«شاه»ی که محبوب بود

1396/10/9 ۰۸:۴۹

«شاه»ی که محبوب بود

خبر درگذشت حسین شاه حسینی در یکشنبه سوم دی ماه، خبر تلخی بود که قلب دوستداران او و علاقه مندان مشی و منش سیاسی‌اش را به درد آورد. گرچه در همه قاموس‌ها مرگ بواسطه کهولت سن را نه به مَرَض که به عَرَض پیری منتسب می‌کنند، با این حال نقش مرحوم شاه حسینی در تاریخ معاصر ایران آن چنان پررنگ است که خبر درگذشت او خاطر هر شنونده آگاهی را مشوش می‌کند.


زندگی و زمانه مرحوم حسین شاه‌حسینی
 


مجید بجنوردی: خبر درگذشت حسین شاه حسینی در یکشنبه سوم دی ماه، خبر تلخی بود که قلب دوستداران او و علاقه مندان مشی و منش سیاسی‌اش را به درد آورد. گرچه در همه قاموس‌ها مرگ بواسطه کهولت سن را نه به مَرَض که به عَرَض پیری منتسب می‌کنند، با این حال نقش مرحوم شاه حسینی در تاریخ معاصر ایران آن چنان پررنگ است که خبر درگذشت او خاطر هر شنونده آگاهی را مشوش می‌کند. اگر چند سال آغازین حیات حسین شاه حسینی (متولد اسفند 1306 در محله سرچشمه تهران) را به حساب نیاوریم، باقی عمر او با فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی همراه بود. چنانکه در آغاز نوجوانی در جلسات نهضت خداپرستان سوسیالیست شرکت می‌کرد.
ناگفته نماند که احتمالاً ارتباطات پدر او، حاج شیخ زین العابدین شاه حسینی با آیت‌الله کاشانی در آشنایی شاه حسینی نوجوان با سیاست بی‌تأثیر نبوده است اما نخستین تجربه جدی سیاسی مرحوم شاه حسینی پیوستن به سازمان نظارت بر انتخابات در دوره شانزدهم مجلس شورای ملی بود. این فعالیت سیاسی در دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت ادامه یافت به گونه‌ای که از علاقه مندان به دکتر مصدق بود و پس از کودتای 28 مرداد 1332 نیز از فعالان اصلی نهضت مقاومت ملی و از بنیانگذاران این نهضت به حساب می‌آمد. همچنین مرحوم شاه حسینی در کنگره جبهه ملی در سال 1341 به عضویت شورای 35 نفره جبهه ملی انتخاب شد، علاوه بر اینها او ورزشکار بود و با جهان پهلوان تختی روابط نزدیک و دیرینه داشت، تا جایی که  تختی نیز در جریان تشکیل کنگره دی ماه سال 1341 جبهه ملی نماینده ورزشکاران در کنگره بود. او در طول دوران پهلوی دوم چند بار دستگیر شد و با اوج‌گیری انقلاب اسلامی از فعالان و مبارزان علیه حکومت پهلوی بود. بعد از انقلاب و از سوی مهندس بازرگان به‌عنوان رئیس سازمان تربیت بدنی منصوب شد و مدتی نیز مسئولیت کمیته بین‌المللی المپیک را به عهده داشت.

 

 

معامله گر نبود/ محمد مهدی عبدخدایی- دبیرکل جمعیت فدائیان اسلام
مرحوم شاه حسینی فردی متدین و مقید بود و به اعمال مذهبی می‌پرداخت. من او را در سال 1333 ملاقات کردم. وی در آن زمان نیز علاقه زیادی به جبهه ملی داشت و با جبهه ملی همراهی و همکاری می‌کرد اما مذهبی بود. حتی با مبارزان گروه فدائیان اسلام مراوده داشت و در مواقع مختلف به دیدار شهید نواب صفوی نیز می‌آمد. تا اینکه از سال 1339 تا 1341 در جبهه ملی دوم، به دلایل گوناگون مذهبیون را به جبهه ملی راه ندادند. این حرکت باعث شد تا اعضای مذهبی همچون مهندس بازرگان، عزت‌الله سحابی و... که از دکتر محمد مصدق حمایت می‌کردند، نهضت آزادی را تشکیل دادند و مرحوم حسین شاه حسینی نیز عضو این جبهه شد.
 شاه حسینی اصولاً مذهبی بود و روابط وی با مهندس مهدی بازرگان و عزت‌الله سحابی خوب بود. مهندس بازرگان، شاه حسینی، عزت‌الله سحابی و... جزو شخصیت هایی بودند که بنیانگذار نهضت آزادی بودند و چون در سال 1340 شورای مرکزی جبهه ملی تشکیل شد و با مذهبیون برخورد مناسبی نشد، آنان نهضت آزادی را تشکیل دادند، چرا که معتقد بودند سکه دو رو دارد که یک روی آن مذهب و روی دیگر آن ملیت است. اما بین ما اعضای فدائیان اسلام و آنها اختلافاتی وجود داشت، به‌دلیل اینکه ما دو روی سکه را مذهب شیعه و اسلام می‌دانستیم اما از نظر مبنایی، اعتقادات ما با نهضت آزادی هماهنگی بیشتری داشت اما اختلافات کماکان وجود داشت. خاطرم هست که یک هیأت علمی در تهران تشکیل شد و مرحوم آیت‌الله سید رضا زنجانی نیز در آن حضور داشت و از نواب صفوی هم به این هیأت علمی دعوت کرده بودند. دعوت‌کنندگان هم آیت‌الله سید محمود طالقانی و شاه حسینی بودند اما این جمع نیز به اختلاف منجر شد، چنانچه مرحوم نواب صفوی گفته بود اینان فکر می‌کنند آیت‌الله کاشانی هستند و من نیز همان نواب صفوی سال  1328 ! بنابراین نه من نواب صفوی آن زمان هستم و نه آنان آیت‌الله کاشانی! به هر جهت این اختلافات وجود داشت.در مجموع می‌توان گفت حسین شاه حسینی انسان وارسته‌ای بود و همواره مخالف رژیم سلطنت به حساب می‌آمد. او یک مبارز استخوان دار معتقد به مبانی مبارزه بود. هرگز دنبال پست و مقام نبود. اگر عضوی از نهضت آزادی بود به مفهوم اصلی آزادی و استقرار آزادی فکر و عمل می‌کرد، شاه حسینی معامله گر نبود، در جمهوری اسلامی نیز تقوای خود را حفظ کرد او یک چهره تأثیرگذار بود.
 مهندس بازرگان نیز که یار و یاور شاه حسینی بود هم سیاستمدار بزرگی به حساب می‌آمد و روزهایی که انقلاب در حال شکل‌گیری بود، کسی جز او نمی‌توانست نخست‌وزیر باشد، هم از نظر شجاعت و هم از نظر شخصیتی. حتی شاپور بختیار با دیدن مهندس بازرگان به او گفته بود‌ای حُر استعفا بده ! به همین جهت افرادی که با وی کار می‌کردند نیز دارای حریت بودند، همچون مرحوم حسین شاه حسینی.

 

 

ایستادگی بر آرمان ها/ محمد توسلی - دبیرکل نهضت آزادی ایران
آشنایی من با مرحوم حسین شاه حسینی به‌ سال‌های دهه سی می‌رسد، یعنی دورانی که من وارد دانشگاه تهران شدم و در آن برنامه‌های عمومی که در انجمن اسلامی دانشجویان و بعد انجمن مهندسین داشتیم، آقای شاه حسینی هم معمولاً در این نوع مجالس حضور داشت؛ به هر حال ایشان هم انگیزه دینی و هم انگیزه ملی قوی داشت؛ بنابراین طبیعی بود که در این نوع محافل دینی یا محافل مربوط به روشنفکران دینی (مانند جلسات سخنرانی مهندس بازرگان، آیت‌الله طالقانی و دکتر سحابی) حضور داشته باشد. به هر روی گفتمان روشنفکران دینی از شهریور بیست آغاز شد و در دوران نهضت ملی ایران و دولت دکتر مصدق این گفتمان بارور شده بود؛ به‌دنبال آن پس از کودتای 28مرداد، دوران نهضت مقاومت ملی است که آقای شاه حسینی از جمله کسانی بود که در کنار آیت‌الله زنجانی، مهندس بازرگان، مرحوم طالقانی و دکتر سحابی و... در پایه‌گذاری نهضت مقاومت ملی نقش و مشارکت داشت؛ اما آنچه  نقش ایشان را در دهه سی  پر رنگ‌تر می‌کند به سال 1339 مربوط می‌شود که جبهه ملی دوم تشکیل شد؛ آن هم به ابتکار کادرهای باقی مانده نهضت مقاومت ملی که تحلیلی از شرایط جهانی داشتند؛ با این توصیف و تحلیل که قرار است فضای سیاسی ایران باز شود و در نتیجه به‌دنبال رهبران قدیمی جبهه ملی رفتند و آنها را دعوت کردند و جبهه ملی دوم تشکیل شد؛ آقای شاه حسینی از همان مقطع عضو شورای مرکزی جبهه ملی دوم بود و بنابراین طبیعی است که در سال‌های 39، 40 و 41 نقش مؤثری در فعالیت‌های اجتماعی آن دوره داشته باشد.
 

فعالیت‌های انقلابی مرحوم شاه حسینی
از همان سال‌های 56 که جنبش اجتماعی بارور شد، در مدیریت این جنبش در خیلی از مقاطع، آقای شاه حسینی نیز نقش و تأثیر‌گذاری داشت؛ مثلاً در برنامه‌هایی که ما در برگزاری نماز عید فطر در تپه‌های قیطریه، در سال 56 و 57 داشتیم آقای شاه حسینی هم در آن ستاد‌ها به‌عنوان نماینده جبهه ملی حضور داشت؛ اما نقش مؤثر ایشان که بنده از نزدیک شاهد آن بودم در ستاد راهپیمایی‌های تاسوعا و عاشورا بود؛ در آن زمان ستاد‌هایی تشکیل شده بود و نماینده‌های گروه‌های مختلف شرکت داشتند و آقای شاه حسینی هم از طرف جبهه ملی در آن ستادها حضور داشت و مسئول تدارکات بود؛ خود من هم مسئول تبلیغات ستاد بودم؛ به هر حال از تمام گروه‌های ملی و اسلامی در آن ستاد حضور داشتند؛ اما نقش مهم‌تر ایشان در ستاد استقبال از امام (ره) در بهمن 1357 بود که مسئول کمیته تدارکات بود؛ بنابراین ملاحظه می‌کنید که ایشان در سال 56 و 57 و در مدیریت انقلاب در تمام عرصه‌ها حضور داشت و کوشش می‌کرد که به‌ وظیفه دینی و ملی خود عمل کند.
 

حسینیه ارشاد و عُلقه‌های/ به دکتر شریعتی
در حسینیه ارشاد عموماً جوان‌ها شرکت می‌کردند؛ بویژه بین سال‌های 48 تا 52 که دکتر شریعتی در اوج فعالیت‌های آن دوران حضور داشت؛ اما این مسأله به معنی این نیست که مسن ترها مثل آقای شاه حسینی شرکت نکنند! بنابراین افراد مسن‌تر هم در آن اجتماعات حضور داشتند و آقای شاه حسینی هم به‌عنوان یک فعال فرهنگی، اجتماعی و سیاسی شرکت می‌کرد؛ مرحوم مطهری هم خود از پایه‌گذاران حسینیه ارشاد بود و از سخنران‌های اصلی بود، منتها در دورانی که دکتر شریعتی وارد عرصه حسینیه ارشاد شد و با استقبال گسترده‌ای روبه رو شد، بتدریج حضور آقای مطهری رنگ کمتری گرفت.
 

 

حضور در دولت موقت
پس از پیروزی انقلاب، آقای شاه حسینی در دولت موقت در سمت معاونت دولت موقت و ریاست سازمان تربیت بدنی و همچنین در کمیته بین‌المللی المپیک در عرصه ورزشی نقش عمده‌ای داشت و بعد از دولت موقت در مدیریت شهرداری تهران برای مدتی این مسئولیت‌ها ادامه داشت.
 

 

 مُحسنات اخلاقی
او یک فرد عملگرا بود که آرمان آزادی خواهی داشت، منافع ملی برایش از اولویت برخوردار بود؛ ایشان همیشه نگاه  باز و روشنی نسبت به مسائل اجتماعی داشت؛ گرچه از یک خانواده مذهبی بود و خودش هم نگاه مذهبی داشت و به‌طور کلی مقید هم بود؛ ورزشکار بود و باشگاه داشت و هم روحیه ورزشکاری در ایشان موج می‌زد؛ به هر حال ورزش خصلت‌های خاصی را در انسان به وجود می‌آورد که خصلت جوانمردی یکی از آنهاست و مرحوم شاه‌حسینی از آن بهره داشت؛ با مرحوم غلامرضا تختی بسیار نزدیک بود و با او ارتباط داشت؛ همچنین در سال‌های قبل از انقلاب باغی در کرج داشت که میزبان بسیاری از اجتماعات انجمن اسلامی مهندسین بود (این انجمن در سال 36 بوسیله مهندس بازرگان و جمعی از مهندسین مسلمان تشکیل شد که قبلاً از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان بودند)؛ همچنین به مناسبت اعیاد، اجتماعاتی در آنجا تشکیل می‌شد؛ حتی نهضت آزادی هم در سال‌های قبل از انقلاب گاهی برنامه‌هایی داشت که در همان باغ ایشان برگزار می‌شد؛ بنده هم در آن دوران در این برنامه‌ها شرکت می‌کردم؛ خاطره‌ای که هیچگاه فراموش نمی‌کنم برنامه عید قربانی در اوایل سال 56 بود که در باغ ایشان بودیم و جمع زیادی از اعضای انجمن اسلامی مهندسین و خانواده‌ها و فرزندانشان در باغ بودند؛ طبیعتاً هم نماز برگزار می‌شد و هم ناهار صرف می‌شد؛ در آن جلسه دکتر شریعتی هم حضور داشت و این نشست چند روز قبل از سفری بود که دکتر شریعتی قرار بود به خارج از کشور برود؛ در همانجا جلسات خصوصی با بعضی از کسانی که با دکتر شریعتی نزدیک بودند و در جریان سفر ایشان قرار گرفتند برگزار شد؛ بعدها متوجه شدیم که این آخرین دیدارمان با دکتر شریعتی بود! در واقع باغ آقای شاه حسینی محل آخرین دیدار ما با مرحوم شریعتی بود؛ بعد از آن سفر، ایست قلبی برای دکتر شریعتی پیش آمد و به رحمت خدا رفت. به هر حال باغ ایشان در کرج گاهی مأمن بسیاری از کسانی بود که در شرایط حساس سیاسی دنبال پناهگاهی بودند و کوشش می‌کردند که در منزل دیگران نباشند و مرحوم شاه حسینی با جوانمردی از آنها استقبال می‌کرد. او 9 دهه زندگی پرباری داشت که حداقل شصت یا هفتاد سال آن با فعالیت‌های سیاسی همراه بود، چه فعالیت ایشان از همان دهه بیست در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی آغاز شده بود؛ ایشان علاقه‌های ملی شدیدی داشت و در نهضت ملی نقش مهمی ایفا کرد و بعد عضو جبهه ملی بود و در سال‌های بعد از انقلاب هم در مراحل مختلف، همکاری نزدیکی با جبهه ملی داشت و نهایتاً هم در سال‌های پایانی عمرشان در هیأت رهبری جبهه ملی قرار گرفته بود؛ این ایستادگی و آرمان خواهی و خصوصیات انسانی می‌تواند برای نسل امروز و آینده الگو باشد و چنین شخصیت‌هایی هستند که عرق ملی را به جوانان نشان می‌دهند تا آن توجهی که نسل امروز و فردا باید به منافع ملی داشته باشد تقویت بشود.
 

 

فعالیت سیاسی در دوران کهولت
آقای شاه حسینی هیچ وقت از فعالیت سیاسی فاصله نگرفت؛ در هر مقطعی متناسب با امکانات به وظیفه‌اش عمل می کرد؛ آخرین دیداری که من با ایشان داشتم در حسینیه ارشاد و در مراسم تشییع پیکر دکتر ابراهیم یزدی بود که با‌وجود کهولت سن و مشکل جا به جایی
با ویلچر در این مراسم حضور پیدا کرد و موجب شگفتی و تحسین همه کسانی بود که در آن تشییع جنازه حضور داشتند؛ آقای شاه‌حسینی با آن حال و با آن علاقه مندی‌اش در مراسم دکتر یزدی شرکت کرده بود؛ بعد از آن تشییع جنازه و با‌وجود کهولتی که داشت او را در مراسم‌های دیگر هم دیدم؛ تا اینکه خبر درگذشت ایشان را شنیدم و موجب تأسف زیاد شد. روحش شاد و یادش گرامی باد.
متن بالا گفت‌وگویی است که به صورت متن‌نوشتاری خلاصه شده است.

 

مرد  روزهای سخت/ محمد بسته نگار فعال سیاسی
نخستین بار مرحوم شاه حسینی را در سال 1340 و زمانی که در جبهه ملی فعالیت می‌کرد، در منزل مرحوم داریوش فروهر در محله سرچشمه دیدم. او در جبهه ملی عضو شورای مرکزی و مسئول هماهنگی جبهه با شخصیت‌های ورزشی و اصناف و بازار بود؛ ولی در عمل هر کاری را که به او سپرده می‌شد ، انجام می‌داد. از همان موقع دوستی بنده با ایشان شروع شد. شاه حسینی انسانی مردمی بود و خودش را از مردم جدا نمی‌دانست. او با اینکه در بخش اقتصادی جبهه ملی فعالیت می‌کرد و کمک‌های بازاریان و سایر اصناف را به جبهه ملی می‌رساند، هیچگاه در امانت خیانت نکرد.
او با هماهنگی سایر اعضای شورای مرکزی جبهه ملی و اجازه آیت‌الله زنجانی و سایر علما برای عده‌ای از گروه‌های سیاسی کوچک و حتی گروهی از نویسندگان و مبارزان مسیحی مبالغی را به‌عنوان ماهانه پرداخت می‌کرد و در کنار این از کمک به نیازمندان نیز غافل نماند. شاه حسینی باغ کوچکی در کرج داشت که در روزهای اعیاد و مناسبت‌های مذهبی در آن مراسم برگزار می‌کرد که در آن اعضای جبهه ملی، شخصیت‌های سیاسی و روحانیون شرکت می‌کردند که در بسیاری از این مجالس مرحوم آیت‌الله طالقانی سخنرانی می‌کردند. این باغ پس از مدتی شناسایی و تحت نظر قرار گرفت اما با وجود این، جلسات همچنان برقرار ماند.
شاه حسینی که در سال‌های جریان ملی شدن صنعت نفت به مصدق و راه مصدق گرایش پیدا کرد و در حمایت دولت او از هیچگونه کمکی فروگذاری نکرد.
 بعد از کودتای 28 مرداد سال 1332 و فردای روز کودتا شاه حسینی به اتفاق مرحوم آیت‌الله زنجانی و چند نفر از اعضای جبهه ملی و بنده اقدام به چاپ اطلاعیه‌ای تحت عنوان «نهضت ادامه دارد» کرده و اطلاعیه‌ها را داخل جعبه‌های شیرینی گذاشته و درخیابان‌های تهران پخش کردیم. او همچنین در جلسات کمیته دانشگاهی نهضت مقاومت ملی شرکت فعال داشت. شاه حسینی قبل از کودتا و زمانی که اختلاف بین آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی و دکتر محمد مصدق به وجود نیامده بود، با افراد نزدیک به کاشانی فعالیت‌های مشترک مختلفی را انجام می‌داد اما با بروز اختلاف، او از آیت‌الله کاشانی و همفکرانش فاصله گرفت. او در نظر و عمل طرفدار مصدق بود و ایام سختی را در روزهای کودتا و پس از آن و بخصوص دادگاه مصدق تجربه کرد. پس از حبس مصدق در احمد آباد، تلاش‌های بسیاری برای ارتباط با ایشان کرد که ناموفق ماند.
سال‌ها پس از مرگ مصدق و زمانی که آرامگاه وی در معرض تخریب بود، شاه حسینی در تعمیر و مرمت آرامگاه نهایت سعی و کوشش خود را کرد و در برگزاری مراسم تولد و مرگ مصدق، بانی برگزاری مراسم بزرگداشت نخست‌وزیر دولت ملی بود. شاه حسینی در طول سال‌ها مبارزه با حکومت، چندین بار به زندان رفت که نخستین مورد از آنها در ماجرای 15خرداد 1332 رخ داد. او را باید مرد روزهای سخت خواند، مردی که برای آرمان های خود احترام قائل بود و برای تحقق آن بسیار تلاش کرد.

 

 

شاه حسینی سرمایه ملی بود/ لطف‌الله میثمی- مدیرمسئول مجله چشم‌انداز ایران
شاه حسینی، دکتر محمد مصدق و زمانه او را درک کرد و به او پیوست و بر سر پیمان خود با او ایستاد. همچنان که در قیام 30تیر سال 1331 درکنار مصدق بود و پس از مرگ او عضو هیأت امنای آرامگاه احمد آباد شد. شاه حسینی بعد از کودتای 28 مرداد با همکاری آیت‌الله ابوالفضل زنجانی، عباس رادنیا و... نهضت مقاومت ملی ایران را بنیان گذاشت. او دوستی دیرینه‌ای با مرحوم غلامرضا تختی داشت و همین امر باعث شد که حکومت، جبهه جدیدی از ورزشکاران سیاسی را در برابر خود ببیند. او همچنین در سالهای 1339 تا 1342 عضو شورای مرکزی جبهه ملی دوم بود؛ در بهمن سال 1341 به اتفاق سران جبهه ملی و نهضت آزادی بازداشت و پس از 15 خرداد 1342 آزاد شد. او به اشکال مختلف در مبارزه با حکومت بود و در کنار آیت‌الله طالقانی، مهدی بازرگان، داریوش فروهر، یدالله سنجابی و... این مبارزه را تا پیروزی انقلاب ادامه داد و پس از انقلاب نیز در صف ملی مذهبی‌ها ماند. بواقع او انباشت تجربه و سرمایه ملی به حساب می‌آمد. بزرگمردی که عمری را با شرافت و آزادگی زندگی کرد.

 

بغضی که بارها شکست/ ماهرخ ابراهیم پور روزنامه نگار
هنوز صدای پربغض پیرمرد در گوشم مانده است که با چه حس و حالی از دکترحسین فاطمی حرف می‌زد و از رنجی که خواهر وزیرامورخارجه دکتر مصدق به هنگام بازداشت و کشته شدن برادرش کشید. آنچنان با احساس از گذشته سخن می‌گفت که باورت نمی‌شد شصت سال از آن روزها گذشته و حالا نقل‌های پیرمرد در لابه‌لای تاریخ با حذف و اضافه گم شده‌اند. باورم نمی‌شد که این‌قدر دقیق بسیاری از جزئیاتی که بیش از نیم قرن از آن گذشته است، بخوبی به خاطر دارد؛ خاطراتی که برای ما جزئی از تاریخ به شمار می‌آمدند، اما از بغض و اشک پیرمرد معلوم بود که هنوز با تک تک آن آدم‌ها و رویدادها زندگی می‌کند و هنوز از اینکه نتوانسته به برخی از آنها کمک کند، افسوس می‌خورد. حسین شاه‌حسینی از افرادی سخن می‌گفت که باید چندین کتاب را زیر و رو می‌کردیم تا شاید چند خطی از آنها پیدا کنیم.
کافی بود که بخواهید تاریخ معاصر را ورق بزنید و در این میان به مرور شرح و حال رجال، لوطیان، پهلوانان، سیاستمداران، اماکن تاریخی تهران و... بپردازید، شاه‌حسینی به سان دایرة‌المعارفی دقیق به روایت بیش از نیم قرن تاریخ ایران می‌پرداخت، روایتی که راوی، بسیاری از صحنه‌های آن را لمس کرده و با جزئیاتی عجیب برایتان روایت می‌کرد؛ روایتی که برای ما صفحاتی از تاریخ بود اما برای مرد میدان‌دیده‌ای چون شاه‌حسینی بغضی کهنه بود که به آسانی فرونمی‌خورد، این بغض چنان ریشه‌دار بود که اگر در برخی مراسم‌ها حاضر می‌شد و فرد سخنران  سهوی یا عمدی نکاتی از تاریخ زیسته وی را زیرو زِبَر می‌کرد، بی‌محابا به رد آن می‌پرداخت و آنچه اصل بود و راست را شرح می‌داد و هراسی از کسی نداشت.
کم نبود، قصه نبود، تاریخی بود که شاه‌حسینی آن را لمس کرده بود، لمسی که به قیمت خون‌های بسیاری تمام شده و گویی مأمور بود تا این قسمت از تاریخ ایران بدون تحریف و حذف روایت شود؛ روایتی که برایش بیان درست آن اهمیت داشت و برای این راستی گاه صدایش را بلند می‌کرد تا اگر کسی خواب مانده، بیدار شود و بداند هنوز از کهنه یاران دیروز ایران، کسی برجا مانده که تاریخ را خوب ورق می‌زند و در این میان از چپ و راست نیز ترسی به دل ندارد.شاه‌حسینی اگرچه با اهل سیاست بسیار نشست و برخاست کرده بود، اما محافظه‌کاری را دوست نداشت و روایت‌هایش نیز خالی از نقد به سیاستمداران و انقلابیون نبود. تاریخ را بی‌کم و کاست می‌گفت و شاید با این اندیشه که آیندگان باید به قضاوت بنشینند و گذشته را به نقد بکشند.
کهنه مبارزدیروز و پیرمرد لاغراندام امروز با چشمانی ژرف‌نگر اما مهربان، با ذهنی که انبوهی از حوادث تاریخی را ثبت کرده، گاهی که در جمعی حاضر می‌شد با بغض از گذشته‌ای سخن می‌گفت که از بازیگران جز ردی و گاه خطی باقی نمانده و معلوم نبود اگر امیر(بهروز) طیرانی دست به کار نمی‌شد، از آن گنجینه رویدادها و آد‌م‌ها جز افسوس و دریغ نمی‌ماند. شاید شاه‌حسینی دیگر نیست، اما با کتاب قطوری که از خاطراتش برجا مانده، آیندگان درخواهند یافت که مردی در دی‌ماه 96 روی در نقاب خاک کشید که میراث مصدق و فاطمی را در هر فرصتی زمزمه می‌کرد و برای بیان آن میراث افسوس و دردش را با سادگی و افتادگی خاصی نشان می‌داد.
 در اندوه و تأسف خاموشی یکی دیگر از مردان مبارز ایران، جای بسی خوشحالی است که خاطرات حسین شاه‌حسینی با عنوان «هفتاد سال پایداری» به چاپ رسیده، کتابی که سرشار از نام‌های مهمی از بازیگران تاریخ سیاسی و فرهنگی ایران است و می‌توانیم از میان این اسامی به اطلاعات خوبی دست پیدا کنیم، خاطراتی که دربردارنده جزئیات بیشتری از تاریخ معاصر ایران و بویژه یاران محمد مصدق است.  خاطراتی که جلد دوم آن که به کُنش سیاسی و اجتماعی وی پس از سال 60 اختصاص دارد و هنوز به چاپ نرسیده است، می پردازد. یادش مانا و روحش شاد.

 

هفتاد سال پایداری/ غلامعباس توسلی استاد دانشگاه
نخستین آشنایی بنده با مرحوم شاه‌حسینی مربوط به بعد از کودتای 28 مرداد 1332 بود؛ البته پیش از آن مرحوم شاه‌حسینی در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت از طرفداران دکتر محمدمصدق بود و قبل‌تر از آن هم از مبارزین به حساب می‌آمد و حتی پدر او با آیت‌الله کاشانی رابطه خوبی داشت به گونه‌ای که وصی پدر شاه‌حسینی بود؛ ولی آشنایی شخص بنده با او مربوط می‌شد به بعد از کودتای 28 مرداد که ایشان در نهضت مقاومت ملی فعال بودند.
به یاد دارم که ما دانشجو بودیم و ایشان به مسجد می‌آمدند و پای سخنرانی مرحوم آیت‌الله طالقانی می‌نشستند.شاه‌حسینی با آیت‌الله طالقانی رابطه دوستانه و خوبی داشت. بخشی از این دیدارها هم مربوط به جشن‌ها و اعیاد مذهبی بود که مثلاً در خارج از تهران برگزار می‌شد و ایشان هم حضور داشتند و فعال بودند؛ مثلاً در ماه رمضان یا مناسبت‌های دیگر در باغ کرجی که ملک او بود نشست‌هایی برگزار می‌شد و او را آنجا هم می‌دیدم. در واقع در این جلسات بود که با مرحوم شاه‌حسینی بیشتر آشنا شدیم؛ من البته با ایشان به گونه ارگانیک ارتباط نداشتم، به‌دلیل اینکه گاهی در تهران نبودم و امکان شرکت در جلسات وجود نداشت اما گه‌گاهی که شرکت می‌کردم مرحوم شاه‌حسینی را می‌دیدم.
آقای شاه‌حسینی فردی بود مؤمن و معتقد و از این جهت به ایشان علاقه زیادی داشتیم. من در چهره او همواره یک انسانیت خاصی می‌دیدم و به او علاقه داشتم. او گروه‌های مختلف سیاسی را به هم ارتباط می‌داد و با هم هماهنگ می‌کرد و از این جهات فرد مؤثری بود و در مبارزات پیش‌رو هیچ وقت از پا نمی‌ایستاد. غیر از این مبارزات، زهی سعادت که او حیات سیاسی خود را ثبت کرده و اثر مهمی در تاریخ معاصر ایران نوشته شده است که زوایای دقیقی از تاریخ معاصر ما را نشان می‌دهد و قابل استفاده نسل جوان و بی‌خبر از تاریخ ماست؛ یعنی کتاب «هفتاد سال پایداری» که در واقع کتاب خاطرات اوست.
زمانی که در حسینیه ارشاد سخنرانی‌های دکتر علی شریعتی برگزار می‌شد و ما هم با دکترشریعتی همکاری می‌کردیم، مرحوم شاه‌حسینی هم به این جلسات می‌آمد. دکتر شریعتی هم به شاه‌حسینی علاقه داشت و او را دوستانه خطاب می‌کرد؛ به یاد دارم که حضور ایشان در زمانی که در آن اوایل، مرحوم مطهری هم در این جلسات شرکت می‌کردند زیاد بود؛ مرحوم شاه‌حسینی نسبت به مرحوم مطهری تعلق خاطری داشت و از علاقه‌مندان او به حساب می‌آمد. به هر حال در این جلسات افرادی که به جریان ملی- مذهبی مربوط بودند یا از جبهه ملی‌های سابق بودند، شرکت می‌کردند و آقای شاه‌حسینی هم طبیعتاً با دیدار دوستانشان از این برنامه‌ها استقبال می‌کردند. همچنین در انجمن اسلامی مهندسین که جلساتی تشکیل می‌داد ایشان هم شرکت داشتند.
بعد از انقلاب به هر حال هر کس از مبارزین مسئولیتی برعهده می‌گرفت تا کارهای مملکت پیش برود؛ ایشان هم از مسئولان ورزشی شدند و در واقع نخستین رئیس سازمان تربیت بدنی بودند؛ البته مدت کوتاهی در رأس مسئولیت‌های ورزشی مملکت قرار داشتند و این مسئولیت او چندان طول نکشید ولی به هر جهت ایشان در شکل دادن ورزش ایران بعد از انقلاب نقش زیادی داشتند.
آخرین باری که مرحوم شاه‌حسینی را دیدم در حسینیه ارشاد و در مراسم ختم مرحوم دکتر ابراهیم یزدی بود که با آن کهولت سن به مراسم دکتر یزدی آمده بود. خدایش بیامرزد.

 

منبع: ابتکار

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: