1397/6/20 ۰۸:۰۵
با مرحوم طالقانی آشنایی دیرینه داشتم و پدرم با پدرش رفیق و مأنوس بود. بنده علاوه بر اینکه شخصاً در جلسات و درسهای آیتالله طالقانی شرکت میکردم، در نشستهای هیأت علمیه که در رابطه با نهضت مقاومت ملی شبهای دوشنبه تشکیل میشد، حضور مییافتم. دوستان نهضت آزادی و انجمن اسلامی مهندسین مقید به خواندن نماز عید فطر و عید قربان بودند.
با مرحوم طالقانی آشنایی دیرینه داشتم و پدرم با پدرش رفیق و مأنوس بود. بنده علاوه بر اینکه شخصاً در جلسات و درسهای آیتالله طالقانی شرکت میکردم، در نشستهای هیأت علمیه که در رابطه با نهضت مقاومت ملی شبهای دوشنبه تشکیل میشد، حضور مییافتم. دوستان نهضت آزادی و انجمن اسلامی مهندسین مقید به خواندن نماز عید فطر و عید قربان بودند. این نمازها معمولا به امامت آیتالله طالقانی و در باغچه اینجانب واقع در کرج اقامه میشد. در بعضی از سالها آقای مطهری، آقای باهنر و شیخ علیاصغر مروارید نیز در نماز عید فطر حاضر میشدند و یا خطبههای نماز را ایراد میکردند و یا پس از نماز به سخنرانی میپرداختند. این مراسم تا هنگام عصر ادامه مییافت و همواره سبب افزایش ارادت من به مرحوم طالقانی میشد. ایشان نیز به من محبت میکرد و علاقه داشت.
مرحوم طالقانی گهگاه تلفن میکرد و میگفت اگر کسی در باغت نیست، من با بچهها به آنجا میآیم. در باغ نیز همواره درباره کارگرها سفارشهایی به من میکرد و خلاصه همچون مرادی که مریدش را به دنبال خود میکشاند، ما را به دنبال خویش میکشید.
آشنایی من با او به ملی شدن صنعت نفت برمیگردد. طالقانی از روحانیونی بود که صد درصد به ملی شدن صنعت نفت معتقد بود و برای پیشبرد آن تلاش و سخنرانی میکرد. سخنرانیهای طالقانی در میدان بهارستان درباره ملی شدن نفت بسیار مهم بود… تأثیر این کارهای تبلیغی و کارهایی نظیر آن، این بود که ملی شدن نفت بین طبقات دیگر هوادار پیدا کرد. شخصیت هایی که تا آن تاریخ به این مجالس مذهبی نمیآمدند، به این مجالس جذب شدند.
طالقانی وجه امتیارش این بود که آنها شجاعت نداشتند. طالقانی معتقد به امر به معروف و نهی از منکر بود، اما به بیان اکتفا نمیکرد. او فهم مردم را بالا میبرد و مدام میگفت: «مسلمانی، مسلمان است که درک و شعور داشته باشد.» کوشش او در این راه بسیار بود و فهمیده بود علت عدم رشد جامعه در کجاست. نقش طالقانی در ملی شدن نفت بسیار مؤثر بود. بازرگان و سحابی در دانشگاه تهران پیشنهاد مسجدسازی داده بودند و با حمایتهای طالقانی بود که دکتر قریب هم به حمایت از این کار پرداخت؛ یعنی همه جرأت و جسارت پیدا کردند. رفتار و بیان طالقانی براساس مواضع اخلاق اسلامی بود.
مکتب مرحوم مدرس
ریشه اندیشه طالقانی آزاداندیشی در قالب مذهب بود و برای ترویج این آزاداندیشی تلاش میکرد. آن روزی که خودش در مسأله کشف حجاب مورد ظلم حاکمیت قرار گرفت، دید که باید برای ریشهکن کردن این ظلم، عملا کوشش کند. از آن روز پرچم ضد دیکتاتوری و آزاداندیشی را که اسلام به ما آموخته بود، در دست گرفت و در شرایطی که کمتر کسی در مقابل خشونتهای حاکمیت رضاخانی میایستاد، ایستادگی کرد. او در مکتب پدری بزرگ شده بود که از همکاران مرحوم مدرس بود. این بزرگان معتقد بودند که مذهب باید ظلمستیز باشد و در عبادتهای فردی محصور نماند.
طالقانی ظلمستیزی را اساس اسلام میدانست و مفهوم آن را تنها در قالب تئوریک نمیدید و معتقد به اجرای آن در صحنه اجتماع بود و خود نیز در جهت این مسیر گام برمیداشت. به نظر من یک ستون اصلی انقلاب ایران، افکار و اندیشههای طالقانی بود. او بود که نظریات «نائینی» را در قالب حکومت مردم زنده کرد، وگرنه در سال ۱۳۳۴ که بر کتاب «تنبیهالامّه» مقدمه نوشت و منتشر کرد، اصلا نظر نائینی مطرح نبود و بسیاری آن را فراموش کرده بودند.
طالقانی در این راه عملاً با توجه به مسائل روزمره و اوضاع جهانی حرکت کرد. طالقانی در شرایطی که رژیم شاه از آیات قرآن هم سوءاستفاده میکرد، در مقابل برداشتهای غلط و سوءاستفاده از آیات قرآن ایستاد. او میگفت ما نباید از هر قدرتطلبی حمایت کنیم. شما در تاریخ این مملکت از بعد از شهریور ۲۰ نگاه کنید که آن حرکتی که توانست جلو جذب شدن دانشجویان دانشگاه به نیروهای چپ را بگیرد، کدام بود؟ آیا غیر از طالقانی کسی را سراغ دارید که در آن موقع بیاید از «اقتصاد اسلامی» سخن بگوید؟ او مکتبی را پایهگذاری کرد که باعث شد بسیاری از جوانان جذب شوند و تلاش کنند با تفسیر قرآن آشنا شوند. طالقانی وضعی را ایجاد کرد که مردم قرآن را فقط برای ثوابش نخوانند، بلکه آن را برای کنش سیاسی ـ اجتماعی فرا روی خود قرار دهند.
مردمگرایی
یکی از خصوصیات ویژه طالقانی مردمگرایی بود. او با تلاشهایش فاصله میان روحانیت با مکاتب جدید را از بین برد و فهم و درک اسلامی را گسترش داد. اگر از او میپرسیدند: «آقا، برای چه باید نماز بخوانیم؟» خیلی خونسرد پاسخ میداد و نمیگفت اگر نماز نخوانی مرتدی، بلکه در این باب کار فکری میکرد. در این مورد جزوه داد که چرا نماز میخوانیم و چرا روزه میگیریم. تمام «چرا»ها را با منطق پاسخ میداد و با طبقهای که «چرا» میگفتند، حرف میزد؛ در کنار حوزه نه در داخل حوزه. او در خارج از حوزه بود. طالقانی ما را در جهت اسلامیت و انسانیت تربیت کرد. از این جهت بود که پایش به سیاست کشیده شد.
به دلیل اخبار و احادیث فراوان که طالقانی به آنها اشراف داشت، معتقد بود که امام زمان(عج) میتواند به صورت کامل حکومت دینی را برقرار کند، او حکومت مردم مسلمان را قبول داشت و میگفت، حکومت دینی را میتوان تشکیل داد.
من چه در دورانی که آقای طالقانی زندان بود و چه در دورانی که آزاد، بود با ایشان و خانوادهشان در ارتباط بودم. البته در دوران زندان بیشتر از طریق تلفن جویای حال ایشان بودم. گاهی اوقات هم با خانواده به منزل او میرفتم. چه آن موقع که اعظمخانم در زندان بود و چه وقتی که بیرون بود. گاهی اوقات ایشان به همراه همسر و بعضی از فرزندانشان به باغ ما در کرج میآمدند. آقای طالقانی میگفت اینجا امن است، زن و بچه تو هم که مثل زن و بچه من دهاتی هستند و با هم میتوانیم زندگی کنیم! برخی وقتها هم میدیدم به اتاق کارگرها رفته و دارد با آنها صحبت میکند.
آیتالله طالقانی پس از آزادی از زندان در سال ۱۳۴۶، بار دیگر در مسجد هدایت فعالیتهای خود را از سر گرفت. در آن دوران من علاوه بر حضور در مسجد هدایت، هفتهای یک بار به خانه ایشان میرفتم و حدود دو یا سه ساعت بهطور خصوصی در خدمتش بودم. یک بار پس از بازگشت از خانه آقای طالقانی، ساواک مرا احضار کرد. آنان به جعبه میوهای که من برای آقای طالقانی برده بودم، شک کرده بودند و درباره آن از من سؤالاتی کردند. ارتباط من با آقای طالقانی ارتباط خاصی بود.
در مسجد هدایت آقای طالقانی علاوه بر برگزاری نماز، همه روزه تفسیر قرآن میگفت و سخنرانی میکرد. میگفت ما در حد توان به فعالیت خود ادامه خواهیم داد و مانع کسانی که طرق دیگری برای مبارزه انتخاب میکنند، نخواهیم شد. در جلسات سخنرانی و تفسیر آقای طالقانی افراد زیادی حضور داشتند. یکی از افرادی که همیشه در آن جلسات حاضر بود، محمد حنیفنژاد بود که همیشه با قرآنی در بغل به مسجد میآمد.
پس از پیروزی انقلاب
آقای طالقانی بر این نکته تأکید میکرد که همگی مدیون خون شهدا هستیم و باید هوا و هوس و خودخواهیها را کنار بگذاریم و دچار عُجب و غرور نشویم. در حال صحبت کردن بود که ناگهان زد زیر گریه و به من گفت: پسر آشیخ! تو میدانی که جای سپهبدها و شاهپور غلامرضا نشستهای و من سیدمحمود هم به جای آیتاللهها نشستهام و این همه مرید پیدا کردهام و شدهام آیتالله طالقانی که نخستوزیر و وزیران و دیگر شخصیتهای سیاسی و مذهبی نزد من میآیند و مسائل و مشکلات را با من در میان میگذارند. آیات میآیند!
بعد عمامهاش را برداشت و به زمین گذاشت و به سر خود زد و گفت: میدانی چقدر خونها ریخته شده که من و تو به اینجا برسیم؟ هزاران نفر کشته شدهاند، هزاران نفر خونشان را دادهاند. میدانی چقدر مردم سختی و زندان کشیدهاند؟ میدانی اگر الان کوچکترین ظلمی شود، من و تو مسئولیم؟ میتوانی پاسخگو باشی؟ من که نمیتوانم، تو هم تکلیف خودت را بدان؛ برای همه اینها ما مسئولیم. غرور نگیردت. باید به مردم جواب بدهیم.
با شنیدن این صحبتها حس کردم که بدنم میلرزد.
در جلسهای که با حضور اعضای هیأت علمیه تهران و برخی فعالان سیاسی در اوایل سال ۵۸ در منزل حاج تقی انوری در دزاشیب تشکیل شد و کسانی مثل مرحوم طالقانی و حاجآقا رضا زنجانی حضور داشتند و من هم شرکت کرده بودم، بنا بر این گذاشته شد که اعضای هیأت علمیه از دخالت در امور اجرایی پرهیز کنند. چون به آقای آیتالله حاج سیدابوالفضل زنجانی هم پیشنهاد ریاست دیوانعالی کشور شده بود. منتها فشارها بر آقای طالقانی آنقدر زیاد بود که ایشان مجبور شد منصب امامت جمعه تهران و نمایندگی مجلس خبرگان را بپذیرد، وگرنه مرحوم طالقانی حتی با نخستوزیری مهندس بازرگان هم موافق نبود.
مرحوم طالقانی توجه فراوانی به دهقانان و طبقات مستضعف جامعه داشت…فرمودند: دوست دارم همان حالت گذشته خودم را حفظ کنم. مرحوم طالقانی سادهتر از آنکه تصور کنیم، زندگی میکرد. میگفت: من کسی هستم که بر مبنای انگیزه و وظیفه مذهبی خود، کارهایی کردهام. من دیگر آنطور که باید و شاید نمیتوانم آنچه را به مردم گفتهام، اجرا کنم. از این جهت من یک مقدار میخواهم از مردم دور باشم تا آن انفعال و شرمندگی را نداشته باشم.
به من گفت: پسر حاج شیخ زینالعابدین! (چون ایشان به پدر من حاج شیخ زینالعابدین، خیلی علاقه داشت، اسم او را میبرد) صریح بگویم که مردم خیلی از ما طلبکارند، چون ما به آنها خیلی قول دادیم و آنها به ما اعتماد کردند، اگر این اعتماد خدشهدار شود، به مذهب ما لطمه میخورد. من نمیخواهم شرمنده این مردم باشم.
من جواب مردم را چه بدهم و چه بگویم. ما مردم را به صحنه آوردیم. همه آمدهاند. اینها انتظار دارند که حداقل بخشی از آن چیزهایی را که گفتهایم، عمل کنیم… اگر کسانی به خدا ایمان و با مردم هم سر و کار داشته باشند و سابقه دزدی و خیانت هم نداشته باشند، خان و خانزاده هم نباشند و نخواهند درآن قالب تعدی بکنند، همینها میتوانند حکومت بکنند، همینها میتوانند مصادر امور باشندف در کنار اینها عدهای از متخصصان هم میتوانند باشند که اداره بکنند. مردم باید به نحوی باور کنند که اوضاع و احوال عوض شده است و عدالت اجتماعی به واقع برپا میشود.
برای طالقانی آنچه اهمیت داشت، سرنوشت انقلاب و مردم و کشور بود و مسائل شخصی و خانوادگی در درجه بعدی قرار داشت. ایشان وقتی به مسجد هدایت رفت و آن زندانها و زجرها را کشید، به دلیل این بود که خانواده خودش هم قبول کرده بودند که مرحوم طالقانی باید این کارها را بکند وگرنه اصلاً طالقانی، طالقانی نمیشد.
پسر آقای زنجانی را گرفته بودند، دختر آقای طالقانی را هم گرفته بودند. سراغ این آقایان آمدند که توصیه بکنند اینها دست از مبارزه سیاسی بردارند. آقای زنجانی و مرحوم طالقانی گفتند که: «مگر اولادهای ما با سایرین فرق میکنند؟ ما برای جامعهمان، برای مردممان و برای ملتمان این تلاش را میکنیم و درنتیجه هیچ فرقی بین بچههای ما و بچههای سایرین وجود ندارد.»
پیام ایشان همیشه این بود که ما میتوانیم بنیانگذار راه و روش اسلامی باشیم تا از عدالت اجتماعی، آزادی، آزادی بیان، آزادی گفتار، آزادی نوشتار و… برخوردار باشیم. مرحوم طالقانی ۵۰ سال برای این تفکر در میان مردم سرمایهگذاری کرده بود. از روزی که از قم به مسجد خیابان مولوی آمد تا روزی که به منبر مسجد هدایت رفت و تا زمانی که برای اولین بار برای اقامه نماز جمعه تهران به دانشگاه رفت، در حال سرمایهگذاری بود… ایشان باز هم نشان داد که دارای سعه صدر است. دارای اعتقاد و دلسوزی برای انقلاب است. از این جهت پایههای این انقلاب بعد از حضرت آیتالله خمینی، بیشتر روی دوش مرحوم طالقانی بود.
*هفتاد سال پایداری
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید