1396/10/2 ۰۸:۰۸
«عذرخواهم»؛ این عبارتی بود که سالها پیش رضا داوریاردکانی، فیلسوف معاصر، در نشست نقد و بررسی کتاب «علوم انسانی و برنامهریزی توسعه» عنوان کرد. «میگویند گفتی مدرنیته به بنبست رسیده است. اگر گفتم عذرخواهی میکنم. حرف سیاست زدهام. البته منظور من این بوده که هرچیزی پایانی دارد نه اینکه این نظر بشود ابزار سیاست و شعار بدهیم. دیگر از شعاردادن پرهیز میکنم.»
در نسبت فیلسوف معاصر با آرای سابقش محمدمحسن راحمی : «عذرخواهم»؛ این عبارتی بود که سالها پیش رضا داوریاردکانی، فیلسوف معاصر، در نشست نقد و بررسی کتاب «علوم انسانی و برنامهریزی توسعه» عنوان کرد. «میگویند گفتی مدرنیته به بنبست رسیده است. اگر گفتم عذرخواهی میکنم. حرف سیاست زدهام. البته منظور من این بوده که هرچیزی پایانی دارد نه اینکه این نظر بشود ابزار سیاست و شعار بدهیم. دیگر از شعاردادن پرهیز میکنم.»
رضا داوریاردکانی آنقدر در مدت اخیر درمورد ناگزیری از توسعه صحبت کرده است که دیگر خبرگزاری «فارس» در مصاحبهای که به تازگی با او انجام داده است سوال اول خود را به چندین فرسخ قبلتر برده و از داوری پرسیده است: «آیا اساسا به امکان طرحریزی نظامی خارج از تمدن غرب معتقدید؟» سوالی که چند ماه قبل در مصاحبه با ماهنامه خردنامه هم از داوری پرسیده شده بود که «آیا امکان درانداختن طرحی نو در آینده را خواهیم داشت؟» سوال بعدی خردنامه این بود که «چرا نسبت به جایگزینی برای توسعه مأیوسانه سخن میگویید؟» (خردنامه شماره 175)
شاید 30 سال پیش هیچکس فکرش را هم نمیکرد که روزی پرسش اصلی از رضا داوریاردکانی درباره امکان یا امتناع درانداختن طرحی نو در عالم باشد و او در جواب به رحمت و هدایت الهی حواله کند (همان). البته او خودش منکر عدول از مواضع سابقش است و میگوید: «من از فکر سابق عدول نکردهام ولی چه کنیم که توسعه اکنون یک ضرورت است و ما نمیتوانیم از آن صرفنظر کنیم. ما ناگزیریم راه توسعه را طی کنیم.» (خبرگزاری مهر 17 بهمن 95) و البته در ادامه همان گفتوگو اضافه میکند: «به قول سهراب سپهری «مثل یک ابر دلم میگیرد» وقتی میبینم یک عمر در نقد غرب تامل کرده و قلم زدهام و اکنون میگویم ظاهرا راهی جز راه توسعه پیدا نیست.»(همان)
رضا داوریاردکانی، فیلسوف معاصر و ازجمله کسانی است که از سالهای منتهی به انقلاب تعلقخاطر فراوانی به گفتمان «غربزدگی» سید احمد فردید داشت و روزگاری منتقد سرسخت تمدن غربی و لوازمش بود و همواره از توسعه با مذمت یاد میکرد و در پی دراندازی طرحی نو و عالمی دیگر بود. به نظر میرسد او در سالهای اخیر به نوعی درمبانی خود تجدیدنظر کرده است. رئیس فرهنگستان علوم در مصاحبه با «فارس» در مورد گذشت از جهان غربی و سامان نظمی دیگر تصریح میکند که از دیدگاه سابق خود فاصله گرفته است: «من هم گذشت از تاریخ غربی و بنای نظمی دیگر را ممکن میدانم و در جوانی آن را نزدیک و بسیار نزدیک میدانستهام اما اکنون بیشتر به شرایط این امکان میاندیشم.»
او در بخش دیگری درمورد اشتباه خود میگوید: «در فلسفه به سویی رفتم که نقادان مدرنیته آنجا بودند. در ابتدا فریب لفظ پایان خوردم و توجه نکردم که پایان تاریخ مثل پایان زندگی یک شخص نیست و چه بسا که پایان یک دوره تاریخی یا دوران پایانی یک تاریخ قرنها طول بکشد.»
غربزدگی فردیدی سالها بهعنوان دال اصلی گفتمان شاگردان او ازجمله داوری شناخته میشد اما داوریاردکانی به صراحت در این مصاحبه عنوان میکند که توجه به ذات توسعهنیافتگی جای غربزدگی را در فکر او گرفته است. شاید همین تغییر اصلی در گفتمان او باعث شده است تا دالهایی طرد و دالهای دیگری جذب شوند و درنتیجه همه از تغییر نظرات استاد و حتی عدول او از نظرات سابقش سخن بگویند.
داوری در توضیح چیستی توسعهنیافتگی میگوید: «توسعهنیافتگی رشد کم و اندک نیست بلکه ناتوانی از فهم جهان ساخته بشری و سستی در پیمودن راه توسعه در عین بستگی صوری و سطحی به آن است. آن را با وضع پیش از تجدد هم نباید اشتباه کرد. گذشتگان ما تا زمان مشروطه توسعهنیافته نبودند زیرا در تاریخ آنها توسعهیافتگی و توسعهنیافتگی جایی و معنایی نداشت.» او در ادامه توسعهنیافتگی را محدود به جنبههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نمیداند بلکه آن را یک حادثه مهم و عام تاریخی عنوان میکند. توسعهنیافتگی در منظر داوری ناتوانی فکری و روحی و تشخیص ندادن لازم از غیرلازم و مهم از غیرمهم و امروزی از دیروزی و آسان از مشکل و سودمند از مضر و حتی زیبا از زشت است.
او مجددا تاکید میکند از رای و نظری که درباره تجدد و توسعه داشته است، عدول نکرده و شاید توجه و فهم دقیق صحبتهایش باعث شود تا دیگر ملامت نشود که چرا هم مدرنیته را نقد میکند و هم از درد توسعهنیافتگی شکایت دارد: «این توسعهنیافتگی است که کار نفت و مدیریت ما را مشکل کرده است یا درست بگویم مشکل نفت و مشکل مدیریت ازجمله مظاهر توسعهنیافتگی است.
اگر به این معنی توجه شود شاید من هم دیگر ملامت نشوم که چرا هم مدرنیته را نقد میکنم و هم از درد توسعهنیافتگی شکایت دارم. من ماندن در وضع توسعهنیافتگی را عین وابستگی به قدرتهای غالب جهانی میدانم. هیچ کشور توسعهنیافتهای نمیتواند مستقل باشد. حرف من این است که باید از توسعهنیافتگی خارج شد. توسعهنیافتگی عین ناتوانی و ندانمکاری و ناهماهنگی و آشوب و فساد در کارهاست و کیست که نمیخواهد کشور از چنین وضعی خارج شود. آیا توقع این است که بگویم مرگ بر توسعه و زندهباد توسعهنیافتگی و فقر و جهل و فساد. من از رای و نظری که درباره تجدد (مدرنیته) و توسعه داشتهام، عدول نکردهام.»
داوری درمورد اتهام سپرانداختن در مقابل غرب نیز معتقد است که هرگز داعیه مواجهه با غرب نداشته که حالا بخواهد سپر بیندازد و اصلا سلاحی و سپری در دستش نبوده است و تنها کاری که در این میان انجام داده، تامل در باب پدید آمدن غرب و وصف بسیار کلی وضع کنونی جهان در حد بضاعت بوده است.
او در پایان اضافه میکند: «در هر صورت من درخصوص آمریکا حرفی نزدهام که حاکی از سپر انداختن در برابر آن باشد اما اگر حرفهای چهل، پنجاه سال پیش درباره غرب و مدرنیته را تکرار نمیکنم از آنروست که آن حرفها سیاسی نبود که آنها را به صورت شعار تکرار کنم. اکنون هم از آنها رو نگرداندهام و تازه به فرض اینکه نظرم درباره تجدد و غرب متجدد تغییر میکرد، این تغییر سپر انداختن در برابر آمریکا معنی نمیداد ولی چه کنم که بسیاری از خوانندگان سخن مرا سیاسی تلقی کردند و چون آن سخن رنگ و بو و لحن سیاسی هم داشت تلقی آنان را بیوجه نمیدانم. در مقابل کسانی هم که هرگز آن نوشتهها را نخواندهاند، مرا آمریکاستیز خواندهاند.»
منبع: فرهیختگان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید