران معتقدند که موسیقی علمی یا اصطلاحاً کلاسیک و سمفونیک با روحیه‏ ایرانی‌ها چندان ساز‌گاری ندارد و عموم مردم ایران، بیشتر با موسیقی ردیف ارتباط برقرار می‌کنند. این تحلیل را قبول دارید؟

علیرضا مشایخی: قبل ازهرچیز باید متذکر شوم، مقصود من از به‌کار بردن لغت موسیقی، انواع موسیقی جهان نیست بلکه نوعی از موسیقی است که من نام آن را «موسیقی تفکر» نامیده‏ام که در زبان فارسی با عناوینی مانند موسیقی علمی وکلاسیک به آن اشاره شده است. این همان موسیقی است که بیش از 1000 سال است کشورمان نسبت به آن غفلت کرده است. بنابراین جای تعجب ندارد اگر تعداد شنونده‌های موسیقی تفکر یا کلاسیک در ایران انگشت شمار باشد. البته درباره این موضوع در مجموعه‌ای با عنوان «تداوم تفکر» که منتشر شده صحبت‌هایی کرده‏ام. توجه به محتوای تکامل تاریخی موسیقی تفکر و غفلت درباره‏ آن موضوعیست که جای نگرانی دارد و هنرمندان و اهالی رسانه در مقابل آن مسئول هستند.

فریماه قوام صدری: به عنوان یک معلم در بخش آموزش بر این باورم که اگر می‌خواهیم در عرصه موسیقی مخاطبین خوبی داشته باشیم باید در زمینه‏ رشد فرهنگ آموزش تلاش بسیاری کرد همان گونه که هدف گروه موسیقی تهران از 23 سال گذشته اینچنین بوده است.

در پی کنسرت‌های متعدد گروه موسیقی تهران، همچنین دوسالانه و آهنگسازی‌هایی که انجام گرفت به این نتیجه رسیدیم که شاید بهتر باشد بعد از یک دوره در بخش نوازندگی، آهنگسازی، همنوازی و نیز بخش جنبی مسأله‏ رقابت را که بسیار حائز اهمیت است عنوان کنیم. بخش رقابتی در پنج نوبت انجام گرفت و بعد از کنسرت‌های بزرگتری که برای برگزیدگان برگزار شد به این نتیجه رسیدیم که حال که تعیین سطح آموزشی روشن‌تر شد تصمیم بر آن شد که جشنواره‏ها طراحی شوند.

رضا مهدوی: این موضوع با فرهنگ شنیداری و کلامی مملکت ما مرتبط است. شعرفارسی در دنیا بی‌نظیر و زبانزد بوده به همین خاطر عادت شنیداری مردم هضم تمام انواع موسیقی با کلام است. در مملکت ما آثار موسیقی بی‌کلام بسیار خوبی تولید شده است که مردم با آن اخت نیستند، علی رغم اینکه قبل از انقلاب رادیو و تلویزیون برای آموزش موسیقی بی‌کلام ایرانی و غربی تلاش بسیاری کرد و به طور جدی هم ادامه یافت اما به دلیل اینکه مردم به نوعی می‌خواهند راحت بفهمند و علاقه‌مند به تفکر در مورد موسیقی نبودند چندان مورد استقبال قرار نگرفت.

پیرو صحبت‌های استاد مشایخی باید بگویم جامعه ایرانی جایگاه علمی موسیقی و جدی بودن آن را به عنوان یک فرهنگ نپذیرفته و به موسیقی ایرانی که بخش کوچکی از کلیت موسیقی ما است همچنان به عنوان یک تفنن نگاه می‌کنند. حال مسأله این است که حاکمیت، نهاد‌ها و سازمان‌های دولتی (که اساساً فرهنگ و هنر در دست دولت است و بخش خصوصی همچنان نتوانسته ورود و عرض اندام کند) هر کدام به چه میزان می‌توانند اثر‌گذار باشند؟ به اعتقاد من رادیو و تلویزیون، سازمان‌ها و نهاد‌ها در کنار دانشکده‌هایی که به موسیقی کلاسیک و علمی می‌پردازند باید در این زمینه اساساً فکر جدی داشته و به این موضوع پرداخته شود. اما به دلیل اینکه در بیرون از این سازمان‌ها نیاز سنجی انجام نمی‌گیرد این خروجی‌ها نهایت در جامعه هضم می‌شود و شاهد هستیم که در سریال‌های تلویزیونی و آهنگسازی‌هایی که برای موسیقی‌های فیلم و جشنواره‌های مختلف انجام می‌شود مجبور هستند به دنبال موسیقی با کلام بروند و به ندرت هنرمندانی چون استاد مشایخی و خانم قوام صدری پیدا می‌شوند که به موسیقی بی‌کلام مصرانه بیندیشند و بخواهند نسلی تربیت کنند. این مسأله سازمان ویژه‌ای را می‌طلبد که حال شاید دانشگاه‌ها، فرهنگسرا‌ها یا نهاد‌های دیگر پایگاهی برای این موضوع باشد.

اما به اعتقاد من این مسأله نیازمند تأسیس یک باشگاه موسیقی در کشور است که به طور اخص به موسیقی‌های بی‌کلام و جدی بپردازد.

مشایخی: در ارتباط با نقش کمرنگ مؤسسات و نهادهای دولتی، امیدوارم نهادهای خصوصی بیش از پیش به فعالیت خود ادامه دهند و این فقدان را جبران کنند. برای نمونه، انتشار مجموعه‏ای از آثار آهنگسازان جوان را مؤسسه‏ ماهور برعهده گرفته است و امیدوارم مؤسسات دیگری نیز این شیوه را ادامه دهند.

از سویی دیگر ضمن تأیید صحبت‌های جناب مهدوی باید بگویم که از نظر تاریخی وابستگی موسیقی به کلام مختص ایران نبوده است. موسیقی غالباً با کلام شروع شده است. اوایل قرن چهاردهم(1320 میلادی) و در جمع موسیقدانان اروپا، جدا کردن کلام از موسیقی به عنوان یک تز و بنیان آهنگسازی مطرح شد. در آن دوران این موسیقیدانان بر این اعتقاد بودند که نیازی نیست موسیقی دائماً با کلام آمیخته باشد و باید از این مسأله رها شود. متأسفانه در مملکت ما ضرورت وجود موسیقی مستقل از کلام مورد توجه قرار نگرفته است و این سبب عقب‏افتادگی در روال تمدن موسیقی شد. پس بنابراین باید به دنبال جبران این عقب افتادگی درتمدن باشیم. موسیقی همیشه نیازمند معرفی از طریق سعدی یا حافظ نیست. استادان شعر نباید، شعرخود را محتوای موسیقی ما قرار دهند. ما نیازمند به موسیقی هستیم و اگر لازم بود کلام هم در آن قرار گیرد.

مهدوی: در یکصد سال اخیر به ما تلقین کردندکه موسیقی و شعر مانند شیر و شکر به هم آمیخته و لازم و ملزوم هم هستند در صورتی که این تز درستی نبود و به‌صورت اشتباه در ذهن ما شکل گرفت. موسیقی خالص، مجرد و بی‌نیاز از همه هنرها است و تمامی هنرها به موسیقی نیازمند هستند، تنها کافیست به‌صورت صحیح آموزش ببینیم. لزوم یادگیری آن نیز این است که از دوره ابتدایی موسیقی در آموزش و پرورش به روش صحیح آموزش داده شود.

موسیقی بی‌کلام و سازها شناسایی شود تا هنگامی که کودک بزرگ می‌شود و به نوجوانی می‌رسد قدرت تشخیص و انتخاب داشته باشد، موسیقی را به تنهایی درک کند و بداند نیازی نیست شعر، موسیقی را برای او ترجمه کند. اما متأسفانه امروزه همه چیز به اسم خواننده تمام می‌شود بدون اینکه نامی از عواملی چون آهنگساز و تنظیم‌کننده برده شود. این آسیب هم در موسیقی کلاسیک ایرانی و هم کلاسیک غربی ورود پیدا کرده است.

 

 آقای مشایخی با توجه به اینکه گفتید تکامل تاریخی موسیقی ایرانی دچار انقطاع شده است آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده‌اید که قطعه‌ای بسازید که با روحیه ایرانیان سازگار باشد؟   

مشایخی: یکی از اهداف گروه موسیقی تهران معرفی موسیقی خوب به توده‏ مردم است. بنابراین همیشه این توجه بوده حتی در این باره قطعات بسیار خوبی نیز تولید شده است. حتی در زمینه ارکسترال سمفونی پنجم مصداق بارزی بر این حقانیت است. اما وقتی از این موضوع هیچ نوع حمایتی نمی‌شود و اگرهم باشد بسیار لرزان و غیر مطمئن طبیعتاً بازده آن نیز اندک است. سازمان‌های اجرایی باید به این موضوع توجه بنیادی داشته باشند و برای موسیقی، زمان و نیرو بگذارند و هزینه کنند.

 

 البته در این زمینه شما کنسرت‌های رایگان هم برگزار کرده‌اید.

مشایخی: بسیار زیاد و البته استقبال خوبی هم شد. ناگفته نماند حضور خبرنگاران در این مسأله بسیار اثر‌گذار بود. به خاطر دارم در نخستین اجرای کنسرت خانم قوام صدری در سالن رودکی که قرار بود ساعت هشت شب برگزار شود، صبح همان روز یکی از شاگردانم با من تماس گرفت و گفت گیشه تالار اعلام کرده امشب کنسرت برگزار نمی‌شود. بالاخره تا ساعت 12 پوستر کنسرت را آماده کردیم و با تلفن‌های پی در پی سالن پر شد. این مصداق عدم حمایت نهادهای مرتبط، از عرضه‏ درست موسیقی خوب است.

 

 با توجه به علاقه‌مندی شما به فلسفه آلمان می‌بینید که موسیقی آلمان بر اساس سنت و فلسفه خود ساخته شده است آیا تا به امروز به این فکر رسیده اید که موسیقی ایرانی را بر اساس فلسفه مثلاً ابن سینا یا شیخ اشراق بسازید.

مشایخی: خیر. حوزه کاری من نیست. من به فلسفه علاقه‌مند هستم اما تزهای فلسفی خودم را دارم و بر مبنای آن موسیقی می‏نویسم. قرار بر این نیست که قدم در جای پای دیگران بگذاریم.

 

 نگاه فلسفی شما به موسیقی اصلاً چطور شکل گرفت؟

مشایخی: در جوانی با علاقه به انتزاع به سراغ آهنگسازی رفتم. درگیری با متریال‌های فراوان، اطلاعات بسیار پیچیده در کمترین زمان تمام فاکتورهایی بود که به موسیقی یک جنبه انتزاعی بدهد. سپس در دوره‏ای دیگر در مقابل هم نهادن محاسبات دقیق و «شرایط اتفاقی» موضوع آهنگسازی من شد. بعد از آن مرحله، بتدریج تمایل پیدا کردم، به درک و فهم این موضوع که موسیقی‏ها چه از نظر تاریخی و چه از نظر جغرافیایی در یک رابطه پیوسته قرار گرفته‏اند. یعنی می‏توان از طریق ریشه‏های موسیقی ایرانی به موسیقی آرژانتین، از طریق موسیقی اروپا به موسیقی ایرانی، یا برای موسیقی آفریقا به سراغ موسیقی اسپانیا رفت. توجه عمیق به این موضوع سبب شد به یک شیوه هنری ورود پیدا کنم که برای معرفی نمادین آن از اصطلاح فراایکس استفاده کرده‏ام. یعنی اگر«X» را یک مجهول تک فرهنگی فرض کنیم، «X»های متعدد نماد مجهول‏های فرهنگ‏های متفاوت هستند که در آثارم این پیوستگی چه از نظر تاریخی و چه از نظر جغرافیایی قابل مشاهده است. البته در این دوره به نظر سینا صدقی، آهنگساز، محقق و مشاور من؛ وارد طغیانی برخلاف آثار خود شده و در جست‌و‌جوی عبور به سوی آینده بوده‏ام. صحبت‏های وی با اتفاق‏های به وجود آمده در کار من بسیار مطابقت داشت. با نگاه کردن به این سیر تکاملی متوجه خواهید شد که موسیقی ایران درآن نقش بسیار مهمی داشته است. من همیشه گفته‏ام موسیقی ایران گنجینه است و آن را با نفت مقایسه می‌کنم که دیگران آمدند نفت خام را بردند و با محصولات پتروشیمی با چند برابر قیمت فروختند. بی‌اهمیتی به گنجینه‌ای مانند هنر سبب می‌شود دست آخر دیگران آن را به رخ ما بکشند. این گنجینه را هر شخص با بضاعت خودش باید حفظ کند و الهامبخش راه قرار دهد. به طور قطع من هم سعی خود را کرده‌ام و نمونه‌ای از آنچه در پیوستگی تاریخی موسیقی به آن اشاره داشته‌ام در سمفونی شماره‏ 9 تحت عنوان «دنیای من» به چشم می‏خورد. در سمفونی شماره‏ 9 موسیقی ایرانی، آفریقایی، موسیقی چین و اسپانیا در یک پیوستگی عرضه شده‏اند. همچنین «ارکستر موسیقی نو» در صحنه بین‏المللی نیز حضور شایان توجه داشته است. ارکستر ما 8 لوح فشرده دارد که دو- سه عدد آن از سوی کشورهایی چون بلژیک و امریکا منتشر شده است که تمامی هزینه آن با یک بودجه بسیار کم و فداکاری استاد قوام‏صدری و بسیاری از اعضای گروه انجام شده است.

مهدوی: استاد مشایخی به موضوع چند فرهنگی اشاره داشتند. ایران در طول تاریخ، پایگاه فرهنگی هنری بوده و هست و در این مدت مورد جفا و کم کاری‌هایی قرار گرفته است، به همین سبب نتوانست موسیقی خود را به میزان غربی‌ها مطرح کند. اما بحثی که در اینجا مطرح است این است که موسیقی اساساً مرز ندارد اما حد دارد و شما می‌گویید از ایران تا اسپانیا در صورتی که خاستگاه ساز گیتار که در آن پرورش یافته ایران است.

 مشایخی: به اعتقاد آلفرد اوول ساز شناس معروف اتریشی، سازهای غربی از ایران و از طریق کشورهای اسلامی به اروپا راه پیدا کرده است و این جالب است که ما در دانشگاه‌ها اعلام می‌کنیم این سازها غربی است و تدریس نشود!!

مهدوی: بحث غربی و شرقی وجود ندارد و چند فرهنگی شدن مطرح است بخصوص به واسطه تکنولوژی و رسانه امروز به نوعی همه در هم تنیده هستیم و یک فعالیت را در قالب‌های متفاوت انجام می‌دهیم.

مشایخی: البته در دریافت الهامات متفاوت هستیم. همه چیز با هم در ارتباط است اما علاقه‌مند نیستم در مواردی که درباره آن تخصص ندارم ورود پیدا کنم. با نگاه به مسائل دنیا از جهات مختلف خواهید دید همه چیز حول وحدت می‌گردد و درک می‌شود پس بنابراین اگر همه چیز دائماً به‌صورت تصنعی باشد وحدت چگونه درک خواهد شد؟

قوام صدری: به خاطر دارم در 18 سالگی برای نخستین بار یکی از آثار استاد مشایخی را در تئاتر چهارسو نواختم. در آن دوران حتی در هنرستان‌های موسیقی که باید تحول موسیقایی بسیار وسیع‌تر و عمیق‌تر در آن انجام می‌گرفت، برای همه یک علامت سؤال وجود داشت که چطور موسیقی نو در ایران وجود دارد؟ این چالش فوق‏العاده‏ای بود که من با این موسیقی چه خواهم کرد؟! سال‌های زیادی کوشش کردم که دریابم چگونه می‏توان رنگ‏آمیزی موسیقایی لحظاتی در دشتی، بختیاری و... عرضه کنم؟! من آموختم مرزها برداشته شده است پس امیدوار بودم بتوانم تحت تأثیر موسیقی ایران که در آن زمان به تعدادی از سازهای ایرانی و غربی محدود شده بود به نتایجی روی یک ساز برسم و اجرا داشته باشم.

مهدوی: خانم قوام صدری؛ اگر شما یک قطعه ایرانی با یک فرم موسیقی اروپایی داشته باشید جنبه جهانی پیدا می‌کند یا اینکه از ابزارآلات بومی خود استفاده کنید؟ هندی‌ها از صد سال گذشته موسیقی خود را در قلب امریکا و حتی جهان به‌صورت خالص بدون تغییر در ساختار و محتوا نهادینه کرده‌اند و تاکنون در هیچ کجای دنیا واژه موسیقی جهانی کاربردی ندارد!

قوام صدری: مطابق اندیشه‏ مطرح شده در آثار مشایخی، ما می‏توانیم از موسیقی ایرانی فرمی وسیع‏تر استخراج کنیم که وقتی شما این فرم را به دنیای انتزاع موسیقی ببرید جهانی خواهد شد کما اینکه «فرم بداهه» را از درون سنت موسیقی ردیف استخراج و آثاری را برای سازهای گوناگون بر اساس آن تصنیف کرده‏اند که در خارج از ایران هم مورد استقبال بوده است.

مهدوی: تا دیروز باور بر این بود که باید با پیانو و ویولن موسیقی نواخت تا جنبه بین‌المللی پیدا کند!!

مشایخی: با الهام از یکی از فلاسفه‏ آلمان این نکته قابل تذکر است، موسیقی در تبلور واقعی خود اگر حقانیتی داشته باشد به معیارهای خود خواهد رسید. معیارهای بتهوون از آسمان نازل نشده پس چطور مردم تغییر معیار می‌دهند یا معیارهای خود را وسیع‌تر کرده‌اند؟ موسیقی بتهوون خود به آن معیار‌ها رسیده است من نیز باید به معیارهای موسیقی خود برسم و اگر این اتفاق نیفتد یعنی موسیقی من این حقانیت را نداشته است. این یکی از عجیب‌ترین رازهای هنر است که در وهله اول در موسیقی وسیع‌تر و غیر قابل فهم‌تراست. در تزهای فلسفه هنرم به این نتیجه رسیده‌ام که وجود موسیقی مقدم بر ماهیتش است. به عبارت دیگر قبل از به وجود آمدن موسیقی نمی‌توانیم یک ماهیت به آن تزریق کنیم. به عنوان مثال دردوران استالین در روسیه برای سمفونی هفت شوستا کوویچ تبلیغاتی انجام می‌گرفت و تلاش می‌کردند پیش از آنکه در دنیا پخش شود ارزش‌هایی به این سمفونی تزریق شود. از دیدگاه کمونیسمِ آن روز، این قطعه نفی سرمایه‌داری امریکا را به نمایش می‌گذاشت. به طور کلی معنای «هنر خوب» در روسیه همین بود اما جالب توجه است که این سمفونی مقداری از بهترین اجراها را در امریکا به خود اختصاص داد. به عبارت دیگر، نه حزب کمونیست شوروی توانست این قطعه را به گونه‏ای که می‏خواهد به نفع خود کند و نه سرمایه‏داری امریکا بلکه وجود خود قطعه توانست به معیارها و تبلور برسد و جای خود را باز کرد یا قطعه‏ «نیما» که به دلیل عدم پذیرش با مسئولان ارکستر سمفونیک درتالار وحدت اجرا نشد اما همان روزها در جلسه‏ پرسش و پاسخ در دانشگاه تهران اعلام کردم نه زور من می‏رسد قطعه‏ «نیما» را مهم نشان بدهم و نه زور کسی می‌رسد این قطعه را ناپدید کند. قطعه‏ «نیما» به حقانیت خود رسید و بدون اینکه من نقشی داشته باشم مکرر در ایران و خارج از ایران به اجرا درآمد.

مهدوی: استاد مشایخی به نکته مهمی اشاره داشتند! قابل توجه دوستان در صدا و سیما که بودجه‌های کلان را صرف تولیدات مناسبتی می‌کنند و سفارش می‌دهند و عموماً هم شنیده نمی‌شود به این علت که در ذات خود این خمیرمایه هنری را ندارد که بتواند مانند این نوع موسیقی‌هایی که از فطرت و وجود آهنگساز بیرون آمده است در ذهن و گوش مردم رسوخ کند. چه ایرادی دارد که دولت این سرمایه‌ها را به آهنگسازان برجسته‌ای بدهد که با عشق و وجود خود آثاری خلق می‌کنند که ماندگار می‌شود. به طور مثال از شما آهنگساز بزرگ اثر مناسبتی بخواهند. اما نگرانی شما از این است که این اثر بایگانی شود.

مشایخی: من در طول عمر هنری‌ام هیچ قطعه مناسبتی نپذیرفته ام. اما باید یک نکته را یادآور شوم که موضوع تعهد در موسیقی چه می‌شود؟ باید بگویم برخلاف نظر بعضی از اروپاییان که ممکن است به آن‏ها علاقه‌مند باشم ما هنرمند متعهد داریم نه هنر متعهد. برای دفاع از یک جبهه‏ جنگ خودم باید به جبهه بروم نه آن‏که هنرم را بفرستم. قطعه باید خودش راه خود را پیدا کند پس بنابراین متعهد به تعهد آهنگسازم اما نه تعهد اثر هنری. اثر هنری باید در آزادی خلق شود، یا شکست می‏خورد یا موفق می‏شود. می‏خواهم از این تریبون از موضوعی صحبت کنم که مدتی است ذهن من را به خود مشغول کرده و به اعتقاد من این موضوع از نظر جامعه‏شناسی هنری باید مطرح شود. اگر به کنسرت‌هایی که اخیراً در جاهای مختلف دنیا در حال برگزاری است توجه داشته باشد یا به اجرا و آثار تعدادی از استادان موسیقی ایران دقت کنید خواهید دید که یک پدیده بسیار وحشتناک در حال وقوع است. آنچه من این روزها حس می‌کنم و از آن رنج می‏برم این است که موسیقی فاخر کم کم به سمت موسیقی پاپ کشیده شده است و امروزه می‌بینیم شنونده‌های فلان استاد موسیقی با شنونده‌های فلان استاد پاپ در یک گروه هستند یا در هر دو کنسرت حضور دارند یا سالن‌ها و لباس‌های شنوندگان شبیه هم شده است طبیعتاً موسیقی‌ها هم شبیه هم می‌شوند و آن موسیقی فاخر که برای من یک گنجینه است در خطر اضمحلال قرار می‏گیرد.

مهدوی: در اینجا نقش تربیت و حاکمیت چه می‌شود؟ چرا از امثال مشایخی‌ها که از استادان برجسته دانشگاهی و عضو هیأت علمی هستید به عنوان مشاورعالی استفاده نمی‌کنند و به سمت کسانی می‌روند که به نوعی محافظه کار و اهل تعامل هستند و اصولاً اتاق فکری در کلان مدیریت فرهنگی در رابطه با موسیقی یافت نمی‌شود.

مشایخی: در حالی که من در مقایسه با اکثر آهنگسازان جهان در دوره‏ معاصر بیشترین تعداد برگزاری کنسرت، آموزش آهنگسازی به نسل جوان، نشر سی‏دی و تألیف کتب آموزشی مبانی موسیقی فعال بوده‏ام، آیا باید هنوز خود را معرفی کنم؟

 

 با توجه به گفته شما که موسیقی فاخر به سمت پاپ کشیده شده است امروزه شاهد اتفاقات دیگری هم در این حوزه هستیم و می‌بینیم که نسل امروز می‌خواهد با برهم زدن قالب‌ها و سنت‌ها به نوعی یک نوآوری در موسیقی ایجاد کند شما حد و مرز این نو‌آوری را تا کجا منطقی قلمداد می‏کنید؟

مشایخی: من معتقد به تعلیم و تربیت کافی و آزادی کافی هستم. این دو در کنار هم باید تلفیق شود. اگر تعلیم و تربیت وجود نداشته باشد و مانعی برای ابتکارات باشد به این بهانه که می‌خواهیم قالب‌ها را برهم بزنیم اثری خلق نمی‌شود. باید تعلیم و تربیت جدی و در کنار هم قرار گیرد. علم و آزادی لازم ملزوم هم هستند.

 

 در پایان، امروزه سطح دانشگاه‌ها و آموزشگاه‌ها به چه صورت است؟

مشایخی: وجود آموزشگاه‌های موسیقی در مملکت ضرورت دارد و اگر مانعی بر سر راه آن قرار گیرد ظلم بزرگی است. اما چندان از دانشگاه‌ها رضایت ندارم در واقع آموزشگاه‌ها خلأ دانشگاه‌ها و هنرستان‌ها را پر کرده‌اند.

قوام صدری: هنرجویان من همیشه متقاضی آموزشگاه‌های موسیقی هستند. برای آن‏که هر آنچه را که من یا همکارانم آموزش می‏دهیم، آن سطح رفته رفته مستحکم‏تر می‏شود و جزو بخش آموزشی در می‏آید.

روزنامه ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: