1396/11/15 ۰۸:۲۴
رضا داوریاردکانی در ادامه مباحث اخیر خود در مورد توسعه و ضرورت آن، در شماره جدید نشریه فرهنگستان علوم در سرمقاله مفصلی به بسط نظر خود در این باره پرداخته است. داوری در این مقاله با بیان اینکه در نیمقرن اخیر توسعه جای پیشرفت را گرفته است، اضافه کرده: «توسعه متعلق به زمانی است که کشورهای صاحب اقتصاد پیشرفته به مرحلهای از علم و تکنولوژی و تولید یا به اصطلاح به مرحله بازتولید برای زندگی مصرفی رسیدهاند. در همین مرحله بود که کشورهای آمریکایلاتین و آسیا و آفریقا، توسعهنیافته یا در حال توسعه نامیده شدند.»
او توسعهیافتگی و توسعهنیافتگی را مربوط به تاریخ جدید میداند و معتقد است توسعهیافتگی مقدمات و سوابقی میخواهد و کشورهایی که در زمان ما این سوابق را نداشتهاند، نمیتوانند توسعهیافته باشند.
داوری در بخش دیگری از مقاله خود با بیان اینکه توسعهنیافتگی وضعی است که در آن مردمان دلبسته تجدد و در عین حال بیگانه با آنند و شاید هم بهشدت با آن مخالف باشند، اضافه میکند: «در جهان توسعهنیافته چون چیزها و کارها کمتر در جای خود و وقت مناسب به وجود آمده و صورت گرفته است، هماهنگی طبیعی میان آنها وجود ندارد و هماهنگ کردنشان هم کاری بسیار دشوار است و از هیچکس، حتی از سیاستمداران ممتاز نیز نمیتوان توقع داشت که به آسانی از عهده این کار برآیند. شاید از این گفته برآید که پس همه راهها بسته است و مشکل توسعهنیافتگی چاره ندارد. البته در شرایط سیاسی و فرهنگی کنونی و با تدابیری که معمولا در جهان توسعهنیافته اندیشیده و اجرا میشود، از توسعهنیافتگی نمیتوان گذشت و راه به جایی نمیتوان برد؛ زیرا تدبیر -اگر تدبیری باشد- راه نیست، بلکه شیوه پیمودن راه است.»
رئیس فرهنگستان علوم با اشاره به اینکه خروج و عبور از توسعهنیافتگی به دلخواه کسان و با صدور دستورالعملها و با اتخاذ تدابیر رسمی صورت نمیگیرد، ادامه میدهد: «توسعه، شرایط و ضوابط دارد و برنامه میخواهد. تدوین و اجرای برنامه نیز موقوف و موکول به درک شرایط و فراهم آوردن و رعایت آنهاست. من عجالتا نام چیزی که این شرایط را درک میکند و راه فراهمکردنشان را مییابد، خرد توسعه میگذارم. فهم یا خرد توسعه، فهم فردی و شخصی نیست. در هر کشور توسعهنیافته جامعهشناسان، سیاستمداران و نویسندگان و شاید فیلسوفانی باشند که تاریخ اروپا را درک میکنند و با راهی که پیموده است، آشنایی دارند؛ اما آنها معمولا - حتی اگر سیاستمدار باشند- در کشور خود غریب و مهجورند. نه اینکه ضرورتا با آنان بد رفتاری شود؛ چهبسا که بسیار محترم و معزز باشند اما سخنشان چنانکه باید فهمیده نمیشود.»
داوری در بخش دیگری از مقاله خود با اشاره به پرسش از تقدم توسعه سیاسی یا اقتصادی این سوال را نشانی از توجیه وضع توسعهنیافتگی میداند. او مینویسد: «این بحث در شرایطی پیش آمده که هنوز معلوم نبوده است توسعه چیست و چگونه ممکن میشود و آیا راه یا راههایش را یافتهایم که بتوانیم یکی را بر دیگری مقدم بداریم. راستی آیا مشکل ما این است که هنوز میان توسعه سیاسی و اقتصادی انتخاب نکردهایم؟ در این قبیل بحثها گاهی نشان توجیه وضع توسعهنیافتگی پیداست.» عضو هیاتعلمی دانشگاه آزاد اسلامی در ادامه با بیان اینکه خرد توسعه، خردی صرفا نظری نیست؛ بلکه با اراده اصلاح یگانه است، اضافه میکند: «مانع بزرگ ظهور این خرد غفلت از درد توسعهنیافتگی و آزاد پنداشتن خود از قید و قهر و بلای آن است. معمولا توسعهنیافتگی را در نبود و فقدان نان و آب و هوای سالم و بهداشت و تعلیم و تربیت و مسکن و شغل و در فقر و بیکاری و آشفتگی و پریشانی در کشاورزی و صنعت و مدیریت میبینند. البته اینها همه میتوانند از آثار و لوازم توسعهنیافتگی باشند. بعضی کشورها توانستهاند تا حدودی از این گرفتاریها رها شوند و بعضی دیگر در این راه دشواریها داشته و از راه ماندهاند.
وقتی کشوری سرمایه و نیروی انسانی و علم دارد و از آنها نمیتواند برای خروج از توسعهنیافتگی بهره ببرد و نمیپرسد وجه ناتوانی و ناکامی چیست؟ پیداست که از درد توسعهنیافتگی خبر ندارد، اما اگر خبردار شود و بپرسد چرا در راه مانده است، چهبسا بعضی موانع پیش پایش برداشته شود. ما اکنون در علم و فرهنگ و سیاست و فلسفه پرسش و طلب نداریم. گاهی تاریخ، مردمان را در حصار و حصن حصینی حبس میکند که پرسش و خودآگاهی نمیتواند در آن نفوذ کند. این است که گفتم خرد توسعه هم دور است و هم نزدیک؛ گاهی به آن به آسانی میتوان به آن رسید و زمانی کیمیای نایاب میشود. به سیاست کاری ندارم اما اگر پیشرفت در علم و تکنولوژی و نظم و سلامت و سروسامان در مدیریت میخواهیم باید از حبس حصاری که گفتم بیرون آییم زیرا اینها بیراهنمایی خرد توسعه در راه پیشرفت و صلاح قرار نمیگیرند.
داوری با اشاره به سخن کسانی که میگویند ما تجدد نمیخواهیم بلکه به جهانی متفاوت با جهان تجدد میاندیشیم، مینویسد: «آنها پیش خود فکر میکنند که اگر ما جهانی بهتر از تجدد بخواهیم و نخواهیم با زشتیهای جهان جدید کنار بیاییم و در اندیشه جهانی یکسره آسوده و پر از مهر و معرفت و خالی از فساد و غرور و غلبه باشیم گناهی کردهایم؟ پرسش ظاهرا موجهی است اما باید فکر کنند که اولا این سخن اگر تکرار لفظی رویای بهشت زمینی قرن هجدهم اروپا و آمریکا نباشد، بوی آن را میدهد. ثانیا رویا و خواست قرن هجدهم، نقشه راه کم و بیش آماده و رهروان مصمم داشت. اما در زیرظاهر موجه پرسش بالا هیچ مضمون و باطن و ضامنی برای تحقق وجود ندارد. بهخصوص که صاحبان آن نسبت به پریشانی و فساد شایع و فقدان چشمانداز آینده هیچ حساسیتی نشان نمیدهند. بسیار خوب است که مردم خوبیها را بطلبند اما اگر ندانند و نخواهند بدانند که خوبی چیست و کجاست و چگونه به آن میتوان رسید چهبسا که هرگز حسننیتشان راه به بهشت خوبیها نبرد.»
او در ادامه لازمه رسیدن به جهان زیبای مهر و معرفت را در 6 عنوان ذکر میکند: «کسی که میخواهد به جهان زیبای مهر و معرفت برسد باید ۱- اهل مهر و معرفت باشد، ۲- بداند که نه با قهر و خشونت بلکه با پاکی و راستی و مروت به مقصد صلح و سلامت میتوان رسید، ۳- هر راهی از جایی آغاز میشود و از هرجا به هر جای وهمی دیگر نمیتوان پرید، ۴- جهان توسعهنیافته جهان قبل از توسعه نیست. جهان در حسرت توسعه نشسته و به توسعه نرسیده است؛ پس برای اینکه در هر راه دیگری قرار گیرد باید از این وضع آزاد شود، ۵- اکنون همه جهان و اذهان جهانیان و حتی تفسیرهایی که از متون مقدس و از معرفت و حکمت قرون سلف میشود، پر از اندیشهها و درآمیخته با قواعد و نظرهای پراکنده متعلق به تجدد است و تا این معنی درک و دانسته نشود، هیچ گشایشی در کار نخواهد بود و بالاخره ۶- اگر تاریخ دیگری در زندگی آدمیان رقم بخورد، کسانی که مرزهای پایانی مدرنیته را میشناسند و زشت و زیبای آن را به جان آزمودهاند، بخت بیشتری برای قدم گذاشتن در آن دارند.»
رئیس فرهنگستان علوم در پایان با توصیه به واماندگان و درماندگان راه توسعه مینویسد: ««واماندگان راه توسعه» و «درماندگان معتاد به هوای مسموم توسعهنیافتگی» نیز در وهله اول باید به بیرونشدن از حصار خود بیندیشند و مواظب باشند که به کینه و نفرتی تسلیم نشوند که ستم غالبا پوشیده در حجاب علم و آزادی در جانشان پدید آورده و نرسیدن به امکانها و برخورداریهای تجدد آن را مضاعف کرده است. عذر میخواهم که این نوشته به ترجیعبند شبیه شده است. من مدام تکرار کردهام که توسعه در شرایط کنونی یک ضرورت اخلاقی است و نه انتخاب. و از آن جهت ضرورت است که اگر نباشد زمینه برای پریشانی و فقر و بیماری و بیکاری و نومیدی و عصیان فراهم میشود و گسترش مییابد. اگر باز هم بگویند که چون توسعه غربی است، آن را نمیخواهیم، کاری نمیتوان کرد. مردم در اندیشه و خواست خود آزاد و مختارند. کاش بدانند و به همه بگویند که چه میخواهند و چگونه میتوانند به آن برسند.»
منبع: فرهیختگان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید