نگاهی به چند نمونه خطا در نگاشته‌های چاپی / یدالله غلامی مایانی

1398/2/17 ۱۱:۲۶

نگاهی به چند نمونه خطا در نگاشته‌های چاپی / یدالله غلامی مایانی

چند سال پیش در نقد کتابهایی با موضوع هنر که از زبان انگلیسی به فارسی ترجمه شده بودند، مقاله‌ای نوشتم. این آثار دارای جملات و الفاظی نادرست بودند که اکنون به عنوان مشتی از خروار، می‌توان ترجمهء کلمه «سال» را به «قرن»، «هشت‌ضلعی» را به «ذوزنقه»، «پرچم» را به «پارچه»، «راست» را به «چپ»، «مونوفیزیت» را به «مانیفست»، ... یاد کرد.

 

 

چند سال پیش در نقد کتابهایی با موضوع هنر که از زبان انگلیسی به فارسی ترجمه شده بودند، مقاله‌ای نوشتم. این آثار دارای جملات و الفاظی نادرست بودند که اکنون به عنوان مشتی از خروار، می‌توان ترجمهء کلمه «سال» را به «قرن»، «هشت‌ضلعی» را به «ذوزنقه»، «پرچم» را به «پارچه»، «راست» را به «چپ»، «مونوفیزیت» را به «مانیفست»، ... یاد کرد. کتابها را ناشرانی دولتی و غیردولتی نه یک بار، بلکه بدون اصلاح چند بار چاپ کردند. همچنانکه در نقد مذکور نامی از کتاب، مترجم، ویراستار و ناشر برده نشد، در این گفتار نیز به کاربردن اندکی پرده‌پوشی به منظور حفظ اعتبار دوستان، ناروا نخواهد نمود.

از بی‌دقتی در چاپ، نخستین بار در سال 1358 زیان دیدم. حکایت نوجوانی بود بی‌تجربه که پس از چاپ اولین نوشته خود در یک هفته‌نامه، مشتاقانه انتظار دومی را می‌کشید. آن شماره درآمد و او نوشته خود را خواند، و مشاهده کرد که حروفچین فرضاً عبارتی مانند «حسن، پور خلف علی (ع)» را «حسن، پدر خلف علی (ع)» زده است! گیرم که حروفچینی را کاری ماشینی توجیه کنیم؛ آیا متنس نمونه‌خوان نداشت که به این امر بدیهی توجه کند؟ نمونه نهائی نیز خوانده نشد؟ اساسا آیا کسی که پاسخگو و جبران‌کننده باشد وجود داشت؟ خیر، وجود نداشت. باآنکه همین اتفاق به‌ظاهر کوچک، فردی را که در معرض آن قرار گیرد به وسواس عدم اطمینان دچار می‌گرداند، این داستان تکرار گشت. زیرا هر نویسنده‌ای قادر نیست برای یک مقاله، به اندازه کتابی چندجلدی نیرو و وقت و اعصاب هزینه کند؛ و هرقدر که جدیت شود، این کار مانند ماهی‌ای است که گاه از میان دستها سُر می‌خورد.

خاطره دوم نیز مربوط به چاپ نگاشته‌ای مفصل در یک مجله است: بعد از تالیف مقاله‌ای، زیر جملاتی معین از آن را که می‌پنداشتم شاید انتشار آنها به صلاح نباشد، با «مداد» مشخص کردم و به هیئت تحریریه گفتم که مختارند آنها را حذف کنند. مقاله پس از چاپ، مایه شگفتی و نقض غرضی مبتذل شد. رسم بر آن بود که زیر عبارات مهم خط بکشند تا با حروف سیاه یا به قول امروزیها بولد چاپ شود، اما عضو هیئت تحریریه متن را به همان صورت برای حروفچینی فرستاد. درنتیجه بخشهای مذکور نه‌تنها حذف نشده بود، بلکه با حروف سیاه چاپ گشته و برعکس توجه خواننده را به خود جلب می‌کرد!

مورد دیگر مقاله‌ای بود مربوط به سال 1370 که می‌بایست در مجموعه‌ای به صورت کتاب چاپ می‌شد. نیمی از متن، ارتباط مستقیم با شمایلی داشت که طی متن جزءبه‌جزء تشریح شده بود. ازقضا گرافیستِ دفتری که کار در آنجا انجام می‌گردید، در دسترس بود. به‌سبب بی‌اعتمادی ناشی از تجربه‌های قبلی، از شخص گرافیست درباره وضعیت مقاله پرسیدم. گفت که صفحات آن را بسته و از آن گذشته است. تقاضا کردم ماکت را ببینم؛ اما آنچه را می‌بایست وجود می‌داشت ندیدم: همراه متن شکلی وجود نداشت و برای آن جایی پیش‌بینی نشده بود! خوشبختانه این بار کار از کار نگذشت. موضوع توضیح داده و مسئله حل گردید. واقعا می‌توان گفت که به‌طورکلی صرف کمی دقت برای حفظ اعتبار، هزینه زیادی نیست.

زمان گذشت و رفته‌رفته امکانات تغییر کرد و پای کامپیوتر به میان آمد. این بار نوبت نوشته‌ای بود برای یکی از فصلنامه‌های علمی‌ـ‌ پژوهشی وزارت علوم. متن همراه با فایل آن در سی‌دی، به دفتر فصلنامه در دانشگاه ذیربط ارائه و پس از اندی پذیرفته وچاپ شد. مشاهده غلطهای مطبعی آن بیش از پیش تعجب‌برانگیز بود، زیرا چنانکه همه می‌دانند فایل کامپیوتری را می‌توان به‌سادگی به هر شکل مورد نظر تبدیل کرد. به‌این‌ترتیب هیچ دلیلی وجود نداشت که کلمه یا حتی حرف یا کوچکترین علامتی دگرگونی یابد. موضوع را با یکی از مشاوران علمی مجله در میان گذاشتم. ایشان آنطور که خود تعریف ‌کرد، موضوع را پرسید و پاسخ قانع‌کننده‌ای نگرفت؛ درنتیجه پافشاری کرد و معلوم شد که متن کاغذی را دوباره تایپ کرده‌اند و اغلاط پدید آمده، حاصل این کار بوده است. چرا؟ جواب دادند برای‌اینکه تایپیست‌مان هم نان بخورد!                                       

در سال 1389 مطلبی نوشتم برای اثری بین‌المللی که در فرانسه چاپ می‌شود. این مقاله تحقیقی بود درباره گروهی از آثار هنری. به علتی نامعلوم ویراستار متن فارسی، کلمه «قلمزنی» را بدل کرده بود به «قلمکاری». مقاله با همین غلط به زبان خارجی چاپ گردید. «قلمزنی» هنر کنده‌کاری روی فلز، و «قلمکاری» هنر نقش‌دار ساختن پارچه است، یعنی دو هنر کاملا متفاوت. اگرچه در شهر اصفهان کودکان نیز فرق این دو را می‌دانند، برای هر هنرشناس بدیهی است که این تبدیل، مانند آن است که کلمه «سیب» را خط بزنیم و به جای آن بنویسیم «موز»، و چنین توضیحی را نیز اضافه کنیم که موز در قطب جنوب به عمل می‌آید! البته تنها خطای مرتکب شده این نبود. ویراستار به‌جای چاپ عکس هنر مورد نظر، عکسی از یک پارچه قلمکار را چاپ کرد و برای فقرای اهل تحقیق دیگر شأنی باقی نگذاشت! آخر گیج و گول بودن تا کجا؟! ویراستاران فرانسوی نیز که قریب‌به‌یقین هندسهء فکری ایرانی را خوب نمی‌شناسند، به همکار ایرانی خود اطمینان کردند و با این اطمینان ایشان نیز نشان دادند که مَثل مو لای درز آثار غربی نمی‌رود، مصداق ندارد.

خاطره بعدی چندان قدمتی ندارد. رسم‌الخط فرهنگستان زبان و ادب فارسی مؤید جدانویسی واژه‌ها و این روش در حال گسترش و فایده‌رسانی به نگارش فارسی است. بااین‌حال افراط در آن شاید موجب مسائلی شود. در‌این‌مورد شاید تحریر چنین صورتی از کلمه‌ها برای نمونه، جایز نباشد: «روابط ات؛ ارزش‌های‌ات؛ وسط های‌اش؛ بِزَن‌ام؛ ... .» ازآنجاکه در این مورد تخصصی ندارم توضیحی نیز برای مسئله ندارم، اما نمونه‌های ذکر شده تخیلی نیست و از میان کتابهای روز استخراج گردیده است. به‌هرحال، چنانچه در محاورات قصه‌ها و نیز امروز در نوشته‌های فضای مجازی بعضی واژه‌ها پیوسته نوشته نشوند، اشکالی پدید می‌آورد که نمونه‌ای از آن مطابق نبودن کلمه ملفوظ و کلمه مکتوب و یا بی‌معنی شدن عبارت است.

مثالهای مورد نظر می‌تواند این واژه‌ها باشد: می‌آن، نمی‌آری، می‌ندازی، وای‌می‌سته، ... . بدین شیوه واژه «می‌آد»(می‌آید) را «میعاد» می‌خوانیم، و نه «میاد» که منظورِ درست و اصلی است. مشکلی که برای کار اینجانب پیش آمد همین بود: رمانی نوشتم که قسمت اعظم گفتگوهای آن به لهجه‌ای محلی بود. ویراستار که با این لهجه آشنایی نداشت در ویرایش رسم‌الخطی، در دیالوگ «می»ها را جدانویسی کرد و بدین‌سان علقه‌ای را که نویسنده با اثر خود داشت، سخت خراشید! در آن گویش برای نمونه هنگامی که می‌خواهند بگویند «پارچه‌ها تو صندوقه»، می‌گویند «پارچه‌ها میانِ صندوقه»، و این «میان» معنی «تو» و «درون» دارد. حال مخاطب از جملهء «پارچه‌ها می‌آن صندوقه» چه درمی‌یابد؟!

هر کس بخواهد به نمونه‌های شخصی و به اشاره و ایجاز بسنده نکرده به همه مواردی که مشاهده می‌شود بپردازد و آن را شرح و بسط دهد، و یا به دیگر جنبه‌های چاپ و نشر اعم از محتوا، قالب، نظارت، گرافیک، توزیع و ممیزی نیز بپردازد، یقیناً مثنوی هفتادمن‌کاغذ می‌شود. در چنین وضعی شاید لازم باشد که برای دانشجویان اولین نیمسال همه رشته‌ها، درسی دست‌کم دوواحدی با موضوع «دقت» گذارده شود!

حسن ختام مفرّح اینکه ممکن است بفرمایید: بی‌سبب به هیجان آمده‌ای؛ در زمانه‌ای که طلبه قرآن نمی‌خواند، کسی کتابی را که نخوانده است مقابل دوربین تلویزیون نقد می‌کند، نوشته‌های استاد بر تختهء کلاس دانشگاه دارای اغلاط املائی است، دانشجو در پایان‌نامه خود برای احترام استاد راهنما او را «فقید» می‌خواند، شرکت مهندسی بر تابلو خود در خیابان «تغییر کاربری» را «تعقیر کاربری» می‌نویسد، رسانه ملی نام و نام خانوادگی بروس لی را همیشه به‌صورت «بروسلی» می‌نگارد، مولف «مشاعر» را «مشائر» می‌نویسد و ویراستار آن را به‌صورت «مشایر» اصلاح می‌کند، راه آهن کشور قطارهای خود را به دولکس، سه‌لوکس و یک‌لوکس تقسیم می‌کند، ادیتور در شرح حال نورالله کسائی عنوان تحقیق آن مرحوم را درباره دانشگاه جندیشاپور، به دانشگاه شهید چمران تغییر می‌دهد، منتقد درباره کاربرد لغات عربی یا فارسی اظهار نظر می کند درحالی‌که خود آنها را از یکدیگر تمیز نمی‌دهد، و یا ... ، نباید این اندازه پرتوقع بود!

شاید حق با شما باشد. با وضع و حالی که وصف شد، چه توقعی داریم که مرغ‌فروش «مرغ» را «مورق» ننویسد (عکس ده‌ها نمونه مشابه را در فضای مجازی دیده‌اید)؟! در مطالبی نظیر آنچه فوقاً گفته شد، دست‌آخر گاه این سوال تکرار می‌گردد که «به کجا می‌رویم؟» اما گمان می‌کنم من‌بعد می‌توان به نوعی دیگر نیز سوال کرد: «آیا چگونه می‌رویم، در سراشیبی‌ سنگلاخ با اختیار از دست رفته؟!»

منبع: ماهنامه «جهان کتاب» - فروردین و اردیبهشت 1398، شم‍ 359-360

 

 

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: