ایام عزت مستدام

1397/3/2 ۰۹:۲۴

ایام عزت مستدام

روزگار برزخی ما ایرانیان را دو چیز رقم می‌زند: نفت و شعر. اولی یعنی نفت، تنها اندكی بیش از صد سال است كه گریبانگیرمان شده و خواب و بیدارمان را آشفته ساخته و دومی، یعنی شعر صدها سال است كه مامنی بوده برای گریز و بلكه استعلا از زمانه نامراد و محمدعلی موحد، همیشه استاد نقطه تلاقی‌گاه این هر دو است، حقوقدانی ادیب و تاریخ‌نگاری عرفان‌پژوه كه به همان میزان كه مقالات شمس را احیا كرده و در پیرایش و ویرایش مثنوی معنوی مولانا كوشیده، در نگارش راست و درست قصه پرغصه نفت نیز قلم زده است.

 

 

به مناسبت تولد جناب استاد محمد علی موحد

محسن آزموده: روزگار برزخی ما ایرانیان را دو چیز رقم می‌زند: نفت و شعر. اولی یعنی نفت، تنها اندكی بیش از صد سال است كه گریبانگیرمان شده و خواب و بیدارمان را آشفته ساخته و دومی، یعنی شعر صدها سال است كه مامنی بوده برای گریز و بلكه استعلا از زمانه نامراد و محمدعلی موحد، همیشه استاد نقطه تلاقی‌گاه این هر دو است، حقوقدانی ادیب و تاریخ‌نگاری عرفان‌پژوه كه به همان میزان كه مقالات شمس را احیا كرده و در پیرایش و ویرایش مثنوی معنوی مولانا كوشیده، در نگارش راست و درست قصه پرغصه نفت نیز قلم زده است. از استاد موحد آموخته‌ایم كه «نفت در ایران از دوران باستان شناخته شده بود. در گوشه و كنار مناطق جنوب غربی فلات ایران، از شرق تا سند و ماوراءالنهر و از غرب تا سارد و مصر چشمه‌های نفت جاری بود و مردم این نواحی از حدود پنج شش هزار سال پیش از قیر به عنوان ملاط سنگ و آجر در بناها، اندودن بدنه خارجی زورق‌ها، ساختن ظروف سفالی و به هم پیوستن قطعات جواهر و زینت‌آلات سود می‌جستند.» طرفه آنكه مردمان این خاك در روزگار عباسیان از نفت برای روشن كردن معابر استفاده می‌كردند و عجیب‌تر آنكه «آن چراغ‌های نفتی را نفاطه می‌خواندند» (جلد چهارم خواب آشفته نفت: از قرارداد دارسی تا سقوط رضاشاه). آنچه این گزارش درخشان تاریخی را شگفت‌ انگیز می‌سازد، این پرسش كلیدی و اساسی است كه پس چرا مردمان این دیار، لحظه‌ای به این نیندیشیدند كه می‌توانند، نفت را به عنوان منبعی كلان برای انرژی به كار گیرند و چنان تعلل كردند كه تنها صدها سال بعد، وكیلی به نام بیسل در آمریكا به این خیال افتاد كه گذشته از روشنایی، می‌توان از نفت برای روغن‌كاری موتورهایی كه با زغال سنگ كار می‌كردند، استفاده كرد؛ تازه در این زمان بود كه كلنل ادوین دریك در سال ١٨٥٩ میلادی، در پنسیلوانیا اولین چاه عمیق نفت را حفاری كرد و این تاریخ، مبدا صنعت جدید نفت است. چرا ما با وجود آن پیشینه و تاریخ، هیچ‌گاه به آن نیندیشیدیم كه این ماده سیاه‌رنگ بدبو می‌تواند منشا تحولی شگرف در زندگی انسان باشد؟ چرا آنچه در تاریخ ما صناعهالنفط نامیده می‌شد، تنها به كار رزم و نبرد می‌آمد؟

نگارنده نخستین‌بار این پرسش اساسی و صد البته مغفول را با این تفصیل و با این تاكید بر سابقه حضور نفت در زندگی اجتماعی مردمان ایران‌زمین نخستین‌بار در مراسم نقد و بررسی مجلد چهارم خواب آشفته نفت، از زبان محمدعلی موحد شنید. به بیان تلخ و شیرین استاد، نفت از همان بدو آشكار شدنش به عنوان ماده‌ای كه می‌تواند چرخ صنعت جدید را بچرخاند، بدل به كابوسی هولناك شد كه سرزمین ما را به جولانگاهی برای مستبدان و استعمارگران بدل ساخت، گوشتی‌ قربانی كه روس و انگلیس از دو سو آن را به چنگ و دندان گرفته و با نیش‌های زهرناك شیره جانش را می‌مكیدند و گنجی باد آورده كه مستبدان را توانمند می‌ساخت تا در راه و رسم سركوب و خفقان حریفی در برابر نداشته باشند، جز حق حسابی كه باید به اجانب می‌پرداختند و سبیل‌شان را چرب نگه می‌داشتند.

شاید بیدلیل نیست كه استاد موحد كه دانش‌آموخته حقوق است و قریب به شصت سال پیش (١٣٣٨) مدرك دكترای حقوق گرفته است، اینچنین بر تاریخ و فرهنگ ایران متمركز شده است. او بهتر از همه ما می‌داند كه برای یافتن پاسخ آن سوال بنیادین، نمی‌توان به واكاوی زوایای پیچیده قراردادهای تاریخی و كندوكاو در زیر و بم مذاكرات جانفرسای نمایندگان ایرانی و در راس ایشان دكتر محمد مصدق در مجامع بین‌المللی اكتفا كرد، بلكه باید فراتر از همه نگرش‌های قالبی به تاریخ جنجالی و بحث‌برانگیز ایران، به هزارتوی آن گام گذاشت و سراسر مرزهای جغرافیایی آن را با ابن‌بطوطه در نوردید. شاید بتوان رمز و راز آن فروبستگی را در نحوه تلقی ما از عالم هستی یافت. شاید به همین انگیزه است كه محمدعلی موحد، نیم‌قرن است می‌كوشد به لب‌لباب میراث عرفانی ما راه یابد و از رهگذر این كوشش بی‌پایان آثاری ماندگار و بی‌همتا را خلق كرده است.

به خاطر دارم، در همان جلسه مذكور، یكی از حاضران در وقت پرسش و پاسخ از دكتر موحد پرسید كه تعبیر او از خواب آشفته نفت چیست؟ استاد پیرانه‌سر با همان نگاه و لبخند عمیق، نگاهی به مخاطبان كرد و با لهجه شیرین آذری در پاسخ گفت: این حرف‌ها چیست خانم؟ من كه جوكی نیستم؟ من چه می‌دانم كه تعبیرش چیست؟ من كتابی درباره ماجرای نفت و قضایای حقوقی آن نوشته‌ام، باقی را شما باید خودتان دریابید (نقل به مضمون) . پاسخ دكتر موحد به سوال خام‌طبع و سرسری آن مخاطب، گوشی را دست سایر حاضران داد كه برای سوال پرسیدن، حواس‌شان را جمع كنند و با استاد، لغت‎‌‎بازی و مجامله نكنند. رهاورد محمدعلی موحد، از پس عمری ٩٥ ساله برای دلسوزان این فرهنگ و تمدن، میراثی گرانبار است كه به سادگی نمی‌توان آن را در جملاتی «شیك و قشنگ» خلاصه كرد. باید دشواری به جان خرید و سختكوشی پیشه كرد، تا شاید اندكی راه یافت به اسرار گنج دره جنی، «دیستوپیایی» كه نفت و شعر در آن قرار نیافته‌اند و سرنوشت ما را این چنین پا در هوا و معلق رقم زده‌اند.

 

«زیرِ سایه آن سروِ روان» / دكتر حسین پیران

بزرگان علم و ادب هر ملت ترجمان و چكیده تاریخ و تمدن آن ملت هستند. تاریخ چندهزارساله این كشور نیز در هر برهه بزرگانی تربیت كرده تا هم نماینده تاریخ و تمدن كشور باشند و هم سرمشق معاصران و آیندگان. در برهه كنونی این پیر بزرگوار جناب دكتر موحد از معدود بزرگانی است كه در وصف مزبور می‌گنجد.

ویژگی منحصربه فرد دكتر موحد جامعیت ایشان است. گستره كاری‌شان چنان است كه انسان در نگاه اول به آثار ایشان تصور می‌كند چند دانشمند با نام و عنوان مشابه این آثار را آفریده‌اند. گاه در عالم ادب فارسی سیر می‌كند و به قول شهریار «تبریز طعنه به شیراز می‌زند.» گاه در دالان‌های هزار توی علم حقوق چراغ به دست راهنمای دانشجویان و طالبان عدالت می‌شود تا گره‌های «حقوق مدنی» را باز گشاید. «حق و عدالت» و «آزادی» از دیگر مقاصد رحله‌های علمی‌شان است. روزی عِرق وطن‌دوستی‌ بر آن وامی‌داردش تا «مبالغه مستعارِ» بیگانگان را رسوا سازد. روزی دگر با «ابن بطوطه» همسفر می‌شود تا یكی از نغزترین ترجمه‌های معاصر را تقدیم دانش‌دوستان كند. شرح زمینه‌هایی كه استاد موحد در آن آثار ماندگاری تقدیم جهانیان كرده در این مختصر نمی‌گنجد. در باب تاریخ نفت و حقوق نفت آثار ایشان بی‌بدیل است و اما در ٣٠ سال اخیر آنچه در باب عرفان و مولوی پژوهی تقدیم این ملت كرده به هیچ زبانی قابل توصیف نیست. خلق این آثار در این گستره پهناور باوركردنی نیست بلكه خرق عادت است. دست و پنجه انداختن با هركدام از این حریفان پهلوانی سترگ طلب می‌كند؛ لذا هرآنچه در ثنای ایشان بگوییم مدحی مسكین خواهد بود. مگر باز به شهریار اقتدا كرده و بگوییم:

ما شهریارا! بلبلان دیدیم بر طرف چمن

شورافكن و شیرین سخن اما تو غوغا می‌كنی

انتخاب میان زمینه‌های مختلف كاری استاد ممكن نیست. تنوع كاری ایشان مانند سلسله كواكب است كه نمی‌توان گفت كدام یك دیگری را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. بلكه جملگی تبدیل به منبع نور عظیمی می‌شود كه انوار آن دنیای اندیشه را روشن و نورانی می‌سازد. هركدام از آثار دكتر موحد جهانی از دانش و اندیشه است. اشاره به كارهای ایشان در زمینه‌های عرفان و مولوی پژوهشی در تخصص و استعداد و ظرفیت نگارنده نیست. ما مگر اقبال آن داشته باشیم تا در ضیافت مولانا به میزبانی دكتر موحد به مدد شرح و تفاسیر ایشان گوشه‌ای اختیار كنیم:

بزم مولاناست ما در كوی او

باده می‌نوشیم از ساقی هو

بزرگان نیز به حد كافی در این باب قلم زده و قلم خواهند زد. نقد تخصصی در آثار حقوقی نیز در این مختصر نمی‌گنجد. كتب و نوشته‌های زیادی از استاد در زمینه حقوق وجود دارد كه هریك نوشته‌ای جداگانه برای معرفی طلب می‌كند. جا دارد به تصحیح «سیرالملوك» نیز اشاره كنیم كه چندان یادی از آن نمی‌شود ولی در نوع خود كاری است بی‌نظیر. در این مختصر اشاره‌ای می‌شود به یكی از برهه‌های زندگانی دكتر موحد كه شاید جز خواص از آن بی‌خبر باشند و در سوانح احوال ایشان معمولا اشاره‌ای به آن نمی‌رود و آن نقش استاد در جریان حل و فصل دعاوی ناشی از قراردادهای نفتی پس از انقلاب اسلامی است. قصد ورود در جزییات این مطلب را نداریم لیكن لازم است اشاره‌ای اجمالی به خدمات ایشان در یكی از مشكل‌ترین تجربیات تاریخ حقوقی كشور در صحنه بین‌المللی بشود تا مشخص شود كه وطن‌دوستی و عِرق ملی در ایشان فقط منحصر به آثار مرقوم نیست و در مقام عمل نیز به اثبات رسیده است. دكتر موحد به واسطه شغل رسمی و تخصص‌شان چندین دهه در زمینه قراردادهای نفتی و دعاوی ناشیه كار كرده‌اند. لیكن حجم و موضوعات پیچیده‌ای كه در نتیجه قطع روابط قراردادی میان ایران و شركت‌های بزرگ نفتی جهان در سال ١٣٥٨ به وجود آمد با هیچ برهه از تاریخ ایران قابل مقایسه نیست. شكایات شركت‌های عظیم نفتی بین‌المللی علیه شركت ملی نفت و دولت ایران بالغ بر چندین میلیارد دلار بود. بخشی از این دعاوی به داوری بین‌المللی ارجاع شده بود. پس از تشكیل و شروع به كار دیوان داوری دعاوی ایران-ایالات متحده در سال ١٣٦٠، بخش اعظم این دعاوی به دیوان داوری ارجاع شد. از میان قریب به چهار هزار پرونده كه علیه ایران مطرح شد، به لحاظ تعداد شاید حدود صد و بیست پرونده علیه شركت ملی نفت ایران بود ولی به لحاظ حجم و رقم خواسته سهم شركت ملی نفت بسیار بالا بود. مدیریت این همه پرونده بین‌المللی از عهده كمتر دولتی بر می‌آید چه برسد به دولت تازه سر كار آمده در ایران كه بسیاری از متخصصین نیز به دلایل مختلف یا ایران را ترك كرده بودند یا علاقه‌ای به همكاری نشان نمی‌دادند. برای اداره این كار عظیم افراد كمی در ایران وجود داشت. به همین جهت، در بخش دعاوی نفتی نقش دكتر موحد استثنایی بود. پیچیدگی و دشواری قراردادها و دعاوی بخش انرژی نیازی به توضیح ندارد. به ویژه اینكه شركت‌های بزرگ نفتی با بهترین متخصصین حقوقی و قراردادی در این بخش مجهز بودند و در برابرشان هیچ مسامحه‌ای جایز نبود. با وجود ناملایماتی كه در آن زمان بر ایشان رفته بود، دكتر موحد مردانه وارد گود شده و از هیچ كوششی برای حفظ حقوق ایران دریغ نكرد. طبعا همه دست‌اندركاران حقوقی در شركت نفت همانند سایر سازمان‌های دولتی در این مبارزه حقوقی دخیل بودند. لیكن تجربه خاص دكتر موحد در این زمینه برای دفاع از منافع كشور و مدیریت دفاع در دعاوی نفتی نقشی منحصر به فرد داشت. تلاش شبانه روزی ایشان در این موضوع به حدی بود كه یك بار سلامتی ایشان در معرض خطر جدی قرار گرفت. با این حال از تلاش باز نایستادند و پرونده‌ها را به سرانجام مطلوب رساندند. با اطمینان می‌توان گفت كه هرچند نیروهای حقوقی شركت نفت از جوانان تا نیروهای باتجربه‌تر زحمت زیادی در این دعاوی متحمل شدند، لیكن بدون دكتر موحد نتایج مطلوبی كه به دست آمد حاصل نمی‌شد. ایشان حاصل آن تجربه بزرگ را نیز در دو جلد كتاب (درس‌هایی از داوری‌های نفتی) تقدیم دانش‌پژوهان كردند. نگارنده حدود ٣٥ سال از نزدیك از محضر این پیر فرزانه و استاد بزرگ استفاده كرده و از «سایه آن سرو روان» بهره برده است. خداوند سایه ایشان را مستدام بدارد. زیرا ایشان ثابت كرده‌اند كه از فرصت‌های زندگانی كه «مانند سحاب گذراست» به اعلی درجه هم استفاده كرده و هم استفاده رسانده‌اند. ٣١ اردیبهشت ١٣٩٧

 

همچو خورشیدِ جهان… / سعید رضادوست

مِثل داریم و مثال. «مِثل»؛ همتاست و «مثال»؛ چیزی كه شبیه به آن نمونه اصلی است. مثال؛ سایه‌ای است از مِثل و مُثُل. مولانا در مثنوی شریف نیز هرگاه می‌خواهد تفكیكی قائل شود میانِ اصیل و غیر، از همین دو واژه یاری می‌گیرد: «مثل آن نبود، مثال است این سخن»...

از قرنِ هشتم به این سو، بارها گفته‌اند و شنیده‌ایم كه دچارِ زوال و انحطاطِ فرهنگی شده‌ایم و در بهترین وضعیت، فرهیختگانی داشته‌ایم كه نمونه مثالی بزرگانِ پیشین‌مان بوده و هستند. امّا در این میانه، من با یك مثالِ نقض مواجه شده‌ام. استثنایی كه قاعده پیشین را نسخ كرده است. شگفت استادی كه قرن‌های نوری را طی كرده و در روزگارِ ما آرام گرفته است. اگر مولانا؛ نابغه تبارِ انسانی است (كه هست) و شمس؛ نادره موجودی كه غریب بود و ماند، او نیز پاره‌ای از وجودِ اینان است كه همچون وحی بر غارِ روزگارِ ما باریده: استاد دكتر محمّدعلی موحّد.

دكتر موحّد را هیچگاه نتوانسته‌ام، صرفا امتدادِ منطقی و فرزندِ خلفِ مولانا و شمس در نظر آورم. او پاره‌ای است از وجودِ اینان. موحّد، نمونه مثالی مولانا و شمس نیست، بلكه مِثل و عینِ ایشان است. شعله‌ای است از آن «آتشِ افروخته در بیشه اندیشه‌ها» كه بی‌تابانه سماع می‌كند و جهانی را روشنا و گرما می‌بخشد. او از روزگارِ شكوه و آسمانِ بلندِ معرفت، به سیاره خاك‌آلودِ ما پرتاب شده است.

او را چه وصف كنم؟ به كدامین خصلتش بستایم كه «نبضِ عاشق، بی‌ادب برمی‌جهد.»

استادِ حقوق؟ مترجمی بی‌بدیل؟ نویسنده‌ای زبردست؟ عرفان‌پژوهی كامل؟ شاعری توانا؟ زبان‌دانی قهّار؟ شنونده‌ای مطمئن؟ ناصحی مشفق؟ كاملی جامع؟...

استاد دكتر محمّدعلی موحّد؛ خورشید است و بی‌دریغ. می‌تابد و می‌تاباند. دوم خرداد؛ زادروزِ اوست.

دل را مجال نیست كه از شوق، دم زند

جان سجده می‌كند كه خدایا، مبارك است...

و این ناچیز، پیشكشی است به او:

«بختِ جوان»

خیره در آینه و سخت هراسان بودم

كرمِ ابریشمِ در پیله زندان بودم

برف بارید به تاریكی گنگِ برهوت

برف من بودم و من فصلِ زمستان بودم

گیج می‌خورد درونِ سرِ من دود ودروغ

چون غریبی عربی در شبِ یمگان بودم

« خوابِ آشفته نفت » است كه تعبیر شده

این‌كه می‌بینم و ترسنده از آن بودم

سعی كردم برسم تا به بیابانِ شهود

سال‌ها بود گرفتارِ خیابان بودم

خواب دیدم كه رسیدم به شبِ فروردین

خواب دیدم كه پسرخوانده باران بودم

«همه ذرّاتِ وجودم متبلور شده» بود

نتوانم كه بگویم چه و چندان بودم

گاه موسی شدم و گاه شدم ابراهیم

عازمِ خانقهِ «پیرِ لواسان» بودم

چشم بر هم زدم و شمس رسید از تبریز

خیره در مولوی دوّمِ دوران بودم

بغض می‌خورد گره در قفسِ حنجره‌ام

من گره خورده به عرفانِ خراسان بودم

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: