جلوه هایی از موسیقی ایرانی در غزل حافظ / اسماعیل گلرخ ماسوله

1397/8/26 ۰۷:۴۵

جلوه هایی از موسیقی ایرانی در غزل حافظ / اسماعیل گلرخ ماسوله

موسیقی سنتی ایرانی از دیرباز پیوندی تخلف ناپذیر با شعر و ادب داشته، همواره با آن همراه بوده است. سخن منظوم فارسی – اعم از غزل، مثنوی، رباعی و …- در بستر موسیقی، با حنجره قوالان و خوانندگان و ساز نوازندگان به ترنم در آمده، چه بسا غـزل ها و تصنیف هـایی که به اعجاز الحـان موسیـقی در گوش جـان مردم نشسته و آوازه پیدا کرده است.

 

مقدمه: موسیقی سنتی ایرانی از دیرباز پیوندی تخلف ناپذیر با شعر و ادب داشته، همواره با آن همراه بوده است. سخن منظوم فارسی – اعم از غزل، مثنوی، رباعی و …- در بستر موسیقی، با حنجره قوالان و خوانندگان و ساز نوازندگان به ترنم در آمده، چه بسا غـزل ها و تصنیف هـایی که به اعجاز الحـان موسیـقی در گوش جـان مردم نشسته و آوازه پیدا کرده است.

این واقعیت انکارناپذیر- هرچند متعصبان و منکران به انکار برخیزند- تا آنجا در جامعه هنری ایران از آغاز تا امروز جریان داشته که به طور طبیعی، اصطلاحات مربوط به فن موسیقی را در لابلای اشعار و غزل های شعرای بزرگ ایرانی به وضوح یا به شکل اشاراتی می توان جست. این دیدگاه دربارة هنرمند برجسته ای چون حافظ بیش از همه صادق است.

 

تأثیرات موسیقی ایرانی در مضامین شعر حافظ

برخی بر آنند که: “در آشنایی حافظ با موسیقی تردیدی نیست. تخلص حافظ که با نام بسیاری از آواز خوانان مشهور گذشته همراه بوده است، می تواند، به شکلی دوگانه و دو وجهی، علاوه بر اشاره به حفظ قرآن، به آواز خوانی و موسیقی دانی او نیز اشارتی داشته باشد. چه بسا انتخاب تخلص”حافظ” با توجه به این دوگانگی معنایی صورت گرفته باشد.” (پورنامداریان، ۱۳۸۸: ۹۵ و ۹۶).

موسیقی ایرانی به سه صورت در شعر حافظ نمود پیدا کرده است که در هر سه شکل ابزار پروردن مضامین و تصویر سازی است. آن سه حالت عبارت اند از: نخست، ذکر نام آلات موسیقی که با برخی واژه‌های شعر به طریق ایهام، تناسب ایجاد می کند. مانند:

به وقت سرخوشی از آه و ناله عشاق

به صوت و نغمة چنگ و چغانه یاد آرید

واژه عشاق با توجه به چنگ و چغانه، علاوه براینکه جمع عاشق است، اشارتی هم به مقام “عشاق” در موسیقی دارد.یا در بیت زیر که در آن کمال شادی و خوشباشی را باده گساری به همراه ناله و ترنم چنگ می داند:

قدح مگیر چو حافظ مگر به نالة چنگ

به بسته اند بر ابریشم طرب دل شاد

دوم، اشاره به مطرب از جمله شخص حافظ که مطربی و آوازخوانی می داند. مانند:

دلم زپرده برون شد کجایی ای مطرب

بنال هان که از این پرده کار ما به نواست

یا در بیت زیر که در آن شاعر ناهید- خنیاگر فلک- را در هم آوازی و هم نوازی با خود ناتوان می بیند:

غزل سرایی ناهید صرفه ای نبرد

در آن مقام که حافظ برآورد آواز

سوم، بهره بردن از اصطلاحات و گوشه ها و الحان موسیقی ایرانی. مانند:

مطربا پرده بگردان و بزن راه عراق

غزلیات عراقی است سرود حافظ

که بدین راه بشد یار و ز ما یاد نکرد

که شنید این ره دل سوز که فریاد نکرد

پرده گرداندن به اصطلاح امروز عوض کردن کوک ساز و دستگاه موسیقی است و “راه” و “ره” هر دو موهِم معنای “مقام موسیقی” نیز هست. عراق نیز از گوشه ها و لحن های دستگاه ماهور محسوب می‌شود. آشنایی حافظ با موسیقی تا اندازه ای است که علاوه بر آلات و اصطلاحات، به شیوه ها و طرق آن هم اشاراتی دارد:

این مطرب از کجاست که ساز عراق ساخت

وآهنگ بازگشت به راه حجاز کرد

در این بیت، شاعر شگفتی خود را از شیوه نوازندگی مطرب و چیره دستی او در آن نشان می دهد؛ شیوه ای که مطرب در اجرای آن از گوشه و مقامی به گوشه و مقام دیگر می رود و باز می گردد. در واقع، او لحن ها و گوشه ها یی با ویژگی های مشترک را از دو یا چند دستگاه به گونه ای ترکیب می کند که نغمه ای بدیع خلق می‌شود. به این سبک از اجرای موسیقی “مرکب خوانی” یا “مرکب‌نوازی” گفته می شود.

این اندازه آشنایی با موسیقی، حافظ را در آفرینش مضامین شعری به گونه ای توانا ساخته است که با بهره گیری از اصطلاحات موسیقی، تناسب های ایهامی و دو پهلو خلق کرده، تا آنجا که پهنای موسیقی لفظی و معنوی کلام را تا سطح بسیار عالی غنا بخشیده است. مانند واژه های عراق و حجاز در بیت زیر که علاوه بر دلالت بر دو اقلیم جغرافیایی، با توجه به کلمه “زمزمه” به دو گوشه موسیقی نیز ایهام دارد:

فکند زمزمه عشق در حجاز و عراق

نوای بانگ غزل های حافظ از شیراز

واژة “نوا” نیز علاوه بر معنای معهود، دستگاه نوا در موسیقی ایرانی را به ذهن متبادر می کند. حافظ در بسیاری از موارد از این ابزار مضمون ساز در طرح موضع گیری های فکری و اجتماعی خود بهره برده است. برای نشان دادن این کارکردِ ویژه ی موسیقی در اشعار او می توان به موارد زیر اشاره کرد:

دانی که چنگ و عود چه تقریر می کنند

پنهان خورید باده که تعزیر می کنند

در این بیت، حافظ با درکی که از اوضاع اجتماعی عصر خود دارد، به زبان تعریض مردم را نسبت به خطر تعزیر هشدار می دهد. فرم (form) در این بیت بسیار تعیین کننده است. شاعر با استفاده از اسناد مجازی (تشخیص)، جلوه ای از رستاخیز کلمات را به نمایش گذاشته است.

وی برای گوشزد کردن اهمیت موضوع، ترنم دف و چنگ را در وجهی کنایه آمیز تعبیر به “تقریر” و “هشدار” می کند. وی در موضعی دیگر از دیوان خود نیز همین نکته را به زبان طعن هشدار می دهد که به نظر می رسد موهِم نوعی طنزِ آمیخته به هجو نیز هست:

اگر چه باده فرح بخش و باد گل بیز است

به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است

وی گاهی برای افشای ریاکاری برخی طبقات جامعه نظیر زاهد، تمسک به موسیقی و طرب را بهترین شیوه می داند:

من حالت زاهد را با خلق نخواهم گفت

این قصه اگر گویم با چنگ و رباب اولی

گرچه پیشتر خاطر نشان می سازد که حالت زاهد را با خلق در میان نخواهد گذاشت؛ شاید به این دلیل که شیوة پر روی و ریای زاهد نمایان به راه و رسم معمول همگان بدل نشود؛ چراکه بی تردید این رسم و راه موجب نوعی انحراف و نا امنی اعتقادی در جامعه خواهد شد.

اما این که حافظ سزاوارتر می داند داستان ریاکاری زاهدان دروغین را با چنگ و رباب فاش گوید، شاید به این دلیل است که موسیقی و طرب از عناصری است که آنها از سر سُمعه و ریا آن را مطرود و مذموم می دانند. از همین روست که حافظ در اینجا موسیقی را بهترین عامل برای ریا ستیزی می داند تا از این رهگذر آن انحراف و نا امنی اعتقادی تقلیل یابد. وی در جای دیگر، اشتیاق خود را به می و مطرب بیان می دارد؛ لیکن نگران است از این که مبادا خرقة پشمین وی را در بهای آن نپذیرند:

مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم

آه اگر خرقه پشمین به گرو نستانند

چراکه حافظ خرقه را که ناموس طریقت تصوف و شیئ محترم و مقدسی است، در بهای باده به گرو می گذارد و بعدها چون اهتمامی در آزاد کرد خرقه اش از رهن می نداشته است، پیر می فروشان خرقه و سجادة او را به گرو بر نمی دارد.” (خرمشاهی، ۱۳۷۳: ۱ر ۶۶۲) و این در حالی است که صوفیان و زهّاد زیرکانه، برای شستن و پاک کردن نامشان، رخت خود را از گرو می واستانده اند:

صوفیان واستدند از گرو می همه رخت

دلق ما بود که در خانة خمّار بماند

گاهی نیز به محتسب گوشزد می کند که شنیدن قصة عشق از زبان دف و نی عیب نیست و باعث بی نظمی و پریشانی سامان شریعت نخواهد شد:

خدا را محتسب ما را به فریاد دف و نی بخش

که ساز شرع از این افسانه بی قانون نخواهد شد

در بیت اخیر، واژة “ساز″ به معنی نظم و انظباط، و “قانون” به معنای قواعد شرعی و دینی است؛ اما در مصراع نخست، با توجه به ذکر نام دو ساز یعنی “دف و نی”، به آلات موسیقی نیز اشاره دارد و قانون هم به نوعی ساز به همین نام ایهام دارد که به آن چغانه هم گفته شده است. حافظ در این بیت از آلات موسیقی که ابزار هنرنمایی مطرب است، برای ایجاد تقابل با محتسب بهره برده است. این فاش گویی دربارة قصة عشق به طور معمول با شیوة حافظ در تقابل است؛ چنان که او خود گاهی از آشکار شدن راز عشق اظهار ناخشنودی می کند:

دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را

دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

یا در غزلی دیگر می گوید:

راز سر بستة ما بین که به دستان گفتند

هر زمان با دف و نی بر سر بازار دگر

اما این که گاهی چنین موضعی را اختیار می کند و طی آن افشا شدن راز عشق را دامن می زند، به قصد بیداری و تنبّه مخالفانی نظیر محتسب و زاهد و واعظ و اهتمام به ریاستیزی است.

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: