گفت‌وگو با محمد جعفری ‌قنواتی درباره ادبیات عامه و مفهوم فولكلور

1399/7/29 ۱۰:۰۵

گفت‌وگو با محمد جعفری ‌قنواتی درباره ادبیات عامه و مفهوم فولكلور

داستان‌های عامیانه فارسی گنجینه‌هایی از مضمون، تمثیل، ضرب‌المثل‌ها و آداب و رسوم فارسی‌زبانان به شمار می‌روند. توجه به چنین گنجینه‌هایی در اصل از پاسداشت فرهنگ و ادب كهن سرزمینی است به وسعت زبان فارسی.

 

جهانی شدن ادبیات از رهگذر ادبیات ملی

زهره حسین‌زادگان: داستان‌های عامیانه فارسی گنجینه‌هایی از مضمون، تمثیل، ضرب‌المثل‌ها و آداب و رسوم فارسی‌زبانان به شمار می‌روند. توجه به چنین گنجینه‌هایی در اصل از پاسداشت فرهنگ و ادب كهن سرزمینی است به وسعت زبان فارسی. چه بسیار كسانی كه با خواندن این كتاب‌ها انگیزه مطالعه پیدا كردند و كتابخوان شدند، زیرا این داستان‌ها كه اغلب روایت پهلوانی و مردانگی و عشقند، با نثری شیرین و پرطمطراق با افسانه‌سازی و خیالپردازی خواننده را بر سر شوق می‌آورند و به خواندن ترغیبش می‌كنند. به تازگی كتاب «نُه منظر» با تصحیح و تحقیق میلاد جعفرپور و علی تسنیمی منتشر شده است. این یازدهمین عنوان از این سری كتاب‌هاست كه بعضی از آنها به چاپ‌های دوم و سوم هم رسیده‌اند. به این بهانه موضوع ادبیات عامه و آنچه از مفهوم فولكلور برمی‎آید را زمینه قرار دادیم برای گفت‌وگو با محمد جعفری‌قنواتی، پژوهشگر و دانش‌آموخته دكترای ادبیات و فرهنگ عامه كه تالیف كتاب «درآمدی بر فولكلور ایران» را هم در كارنامه خود دارد.

 *********

آقای دكتر قنواتی برای اینكه بحث ما صورت كارشناسی و كاربردی به خود بگیرد، می‌خواهم خواهش ‌كنم به تعریف واژه‌هایی كه به خصوص در ادبیات عامه كاربرد زیادی دارند بپردازیم از جمله واژه فولكلور كه من فكر می‌كنم برای ورود به ادبیات عامه و ادبیات شفاهی ما نقش زیادی دارد.

درباره اینكه فولكلور چیست باید بگویم كه فولكلور بخشی از فرهنگ هر جامعه است و در ادامه عرض می‌كنم كه كدام بخش از فرهنگ جامعه. همان‌طوری كه درباره فرهنگ تعریف‌های بسیار متنوعی وجود دارد و برای مثال مردم‌شناس‌ها و جامعه‌شناس‌ها تعریف‌های مختلفی از فرهنگ دارند طبیعتا همین اختلاف درباره فولكلور هم هست. بعضی‌ها فرهنگ را فقط آفرینش‌های غیر مادی می‌دانند. مثل ادبیات و هنر. برخی هم فرهنگ را مجموعه كامل همه آفرینش‌هایی كه بشر به‌ آن دست پیدا كرده، اعم از مادی و غیر مادی حساب می‌كنند. با این تعریف طبیعتا وظایف فرهنگ‌شناس هم متفاوت می‌شود. یكی از مردم‌شناس‌ها، فكر می‌كنم استاد دكتر امان‌اللهی، قریب به 800 معنی متفاوت از فرهنگ استخراج كرده بود؛ اما برسیم به بحث خودمان. فولكلور از دو بخش تشكیل شده است؛ فولك و لر. معانی متفاوتی برای فولك در نظر گرفته‌اند. یعنی استنباط‌های مختلف و مفاهیم مختلفی مصداق فولك در نظر گرفته‌اند. برخی فولك را قومی ترجمه كرده‌اند. برخی روستایی ترجمه كردند. لر در زبان فارسی دانش، فرهنگ و حكمت ترجمه شده است، حالا ما فرض را بر این بگذاریم كه لر را ثابت نگه داریم، فرهنگ یا دانش یا حكمت یا حالا هر چیزی و فولك را متغیر بگیریم. اگر لر را فرهنگ در نظر بگیریم، فولك را متغیر بگیریم. فولك را به معنی روستایی بگیریم می‌شود فرهنگ روستایی، یعنی دیگر فرهنگ شهری را در بر نمی‌گیرد. اگر فولك را قومی در نظر بگیریم فرهنگ قومی می‌شود. اگر فلك رو عوام در نظر بگیریم، میشه فرهنگ عوام، اگر عامه در نظر بگیریم، میشه فرهنگ عامه. اگر مردم در نظر بگیریم میشه فرهنگ مردم. اگر توده در نظر بگیریم میشه فرهنگ توده، ببینید متفاوت میشه واقعا. حالا فولك رو ثابت نگه داریم. مثلا بگیم، مردم، عامه، عوام، توده، قومی، روستایی. لر حكمت، دانش، آداب و سنت و همه اینها بنابراین چه تعریف‌های متفاوتی میشه از فولكلور ارایه داد. به نظر بنده ما در ایران هم بهتر اینه كه مثل بسیاری از كشورهای دیگه فولكلور رو ترجمه نكنیم همون فولكلور به كار ببریم و اگه قرار باشه ترجمه‌ای هم ارایه بدهیم به نظر من مردم بهترین مفهوم برای آن هست. مردم بار ارزشی نداره. وقتی ما میگیم عامه یا عوام یعنی خواص رو شامل نمیشه، درصورتی كه فولكلور هم عوام رو شامل میشه و هم خواص رو. داستان امیرارسلان رو در نظر بگیرید. بعضی‌ها می‌گویند این داستان عامیانه است. خب عامه یا عوام در مقابلش خواص است، منظور از عامه كیا هستند؟ اگر منظور از عامه افراد تحصیل نكرده باشند كه ما می‌دانیم امیرارسلان را نقیب‌الممالك برای ناصرالدین‌شاه، شاه مملكت كه شاعر و باسواد بوده و زبان فرانسه می‌دانسته می‌خوانده است، پس برای بی‌سواد نیست. ناصرالدین شاه كه عوام نبوده است. امیرارسلان را هم عامه مردم گوش می‌دادند هم شاه گوش می‌داده است. ولی وقتی می‌گوییم عامه یا عوام یك بار ارزشی و طبقاتی دارد و تقسیم‌بندی صورت می‌گیرد. ولی وقتی می‌گوییم مردم بار ارزشی ندارد، در دل مفهوم مردم همه را شامل می‌شود. هم خواص را شامل می‌شود، هم عوام را. وقتی می‌گوییم مردم ایران شامل همه آحاد ملت ایران می‌شوند. اما اگر بگوییم عوام ایران، طبیعتا شامل بی‌سوادها می‌شود. بنابراین یا بهتر است ما فولكلور را ترجمه نكنیم یا اگر خواستیم ترجمه كنیم همان فرهنگ مردم ترجمه كنیم، ما هم در مركز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی كه دانشنامه فولكلور را تدوین می‌كنیم عنوان آن را دانشنامه فرهنگ مردم ایران انتخاب كردیم كه تا الان 6 جلدش منتشر شده است. در زبان‌های اروپایی هم همین اختلاف وجود دارد نه فقط در ایران. یكی از فولكلورشناسان بزرگ جهان آلن دانداس كه امریكایی است می‌گوید ما به جای اینكه بیایم تعریف بكنیم كه فولكلور چیست بیاییم بگوییم كه فولكلور شامل چه حوزه‌هایی می‌شود. می‌شود آداب، آیین‌ها، سنت‌ها، جشن‌های مختلف، آیین‌هایی كه در ارتباط با مراحل گذار یا تشرف، مثل تولد، مرگ، ازدواج صورت می‌گیرد. آداب و آیین‌هایی تقویمی یعنی آنهایی كه در تاریخ معینی برگزار می‌شوند. اگر بخواهیم در ارتباط با ایران حساب بكنیم آنها را باید دو بخش كرد؛ یكی آیین‌هایی كه براساس تقویم شمسی برگزار می‌شوند مانند شب چله، چهارشنبه سوری و نوروز و دیگری كه براساس گاه‌شماری قمری انجام می‌گیرد مانند آداب و آیین‌هایی كه در ماه رمضان انجام می‌گیرد. در ماه محرم انجام می‌گیرد. در كنار این‌ هنرهای عامه، مثل نمایش‌هایی كه بین مردم هست، نمایش‌های زنانه، بازی‌ها، بازی‌های زبانی، ادبیات عامه شامل افسانه‌ها، اسطوره‌ها، لطیفه‌ها، تمثیل‌ها، ضرب‌المثل‌ها، چیستان‌ها و... همه اینها كهن هستند. بخشی از ادبیات فولكلور كه تازه است یا طی صد سال اخیر به وجود آمده مثل ماشین‌نوشته‌ها، ماشین نوشته‌هایی كه روی اتوبوس‌ها می‌نویسند.

ولی درباره ادب عامه و درباره فولكلور به ویژه درباره فولكلور دو ویژگی را مهم تلقی می‌كنند؛ یكی اینكه پدیدآورنده یك سنت فولكلوری، یك پدیده فولكلوریك معلوم و مشخص نیست. ویژگی دیگرش اینكه فولكلور به ویژه ادب عامه كه حالا درباره ادب عامه مفصل‌تر عرض می‌كنم به صورت شفاهی منتقل می‌شود نه به صورت كتبی. اما این ویژگی دوم خود جای اما و اگر دارد، زیرا پدیده‌هایی هستند كه كتبی منتقل می‌شوند مثلا دیوارنوشته‌ها. در تمام بقاع متبركه ما از صدها سال پیش تا الان اینها به صورت كتبی منتقل می‌شوند پس، اینكه می‌گوییم فولكلور شفاهی منتقل می‌شود نباید آن را تام و كمال در نظر گرفت.

در تعریف‌های زیادی خواندم كه آداب، رسوم و سنت‌های مردم، كهن محسوب می‌شوند. آیا فولكلور واقعا باید كهن باشد و از قدیم سینه به سینه منتقل شده و به ما رسیده باشد یا فرهنگ الان مردم هم می‌تواند یه فرهنگ فولكلور باشد؟

ببینید، فرهنگ یك موجود زنده است و فولكلور بخشی از فرهنگ است، فولكلور مثل هر موجود زنده‌ای اگر جذب و دفع نداشته باشد بعد از مدتی از بین می‌رود. شما نوروز را در نظر بگیرید، شب چله یا یلدا یا عروسی‌ها را در نظر بگیرید. عروسی‌ای كه الان صورت می‌گیرد با 30 سال پیش یكی است؟ نه، مراسم‌شان با هم فرق می‌كند. نوروزی كه الان صورت می‌گیرد با نوروز 30 سال پیش، 80 سال پیش یكی است؟ همین مورد ماشین نوشته‌ای كه عرض كردم، یك پدیده مدرن از پدیده‌های فولكلوری است. یعنی ما 150 سال پیش كه ماشین نوشته نداشتیم. ماشین نوشته مال الان است. البته هر چیزی كه جزو فرهنگ قرار می‌گیرد باید دستكم ازش یكی، دو نسل بگذرد كه تثبیت شود. یعنی چیزی كه امروز ابداع شود ممكن است تا دو فردای دیگر هم از بین برود. آنچه فرهنگ نامیده می‌شود كه در جامعه رسوب كند و به نسل‌های بعد هم منتقل شود و نسل‌های بعد هم آن را اجرا كنند.

خب با این مقدمه می‌خواهیم وارد داستان‌‌پردازی در فرهنگ عامه شویم و اینكه چرا در ایران و حتی جهان فرهنگ فولكلور بیشتر خودش را در قالب داستان نمایش داده است؟

ادب عامه بخشی از فولكلور است. بسیاری از كشورها از جمله جمهوری‌های سابق شوروی درك و مفهومی كه از فولكلور دارند فقط ادبیات عامه است. سایر بخش‌های فولكلور مثل آداب و آیین‌ها را اگر ادبیات داشته باشند بررسی می‌كنند. مثلا شعرهایی كه در عروسی خوانده می‌شود، آیین را كمتر بررسی می‌كند. می‌گویند اینها جزو مردم‌شناسی است. حالا ادبیات عامه شامل انواع شعر، داستان، چیستان، مثل، لالایی یا دوبیتی است. همه اینها در زمینه ادبیات عامه قرار می‌گیرند. بخشی از این ادبیات عامه، داستان‌های عامه هستند. بنده یك مقداری درباره‌اش مطالعه كردم و در قیاس با سایر حوزه‌های ادب عامه درباره داستان بیشتر كار كردم. داستان‌های ادب عامه هم بسیار متفاوت و متنوع هستند. از داستان‌های اسطوره‌ای‌افسانه‌ای گرفته كه شامل افسانه‌های سحرآمیز یا فیری تلزها، داستان‌های به اصطلاح حیوانات یا تمثیلی، قصه كه منظورم از قصه داستان‌های دینی است و سرانجام لطیفه. همان چیزی كه امروزه به جوك معروف است. اصطلاح انگلیسی‌اش را به كار می‌بریم و می‌گوییم جوك. اینها از انواع داستان‌های ادب عامه‌اند كه اتفاقا امروز بخش غالب ادبیات عامه كه به شكل شفاهی منتقل می‌شود لطیفه است. وجه غالب داستان‌های ادب عامه امروز كه به صورت شفاهی منتقل می‌شوند لطیفه است. علت اصلی‌اش هم وقت كمی است كه افراد در جامعه مدرن دارند.

شما پنج دقیقه كه در تاكسی نشسته باشید، می‌توانید سه تا لطیفه نقل كنید اما یك افسانه دستكم 20 دقیقه یا ‌نیم‌ساعت وقت می‌گیرد. وضعیت فرهنگی، اجتماعی و سیاسی امروز لطیفه را جزو انواع غالب ادب عامه و ادب شفاهی قرار داده است. یكی دیگر از انواع داستان‌ها، داستان‌های بلند هستند، مثل امیرارسلان، دارابنامه، فیروزشاه‌نامه، ابومسلم‌نامه، قران حبشی، حسین كرد شبستری، ملك بهمن، حاتم طایی اینهایی كه بخشی‌اش را انتشارات ققنوس چاپ كرده است، اینها داستان‌های بلند ادب عامه هستند كه تعدادشان هم در ایران بسیار زیاد است، قطعا بیش از ششصدتاست. اینها داستان‌های در حقیقت بلند ادب عامه‌اند كه درباره‌شان بحث نسبتا جدی تا الان نشده است. هنوز میان پژوهشگران ما درباره نام و عنوان این‌ داستان‌ها اجماعی وجود ندارد. اصلا به چه داستانی می‌گوییم داستان عامه. آیا باید محتوایش عامیانه باشد، آیا موضوعش باید عامیانه باشد، مخاطبش عموم مردم باشند. یا چه؟

به باور من هر موضوع اساسی كه در ادبیات رسمی و ادب كلاسیك ما و ادبیات فاخر ما هست عین آن در ادبیات عامه هم هست. عشق، مرگ، شادی، حسادت، بغض، كینه شما هر چیزی كه درنظر بگیرید، هر مضمونی را درنظر بگیرید در ادبیات رسمی، در ادبیات عامه هم با آن روبه‌رو هستید.

مهم‌ترین ویژگی داستان‌های ادب عامه این است كه زبان‌شان زبان گفتاری باشد. زبان من‌درآوردی نیست. در این داستان‌ها معمولا لغات عربی كمتر است، این مربوط به ایران نمی‌شود. در داستان‌های ادب عامه اروپا هم لغات لاتین كمتر است . واژه‌های گفتاری‌شان بیشتر است. یعنی این جزو ویژگی‌های داستان‌های عامه در سراسر جهان است. اولین ویژگی و مهم‌ترین‌شان سبك و به‌ویژه زبان‌شان است كه زبان گفتاری است. حالا داستان‌های ادب عامه در ایران ویژگی‌های دیگری هم دارند كه مربوط به ایران می‌شود كه در ادامه خدمت‌تان خواهم گفت.

ما فولكلور را به عنوان آداب و رسوم مردم شناختیم و بخشی از این فولكلور برمی‌گردد به همین ادبیات و ادبیات عامه مهم‌ترین ویژگی كه ما می‌توانیم داستان عامه را بشناسیم. این است كه زبان ساده و قابل فهمی دارد كه زبان محاوره و كوچه بازاری مردم است، به همین دلیل شاید می‌شود از داستان عامه ما به فرهنگ مردم و نوع زندگی‌شان هم برسیم. چون كاملا همان چیزی را كه زندگی می‌كنند روایت می‌كنند. یعنی در ادبیات شفاهی‌شان قصه‌های‌شان چیزی كه باهاش زندگی می‌كنند، تجربه می‌كنند، حالا یك بخشی از آمال و آرزوهای‌شان را هم حتما به آن اضافه می‌كنند. به نظر شما در زمانه فعلی ما هنوز هم این داستان‌ها برای مخاطب جذاب هستند هنوز هم می‌توانند انگیزه‌ای باشند برای كتابخوان شدن؟ یا نه این مال نسل‌های گذشته است.

به چند سبب این داستان‌ها باید مطالعه شوند؛ اولا هنوز در بخش‌های زیادی از مناطق ایران این كتاب‌ها خوانده می‌شوند. اما جدای از این به چند سبب باید خوانده شوند. اول اینكه پژوهشگرهایی كه می‌خواهند با فرهنگ ایران آشنا شوند، عندالزوم باید با این كتاب‌ها آشنا شوند چون در این كتاب‌ها همزبان عامه مردم هست و هم اجزای مختلف فرهنگ نیاكان ما هست.

ببینید، ادبیات اروپا در هر عصری متاثر از ادبیات یونان و روم است و یك آبشخور بسیار بسیار مهم دیگر هم دارد كه كتاب مقدس است این داستان‌ها در حقیقت واقعا عرض می‌كنم یك آبشخور بسیار بسیار مهم برای داستان‌پردازی ایران می‌تواند باشد اگر قرار باشد داستان‌پردازی امروز ایران ریشه در این سرزمین داشته باشد، ریشه در فرهنگ این سرزمین داشته باشد، باید از این داستان‌ها استفاده بكنند و بهره بگیرند. اگر قرار باشد داستان‌نویسی امروز ایران داستان جهانی شود اول باید ملی شود. ملی به این مفهوم كه ریشه در آب و خاك و فرهنگ و گفتار و كردار نیاكان ما و این سرزمین داشته باشد. اگر یك اثر ملی نباشد نمی‌تواند جهانی باشد. اثر كه در خلأ نمی‌تواند به وجود بیاید كه. صد سال تنهایی یا آثاری كه در امریكای لاتین خلق شدند همه آنها بلااستثنا ویژگی‌های بومی آن منطقه را بازتاب می‌دهند. اما در عین حال به آثار جهانی تبدیل شدند و بزرگ‌ترین جوایز ادبی را گرفتند. هیچ كدام از آنها در خلأ به وجود نیامدند. در سینما هم همین‌طور است. فیلم‌های آكیرا كوروساوا را در نظر بگیرید. تعداد فراوانی از داستان‌های فیلم‌های آكیراكوروساوا ریشه در فرهنگ ژاپن دارند. اما كوروساوا یك فیلمساز جهانی است. نوع نگاه به این داستان‌ها باید نسبت به گذشته فرق كند. یعنی شما آن داستان‌ها را با نوع نگاه امروزی می‌توانید روایت كنید، به این سبب‌ها باید واقعا این داستان‌ها به‌ طور مدام هم از سوی شاعران، هم از سوی نویسندگان ما خوانده شود فقط در آن حالت است كه آثار جدید هم آثار ماندگارا خواهند شد. در گذشته تا پیش از انقلاب مشروطیت همین‌جوری بوده است. در هر دوره‌ای نویسندگان و شاعران آثار دوره‌های قبل را مطالعه می‌كردند، آن‌قدر تضمین از اشعار دیگران است.

با فرض اینكه ما یكی از روایت‌های نوشته شده معتبر را داشته باشیم. انتظار از ناشر می‌رود كه چقدر تصحیح انجام شود كه به اصالت متن لطمه نخورد؟

متن‌هایی كه منتشر می‌شوند در وهله اول باید بی‌غلط باشند. معمولا چون كاتب‌هایی كه اینها را نوشتند، داستان‌های ادب عامه را كتابت كردند. این كاتب‌ها عمدتا كم‌سواد بودند. مثلا خاست با بلند شدن با خواست به معنی طلب كردن را یك‌جور می‌نویسند یا به جای هم می‌نویسند. خوار به معنی تحقیر كردن یا خار كه به معنی تیغ هست اینها را یك‌جور یا جابه‌جا می‌نویسند. بسیاری از كلماتی كه با صاد باید بنویسند با سین می‌نویسند، یا برعكسش. می‌خواهند قلنبه سلنبه‌اش نكنند. در وهله اول در انتخاب یك داستان باید داستان خوبی را انتخاب كنید. چون ما بیش از 600 داستان در زمینه داستان مكتوب ادب عامه داریم، در قیاس با بسیاری از كشورها یك ركورد بسیار بالایی است. این مطلب را آگاهانه و براساس پژوهش مطرح می‌كنم، اصلا قابل مقایسه نیست و این ارزش بسیار زیادی دارد.

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: