1393/9/16 ۰۷:۳۱
16 آبان سال 32 کابینه زاهدی و دولت انگلستان برای تجدید روابط ایران و انگلستان که در جریان ملی سازی نفت قطع شده بود، مخفیانه شروع به مذاکرات کردند. در 24 آبان اعلام شد که نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا از طرف آیزنهاور به ایران میآید. نیکسون به ایران میآمد تا نتایج «پیروزی سیاسی امیدبخشی را که در ایران نصیب قوای طرفدار تثبیت اوضاع و قوای آزادی شده است» را ببیند. دانشجویان مبارز دانشگاه نیز تصمیم گرفتند که هنگام ورود نیکسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه کودتا نشان دهند. وقوع تظاهرات هنگام ورود نیکسون حتمی مینمود. بیتردید آنچه جانمايهحركت 16 آذر را بهوجود آورد، اعتراض گستردهنسل جوان به نمايندگی از ملت ايران در قبال عملكرد رژيم كودتايی است كه با كمك آمريكا و انگليس بر سر كار آمده است و موجب حيات و حضور دوباره استعمار در ايران، به دادگاه بردن مظهر مبارزات ضد استعماری و ضد استبدادی در ايران (مصدق) و بالاخره اعتراضی است كه جامعه نسبت به ورود نيكسون از خود نشان میدهد. البته گروهی از متفکران و پژوهشگر سیاسی ایران معتقدند اعتراض دانشجویان ربطی به سفر نیکسون به تهران نداشته است.صفحه اول روزنامه های امروز یکشنبه 16 آذر
دبا: 16 آبان سال 32 کابینه زاهدی و دولت انگلستان برای تجدید روابط ایران و انگلستان که در جریان ملی سازی نفت قطع شده بود، مخفیانه شروع به مذاکرات کردند. در 24 آبان اعلام شد که نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا از طرف آیزنهاور به ایران میآید. نیکسون به ایران میآمد تا نتایج «پیروزی سیاسی امیدبخشی را که در ایران نصیب قوای طرفدار تثبیت اوضاع و قوای آزادی شده است» را ببیند. دانشجویان مبارز دانشگاه نیز تصمیم گرفتند که هنگام ورود نیکسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه کودتا نشان دهند. وقوع تظاهرات هنگام ورود نیکسون حتمی مینمود. بیتردید آنچه جانمايهحركت 16 آذر را بهوجود آورد، اعتراض گستردهنسل جوان به نمايندگی از ملت ايران در قبال عملكرد رژيم كودتايی است كه با كمك آمريكا و انگليس بر سر كار آمده است و موجب حيات و حضور دوباره استعمار در ايران، به دادگاه بردن مظهر مبارزات ضد استعماری و ضد استبدادی در ايران (مصدق) و بالاخره اعتراضی است كه جامعه نسبت به ورود نيكسون از خود نشان میدهد. البته گروهی از متفکران و پژوهشگر سیاسی ایران معتقدند اعتراض دانشجویان ربطی به سفر نیکسون به تهران نداشته است.
در 21 آبان 1332 در اعتراض به محاکمه دکتر مصدق و یارانش، نهضت مقاومت ملی و حزب توده تظاهراتی انجام دادند که منجر به درگیری با نیروهای فرمانداری نظامی و اوباش گردید که تعدادی زیادی مجروح شدند و تعداد دستگیر شدگان بی حد بود. به دنبال این اعتراضات روز 14 آذر 1332 دانشجویان دانشگاه تهران در اعتراض به برقراری رابطه مجدد با انگلیس و ورود دنیس رایت کاردار جدید سفارت انگلیس اقدام به برگزاری تظاهرات نمودند. همزمان با دانشگاه تهران در چند دبيرستان پايتخت و منطقه بازار نيز تظاهراتی صورت گرفت كه جمعی از دانش آموزان دبيرستانها از جمله دارالفنون هم دستگير شدند . روز 15 آذر تظاهرات به خارج از دانشگاه کشیده شد و منجر به زدوخورد و دستگیری تعدادی از دانشجویان گردید. در تظاهرات 16 مهر ماه 1332 به نشانه اعتراض به تجديد روابط سياسی ايران و انگلستان، حبس و محاکمه دکتر مصدق، شایگان و رضوی و همچنین بستن دهها نشریه شعار «مصدق پیروز است» اقدام به راهپیمایی نمودند که منجر به درگیری با نیرویهای انتظامی و دارودسته اوباش گردید. روز شانزدهم آذر همزمان با سفیر ریچارد نیکسون معاون وقت و رئیس جمهوری آمریکا به تهران فرمانداری نظامی به تعداد نیروهای خود در دانشگاه افزود و قبل از ظهر درگیری میان دانشجویان دانشکده های حقوق و علوم و مامورین فرماندار نظامی بوقوع پیوست. در دانشکده فنی به علت ورود یکی از نظامیان در کلاس برای دستگیری دانشجویان معترض، کار به خشونت کشید.
شهید چمران در سال 1341 خاطره خود را از چگونگی این حادثه چنین شرح میدهد «دانشجویان مبارز دانشگاه نیز تصمیم گرفتند كه هنگام ورود نیكسون، ضمن دمونستراسیون عظیمی، نفرت و انزجار خود را به دستگاه كودتا و طرفداری خود را از دكتر مصدق نشان دهند. تظاهرات علیه افتتاح مجدد سفارت (انگلیس) و اظهار تنفر به دادگاه «حكیم فرموده» همه جا به چشم میخورد و وقوع تظاهرات هنگام ورود نیكسون حتمی مینمود. ولی این تظاهرات برای دولتیان خیلی گران تمام میشد زیرا تار وپود وجود آنها بستگی به كمك آمریكا داشت. این بود كه دستگاه برای خفه كردن مردم و جلوگیری از تظاهرات از ارتكاب هیچ جنایتی ابا نداشت. دولت بغض و كینه شدیدی به دانشگاه داشت، زیرا دانشجویان پرچمدار مبارزات ملی بودند و با فعالیت مداوم و موثر خود هیات حاكمه را به خطر و سقوط تهدید میكردند».
پوران شریعت رضوی خواهر یکی از قربانیان 16 آذر آغاز درگیری در دانشگاه را چنین شرح میدهد «زمزمههای سفر نيكسون به ايران باعث شده بود كه حكومت برای ايجاد خفقان در جامعه و از همه مهمتر در دانشگاه كه آنروز بستر تشنج بود، دانشگاه را از سه چهار روز قبل به نيروی نظامی مجهز كند. تا اينكه روز دوشنبه 16 آذر 1332 زنگ تفريح، سه تن از دانشجويان به تمسخر عدهای از سربازان پرداختند و همين امر نيز باعث شد كه سربازان در ابتدا به كلاس آن چند دانشجو وارد شدند و تقاضا كردند كه آنها را به بيرون از كلاس بفرستند كه امتناع استاد مربوطه باعث شد آنها در دفتر رييس دانشگاه حضور يابند و از او بخواهند كه اين سه تن را تحويل دهد. اما رييس دانشكده نيز از تحويل سه دانشجو خودداری كرد و معاون نيز بیهنگام زنگ را به صدا در میآورد. در اين هنگام دانشجويان از كلاسها خارج شده و شروع به شعار دادن میكنند و بعد هم تير و خون و ... ».
دانشجویان از کلاس خارج شده و به حضور نظامیان در دانشگاه اعتراض کردند. نیرویهای فرمانداری نظامی به تعقیب دانشجویان پرداخته و با مسلسل آنها را به رگبار بستند که در اثر این اقدام سه تن از دانشجویان به نامهای مصطفی بزرگ نیا، مهدی شریعت رضوی و احمد قندچی شهید و تعدادی نیز مجروح شدند. برخورد آنچنان شدید بود که دکتر علی سیاسی رئیس وقت دانشگاه تهران هم اعتراض نمود. اخبار این کشتار در ایران و جهان منتشر گردید و سبب همدردی و همبستگی تعداد کثیری از دانشگاههای جهان شد. پزشكی قانونی یک روز بعد گزارش خود از معاينهپيكرهای این سه تن را منتشر نمود.
علی اكبر سياسی رئیس وقت دانشگاه تهران در خاطرات خود مینويسد: «گزارش كه به من رسيد بیدرنگ با سپهبد زاهدی تلفنی تماس گرفتم و شديدا اعتراض كردم و گفتم: «با اين حركات وحشيانه ماموران انتظامی شما من ديگر نمیتوانم ادارهامور دانشگاه را عهدهدار باشم». گفت: «متاسف خواهم بود. دولت راسا از اداره امور آن جا عاجز نخواهد بود؛ ولی جنابعالی بايد بدانيد كه در اين ماجرا تقصير كاملا بر عهده اوليای دانشكده فنی بوده است. نظاميان كه وارد سرسرای دانشكده شده بودند قصدشان فقط اين بوده كه از دانشجويانی كه آنها را با حركات و كلماتی مسخره كرده بودند بپرسند منظورشان چه بوده و خواهش كنند كه اين كار تكرار نشود كه ناگهان اوليای دانشكده كلاسها را تعطيل و صدها دانشجو را در سرسرای دانشكده به جان سربازان میاندازند. اينها هم برای حفظ جان خود چند تيرهوايی شليك میكنند و بدبختانه سه تن از دانشجويان كه با سربازان گلاويز شده بودهاند، تير به آنها اصابت ميیكند و كشته میشوند».
روز 16 آذر پليس توسط راديو اعلام کرد «عدهای از دانشجويان در کلاسهای درس نشسته بودند و به پليس چهره خشنی نشان میدادند و پليس را مسخره میکردند و اين باعث شده که پليس به واکنش بيفتد. پليس قصد زدن دانشجويان را نداشت ولی دانشجويان به پليس حمله کردند و میخواستند اسلحهشان را بگيرند. پليس در قالب دفاع اين کار را کرده و قصدش زدن دانشجويان نبوده است». فردای آن روز شاه تيمسار مزينی را برای دلجويی به دانشگاه میفرستد تا خودش را از اين گناه و تقصير تبرئه کند. وی با خانوادههای شهدا ملاقات میکند و در دانشگاه به ظاهر از اساتيد و روسا عذرخواهی میکند. دو روز بعد از واقعه 16 آذر، نيکسون به ايران آمد و در همان دانشگاهی که هنوز به خون دانشجويان بیگناه رنگين بود دکترای افتخاری حقوق دريافت کرد.
محمد ترکمان پژوهشگر تاریخ و نویسنده کتاب «نامه های دکتر مصدق» در رابطه با سفر نیکسون معتقد است «نکتهای که خوب است در بازخوانی پرونده حادثه 16 آذر دقیقا بررسی شود سفر نیکسون است، نیکسون معاون رییس جمهور آمریکا طی سفری دو هفته ای به آسیا و آفریقا و قبل از پرواز به سوی آفریقا، به ایران هم میآید. وی با اشخاص دولتی و افرادی نظیر سید حسن تقی زاده و شهردار وقت تهران و سید مصطفی کاشانی پسر آیتالله کاشانی ملاقات داشت. یک روز هم به دانشگاه رفت و دانشکده حقوق به او دکترای افتخاری داد. ابتدا باید گفت که نیکسون هجدهم آذرماه به ایران میآید و نه 16 آذر 32 که در برخی تبلیغات اشاره میشود و از آن گذشته همان طور که قبلاً ذکر شد محور اعتراضات دانشجویان در روزهای قبل طبق اسناد و مدارک اعتراض به دادگاه دکتر مصدق و اعتراض به تجدید رابطه با انگلستان بود و هیچ سند و مدرکی برای این که در آن زمان به سفر نیکسون اعتراض وسیعی صورت گرفته باشد، در دست نیست. از آن گذشته در روز ورود نیکسون به دانشگاه اعتراض و واکنشی شاهد نیستیم. اما میبینیم که دو هفته بعد از 16 آذر که دنیس رایت سفیر کبیر انگلیس به تهران میآید دانشجویان اعتصاب میکنند و واکنش بسیار تندی نشان میدهند. واقعه 16 آذر اساسا ارتباطی با تظاهرات ضد آمریکایی و نیکسون ندارد. این قضیه آنقدر آشکار و مشخص بود که روزنامه شاهد (روزنامه بقایی) در روز هجدهم آذر مینویسد؛ روز نیکسون، خرابکاری تودهایها. در این مقاله گفته میشود که تودهایها مصمم شدهاند به بهانه مخالفت با ورود نیکسون و به منظور آلوده ساختن مبارزات و تظاهرات خشم آلوده در تهران و شهرستانها دست به تظاهرات بزنند و ... یعنی این که تا این لحظه اتفاقی نیفتاده در روز هجدهم مینویسد که میخواهند این کار را بکنند و یا مثلاً مجله خواندنیها در تاریخ بیست و یکم آذر وقتی به واقعه دوشنبه گذشته شانزدهم آذر اشاره میکند، از آن به عنوان اعتراضات علیه تجدید رابطه با انگلستان یاد میکند و هیچ اشارهای به ضد آمریکایی بودن تظاهرات یا مخالفت با ورود نیکسون و ارتباط آن با 16 آذر ندارد».
علیرغم اقدامات فرمانداری نظامی مراسم سومین روز شهیدان در امامزاده عبدا... برگزار شد و پس از آن دانشجویان به مدت 15 روز به عنوان اعتراض از حضور در کلاسها خودداری نمودند. فرماندار نظامی تهران هفدهم آذر 1332 كه دانشگاه تعطيل بود 25 تن از دستگير شدگان را به جزيره خارك تبعيد كرد. در پی این رويداد دولت وقت از شورای دانشگاه خواست كه هواداران جبهه ملی را از رياست و معاونت دانشكدهها عزل كند و به مدرسان مخالف دولت اخطار دهد و بگويد كه دانشگاه و مدرسه جای درس و مشق است، نه سياست!.
مصطفی چمران این حادثه را چنین توضیح میدهد«جریان این فاجعه دردناك به سرعت منتشر شد و خشم و كینه آزادیخواهان را برافروخت. دانشگاه تهران به پیروی از دانشكده فنی و به عزای شهدای آن در اعتصاب عمیقی فرو رفت. بعد از ظهر آن روز دانشجویان با كراوات سیاه از دانشكده حركت كردند و با سكوت غمآلود و ماتم زده رهسپار خیابانهای مركزی شهر شدند. بیشتر دانشكدههای شهرستانها نیز برای پشتیبانی از دانشگاه تهران اعتصاب كردند. تعداد زیادی از سازمانهای دانشجویی خارج از كشور نیز به عمل وحشیانه و خصمانه دولت به شدت اعتراض كردند».
برادر شریعت رضوی میگوید «بعد از شهادت این سه تن به ما اجازه برگزار کردن شب سوم در خانه هایمان را هم ندادند؛ ولی در مراسم چهلم به خاطر پافشاری زیادی که کردیم فقط 300 کارت که مهر حکومت نظامی روی آن خورده بود به من دادند. هرکس میخواست به طرف امام زاده عبدالله برود کارتش را کنترل میکردند». برادر بزرگ نیا نیز میگوید«از طریق علم، شاه به پدرم تسلیت گفت و پیغام داد 200 هزار تومان خون بها بدهند که جواب رد دادیم؛ بعد میخواستیم مجلس ختم و شب هفت بگیریم، مخالفت کردند. تا این که خودم پیش سرتیپ بختیار فرماندار نظامی رفتم و متعهد شدم اگر اتفاقی افتاد خودم مسئول باشم».
به گفته پوران شریعت رضوی «به مناسبت بزرگداشت چهلمين روز شهادت اين سه دانشجو از طرف حكومت اجازه داده شد كه اين سه خانواده مراسمی در محل دفن آنان (امامزاده عبداله شهر ری) برگزار كنند به شرط اينكه آرامش برقرار باشد و ضمنا هر خانواده میتواند تعدادی ميهمان داشته باشد. اين مراسم با استقبال گستردهدانشجويان همراه بود. به اين صورت كه از ميدان شوش تا امامزاده عبدالله(ع) خيابان مملو از جمعيتی بود كه همگی با قيافهای افسرده به مراسم بزرگداشت اين سه دانشجو میرفتند، البته دم درب امامزاده، مرحوم سرهنگ فرجاد و مرحوم سرهنگ بزرگنيا با جابهجا كردن كارتها ميان ميهمانان باعث شدند كه عدهكثيری در اين مراسم شركت كنند. در اين مراسم علیرغم انزجار جامعهدانشگاه از به آتش كشيدن دانشگاه و به خاك و خون كشيدن دانشجويان، هيچگونه سخنرانی و يا حركت خاصی صورت نگرفت، چرا كه خانوادهسه شهيد مرتب از آنان میخواستند كه خونسرد باشند و سكوت كنند. چون حكومت وقت از آنان تعهد گرفته بود كه نبايد برعليه آنچه گذشته تظاهراتی انجام گيرد».
علی اكبر سياسی بدون اشاره به اهدای دكتری افتخاری به نيكسون در خاطراتش به پيگيری شخص شاه و هيات دولت در رابطه با این حادثه مینويسد«به شاه پيشنهاد دلجويی از خانوادهها را دادم. نظرم را پسنديد و گفت: فردا، علاء وزير دربار را مامور میكنم با آن خانوادهها تماس بگيرد. از طرف من و به آنها تسليت بگويد و رضايت خاطر آنها را، به هر وسيلهای كه مقتضی حال آنها باشد و بخواهند، فراهم سازد. ضمنا از دولت میخواهم به اين امر مهم رسيدگی كند و ببيند آيا توطئهای در كار بوده است كه اين گونه بين نظاميان و دانشجويان ايجاد درگيری كردهاند؟». وي اشاره میكند كه در جلسه رسيدگي هيات دولت حضور میيابد و به ياد میآورد «در جلسه نوبت به وزير جنگ، سپهبد هدايت، رسيد. او با حدت و شدتی بيشتر به دانشگاه حمله كرد و در پايان سخنانش چنين نتيجه گرفت: «اگر عضوی از اعضای بدن فاسد شود آن را قطع میكنند تا بدن سالم بماند. دانشگاه را هم در صورت لزوم برای حفظ مملكت بايد از بين برد و منحل كرد...». سخنان تند و قاطعانهوزير جنگ كه تمام شد سكوت كامل تالار را فرا گرفت».
علی شریعتی که برادر زنش، مهدی شریعت رضوی یکی از شهدای 16 آذر است احساس خود را از این روز چنین بیان میکند « اگر اجباری که به زنده ماندن دارم نبود، خود را در برابر دانشگاه آتش میزدم، همانجایی که بیست و دو سال پیش، «آذر» مان، در آتش بیداد سوخت، او را در پیش پای «نیکسون» قربانی کردند! این سه یار دبستانی که هنوز مدرسه را ترک نگفته اند، هنوز از تحصیلشان فراغت نیافته اند، نخواستند - همچون دیگران - کوپن نانی بگیرند و از پشت میز دانشگاه، به پشت پاچال بازار بروند و سر در آخور خویش فرو برند. از آن سال، چندین دوره آمدند و کارشان را تمام کردند و رفتند، اما این سه تن ماندند تا هر که را می آید، بیاموزند، هرکه را میرود، سفارش کنند. آنها هرگز نمیروند، همیشه خواهند ماند، آنها «شهید» ند. این «سه قطره خون» که بر چهره دانشگاه ما، همچنان تازه و گرم است. کاشکی میتوانستم این سه آذر اهورائی را با تن خاکستر شدهام بپوشانم، تا در این سموم که می وزد، نفسرند! اما نه، باید زنده بمانم و این سه آتش را در سینه نگاه دارم» .
منابع:
- ایران و تاریخ، احمد افراسیابی، نشر زرین، 1364.
- اسنادی از جنبش دانشجویی در ایران، علیرضا اسماعیلی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1381، ج 1و2.
- شانزده آذر به یاد حماسه و مقاومت دانشگاه و سه قطره خون یاران دانشج ، مصطفی چمران، نهضت آزادی ایران، آذرماه 61.
- طرحی از یك زندگی، پوران شریعت رضوی، چاپخش، 1376.
- گزارش يك زندگی، علی اکبر سياسی، نشر اختران،1386.
- تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، غلامرضا نجاتی، رسا، ج1، 1371.
- شصت سال خدمت و مقاومت، خاطرات مهندس بازرگان، غلامرضا نجاتی، رسا، 1375.
- تحولات سیاسی اجتماعی ایران، جمعی از نویسندگان، انتشارات روزنه، 1380 .
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید