باغ نگارستان/ استاد سید عبدالله انوار - بخش سوم

1396/5/15 ۰۹:۱۷

باغ نگارستان/ استاد سید عبدالله انوار - بخش سوم

این باغ به اوایل روزگار پیدایی خود که زمان حکومت فتحعلی‌شاه بود، چون نقطه ییلاقی و خارج شهر بود، به اجماع تاریخ‌نویسان قاجار سخت جلب ‌نظر فتحعلی‌شاه را کرد و این شاه بچه‌صفت شهوتران را بر آن داشت که بیشتر اوقات خود را در این باغ به سر آرد و با ایجاد انواع وسایل لهو و لعب در آن که سرسره یکی از آنهاست، در کمال بی‌خبری و خوشگذرانی عمر بگذراند

 

باغ و تاریخ

این باغ به اوایل روزگار پیدایی خود که زمان حکومت فتحعلی‌شاه بود، چون نقطه ییلاقی و خارج شهر بود، به اجماع تاریخ‌نویسان قاجار سخت جلب ‌نظر فتحعلی‌شاه را کرد و این شاه بچه‌صفت شهوتران را بر آن داشت که بیشتر اوقات خود را در این باغ به سر آرد و با ایجاد انواع وسایل لهو و لعب در آن که سرسره یکی از آنهاست، در کمال بی‌خبری و خوشگذرانی عمر بگذراند و بر طول ریش و فزونی اولاد و وسعت حرمسرا بکوشد که عصاره این شرابخواری‌های بی‌محل، شکست‌های متوالی ایران از دولت تزاری روس و از دست دادن قسمت معتبری از پیکر این وطن عزیز و پذیرفتن کثیف‌ترین عهدنامه‌های استعماری است. طرفه آنکه این مستبد خودکامه شهوتران پس از بازگشت از سفر جنگی مغلوب‌شده از روس، آنچه خارخار سینه‌اش بود، این فاجعه شکست و بی‌لیاقتی نبود، بلکه طبق نامه‌ای که به دست است، در راه بازگشت آنچه می‌خواست زوجة معروف خود نوش‌آفرین خانم دختر بدرخان زند است که چون به او در ضمن راه رسد، جبران همه چیز می‌کند. بر استبداد و خودکامگی نفرین!

از حوادثی که به دوران فتحعلی‌شاه در این قصر رخ داده و قابل ذکر است، واقعه روز دوازدهم صفر ۱۲۵۰ق است که در این روز محمدمیرزا ـ پسر عباس‌میرزای نایب‌السلطنه ـ منصب ولایتعهدی یافت و شاه برای این ولیعهدی، در نگارستان مجلس بزرگی آراست و طبق قول همه تاریخ‌نویسان دوره قاجار، در این مجلس «جمیع اعاظم فضلا و علمای ایران و امراء و وزراء و صاحب‌منصبان دربار در آن مجمع حاضر شدند؛ چنان‌که رسم ملوک عجم است، اسباب مرصعی که از لوازم منصب جلیل ولایتعهد است، از قبیل شمشیر و خنجر و زنّار و کمر و نشان شیر و خورشید، به انضمام یک دست لباس مخصوص و فرمان ولایت عهد به توسط شاهزاده صاحبقران‌میرزا که میزبان امیرزاده اعظم [مقصود محمدشاه بعدی است] بود، انفاذ مجلس شد و امیرزاده اعظم محمدمیرزا حسب‌الامر خاقانی، خلاع را زیب پیکر خود نموده، خطبه خواندند و تهنیت گفتند و با تمام ارکان دولت به حضور خاقانی آمده از زبان مبارک مبارکباد شنیدند.

شاهزادگان بزرگ و وزرای عظام که بعضی خود انتظار ولایتعهد داشتند و برخی ارباب غرض بودند، خواهی نخواهی سکوت کرده، سر به راه تسلیم نهادند. خسرومیرزا (برادر محمدشاه) را که از آمدن به دارالخلافه فی‌الجمله راه نفاق پیموده، نشان تمثال همایون مرحمت فرموده، او را به معذرت نزد حضرت ولیعهد فرستاده، شفیعانه اشارتی به عفو تقصیر او فرمودند. ولیعهد هم از تقصیر او درگذشته، کمال ملاطفت فرمود. میرزا محمد ولد قائم‌مقام (میرزا ابوالقاسم) به توسط قائم‌مقام به وزارت حضرت ولیعهد سرافراز و مقرر شد در رکاب والا به تبریز برود و تا خود قائم‌مقام هم پس از قرار و مدار امور، عزیمت تبریز کند. شانزدهم صفر حضرت ولیعهد مرخص و روانه تبریز گردید و قائم‌مقام هم پس از چندی روانه گردیده، در عرض راه ملحق به اردوی والا شد. امیرزادگان و امراء و معاریف آذربایجان تا قزوین و میانج به استقبال آمدند…»

این مجلس ولایتعهدی محمدشاه در باغ نگارستان در آن روزها که فتحعلی‌شاه پنجاه و نه پسر داشت و بعضی از آنها چون شجاع‌السلطنه و فرمانفرما و ظل‌السلطان (علیشاه) معترض این ولایتعهدی حتی ولایتعهدی عباس میرزا بودند، از حوادث بزرگ عهد فتحعلی‌شاهی است که در این باغ اتفاق افتاد و چنان‌که می‌دانیم، همین اعتراض فرزندان فتحعلی‌شاه به ولیعهدی محمدشاه، بعدها موجب دردسر بسیار برای او شد و او به زحمت توانست تا فتنة بعضی از آنها چون حسنعلی‌میرزا و حسینعلی‌میرزا را فرو نشاند.

از این مجلس ولایتعهدی که بگذریم، واقعه مهم دیگری به دوران فتحعلی‌شاه نمی‌بینیم که در این باغ اتفاق افتاده باشد؛ چه، خود شاه نیز دیری نپایید که به اصفهان درگذشت و باغ نگارستان را منزلگه حوادث محمدشاهی به مرده‌ریگ گذاشت.

نخستین حادثه واقع در این باغ به زمان محمدشاه، جلوس اوست بر «اورنگ سلطنت» در این باغ به روز بیست و دوم شعبان ۱۲۵۰ق. و در این تکیه‌زدن بر اورنگ سلطنت، قائم‌مقام خون دل بسیار خورد تا این مجسمه بلاهت و نمک‌نشناسی بتواند بر سریر شاهی مستقر شود. تاریخ‌نویسان دوره قاجار می‌گویند چون فتحعلی‌شاه در اصفهان درگذشت «شاهزاده محمدرضامیرزا [پسر فتحعلی‌شاه] از اردوی پادشاهی جدا شد، محض اظهار خدمت به‌سرعت تمام به تبریز آمده حضرت ولیعهد (= محمد میرزا) را از قضیه آگاهی داد. حضرت ولیعهد بَریدی سبک‌سیر به احضار امیرنظام [محمدخان زنگنه] که برای قرار و مدار و اخذ مال تجار و گفتگوی با سرحدداران عثمانی و در باب طایفه جلالی به قازلی گول رفته بود، مأمور فرمود و در تدارک حرکت برآمدند. امیرزاده معظّم فریدون‌میرزا به نیابت آذربایجان و محمدخان امیرنظام را به وزارت آن مملکت منصوب و قائم‌مقام را به ملازمت رکاب مقرر فرمودند…

در هفتم شهر رجب ۱۲۵۰ به اصرار وزرای مختار به میمنت و مبارکی جلوس فرمود. پس از تهیه کار و اجتماع لشکر در اواسط رجب به جانب دارالخلافه حرکت فرمودند. در راه رکن‌الدوله با پیام ظل‌السلطان [= علی‌شاه فرزند فتحعلی‌شاه که دعوی سلطنت بعد از فتحعلی‌شاه را داشت و به قول لسان‌الملک سپهر چهل روز و به قول هدایت صاحب روضه‌الصفا نود روز پادشاهی کرد] به خدمت آمد، پس از اظهار مسئول و تقریر غرض [مقصود فرمانفرمای محمدشاه بر خطه آذربایجان و سلطنت علی‌شاه بر تمامی ایران است] مورد استهزاء و استخفاف خاص و عام آمد. چون در این مطلب بیهوده مبالغت کرد، به امر حضرت محمدشاه او را گرفته، محبوس نمودند. شعاع‌السلطنه فتح‌الله میرزا [پسر دیگر فتحعلی‌شاه و پدر شکوه‌السلطنه مادر مظفرالدین شاه] حاکم خمسه در حضرت پادشاهی تقدیم خدمت نموده، مورد التفات آمد و به حکومت خمسة زنجان سرافراز شد. فرستادة منوچهرخان معتمدالدوله ـ والی گیلان ـ نیز با پیشکش‌ها در رسیده، مشمول الطاف آمد.

امام ویردی میرزا سرکشیکچی‌باشی [پسر فتحعلی‌شاه و همدست با علی‌شاه و فرمانده لشکر او برای جنگ با محمدشاه] که با پانزده‌هزار قشون دارالخلافه به مدافعه سپاه آذربایجان می‌آمد و در منزل سیاه‌دهن از حشمت و عدت اردوی پادشاهی آگاه شد، نخست سپاه دارالخلافه فوج فوج و دسته دسته از بیم روی التجاء و تسلیم به اردوی شاهانه آوردند. سرکشیکچی‌باشی هم چون برادر بزرگتر ـ رکن‌الدوله ـ را گرفتار و سپاه خود را متفرق دید، ناچار روی رجا به آستانة خسروانه آورد و همگی به اردوی مبارک متفق و مرکب شدند. آصف‌الدوله [اللهیارخان پدر حسن‌خان سالار] قاجار ـ خال حضرت پادشاهی که در قم معتکف شده بود ـ موکب همایون را استقبال کرده، در قزوین شرفیاب و مورد التفات شد. حاجی باقرخان خال دیگر حضرت همایونی که بیگلربیگی دارالخلافه بود، او نیز سبقت در خدمت را از طریق حزم شمرده، سرکردگان عرب و مازندرانی را که حافظ ارگ مبارک بودند، امر نمود تا محمدجعفر خان کاشانی وزیر ظل‌السلطان را گرفته، محبوس و اموالش را ضبط کردند و ظل‌السلطان [= علی‌شاه] را مجتمعا از جلوس بر سریر سلطنت منع نموده و ظل‌السلطان قاجار به حرمخانه پای به دامن کشید…

روز بیست و دوم شعبان ۱۲۵۰ حضرت همایونی [مقصود محمدشاه است] در نگارستان دارالخلافه بر اورنگ سلطنت جلوس فرمود. آصف‌الدوله ظل‌السلطان و محمدولی میرزا و اهالی حرم جلالت را از شهر به حضور آورد. اعمام عظام مورد التفات گشتند و در دویم رمضان حضرت پادشاهی وارد شهر دارالخلافه شده [چون در آن روزها نگارستان خارج شهر بود] روز چهارم تاج کیانی بر سر و اثاثه سلطنت را زیب پیکر مبارک فرموده…» (از روضه‌الصفای ناصری و مرآت‌البلدان)

ادامه دارد

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: