1393/6/1 ۱۱:۰۸
61 سال میگذرد. اما همچنان تب آن فروكش نكرده است. كودتای 28 مرداد سال 1332، همواره پژوهشگران حوزههای مختلف علوم انسانی را به خود جذب كرده است. انگاری هركه در این ملك و آبادی قلمی میزند یا سخنی میراند باید تكلیف خود را با این رویداد مشخص كند.
فراموشی آفت مردم ما است / مساله اصلی 28 مرداد سیاست بود
علی ورامینی/ 61 سال میگذرد. اما همچنان تب آن فروكش نكرده است. كودتای 28 مرداد سال 1332، همواره پژوهشگران حوزههای مختلف علوم انسانی را به خود جذب كرده است. انگاری هركه در این ملك و آبادی قلمی میزند یا سخنی میراند باید تكلیف خود را با این رویداد مشخص كند. هر روز صحبت از سندی جدید درباره آن زمان میشود، هر روز نظریهیی جدید در این باب منتشر میشود. امریكا سالها پیش و دولت انگلستان جدیدا اسناد دخالتشان در كودتای 28 مرداد را منتشر میكنند اما همچنان در داخل افرادی مثنوی هفتاد من كاغذ مینویسند كه 28 مرداد كودتا نبوده است و حرفهای نخ نمایی كه بارها شنیدهایم. اما مثل اینكه گریزی نیست. همچنان باید گفت و شنید. همچنان زود است كه به یك جمعبندی برسیم و از این تجربه تاریخی استفاده ببریم. اینبار به سراغ مهدی جعفری رفتیم تا ببینیم او در این باب چه نظری دارد. یار دیروز آیتالله طالقانی و استاد بازنشسته امروز دانشگاه شیراز علاوه بر پژوهش در اسلام و به خصوص نهج البلاغه، از مبارزان سیاسی قبل از انقلاب و فعالان سیاسی بعد از انقلاب است. وی كه در دوره اول مجلس شورای اسلامی نماینده مردم دشستان بود علاوه بر مطالعاتش در باب تاریخ معاصر ایران، همنشین افرادی بوده است كه در ملی شدن صنعت نفت و حوادث بعد از آن نقش عمدهیی داشتند. افرادی مانند مرحوم مهندس بازرگان. در ادامه گفتوگوی« اعتماد» با ایشان درباره 28 مرداد از نظر میگذرد.
***
محققانی مثل آبراهامیان 28 مرداد را نقطه عطفی در تاریخ ایران میدانند، نقطه عطفی كه حداقل بخشی از تاریخ معاصر را به دو دوره قبل و بعد از این اتفاق تبدیل میكند. شما با نقطه عطف بودن این رویداد موافقید؟ اگر جواب مثبت است، چه مولفههای این ویژگی را رقم میزند؟
صد درصد نمیشود گفت، اما تا اندازهیی نقطه عطف است. ما نقطه عطفهایی در تاریخ داریم كه برخی مهمتر و برخی اهمیتش كمتراست. مثلا در تاریخ معاصر شاید بتوان گفت كودتای 1299، شهریور 1320، 28 مرداد 1332، 15 خرداد 1342، انقلاب 1357 اینها همه نقطه عطف هستند ولی برخی اهمیت كمتری دارند و برخی اهمیت بیشتری دارند. بستگی دارد به اینكه از چه منظر به آنها نگاه كنیم. اگر از نظر تاریخ سیاسی بخواهیم نگاه كنیم بله 28 مرداد در واقع یك واقعه تصادفی و زود گذر نبود، بلكه حاصل طرحها و نقشههای فراوانی بود كه از همان اوایل قرن 14 هجری یعنی در واقع از همان 1299 به بعد در بینِ نمیگویم استعمارگران ولی كسانی كه در غرب میخواستند نقشه خاورمیانه را عوض كنند انجام گرفت. قدرتهای غربی و در راس ایشان بریتانیا در آن زمان رضا خان را بر ایران مسلط كردند، آتاترك را بر تركیه مسلط كردند و در كشورهای عربی تغییراتی به وجود آوردند. ولی ایران ویژگی خاص خودش را داشت، یعنی به علت ویژگیهای فرهنگ ایرانی-شیعی، نمیتوانستند همان عملی را در ایران انجام بدهند كه در تركیه یا در در واقع عثمانی انجام دادند. از این جهت كوشیدند در شهریور 20 یك نوع فضای سیاسی باز ایجاد كنند تا مردم یك سوپاپ اطمینانی پیدا كرده باشند. بعد از آن در این فضای باز سیاسی نیروها هم به صورت سازمانی و هم به صورت فردی به حركت در آمدند. دكتر محمد مصدق در چنین بستر و زمینهیی ظهور پیدا كرد. ایشان سابقه درازی در مبارزات و فعالیت سیاسی داشت كه ریشه در دروان مشروطه و حتی قبل از مشروطه دارد. مسائل جهانی را در تحصیلاتش در فرانسه، سوییس آموخته است. هم در حقوق و هم در رشته اقتصاد آگاهی از اوضاع جهان دارد.
نیروهای مذهبی در این فعالیتها چه نقشی داشتند؟
جریانهای مذهبی نیز در این مبارزات نقش موثری داشتند. منظور از جریانهای مذهبی تنها آیتالله كاشانی نیست بلكه حمایت جامعه مذهبی ایران چه در تهران و چه حتی قم و مشهد و جاهای دیگر بود. جامعه مذهبی خود در آن زمان از استعمار انگلیس به تنگ آمده بود. به دنبال جرقهیی میگشتند و وقتی فریاد دكتر مصدق به خصوص در مورد ملی شدن نفت بلند شد، جامعه مذهبی هم آن راه خلاص شدن از شر استعمار یا به اصطلاح خودبیگانه را پیدا كردند. حتی برای ملی شدن نفت سه تن از مراجع بزرگ یعنی آیتالله فیض، آیتالله صدر (پدر امام موسی صدر) وآیتالله خوانساری (سید محمد تقی خوانساری كه استاد آیتالله طالقانی هم در آثارش از ایشان آن نام میبرد) فتوای شرعی صادر كردند. وقتی این دو نیرو (ملی- مذهبی) در كنار هم قرار گرفت استعمار كهن یعنی بریتانیا، از استعمار نو یعنی امریكا كمك گرفت. حتی شوروی كمونیست نیز كه ادعای عدالتطلبی میكرد، در آن زمان موافق با ملی شدن نبود. چنان كه كارشكنیهای حزب توده و عوامل شوروی كاملا این مساله را نشان میدهد. به هر حال اینها همه یك تاریخ جدید و یك موقعیت جدید ایجاد كردند.
از این جهت و با توجه به این نكات میتوانیم بگوییم كه بله 28 مرداد نقطه عطفی در تاریخ سیاسی ایران است و میتوان قبل از آن را دوران آشفتگی، دوران شبیه به حالات بلوغ یك جوان تشبیه كرد. یك جوان در حال بالغ شدن، در حال رشد كردن گرفتار تشویش ذهنی میشود، حرفهایی دارد و عجله میكند. جامعه ایران هم در آن زمان اینچنین بود و وقتی به رشد رسید استعمارگران كوشیدند با 28 مرداد آن را به تعویق بیندازند. اما به هر حال بعد از 28 مرداد ما تاریخ جدیدی داریم.
بعد از گذشت 60 سال از این اتفاق همچنان شاهد ظهور مخالفان و موافقان جریان ملی شدن نفت و كودتای 28 مرداد، دكتر مصدق و... هستیم. چرا تب این رویداد فروكش نمیكند؟ این همه موضع گرفتن اقتصاددانان، روشنفكران، سیاستمداران و... از چه زاویهیی قابل تحلیل است؟
متاسفانه جامعه ما جامعه فراموشكاری است. یك فراموشی ارثی در بین این جامعه است. گذشته تاریخی خودش را فراموش میكند و دشمن هم از همین موضوع استفاده میكند. یعنی دشمن نمیآید مستقیما نسبت به مردم دشمنی كند بلكه دنبال زمینه میگردد كه از یك پنجرهیی نفوذ كند. این فراموشی آفت بسیار بدی برای این مردم است. چون این مردم با این فراموشی از گذشتهها تجربه نمیاندوزند و تجربه نمیگیرند، درس نمیگیرند. 28 مرداد با آن تحلیلهایی كه عرض كردم. تحلیلهای مختصركه حالا شاید هم نادرست عرض كردم و در تاریخ سیاسی ملت ایران نقطه عطف است. ما نباید همیشه از صفر شروع كنیم و آزمایش و خطا را همیشه انجام بدهیم، بلكه باید از گذشته خودمان حالا تاریخ خیلی دور را به كنار بگذاریم و از مشروطیت، كودتای 1299، دوران رضاخان، شهریور 1320 و بعد تا 28 مرداد این را به عنوان تجربهیی فرا راه خودمان برای حال و آینده قراردهیم. از این جهت چون 28 مرداد از همه این نقطه عطفها مهمتر است تجارب خیلی بیشتری هم دارد. یكی همین اختلافاتی كه الان در میان ما مردم وجود دارد كه هنوز بعد از 60 سال بعد از 28 مرداد عدهیی آن را كودتا نمیدانند، عدهیی دكتر مصدق را مقصر میدانند، عدهیی استعمار را مقصر میدانند ولی از عوامل و مولفههایی كه در درون خود ما بود و در ایران وجود داشت غفلت میكنند. ما باید از اینها همه درس بگیریم و به عنوان یك تجربهیی بسیار با ارزش استفاده كنیم و هرگز آن را فراموش نكنیم.
با وجود اینكه زمان خیلی درازی از كودتای 28 مرداد نمیگذرد و هنوز افرادی هستند كه در آن وقت حیات داشته و حوادث را از نزدیك لمس كردهاند، روایتهای گوناگون و حتی بعضا متناقضی از آن رویداد میبینیم. به نظر شما علت این قضیه چیست؟
28 مرداد نتیجه یك سلسله اقدامات مخالف و موافق بود كه در ایران و خارج از كشور انجام گرفت و اصل این كودتا انگلیسی بود اما به ظاهر نام امریكا و پول امریكا تمام شد. یكی از دلایل همین بود كه انگلستان در زیر پرده اقدامات و توطئه میكرد، از این جهت روایتها هم خیلی پیچیده و مختلف شده است. الان اسناد و مداركی كه از آرشیو وزارت امور خارجه امریكا، سازمان سیا، وزارت امور خارجه امریكا و جدیدا از سوی دولت انگلیس منتشر شده است تقریبا مسائل را روشن میكند. ولی همان وقت میگفتند كه مثلا براداران رشیدیان، یا فلانی در كودتا دست داشتند. بعدها معلوم شد كه نخیر، افراد دیگری هم در این جریان دست داشتهاند. بعضیها با اقداماتشان و بعضیها هم با سكوتشان. یكی دیگر از دلایل این است كه افرادی كه در بطن آن حوادث بودند گرایشها و منافع مختلفی داشتند. به همین دلیل روایتهای مختلفی هم از آن جریان كودتا نقل كردند. ولی اگر ما مثلا مجموع این مسائل را به صورت مستند و از منابع بیطرف دنبال بكنیم خواهیم دید كه نه این مساله خیلی هم روشن است. مثلا آقای دكتر محمود كاشانی میگویند كه در 25 مرداد دكتر مصدق علیه پدرمن كودتا كرد.
در صورتی كه از آن طرف ادعا میكنند آیتالله كاشانی كه به وسیله آقای سالمی نامهیی به دكتر مصدق داده است و به آن هشدار داده كه ممكن است علیه شما كودتا بكنند و باید متوجه باشید. دكتر مصدق هم گفتند من مستظهر به مردم هستم. پس معلوم میشود كه بعد از 25 مرداد هم كه آیتالله كاشانی «البته به ادعای اینها» میخواستند به دكتر مصدق كمك بكنند. به هر حال این مسائل باعث میشود كه روایت مختلف باشد.
یا یكی از آقایان از جانب حسین مكی نقل میكند كه در سال 61 یا 62، دكتر محمود كاشانی نزد آقای حسین مكی میرود و از او میخواهد اسنادی ارائه كند كه نشان دهد مصدق به انگلیس وابسته بوده است. حسین مكی كه در آغاز با دكتر مصدق بود، بعدها با ایشان اختلاف پیدا كرد و از ایشان فاصله گرفت. اما به هیچوجه وابسته به دربار یا انگلستان نشد. حسین مكی در آنجا خواسته آقای كاشانی را قبول نمیكند و بیان میكند كه «به هیچوجه اینطوری نیست، دكتر مصدق نهتنها انگلیسی نبود بلكه ضد انگلیسی هم بود. من چنین كاری نمیكنم. من با ایشان اختلاف داشتم و دارم ولی به هیچوجه حاضر نیستم همچین دروغی بگویم». از آن طرف هم دربار از 1332 تا 1357 بهشدت علیه دكتر مصدق به اشكال مختلف تبلیغ میكرد. حزب توده هم بود، برخی از روحانیان هم بودند، اینها همه علیه دكتر مصدق و علیه نهضت ملی و ملیون تبلیغ میكردند و لذا این تناقضها پیش آمده است. یا باز یكی از افراد مخالف كه خیلی هم فعال بودند دكتر بقایی بود. دكتر بقایی در سال 1340 خودشان را كاندیدای نمایندگی مجلس كردند و جمعیت زیادی هم دور ایشان جمع شدند. اما بعدا نمیدانم حالا به چه دلیل به زندان افتادند. در آنجا كتابی نوشتند تحت عنوان خیانتهای دكتر مصدق كه كتاب خیلی مفصل و حجیمی هم بود. بعد از آن هم علیه دكتر مصدق سخنرانی كردند، كتاب نوشتند و بیانیه دادند و بعد هم كه ساواك آزادش كرد همچنان علیه مصدق بسیار فعال بود. بعدا معلوم شد كه ایشان وابسته به انگلستان بودند و یكی از دلایلی كه اعتبار نامه ایشان در مجلس تصویب نمیشود وابستگیاش به حزب زحمتكشان است. این موضوع را آقای آیت كه دوست ایشان است هم تایید میكند.
میراث ملی شدن نفت برای مردم ایران چه بود؟ عدهیی معتقدند كه میراث این اقدام برای سیاست و اقتصاد ایران تخریبی بود. نظر شما چیست؟
اینان مساله نفت را صرفا یك مساله اقتصادی به شمار میآورند. از بعد اقتصادی هم باید ذكر شود كه بعد از تحریمهای نفتی ایران در آن زمان، دكتر مصدق بحث اقتصاد منهای نفت را بیان كرد. دولت وی با عرضه اوراق قرضه ملی و همچنین تشویق بازاریان به صادرات توانست برای نخستینبار در تاریخ ایران تراز صادرات و واردات را مثبت كند. اما مساله اصلی آن زمان سیاسی بود. چه دكتر مصدق و چه آیتالله كاشانی هدف اصلیشان مبارزه با استعمار بود. ما بعد از انقلاب هم زیر بار امریكا نرفتیم و به همین خاطر هم هشت سال به ما جنگ تحمیل كردند و هم انواع تحریمها.
روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید