گفت و گو با داریوش پیرنیاکان: موسیقی در خدمت سیاست نیست

1393/4/17 ۱۰:۳۳

گفت و گو با داریوش پیرنیاکان: موسیقی در خدمت سیاست نیست

اجتماعی بودن هنر به معنای سیاسی بودن آن نیست. هنرمند باید از اجتماع پیام بگیرد و آن را پالایش كرده و به صورت پخته‌تر به اجتماع تحویل دهد. هنرمند به اجتماع خط می‌دهد و در واقع پیشرو دانشمندان است. همواره در هر جنبش و انقلابی‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‌‎‎‏‏‏، موسیقی به عنوان یكی از تاثیرگذارترین هنرها نقش‌آفرینی كرده‌است. در جریان انقلاب مشروطه نیز پیوند شعر و موسیقی و خلق آثار مردمی تاثیر شگرفی بر حركت مردم به سوی آزادی‌خواهی داشته است. اما این تاثیر در زمان مشروطه متقابل بوده است زیرا به همان نسبت انقلاب مشروطه در دیدگاه مردم و روشنفكران نسبت به موسیقی تغییراتی ایجاد كرد. در گفت‌وگو با داریوش پیرنیاكان نگاهی به تاثیر متقابل موسیقی و انقلاب مشروطه داشتیم. داریوش پیرنیاكان گرگری در سال ۱۳۳۴ در شهر گرگر (هادی‌شهر) از توابع شهرستان جلفا در استان آذربایجان شرقی متولد شد.

 

 

آمن خادمی: اجتماعی بودن هنر به معنای سیاسی بودن آن نیست. هنرمند باید از اجتماع پیام بگیرد و آن را پالایش كرده و به صورت پخته‌تر به اجتماع تحویل دهد. هنرمند به اجتماع خط می‌دهد و در واقع پیشرو دانشمندان است. همواره در هر جنبش و انقلابی‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‌‎‎‏‏‏، موسیقی به عنوان یكی از تاثیرگذارترین هنرها نقش‌آفرینی كرده‌است. در جریان انقلاب مشروطه نیز پیوند شعر و موسیقی و خلق آثار مردمی تاثیر شگرفی بر حركت مردم به سوی آزادی‌خواهی داشته است. اما این تاثیر در زمان مشروطه متقابل بوده است زیرا به همان نسبت انقلاب مشروطه در دیدگاه مردم و روشنفكران نسبت به موسیقی تغییراتی ایجاد كرد. در گفت‌وگو با داریوش پیرنیاكان نگاهی به تاثیر متقابل موسیقی و انقلاب مشروطه داشتیم. داریوش پیرنیاكان گرگری در سال ۱۳۳۴ در شهر گرگر (هادی‌شهر) از توابع شهرستان جلفا در استان آذربایجان شرقی متولد شد. او آموختن تار را از ۱۲ سالگی در شهر تبریز و نزد محمدحسن عذاری (از شاگردان درویش‌خان) آغاز كرد. پیرنیاكان از سال ۱۳۵۳، در رشته موسیقی دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد و همزمان فراگیری دوره عالی ردیف موسیقی ایرانی را زیرنظر استاد علی‌اكبر خان شهنازی آغاز كرد. او در دانشكده هنرهای زیبا با استاد داریوش صفوت آشنا شد و از طریق او به مركز حفظ و اشاعه موسیقی ایرانی راه یافت. در این مركز با استادانی چون یوسف فروتن، سعید هرمزی و محمود كریمی آشنا شد و از آموزش‌های آنان بهره برد. پیرنیاكان، پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه تهران، همچنان تا سال ۱۳۶۷ در مركز حفظ و اشاعه موسیقی به تدریس و كار با گروه‌های موسیقی ادامه داد. او همكاری مشترك خود را با محمدرضا شجریان از سال 58 آغاز كرد كه حاصل آن كنسرت‌های متعدد در كشورهای آمریكا، كانادا، انگلیس، فرانسه، سوئیس، سوئد، نروژ و انتشار آلبوم‌های یاد ایام، پیام نسیم، سروچمان، رسوای دل، آسمان عشق، جان عشاق و آرام جان بود. از او بیش از 16 آلبوم موسیقی و 4 مجموعه تصویری به بازار آمده كه 7 آلبوم با آواز محمدرضا شجریان همراه است. تكنوازی تار در ماهور و سه‌گاه و آثاری با صدای شهرام ناظری، حمیدرضا نوربخش و صدیق تعریف از كارهای اوست. او گروه موسیقی شهنازی را تاسیس كرده و در تحقیق و پژوهش موسیقی نیز دست دارد. در رابطه با موسیقی عصر مشروطه با داریوش پیرنیاكان صحبت كرده‌ایم:

***

  با یك نگاه كلی به كتاب‌های زمان مشروطه درمی‌یابیم كه در آن زمان دو گروه موزیسین وجود داشته است. گروه اول استادان موسیقی سنتی بودند كه چهره‌هایی مانند ابوالقاسم عارف قزوینی، درویش خان و كلنل علینقی وزیری در این رشته شاخص بودند و دسته دیگر در دارالفنون مشغول بودند كه از میان آنها به چهره‌هایی مانند غلامرضاخان، سالار معزز، فرزندش نصرالسلطان مین باشیان و نیز سلیمان خان و تقی خان دانشور می‌توان اشاره كرد. گروه اول موسیقیدانان تجددخواهی بودند كه در محضر استادان سنتی درس خوانده بودند و گروه دوم در شعبه نظامی مدرسه دارالفنون، بیشتر حاملان فرهنگ موسیقی غربی به ایران بودند كه البته با موسیقی ملی كشورشان نیز آشنایی كاملی داشتند. این دو دسته هریك به فراخور گرایش‌های خود چه تاثیراتی در روش‌های موسیقایی آن دوره داشتند؟

 انقلاب مشروطه در واقع یك انقلاب فرهنگی بود و شروع آن زمان مشخصی. اگر به تاریخ مشروطه نگاه كنیم خواهیم دید كه در آغاز حكومت ناصرالدین شاه و حتی قبل‌تر از آن یعنی در زمان سپهسالار جرقه‌هایی از انقلاب مشروطه زده شد بود. حتی صنعت ملی شدن نفت هم دنباله انقلاب مشروطه است. در دوران امیركبیر قانون‌گرایی به عنوان یك اصل مهم شناخته شد و او قانون‌گرایی را مطرح كرد. اصلاحات هم از این دوران آغاز شد كه به نظم میرزاتقی‌خانی مشهور است كه این اصلاحات در واقع نشأت گرفته از قانون‌گرایی اجتماعی است. بعد از مرگ امیركبیر این اصلاحات به صورت كمرنگ‌تر توسط حسین خان سپهسالار ادامه داده شد. در این راستا می‌بینیم كه سیدجمال الدین اسدآبادی به ایران می‌آید كه اندیشه اتحاد كشورهای اسلامی را گسترش می‌داد و بعد از آن چهره‌های روشنفكری مانند طالبوف، میرزا فتحعلی آخوندزاده یا اندیشه‌های نسیم شمال و روزنامه‌هایی مانند كلكته، حبل‌المتین و روزنامه ملانصرالدین در باكو منتشر می‌شوند كه ندای آزادیخواهی انقلاب مشروطه را وارد بطن جامعه می‌كنند. انقلاب مشروطه تاثیر زیادی بر روشنفكران گذاشت و كاری كرد كه روشنفكران، خواهان تجدد شوند. در واقع این انقلاب در پی قانون‌مداری روی داد. مشروطه سرآغاز آزادیخواهی و تجددطلبی در ایران بود. البته باید بگوییم كه تجددخواهی به معنای سنت‌گریزی نبود و شاید بعضی چهره‌ها مانند تقی‌زاده می‌گفتند كه از نوك پا تا فرق سر باید غربی شد اما بسیاری از روشنفكران دیگر، به مقوله دگرگونی و اندیشه روشنفكرانه توجه داشتند.

 

 این تاثیرات در حوزه هنر با چه ویژگی‌هایی بروز یافت؟

 به عنوان مثال قبل از مشروطه داستان كوتاه نداشتیم و تئاتر را به شكل امروزی نداشتیم. همچنین موسیقی در دست طبقه اشراف بود و بدین صورت در بطن جامعه به شكل امروزی وجود نداشت. اما بعد از مشروطه تحولات زیادی در زمینه موسیقی به وجود آمد. با این حال با یك نگاه كلی می‌توان گفت كه در زمان مشروطه تحولات زیادی در عرصه موسیقی به وجود آمد كه عمق خود را به انقلاب مدیون است و از نظر تاثیربخشی در شكل و شیوه به ورود موسیقی كلاسیك غربی منجر شد كه این مقوله در زمان ناصرالدین شاه رخ داد. همچنین امیركبیر با ساختن دارالفنون در تمام شاخه‌ها از جمله پزشكی، نظامی، موسیقی و... سعی در گسترش نام و آوازه ایران در تمام ابعاد داشته باشد؛ چرا كه امیركبیر به این نتیجه رسیده بود كه در كنار پیشرفت نظامی و اقتصادی باید فرهنگ هم رشد كند و همسان و همگن با دیگر علوم حركت كند. بعد از احداث دارالفنون، نت توسط مسیو لومر وارد ایران می‌شود. مورخان تحولات موسیقی ایرانی را همپای مشروطه می‌دانند. در واقع با انقلاب مشروطه بسیاری از فرم‌ها و حالت‌های موسیقی ایرانی تغییراتی اساسی یافت. سازهای غربی و ساختن‏‏‏ْ‏ آثاری بر مبنای موسیقی غربی رواج یافت و ژانرهایی نظیر پولكا، والس و مارش وارد موسیقی ایرانی شد. گروه‌نوازی هم قوت گرفت و كنسرت دادن رواج پیدا كرد. آمدن نت به ایران تحولی شگرف در حوزه موسیقی را باعث شد. در این دوران موسیقیدان‌های ما مانند درویش‌خان در دارالفنون تدریس می‌كنند و در دسته موزیك ریتم یاد می‌گیرند. درویش‌خان طبل كوچك می‌زند و با بنیان موسیقی یعنی همان ریتم آشنا می‌شود. او با چهره‌هایی مانند مصطفی هنگ‌آفرین، سالار معضذ و مین‌باشیان با تعلیم در دارالفنون پایه‌های موسیقی كلاسیك را در ایران بنا می‌نهند و نخستین اركسترهای دربار برای سلام‌های شاهنشاهی و مراسم و اعیاد تشكیل می‌شود. در این میان در حوزه موسیقی ایرانی نیز تحولاتی صورت گرفت. ازجمله تحولاتی كه در این دوران به وجود آمد می‌توان به گروه‌نوازی اشاره كرد. قبلا چینش سازها بدین صورت بود كه هركدام از سازها كنار هم قرار می‌گرفتند و یك قطعه را می‌نواختند، اما حوادث انقلاب مشروطه منجر به این شد كه یك قطعه به صورت پخته یعنی پیش‌درآمد، رنگ، آواز، تصنیف و... با هماهنگی بیشتری اجرا شد و گروه‌نوازی شكل جدیدتری به خود گرفت. این تحولات در انجمن اخوت كه متعلق به داماد ناصرالدین شاه بود، شكل گرفت. او هنرمندان را دور خود جمع می‌كرد. با مشاهده عكس‌های هنرمندان این انجمن كه در كتاب «سرگذشت موسیقی ایران» نوشته روح‌الله خالقی موجود است، می‌بینیم كه سازهای ایرانی با سازهای غربی كنار هم قرار گرفته‌اند كه می‌توان اذعان داشت در این انجمن تغییراتی از نظر فرم در موسیقی ایرانی ایجاد شده است.

 

 همزمان كه توسعه افكار سیاسی در عصر مشروطه در میان روشنفكران اوج می‌گیرد، موسیقی و ترانه هم به عنوان ابزاری برای بیان افكار انقلابی و آزادیخواهی مورد استفاده قرار می‌گیرد. تصنیف وطنی كه براساس اشعاری سیاسی و همراه با مفاهیم ملیت‌گرایی بود در این دوره اوج می‌گیرد. اشعار عارف از نمونه‌های بارز آن است. وی با استفاده مستقیم از موسیقی اصیل شهری در تصانیفش، آنها را با اشعار انقلابی ادغام كرد و در حضور جمعیت اجرا می‌كرد. این تماس موسیقی و سیاست چگونه و با چه روندی در عصر مشروطه آغاز شد؟

 با شروع انقلاب مشروطه، تكان‌های عجیبی در مردم و روشنفكران به وجود می‌آید و هركسی از ابزار خود در راستای كمك به این انقلاب بهره می‌گیرد. عارف قزوینی هم كه خود یك انقلابی و مشروطه‌خواه است از سه ابزار قوی خود؛ یعنی شعر، آهنگ و آواز استفاده می‌كند و شروع به ساختن تصانیف وطنی می‌كند. او در دیباچه دیوانش می‌گوید: زمانی من تصانیف وطنی ساختم كه تصانیف درباره گربه ناصرالدین شاه بود. البته تا آن دوران، تصانیف تغزلی هم برگرفته از موسیقی ایرانی از شیدا به‌جا مانده، اما تصانیفی كه به مقوله‌های اجتماعی اشاره كند و بر افكار مردم تاثیر بگذارد، وجود خارجی ندارد. عارف؛ نخستین هنرمندی است كه از موسیقی به عنوان یك ابزار برای آگاهی مردم استفاده كرده و به تبعیت از او، ملك‌الشعرای بهار نیز برای تصانیف موسیقی، شعر می‌سراید. همچنین در حوزه موسیقی درویش‌خان شروع به ساخت پیش‌درآمد و گسترش آن می‌كند و موسیقی ایرانی از چارچوب‌های سنتی آن دوره بیرون می‌آید و نوع نگاه به موسیقی تغییر می‌كند. در این دوران كه عارف سرآغاز آن است و بعداز آن امیرجاهد و كلنل‌خان وزیری آن را ادامه می‌دهند، صفحه‌های موسیقی پرمی‌شود و گرامافون‌ها به قهوه‌خانه‌ها می‌آیند و مردم صدای قمر، طاهرزاده و... را گوش می‌دهند. این درحالی است كه مردم تا آن زمان شاید در عروسی‌ها و جشن‌های خود با مفهوم موسیقی سروكار داشته‌اند، اما با انقلاب مشروطه، موسیقی به معنای واقعی خود به بطن جامعه می‌رود و مردم با پاپیولار و فرهنگ عامه در عرصه هنر آشنا می‌شوند. در نهایت موسیقی پاپیولار برگرفته از موسیقی ردیف دستگاهی است، اما فراخور مجالس شادی است و متاسفانه با ورود موسیقی‌های امروزی به فراموشی سپرده شد و دیگر خبری از ترانه‌های روحوضی كه توسط مطرب‌ها اجرا می‌شود، نیست؛ چراكه اینها خود نگهدارنده بخشی از موسیقی سنتی ما بودند.

 

 حال این موسیقی به فراخور ظرفیت‌های خود چه تاثیراتی بر طبقات مختلف جامعه مانند روحانیون، روشنفكران و مردم عادی داشت؟

 تاثیر موسیقی با بالا رفتن سطح سلیقه مردم ارتباط مستقیم دارد، البته تا زمانی كه رادیو به میدان می‌آید كه خود نیازمند بحث مفصل دیگری است. همچنین تا انقلاب مشروطه، بحث حلال و حرام بودن موسیقی در میان 90 درصد مردم حكمفرما بوده است. زمانی كه موسیقی به متن زندگی مردم وارد می‌شود مردم به فكر واداشته می‌شوند كه آیا موسیقی حلال است یا حرام؟ در میان طبقه روشنفكر هم كه موسیقی جریان داشته و در میان آنها روز به روز بر پررنگ بودن و علمی بودن موسیقی تاكید بیشتری می‌شود. ادامه این روند باعث می‌شود كه موسیقیدان‌ها كه تا آن زمان لقب «مطرب» دارند، ارج و قرب پیدا كرده، جزو طبقه ممتاز و روشنفكر محسوب ‌شوند و این روند تا جایی پررنگ می‌شود كه علینقی وزیری كه سرهنگ قزاقخانه است، هنرستان موسیقی را راه‌اندازی می‌كند و بر علم بودن موسیقی تاكید می‌كند.

 

 از دیگر ثمرات انقلاب مشروطه، حضور محتاطانه زنان در موسیقی است. این گروه كه تا پیش از آن هیچگونه حقی در ارائه هنر در موسیقی نداشتند، به تدریج همپای مشروطه وارد عمل شده و حتی درویش‌خان و كلنل وزیری در آموزش موسیقی به زنان وارد عمل می‌شوند. این حضور چه اندازه رسمی یا غیررسمی است و بازتاب آن در جامعه چیست؟

 در زمان مشروطه حضور زنان در عرصه موسیقی رسمی نمی‌شود، اما در زمان رضاشاه و به‌دلیل تغییراتی كه وی به دنبال آن بود، به زنان آزادی‌هایی داده شد. هرچند این تغییرات به زور صورت گرفت.

 

 در زمان مشروطه آشكارا از موسیقی در راستای افكار سیاسی استفاده می‌شود. این نوع كاركرد را در دنیای امروز چگونه می‌توان تفسیر كرد؟

 مقوله هنر برای هنر سال‌هاست كه منسوخ شده است. یك ركن هنر زیبایی است و در ركن دیگر هنر باید پیام‌دهنده، آزادیبخش و تفكرآمیز باشد. هنر بدون این اركان معنا ندارد. پس هنر موسیقی و به‌طور كلی هنر در خدمت سیاست نیست، بلكه تمام افكار سیاسی می‌تواند از افكار هنرمند كه ناشی از آزادیخواهی و احترام به افكار و عقاید یكدیگر است، بهره گیرد. همچنین اكثریت حرف اصلی را می‌زنند، اما باید به رای اقلیت نیز احترام گذاشت. عارف یا امیرجاهد هم در آن دوره نه جزو دموكرات‌ها به‌شمار می‌آمدند نه حزب اعتدالیون. آنها بر موضوع آزادی و اینكه وطن باید آزاد باشد، پافشاری می‌كنند و در واقع از یك حزب یا تفكر خاص حمایت نمی‌كنند. اجتماعی بودن هنر به معنای سیاسی بودن آن نیست. هنرمند باید از اجتماع پیام بگیرد و آن را پالایش كرده و به صورت پخته‌تر به اجتماع تحویل دهد. هنرمند به اجتماع خط می‌دهد و درواقع پیشرو دانشمندان است.

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: