نابغه‌ای مجنون که در تاریخ گم شد

1397/7/7 ۰۸:۵۴

نابغه‌ای مجنون که در تاریخ گم شد

مقالات شمس در دو بخش و فصل فراهم آمده است. تا اواسط فصل اول یا همان دفتر اول، حضور شمس بیشتر از حضور مولاناست؛ و از اواسط همین دفتر اول، داستان مولانا رفته‌رفته پر رنگ و پر رنگ‌تر می‌شود و شمس را در روند شکل‌گیری کلیت داستانی این کتاب هر لحظه بی‌تاب و بی‌تاب‌تر نشان می‌دهد تا خداحافظی جان‌سوز و جهان‌سوزش و سفارش‌هایش به بهاءولد هنگام رفتن.

 

 

نیم نگاهی به «مقالات شمس» به‌ بهانه هفتم مهر بزرگداشت شمس تبریزی

محسن بوالحسنی: مقالات شمس در دو بخش و فصل فراهم آمده است. تا اواسط فصل اول یا همان دفتر اول، حضور شمس بیشتر از حضور مولاناست؛ و از اواسط همین دفتر اول، داستان مولانا رفته‌رفته پر رنگ و پر رنگ‌تر می‌شود و شمس را در روند شکل‌گیری کلیت داستانی این کتاب هر لحظه بی‌تاب و بی‌تاب‌تر نشان می‌دهد تا خداحافظی جان‌سوز و جهان‌سوزش و سفارش‌هایش به بهاءولد هنگام رفتن. مجموعه «مقالات شمس» به تصحیح استاد محمدعلی موحد، اثری ارزشمند و جاودانی از معلمِ مولانا «شمس‌الدین محمد تبریزی» است. خودِ مولانا بی‌شک از نوابغِ بی‌زمانِ هستی است و شاعرِ بی‌قرار و پریشانی که دست‌به‌دست کلماتش در جهان می‌چرخد و گوش‌به‌گوش صدایش طنین‌افکن است. شرحِ حال مولانا علاوه بر آنچه در تذکره‌ها آمده؛ در شعر او نیز قابل ردیابی و دریافت است و می‌توان به تصویری عظیم از مولانا در شعرهایش دست یافت. شرحِ بی‌قراری شمس را هم می‌توان در همین مقالات جست‌و‌جو کرد و آثاری که به‌صورت مبسوط از گذشته تا امروز به شرحِ شخصیت شمس و مولانا پرداخته‌اند.

مشابه جملاتی که شمس در مقالات انشا می‌کند؛ شاید در هیچ‌کدام از متون عرفانی، یا متونی از این دست با این زبان و این صلابت دیده نشود، مگر در دیوان کبیر مولانا که ترجمان کرامت‌ شمس یعنی زبان اوست. شوریدگی و غربت شمس اجل از کتابت بود و مولانا را تاب شیخِ شهود و ذات نبود پس کاتبانی دیگر این کلمات را به کتاب کشیدند و مرقوم کردند که شمس اهل نوشتن نبود. هیچ پیر و عارفی این گونه در سخن مجنون نیست و بی‌سخن حرف نمی‌زند. نگاه کنید به این بیتِ مولانا: «رَستم از این بیت و غزل، ‌ای شه و سلطان ازل/ مفتعلن، مفتعلن، مفتعلن کشت مرا.» اگر مولانا شعر را قبول نداشت و تاب نمی‌آورد وزن و قافیه و مناسبت‌هایش را، تحت تأثیر همین بی‌سخنی‌ها و بی‌حرفی‌های سخنوری شگفت­ مانند شمس بود؛ و شمس نیز به شکل دیگری می‌گوید:«می‌گویم و خُرد می‌کنم سخن را.» همان‌طور که گفته شد؛ دیوان کبیر مولانا، با همه عظمتش برآمده از جهان سخن‌های جادووار و عظیم شمس است اما شمس خود به غریبی و ناماندگار بودن تن می‌زد. مولانا مترجم شمس بود به نظم و شهره شد به جهان تا ابد و شمس غریب ماند و در گوشه‌های نمور تاریخ گم شد.

منبع: روزنامه ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: