فرهنگ چیست / بیخو پارخ (1)

1399/10/18 ۱۱:۵۳

فرهنگ چیست  /  بیخو پارخ (1)

انسان علاقه‌مند است كه معنی و اهمیت خود و دنیا را بفهمد و سوالاتی درباره معنا و اهمیت زندگی، فعالیت‌هایی كه درزندگی انجام می‌دهد و روابطی كه برقرار می‌كند ازخود می‌پرسد. وقتی درباره اهمیت یك چیزی سوال می‌كنیم یعنی می‌خواهیم بدانیم ارزش آن برای ما چقدر است و تا چه حدی باید به آن اهمیت داد و به‌طور كلی جایگاه آن در كل زندگی ما چیست. دو مقوله معنا و اهمیت خیلی به هم مربوط است زیرا ما به اندازه‌ای به كارها اهمیت می‌دهیم كه معنی و ماهیت و هدف از آن كار را فهمیده باشیم.

 

ترجمه  و تلخیص: دكتر منیرسادات  مادرشاهی

انسان علاقه‌مند است كه معنی و اهمیت خود و دنیا را بفهمد و سوالاتی درباره معنا و اهمیت زندگی، فعالیت‌هایی كه درزندگی انجام می‌دهد و روابطی كه برقرار می‌كند ازخود می‌پرسد. وقتی درباره اهمیت یك چیزی سوال می‌كنیم یعنی می‌خواهیم بدانیم ارزش آن برای ما  چقدر است و تا چه حدی باید به آن اهمیت داد و به‌طور كلی جایگاه آن در كل زندگی ما چیست. دو مقوله معنا و اهمیت خیلی به هم مربوط است زیرا ما به اندازه‌ای به كارها اهمیت می‌دهیم كه معنی و ماهیت و هدف از آن كار را فهمیده باشیم. مثلا درباره معنای ازدواج از خود می‌پرسیم كه آیا فعالیتی فیزیكی مربوط به آشنایی و بستن پیمان است یا اهمیت اجتماعی و معنوی بزرگ‌تری هم دارد؟ آیا تعهد اخلاقی خاصی برای طرفین می‌آورد و اگر بله چه نوع تعهدی؟ و اینكه چطور ابعاد مختلف لذت‌بخشی و بقای نسل و غیره در این فعالیت زندگی با هم هماهنگ می‌شود؟ اما وقتی به دنبال فهمیدن اهمیت ازدواج هستیم راجع به منزلت و نقش و جایگاه آن در زندگی بشر می‌پرسیم. می‌خواهیم بدانیم  ارزش و اهمیت آن نسبت  به سایر كارهای زندگی و خواسته‌های دیگر انسان چقدر و ارتباطش با آنها چیست. انسان درباره معنا و اهمیت همه فعالیت‌های خود پرس و جو می‌كند و از نوشتن یك كتاب،كسب درآمد، رای دادن و مخالفت علیه بی‌عدالتی گرفته تا راجع به همه روابط انسانی مثل پدر بودن، زن و شوهر بودن، همسایه یا همكاربودن، شهروند یا غریبه بودن و حتی راجع به اهمیت زندگی بشر در كل، نیازمند دانستن معنا و اهمیت آنهاست.

عقاید و دیدگاه‌هایی كه انسان‌ها درباره معنا و اهمیت زندگی بشر، فعالیت‌ها و روابط زندگی پیدا می‌كنند به صورت عرف و عادات رفتاری درمی‌آید كه زندگی شخصی و اجتماعی آنها را تنظیم می‌كند. من چنین سیستم اعتقادات و رفتار‌های مبتنی بر آن را فرهنگ می‌نامم. فرهنگ سیستمی از معنا و اهمیت است كه در طول زمان شكل می‌گیرد؛ به عبارت دیگر فرهنگ سیستمی از عقاید و رفتارهاست كه گروهی از انسان‌ها زندگی فردی و جمعی خود را بر اساس آن ساخته و تنظیم می‌كنند.

بنابراین فرهنگ هم روشی از فهم زندگی است و هم زندگی را سازمان می‌دهد. از این رو فهمی از زندگی كه فرهنگ ایجاد می‌كند، ماهیت اجرایی دارد و مثل تئوری‌های فلسفی و علمی نظری خالص نیست. علاوه برآن طریقه‌ای كه فرهنگ زندگی انسان را سامان می‌دهد، ابزاری و یك ‌بارمصرف نیست بلكه ریشه در الگو و طرز خاص تصور و فهم آن انسان دارد.

وقتی كلمه فرهنگ را به تنهایی به ‌كار می‌بریم كم‌ وبیش شامل همه زندگی بشر می‌شود اما وقتی آن را به صورت صفت به ‌كار می‌بریم به بخش یا جنبه‌ای از زندگی اشاره دارد. عبارات فرهنگ كسب وكار، اخلاق، سیاست، آكادمیك و ازدواج به مجموعه‌ای از عقاید و رفتارها اشاره دارد كه این بخش‌های زندگی را تنظیم می‌كنند یعنی معین می‌كنند كه تصور ما از این جنبه‌های زندگی چطور باشد و چگونه آنها را مرزبندی و تنظیم كنیم و بسازیم. اصطلاحاتی مانند فرهنگ جوانان، توده‌ها، طبقه كارگر به طریقه‌ای كه این گروه‌ها  جایگاه خودشان را در جامعه درك می‌كنند و روابط داخلی و خارجی خود با بقیه را شكل می‌دهند، برمی‌گردد. فرهنگ فولكلوریك عامه به عقاید و رفتارهای مردم عادی گفته می‌شود یعنی واقعیت شكلی كه آنها این فرهنگ را زندگی می‌كنند. به دستاوردهای فكری بزرگ و خلاقانه اذهان با استعداد جوامع كه هدفش كشف خصوصیات مشترك انسان‌ها در سطحی بالاتر یعنی جامعه بزرگ انسانی است، فرهنگ اعلا می‌گویند. البته همه این دستاوردها ناگزیر متاثر از فرهنگ محلی خود هستند زیرا خلاق‌ترین اذهان از كودكی در فرهنگ جامعه خود شكل می‌گیرند، زبان جامعه خود را استفاده می‌كنند، برخی از مفروضات فرهنگ خود را ناآگاهانه به ‌كار می‌گیرند و انتظار دارند توسط هم‌میهنان خود تقدیر شوند یا لااقل درك بشوند. فرهنگ در چندین لایه طبقه‌بندی می‌شود. در ابتدایی‌ترین سطح در زبان متبلور می‌شود كه صرف و نحو،گرامر و لغات آن دنیا را تقسیم و توصیف می‌كند. جوامعی كه زبان مشترك دارند لااقل برخی خصوصیات مشترك فرهنگی دارند. وقتی گروهی از افراد مثل جوامع مستعمره زبان كاملا جدیدی می‌آموزند نوع جدیدی از درك و فهم دنیا را یاد می‌گیرند. فرهنگ جامعه همچنین در ضرب‌المثل‌ها، پندها، اسطوره‌ها، آیین‌ها، سمبل‌ها، حافظه جمعی، لطیفه‌ها، زبان بدن و روش‌های ارتباط غیركلامی، رسم و رسوم، نهادها و روش احوالپرسی نیز نهفته است.

در یك سطح كمی متفاوت،  فرهنگ در هنر، موزیك، ادبیات شفاهی و نوشته، زندگی اخلاقی، ایده‌آل‌ها و افراد نمونه و دیدگاه نسبت به زندگی خوب متبلور می‌شود. فرهنگ قواعد و نرم هایی برای تنظیم فعالیت‌های اصلی زندگی و روابط اجتماعی ارایه می‌كند. مثلا فرهنگ معین می‌كند فرد چطور،كجا و با  چه كسی غذا بخورد یا ازدواج كند، چطور مردگان را دفن و عزاداری كند، با والدین، همسر، بچه‌ها، همسایه‌ها و غریبه‌ها چه رفتاری داشته باشد.

هر فرهنگی در طول زمان متحول می‌شود ولی در مسیر تحول مسوولی برای هماهنگی نمی‌پذیرد. از این رو به صورت یك كل پیچیده و خودرو رشد می‌كند. به قول ریموند ویلیامز(۱۹۸۰) هم با رسوبات جریان‌های فكری درگیر است كه به صورت خاطرات تاریخی، یا عوامل جذب نشده در فرهنگ مسلط به حیات خود ادامه داده‌اند و هم باید جریان‌های نوظهور را دور كند. یعنی فرهنگ آن جریان‌های فكری را كه تا حدودی مقبول ولی خارج از حوزه رضایت فرهنگ مسلط برمی‌خیزد و فعلا متعلق به گروه كوچكی است، دور می‌ریزد(Williams,1980, pp. 10f, 41f). از آنجا كه هرد دو مجموعه تفكر گذشته و نوظهور منبع چالش بالقوه است، فرهنگ مسلط اغلب آنها را نابود یا خنثی می‌كند. هر فرهنگی در داخل خود متغیر و دگرگون می‌شود، به اشكال مختلف سخن می‌گوید  و  دامنه امكان تفسیری آن  اغلب بی‌نهایت است.

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: