1400/3/22 ۰۸:۵۰
این که در طول تاریخ مردم درباره مفسر به مثابه ترجمان قرآن چگونه اندیشیدهاند و تا چه حد این اندیشه به عصر حاضر انتقال یافته است، مسئلهای از نسخ تاریخ اندیشه است و نه اخلاق، ولی در عصر حاضر ما با این پرسش اساسی مواجه هستیم که: وظیفه اخلاقی مفسر در مرتبط کردن مخاطب خود با جوانب مختلف کلام خدا چیست؟ فارغ از بحثهایی که از سوی برخی نظریهپردازان معاصر تحت تأثیر نظریههای هرمنوتیک درباره خنثیبودن تفسیر از نظر قدسیت وجود دارد، در عرف مسلمانان و فضای غالب بر فرهنگ اسلامی، تفسیر قرآن این قدسیت را از مضافالیه خود کسب کرده است.
با وجود همه واقعبینیهایی که در خصوص انسانی بودن تفسیر در محافل علمی وجود دارد، نگاهی به معنای واژه «تفسیر» در فهم عرفی، حکایت از آن دارد که نزد عامه مردم، آنچه به عنوان تفسیر عرضه میشود، چیزی جز صورت آشکارشده یا تفصیل داده شده از متن قرآن کریم نیست. در فرهنگ معین، ذیل واژه تفسیر چنین آمده است: «پدیدکردن، هویداکردن؛ گزارش کردن، بیان کردن، شرحدادن. بیان و تشریح معنا و لفظ آیات قرآن». در فرهنگ سخن نیز در توضیح واژه تفسیر چنین آمده است: «شرحکردن جزء به جزء مطلب برای روشن شدن معنای آن و مقصود نهایی گوینده؛ شرح کردن جزء به جزء آیات قرآن به منظور دستیابی به حقیقت و قصد اصلی نهفته در آنها».
از نظر اصطلاحی هم کمابیش فهم مفسران و عالمان قرآنی از معنای تفسیر نزدیک به همین معانی است. به گفته محمود شاکر، هدف علم تفسیر بیان معانی واژگان و جملههای قرآن کریم و کشف دلالت این واژهها و جملهها بر مبانی است و در این باره میان اخبار و داستانها، آداب و احکام و دیگر مضامین قرآنی تفاوتی نیست. همچنین عدنان زرزور ـ از قرآنپژوهان معاصر ـ یادآور میشود که مفسران با وجود تعریفهای متنوعی که از تفسیر قرآن کردهاند، دراینباره اتفاق نظر دارند که تفسیر قرآن به وجهی از وجوه، بیان معانی قرآن کریم است. هرماس نیز در مدخل بحث خود درباره آداب تفسیر، به همین اقوال از «شاکر» و «زرزور» اشاره کرده است.
به عنوان یک اصل میتوان گفت: هر جا که از ماهیت پدیدهای دو تلقی وجود داشته باشد و ظرفیت آن را داشته باشد که با آن رفتار شترمرغی صورت گیرد، یک نقطه پرخطر اخلاقی پدید آمده است. مقصود از رفتار شترمرغی آن است که در ضربالمثل مشهور فارسی بازتاب دارد: «مثل شترمرغ که چون گویی بپر، گوید اشترم و چون گویی بار ببر، گوید مرغم»! این حکایت از رفتار موجودی است که نه به تعهدات مرغ در پریدن پایبند است و نه به تعهدات شتر در بار بردن، و در عین حال از امتیاز هر دو عنوان بهره میبرد. رفتار شترمرغی، رفتار کسی است که از ماهیت دوگانهای برای گریز از تعهدات خود بهره جوید و در عین حال بخواهد از امتیازهای هر دو جانب برخوردار باشد. در بحث تفسیر، رفتار شترمرغی زمانی روی میدهد که مفسر در مواجهه با مخاطب عام، از تلقی عامیانه در مقدسانگاری تفسیر بهرهبرداری کند و در مقام پاسخگویی به محافل علمی درباره مشروعیت برداشتهای خود، دم از آن زند که آنچه در مقام تفسیر میگوید، یک نظر علمی خنثی و غیرمقدس است که به صاحب قرآن، یعنی خداوند نسبت داده نشده است.
نامگردانی تفسیر
پدیدهای به مراتب پیچیدهتر که جا دارد در اینجا از آن سخن گفته شود، نامگردانی تفسیر است؛ رویهای که در میان برخی از قرآنپژوهان معاصر رواج یافته است. مقصود از نامگردانی، نوشتن آثاری با محتوای تفسیر قرآن است که در نامگذاری آنها و حتی مقدمه آنها، بدون استفاده از عنوان تفسیر، از یک عنوان بدیع و ابتکاری برای آن اثر استفاده شده است. از این دست میتوان به نوشتههایی چون «فی ظلال القرآن» از سید قطب و «پرتوی از قرآن» از سیدمحمود طالقانی اشاره کرد. پرهیز مؤلفان از معرفی این آثار به عنوان تفسیر قرآن، شاید با هدف آشناییزدایی و بداعت برای جلب مخاطبان بوده و شاید بر این پایه بوده است که مؤلف قصد داشته برداشتهای شخصی خود را از قرآن با دیگران به اشتراک گذارد و مایل به نوشتن اثری با معیارهای سنتی علم تفسیر نبوده است. در عین حال که این رویه نگارشی، نوعی نقد نسبت به سنت تفسیری را در پس زمینه خود دارد، گاه نوعی احساس تواضع هم در آن دیده میشود و مؤلف مایل است با لحنی تواضعآمیز به مخاطب بگوید: من که باشم که خود را مفسر قرآن بینگارم و نام اثر خود را تفسیر نهم؟ من تنها نکتههایی که به نظرم رسیده است، با مخاطب خود به اشتراک میگذارم.
بدون آنکه به نیتسنجی نویسندگان این آثار بپردازیم و با اذعان به اینکه نیت آنها میتوانسته بسیار متفاوت باشد، بر این نکته تأکید داریم که این رویه نامگردانی میتواند محملی باشد برای آنکه نویسنده تعهدات یک مفسر سنتی در فرآیند تفسیر قرآن را بر عهده نگیرد و درباره معیارهای تفسیر پاسخگوی منتقدان نباشد. نامگذاری برای برخی از مفسران معاصر، ترفندی بود که میتوانستند با استفاده از آن، بدون مراجعه به سنت تفسیری و آثار مفسران پیشین، بدون رجوع به روایات تفسیری و بدون تعهد سپردن به اصول علم تفسیر، تفسیر قرآن بنویسند و با تمسک به اینکه آنچه ما مینویسیم، تفسیر نیست، خود را از پاسخگویی برهانند. سخن از نوشتهای است که مؤلف اصرار دارد که تفسیر نیست و مخاطبان بیدرنگ آن را تفسیر قرآن میشمارند؛ مؤلف برای تأکید بر نگرش خود در مقدمه و نامگذاری، عنوان تفسیر را کنار نهاده و خوانندگان، با این تلقی که نام نهاده شده بر اثر، یک نام هنری برآمده از ذوق است، واژه تفسیر را در کنار نام هنری کتاب میافزایند. بار دیگر الگوی شترمرغی شکل میگیرد؛ چه، با اثری مواجهیم که به طور معمول از امتیازهای یک تفسیر استفاده میکند و در عین حال به الزامات تفسیر تعهد نمیسپارد. درباره تفسیرهای نامگردانی شده باید گفت که مخاطبان عام آنها را کاملا تفسیر میانگارند و رفتار قدسیتبخشی معمول درباره تفاسیر را بر آنها نیز جاری میکنند و بار دیگر مشکلات اخلاقی که پیشتر یادشد، به طور مضاعف خود نشان میدهد.
گفتنی است تفسیرانگاری این دست آثار نامگردانی شده، محدود به عامه مردم نیست و حتی در محافل علمای قرآن نیز این آثار در شمار تفاسیر قلمداد شدهاند و این نشاندهنده جدیت مسئله و پیچیدگی وضعیت است.
تجربه دینی
در بحث از ارتباط خدا ـ مفسر ـ خواننده، آنچه درباره قدسیانگاری تفسیر گفته شد، تنها یکی از مباحث قابل طرح است و مباحث دیگری هم در این حیطه وجود دارد. از جمله مباحثی که در همین بخش امکان طرح آن وجود دارد، این مسئله است که در صورت تحقق دریافتی از آن سنخ که عالمان اسلامی آن را «علم موهبتی» برای مفسر خواندهاند و در مصطلحات جدید مطالعات دینی از آن به نوعی تجربه دینی تعبیر میشود، تا چه اندازه قابل درستیآزمایی است و امکان انتساب آن به خداوند چگونه است؟ فراتر، در صورت نگاه خوشبینانه به فرض الهی بود منشأ این گونه از دریافتها، چنین شهود و تجربه مربوط به شخص خاص در موقعیت خاص، تا چه اندازه قابل اشتراکگذاری، تعمیم و انتقال به افراد دیگر به عنوان مخاطبان تفسیر است؟ این پرسشها به همان اندازه که پاسخی معرفتشناختی میطلبد، نیازمند پاسخی از منظر اخلاق معرفت و اخلاق ارتباط نیز هست.
وظایف مفسر در برابر مخاطبان
در مباحث اخلاق ارتباط و حقوق خواننده و مخاطب، در طول دهههای اخیر آثار گوناگون نوشته شده که در آنها به اقتضای فرهنگ زمانه، بر «حق دانستن» برای شنونده و خواننده به اشکال مختلفی تأکید شده است. برخی چون «مارتین» به این مسئله از منظری فلسفی نگریستهاند، در حالی که برخی دیگر مانند «وینستون» و «الیسون» در کاوش از مبانی نظری مستندسازی بر این حق برای مخاطب پای فشردهاند. همچنین جا دارد به دیدگاه «نیمر» اشاره شود که از حق مخاطب برای دریافت اطلاعات کافی و مطلع شدن از نظریات پیشین بحث کرده است. «ماتیس» و «جونز» سخن از آن دارند که مخاطب یک متن حق دارد به نسخهای از واقعیات دسترس داشته باشد که نویسنده به عنوان واسط انتقال، در آگاهی وی اختلال و مزاحمتی ایجاد نکند.
درباره این که به رسمیت شناختن این حق دانستن برای مخاطب چه مسئولیتی را برای نویسنده و در بحث حاضر برای مفسر ایجاد میکند، باید گفت: سخن از مسئولیت برای رسیدن به یک هدف مهم و معین است: فراهمآوردن بستر برای نقد و قضاوت خواننده درباره آنچه نویسنده میگوید. از همین روست که برخی از منابع به صراحت از «حق قضاوت» برای خواننده سخن آوردهاند. «هریسون» حتی از این منظر به مسئله نگاه کرده که خواننده این حق را دارد که نویسنده برای قضاوت کردن به او اعتماد کند.
«هریسون» از این منظر به مسئله نگاه کرده که خواننده این حق را دارد که نویسنده برای قضاوت کردن به او اعتماد کند. برخی از این منظر به موضوع حق قضاوت نگریستهاند که برای خواننده «حق شککردن» در باره آنچه میخواند، به رسمیت شناخته شود. در توضیح همین حق قضاوت، «هسکل» یادآور شده است مخاطب حق دارد تصمیم بگیرد که درباره اطلاعات داده شده چه احساسی دارد؟ و «پاور» از حق خواننده برای وزنسنجی آزادانه شواهد و مستندات عرضه شده در کتاب سخن گفته است.
این حجم از نقل از نظریات، آنهم از منابعی که به حوزه اسلام و تفسیر ارتباطی ندارند، از آن رو انجام گرفت که نشان داده شود در کاوشهای اخلاقی معاصر، حقوق خواننده تا چه حد و از چه جهاتی مورد توجه قرار گرفته است. این در حالی است که در سنت آداب تفسیر و مفسر، بخش مربوط به گفتگوی مفسر و مخاطب آن بخشی است که اساسا بدان پرداخته نشده و خلأ بزرگی در آن احساس میشود. از همین روی، به نظر میرسد استفاده از آثار جهانی در حوزه اخلاق مضاف، مناسبترین راه برای گشودن مسیر و تدارک پاسخی برای این نیاز است.
بر اساس منابع یادشده باید گفت: الزام مفسر به دادن اطلاعات به مخاطبان درباره مسیری که برای فهم پیموده است و اجازه دادن به مخاطب برای ارزیابی مستندات، استدلالها و مسیر پیموده شدة او، شاید مهمترین جنبه از اخلاق تفسیر در بعد گفتگو میان مفسر و خواننده باشد. این در حالی است که برای برخی از اهل تفسیر، این تقاضای مخاطب امروزی بهخوبی جا نیفتاده است و نگاهشان به مخاطبان، همچون مفسران قدیم است. در مجموع باید گفت در راستای مسئولیت مفسر در قبال اعتماد خواننده، مواردی از این دست انتظار میرود:
ـ شفافسازی درباره موازین رعایتشده تحقیق و دادن اطلاعات کافی از روند کاوش؛
ـ تعهد به استفاده از عبارتهای تردیدآمیز در موارد تردید؛
ـ تعهد به اعلام پیشفرضها و انتخابها و حتی مطلع کردن مخاطب از آنچه در مقام انتخاب کنار نهاده شده است؛
ـ پرهیز از مکابره و مدعیات بیمرجع و فاقد استدلال.
فارغ از چالشهای مربوط به نسبی یا مطلق بودن اصول اخلاقی، آنچه مورد اتفاق صاحبنظران است، این است که اصول اخلاقی در شرایط عملی و موقعیتهای مختلف، به گونههای متفاوت مصداق مییابند؛ یک عمل واحد در موقعیتهای مختلف ممکن است پسندیده یا نکوهیده باشد؛ برای نمونه، بالا رفتن از دیوار خانه مردم، شکستن پنجره و بیرون آوردن زنی که در بستر آرمیده است، در موقعیت عادی یک آدمربایی ناموسی و یک فاجعه اخلاقی است؛ در حالی که همین رفتار در صورت بروز آتشسوزی و برای نجات جان آن زن خفته، بسیار پسندیده و رفتاری قهرمانانه به شمار میآید.
این که چقدر باید مخاطب را در جریان ریزدادهها قرار داد نیز امری موقعیتمحور است. اگر یک قاضی ساعتها و روزها در دفتر کارش، پشت درهای بسته روی پروندهای کار کند و نتیجه را که رأی او به عنوان قاضی است، در جلسه علنی دادگاه اعلام کند، نکوهشی متوجهش نیست و کار به روندی متعارف پیش رفته است؛ اما اگر یک پژوهشگر دانشگاهی به هنگام ارائه دستاورد کار پژوهشیاش صرفا به بیان نتیجه پژوهش به عنوان اعلام رأی اقدام کند و از بیان اطلاعات درباره روش پژوهش، مستندات و فرایند پژوهش خودداری ورزد، پذیرفتنی نیست.
باید گفت یکی از ویژگیهای اخلاق آن است که اصول بنیادینش در مسیر اجرا شدن، با توجه به موقعیتها، مصداقیابی میشود و با عرف است که موقعیتها معنای خود را به دست میآورد. بر این پایه، عواملی مختلف مربوط به بافت اجتماعی، از جمله دوره و زمانه در تحقق عملی اصول اخلاقی ممکن است بسیار حائز اهمیت باشند. با تأکید بر مطلق بودن اصول اخلاقی، همچنان مصداقیابی آن اصول در موقعیتهای تاریخی و جغرافیایی، بستگی به دریافتهای عرفی دارد.
یکی از ویژگیهای اخلاق آن است که اصول بنیادینش در مسیر اجرا شدن، با توجه به موقعیتها، مصداقیابی میشود و با عرف است که موقعیتها معنای خود را به دست میآورد. بر این پایه، عواملی مختلف مربوط به بافت اجتماعی، از جمله دوره و زمانه در تحقق عملی اصول اخلاقی ممکن است بسیار حائز اهمیت باشند. با تأکید بر مطلق بودن اصول اخلاقی، همچنان مصداقیابی آن اصول در موقعیتهای تاریخی و جغرافیایی، بستگی به دریافتهای عرفی دارد.
اکنون در بازگشت به تفسیر و اخلاق تفسیر باید گفت: روابط مفسران با خوانندگان خود از سدههای گذشته تا امروز تفاوت بسیاری یافته است. در قرنهای گذشته، بیشتر خوانندگان از مفسر انتظار داشتند نقش مرشد و راهنما را ایفا کند و حرف آخر را بگوید. از او انتظار داشتند حتی اگر ابهامی یا تضاربآرایی در میان است و نیاز قضاوتی به وجود دارد، آن فرایند را در خلوت خود انجام دهد و قیل و قال مدرسه را به تفسیرش نکشاند. شاید امروز نیز چنین مخاطبان راحتطلبی یافتنی باشند، ولی بیشتر مخاطبان چنین نیستند و مایلند بدانند مفسر دیدگاه تفسیری خود را از کجا آورده است؛ میخواهند بدانند او در چه مواردی به اطمینان نرسیده است و ابهامهای پیش رویش چه بوده است. مایلند بدانند وی به چه جنبههایی از مسئله توجه داشته و چه مواردی مورد توجه او نبوده است.
اگر در گذشته به چنین حقی برای خواننده تفسیر کمتر توجه شده، از آن روست که مخاطبان اغلب چنین مطالبهای نداشتند. به رسمیت شناختن این حق برای مخاطب تفسیر، مفسر و بهویژه مفسر معاصر را در معرض وظایف و تعهداتی قرار میدهد که عدم استیفای آنها مصداقی از بیاخلاقی است. لازم است تکرار کنیم که چنین مخاطبان نکتهسنج و کنجکاو در سدههای قدیم هم گاه وجود داشتهاند، ولی گسترش سواد عمومی در سطح اکثر جامعه، غلبه عقلگرایی و استدلالجویی در زندگی معرفتی مردم و دسترسی وسیع به محتوای علمی، در عصر حاضر مطالبه این حق را برای اکثریت به یک ضرورت تبدیل کرده است. این اقتضای عصر است و در زندگی معرفتی امروز، خواننده غالبا دنبال دانای کل نیست، از شنیدن سخن قاطع و بیاحتمال به شعف نمیآید و تأمین حق یادشده برای عصر حاضر، یک بایسته اخلاقی است.
ذکر مستندات و جزئیات کار تفسیری هم مخاطب را درگیر چالشهای معرفتی مفسر میکند و هم از سخن مفسر که در واقع ماهیت انسانی و غیرآسمانی دارد، قدسیتزایی میکند و در تعامل معرفتی میان مفسر و خواننده، این یک مطلوب اخلاقی است. در مقابل، پنهان کردن مستندات و پرهیز از ذکر جزئیات فرآیند، به سوی نوعی رازافزایی سوق مییابد که از مخاطب انتظار پذیرش بیچون و چرا را دارد و در موقعیت عصر حاضر، این رفتار مصداقی از بیاخلاقی معرفتی است.
نتیجهگیری
از آنجا که هنوز حوزهای از اخلاق مضاف به عنوان «اخلاق تفسیر» شکل نگرفته، لازم است از امکانات و ظرفیتهای جانبی که در این باره وجود دارد، نهایت بهره را گرفت. فرآیند تفسیر، فرآیند ارتباطی است که میتوان با تکیه بر بُعدهای مختلف ارتباط، مسائل آن را طبقهبندی کرد و بر اساس همین طبقهبندی هم میتوان مبحث اخلاق تفسیر را پیش برد. در پیوند با این گزاره، باید گفت: امکانات و ظرفیتهای قابل استفاده برای بسط اخلاق تفسیر، به تناسب این ابعاد مختلف ارتباطی، متفاوت است. در بخش ارتباط مفسر با متن، چه از منظر ساختار تاریخی ـ بافتاری و چه از منظر محتوا، دستمایههای موجود در سنت «آداب تفسیر» میتواند نقطه آغاز مناسبی باشد؛ هرچند این حوزه از علوم قرآنی خود نیز بستر توسعه یافتهای ندارد و بیش از سررشتههای بحث، از آن انتظار فراوانی نمیتوان داشت. این بخش از اخلاق تفسیر که متمرکز بر ویژگیهای فنی تفسیر و استیفای تعهدات علمی مربوط به آن است، گونهای از اخلاق حرفهای محسوب میشود و در خصوص بسط آن، میتوان از دستاوردهای بومی و جهانی اخلاق حرفهای بهره فراوان جست.
در بخش ارتباط مفسر با خواننده، کاستی محسوسی در منابع سنتی دیده میشود و در این باره میتوان از حوزههایی بسطیافته، مانند اخلاق علم، اخلاق پژوهش و اخلاق ارتباط یاری گرفت؛ برای نمونه، ضرورت بیان مستندات و استدلالها به منظور فراهمکردن امکان قضاوت برای مخاطب در سرلوحه مباحث این بخش قرار دارد. در بخش ارتباط مفسر با خدا و شکلدهی محور «خدا ـ مفسر ـ خواننده» نیز با کاستی محتوا در سنت آداب تفسیر و مفسر مواجه هستیم. در اینجا ضرورت دارد با یاری گرفتن از مباحث فلسفه دین و اخلاق باور نیازها تدارک گردد و مباحث بسط یابد. به عنوان یک مبحث مهم از این دست هم میتوان به مسئله قدسیانگاری تفسیر اشاره کرد که به سبب برخورداری از ارزشگذاری دوگانه، میتواند زمینه خطرناکی برای رفتارهای غیراخلاقی باشد.
* فصلنامه حیات معنوی (با حذف مآخذ)
بخش اول مقاله را اینجا بخوانید.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید