1399/10/14 ۰۸:۳۴
47 ساله شدن موسسه پژوهشی حكمت و فلسفه ایران یا چنانكه در بین ما قدیمیها معروف است «انجمن فلسفه» رویداد مباركی است. از میان موسسات پژوهشی یا انتشاراتیای كه قبل از انقلاب در حوزه علوم انسانی فعال بودند و غالبا نه از سوی دولت و با تصویب قانونی در مجلس بلكه با فرمانی از بالا تاسیس شده بودند و به این دلیل بعدها بیشتر از دانشگاهها در معرض سوءظن بودند، این نهاد جزو موسسات معدودی است كه از انحلال و ادغام جان به در برده است.
47 ساله شدن موسسه پژوهشی حكمت و فلسفه ایران یا چنانكه در بین ما قدیمیها معروف است «انجمن فلسفه» رویداد مباركی است. از میان موسسات پژوهشی یا انتشاراتیای كه قبل از انقلاب در حوزه علوم انسانی فعال بودند و غالبا نه از سوی دولت و با تصویب قانونی در مجلس بلكه با فرمانی از بالا تاسیس شده بودند و به این دلیل بعدها بیشتر از دانشگاهها در معرض سوءظن بودند، این نهاد جزو موسسات معدودی است كه از انحلال و ادغام جان به در برده است. بنگاه ترجمه و نشر كتاب چند بار نام و صاحب و مشی عوض كرده است. از بنیاد فرهنگ ایران حتی نامی هم نمانده است و میراث آن- دهها كتاب ممتاز در حوزه تاریخ و فرهنگ ایران- نصیب ناشرانی شده كه گاهی یكی از كتابهای آن را تجدید چاپ میكنند. فرهنگستانهای پیشین بعد از انقلاب منحل شدند و بعدها به جایشان فرهنگستانهای دیگری تاسیس شد. بسیاری از موسسات پژوهشی دیگر در هم ادغام شدند و موسساتی كه از این ادغامها پدید آمدند به این دلیل كه از تركیب عنصرهای ناهمگونی ساخته شدهاند تا كنون نتوانستهاند هویت مستقلی پیدا كنند. البته انتظار نباید داشت كه انجمن از این دگرگونیها بینصیب مانده باشد. مدتی به صورت اداری و رسمی در پژوهشگاه علوم انسانی ادغام شد هرچند در این مدت هم در همان ساختمان قدیمش ماند و فعالیتهای پیشین خود را ادامه داد. یكی، دو بار تغییر مدیریت دید كه دستكم یكی از آنها میخواست طرح تازهای بیفكند اما، شاید به دلیل بیتوجهی به نكات ظاهرا بدیهیای كه به برخی از آنها اشاره خواهم كرد، تنها حاصلی كه از آن به بار آمد وقفه افتادن در فعالیتهای موسسه بود. اما به هر حال موسسه از همه این تحولات سالم بیرون آمده و حتی نوعی استمرار هم در كار آن دیده میشود. به نظر من این استمرار مرهون چند عامل است. یكی موسس انجمن، آقای دكتر سیدحسین نصر است. من نصری نیستم و با بسیاری از نظرهای دكتر نصر، به ویژه در زمینه سرشت و تاریخ علم و فلسفه در اسلام و ایران، مخالفم. اما كار هر كس بیشتر به شخصیت و روحیات و پرورش و تجارب او وابسته است تا به اعتقادات او. دكتر نصر دانشگاهی بود، در دانشگاههای مهمی درس خوانده و درس داده بود، پیش از اینكه رییس انجمن شود در ایران سمتهای مهم دانشگاهی از جمله ریاست دانشكده و ریاست دانشگاه را داشت، با انواع موسسات علمی و اهل علم در سراسر جهان ارتباط داشت و مقتضیات كار این نوع موسسات و این نوع آدمها را میشناخت، خوب میدانست كه اهل علم و تحقیق را نمیتوان در یك قالب ریخت و از ایشان انتظار داشت كه همه مثل هم فكر كنند یا مجری طرحهایی شوند كه حتی صاحب طرح هم معنای درست آن را نمیداند. دكتر نصر سنتگرا و دلبسته مفهوم حكمت خالده یا جاودان خرد بود اما این گرایش و دلبستگی به این معنی نبود از هر كس كه پا به انجمن میگذاشت بخواهد پیش از ورود به انجمن به این مفهوم ایمان بیاورد یا از كسانی كه با این فكر بیگانه یا مخالف بودند، بخواهد كه در تایید آن كتاب و مقاله بنویسند. البته سعی كرده بود بهترین نمایندگان این فكر را در انجمن جمع كند و اسباب كار ایشان را فراهم بیاورد. اما به این جماعت بسنده نكرده بود. در میان بزرگانی كه در آن زمان با انجمن همكاری میكردند،تفاوتهای فكری و روشی میان كسانی چون كوربن و ایزوتسو یقینا بیش از اشتراكهای ایشان است و وقتی به كسانی چون سیدجلال آشتیانی و عباس زریابخویی میرسیم این تفاوتها بیشتر و بارزتر میشود. همه این كسان با انجمن كار میكردند اما كار خودشان را میكردند. به همین دلیل است كه برخی از بزرگان انقلاب، از جمله مرحوم شهید مطهری كه از پیش با كار انجمن آشنا بودند، آن را به رغم قید «شاهنشاهی» در نامش، بیشتر جایی برای تحقیق در فلسفه و عرفان اسلامی و ایرانی میدیدند تا مركزی برای اشاعه ایدئولوژی شاهنشاهی یا تنها پایگاهی برای سنتگرایی و حكمت خالده به معنایی كه دكتر نصر از این واژهها در نظر داشت. این مشی و روش را در مدیریت آقای دكتر اعوانی هم میشد دید. ما كه با ایشان كار كردهایم میدانیم دكتر اعوانی كه مثل همه ما پایبندیهای فكری و فلسفی خاص خودش را دارد تا چه حد با اندیشههای دیگر كنار میآمد و در موسسه به آنها مجال بروز میداد. در دوران مدیریت دكتر اعوانی دامنه فعالیتهای موسسه گستردهتر شد،گروههای علمی آن بیشتر شدند و موسسه وارد حوزههایی شد كه با چارچوبی كه در ابتدا برای فعالیت آن تعریف شده بود بسیار فاصله داشت. اما دكتر اعوانی خوب میدانست كه برخورد اندیشههای گوناگون و همزیستی رشتههای مختلف علمی میدان را برای هیچیك از آنها تنگ نمیكند بلكه باعث غنای آنها میشود. ویژگی مهم موسسه، به صورتی كه امروز هست و آسان به دست نیامده است، فضای چندرشتهای و میانرشتهای آن است. منظورم از میانرشتهای این نظامهایی نیست كه مثل قارچ از زمین میرویند و مثل شترمرغ نه میپرند و نه بار میبرند، اسمهای بیمسمایی هستند كه غالبا از كنار هم نهادن دو واژه به وجود میآیند بیآنكه مابه ازایی داشته باشند با این حال محبوب كسانی هستند كه ظاهرا از آنچه میدانند شرمندهاند و دوست دارند تظاهر به دانستن چیزهایی كنند كه هیچ خبری از آن ندارند و اگر اداره جایی به دستشان افتاد، میخواهند آنجا را میدان آزمایش این نظامهای جدید كنند. فعالیت موسسه به این معنی میانرشتهای نیست(البته داشت میشد ولی شكر خدا نشد). میانرشتهای است به این معنی كه در اینجا متخصصان فلسفه و كلام اسلامی از همنشینی دستاندركاران فلسفه غرب بهره میبرند و اهل تاریخ و فلسفه علم و منطق با اهل عرفان دمخورند. مشكلات علمی خود را با یكدیگر در میان میگذارند و در جلسات سخنرانی یكدیگر حاضر میشوند و از كار یكدیگر الهام میگیرند. دانشجویان موسسه هم از آموزشی برخوردار میشوند كه به حوزهای كه قرار است در آن متخصص بشوند، محدود نمیشود. پرورش كسانی كه در حوزه مسائل فكری نظری جامع و وسیع داشته باشند معمولا در برنامهریزیهای موسسه رعایت میشود و این شاید یكی از وجوه تمایز موسسه با سایر نهادهایی باشد كه اهدافی نظیر آن دارند. ویژگی دیگر انجمن دیدگاه جهانی آن است. از همان آغاز تاسیس، انجمن سعی داشت دستكم در حوزه فعالیتی كه برای خود تعیین كرده بود، پذیرای بزرگترین محققان خارجی باشد و اسباب ارتباط ایشان را با بزرگان فلسفه و عرفان در ایران فراهم كند. این هدف بعدها هم از نظر دور نمانده است هر چند در همه سالها به یك اندازه به آن توجه نشده و رسیدن به آن هم همیشه آسان نبوده است. یكی دیگر از امتیازات موسسه باز بودن درهای آن روی جویندگانی است كه یا به هر دلیل از ادامه تحصیل رسمی بینصیب ماندهاند یا آموزش رسمی سیرابشان نمیكند.كلاسهای آزاد موسسه این امكان را فراهم میآورد كه علاقهمندان- كه تعدادشان هم خوشبختانه كم نیست- پای درس بزرگان حكمت و فلسفه و عرفان بنشینند و از محضر ایشان فیض ببرند یا در جمعهای محدودتر و پیش اساتید جوانتر برخی مباحث فلسفی و عرفانی و كلامی را با دقت و عمقی بیش از آنچه در كلاسهای دانشگاهی معمول است دنبال كند. در كشور ما كه دانشگاهها هر روز بیش از پیش به جمعهایی بستهای تبدیل میشوند كه تنها كارشان تربیت متخصصانی است كه فقط میتوانند بین خودشان حرف بزنند و برنامهریزی آموزش عالی عمدتا در دست مهندسانی است كه از هر چیزی تنها به فایدهاش میاندیشند، آن هم با تصور تنگنظرانهای كه از فایده دارند، رابطه موسسه با جامعه كه از راه این كلاسها فراهم میآید، میتواند الگویی باشد برای دیگر موسسات آموزشی و پژوهشی تا ارتباط خود را با جامعه و فضای بیرونی گستردهتر و استوارتر كنند. در دوران انتقالی پس از انقلاب مدتی مدیریت موسسه بر عهده آقای مهدی چهلتنی بود كه شاید سهم او در بقا و دوام كار موسسه از هیچكس دیگری كمتر نباشد و ذكر خیر او بر زبان همه كسانی است كه در آن روزها در موسسه كار میكردهاند. شنیدهام(نمیدانم این داستان تا چه اندازه حقیقت دارد) كه وقتی از او خواستند استعفا بدهد در استعفانامهاش نوشت: «این میز بگذرد». این حقیقتی است كه بسیاری دوست ندارند بپذیرند و منصبها و میزها را ابدی میپندارند و ترامپ آخرین آنها نیست. پس به این كلام الهی خود را تسلی دهیم كه در مقام مقایسه كفی كه سیلاب با خود میآورد و آبی كه زیر آن كف جاری است و كشتها را سیراب میكند، میفرماید: «فأما الزبدُ فیذْهبُ جُفاءً وأما ما ینْفعُ الناس فیمْكُثُ فِی الْأرْضِ»(كف به كناری میافتد و نابود میشود اما آنچه برای مردم سودمند است در زمین پایدار میماند). صدقاللهالعلیالعظیم.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید