عاشق واقعی ایران

1400/11/20 ۰۸:۵۹

عاشق واقعی ایران

ابراهیم پورداوود نویسنده، مترجم و ایرانشناس، یکی از برجسته‌ترین چهره‌های فرهنگی این سرزمین است که تاثیر بسیاری بر فرهنگ ایران گذاشته است.

 

امروز سالروز تولد استاد ابراهیم‌ پورداوود است

ابراهیم پورداوود نویسنده، مترجم و ایرانشناس، یکی از برجسته‌ترین چهره‌های فرهنگی این سرزمین است که تاثیر بسیاری بر فرهنگ ایران گذاشته است. او خدمات علمی بسیاری به زبان و ادبیات ایران ارائه داد تا جایی که دانشگاه تهران به مناسبت شصتمین سالروز تولدش در سال ۱۳۲۵ یک نشان ادبی به او اهدا کرد و بزرگانی همچون بدیع‌‌‌الزمان فروزانفر، پرویز ناتل‌‌‌خانلری، لطفعلی صورتگر و محمد معین در آن مراسم سخنرانی کردند. در آن مراسم علی شایگان وزیر فرهنگ وقت، نشان نخست دانش را برای نخستین بار از طرف وزارت فرهنگ به استاد پورداود اهدا کرد. او در سال ۱۳۴۲ از دانشگاه تهران بازنشسته شد و از آن زمان به بعد، اوقات خود را به مطالعه و پژوهش گذراند و کمتر در مجامع دیده شد. پوراندخت پورداود فرزند این چهره برجسته گفته است: پدرم به عنوان یک ایران شناس، همیشه در کار غوطه‌ور بود و خانه ما مجمعی برای دانش‌پژوهان و دانشجویانی بود که در مکتب او به سوادآموزی مشغول بودند، حتی انجمن ایران‌شناسی در منزل ما تشکیل می‌شد، اما گرفتاری‌های شغلی پدرم باعث دوری وی از خانواده نمی‌شد.

او به محیط خانوادگی خویش دلبستگی فراوانی داشت، در مقام یک پدر بسیار مهربان و دوست‌داشتنی بود و مهم‌تر اینکه او یک دوست نمونه بود. پدرم به هیچ وجه اهل ریا و تزویر نبود و در برخورد با افراد، به مقام آنها نمی‌اندیشید. مادرم همیشه می‌گفت: پدر، اول از همه عاشق ایران باستان و کارش است و بعد عاشق تو، سپس کتاب‌هایش و در آخر مرا دوست دارد. تصویری که از پدرم در دوران کودکی دارم بسیار لذت‌بخش است، او یک قصه‌گوی توانا بود و همیشه برای من قصه می‌گفت، قصه‌هایی که خودش می‌ساخت. وقت پدرم غالبا به مطالعه و بحث می‌گذشت، او در اتاق کارش نیم‌تختی گذاشته بود و همانجا در حین مطالعه می‌خوابید و اگر مطلبی به ذهنش می‌آمد، بیدار می‌شد و شروع به نوشتن می‌کرد. او در زندگی به‌جز مطالعه و بحث، تفریح دیگری نداشت. البته گاهی با نوه‌هایش بازی می‌کرد، بچه‌ها را خیلی دوست داشت. به‌طوری که گاهی ادای بچه‌ها را نیز در می‌آورد. پدرم سفرهای متعدد کرده و اکثر جاهای دنیا را دیده بود و مدت‌ها نیز در خارج از ایران زندگی کرده بود. هندوستان را به خاطر آثار باستانی‌اش بسیار دوست داشت و از روی نقشه، جاهایی را که دیده بود، برای من شرح می‌داد. من بیشتر اطلاعات و معلوماتم را از پدرم دارم، نه از کتاب‌های درسی مدرسه. از افتخارات پدرم دریافت جایزه تاگور بود. او همیشه از پذیرایی باشکوهی که در هند از او به‌عمل آورده بودند حرف می‌زد و همچنین از جایزه‌ای که از واتیکان و نشانی که از دولت آلمان به پاس مقام ادبی خود دریافت کرده بود سخن می‌راند.  دکتر جلیل دوستخواه نویسنده و پژوهشگر سرشناس هم درباره او نوشته است: استاد گاه در میانه سخن و به مناسبتی که پیش می‌آمد، یادمانده‌هایی از دیده‌ها و شنیده‌ها و آزمون‌ها و برخوردهای گذشته خود را باز می‌گفت که همه، به‌ویژه هنگامی که چاشنی طنز داشت، دلپذیر و شنیدنی بود. در سال ۱۳۱۳ کنگره و جشن هزاره فردوسی با شرکت شمار زیادی از دانشوران ایرانی و ایران‌شناسان یا فرهیختگانی از سرزمین‌های دیگر در تهران و توس برگزار شد. از جمله فراخواندگان غیر ایرانی به آن آیین، یکی هم رابیند راتات تاگور، شاعر نامدار  بنگالی بود. استاد چنان که پیش‌تر در همین گفتار اشاره رفت با وی پیشینه دوستی و آشنایی داشت و در تهران نیز برای دیدارهای شخصی او، همراه و راهنما و ترجمانش بود. به گفته پورداود، روزی تاگور ابراز علاقه کرده و گفته بود که مایل است به یکی از نشست‌های ادبی تهران برود. به گفته استاد، هنگام ورود میهمان، یکی از آنان برای خوشامدگویی به پیشباز وی رفته و سروده‌ای از خود را برخوانده بود:

خوش و خوب آمدی رابیندرانات

نظیرت نیست در مازندرانات

منبع: روزنامه دنیای اقتصاد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: