درباره زبان شعر امروز / دكتر محمدرضا شفیعی كدكنی

1393/4/15 ۰۸:۰۰

درباره زبان شعر امروز / دكتر محمدرضا شفیعی كدكنی

یكی از ظریف‌ترین نكاتی كه در حوزه علوم انسانی نتایج درخشانی را به بار آورده، توجهی است كه در این علوم به مسأله Diachronic - synchronic شده است. اصل این ابداع، و كشف این چشم‌انداز بسیار مهم، از اندیشه‌ها و درسهای زبان‌شناس برجسته سوئیسی، فردینان دوسوسور (1857ـ1913) به حاصل آمده است. دوسوسور نخستین كسی است كه توانسته است موجودیت «در زمانی» زبان را از موجودیت «همزمانی» آن جدا كند. می‌گویند معما چو حل گشت، آسان شود. وقتی شما با نظریه دوسوسور آشنا می‌شوید، می‌گویید این مطلب را من هم می‌دانستم، اما...

 

یكی از ظریف‌ترین نكاتی كه در حوزه علوم انسانی نتایج درخشانی را به بار آورده، توجهی است كه در این علوم به مسأله Diachronic - synchronic شده است. اصل این ابداع، و كشف این چشم‌انداز بسیار مهم، از اندیشه‌ها و درسهای زبان‌شناس برجسته سوئیسی، فردینان دوسوسور (1857ـ1913) به حاصل آمده است. دوسوسور نخستین كسی است كه توانسته است موجودیت «در زمانی» زبان را از موجودیت «همزمانی» آن جدا كند. می‌گویند معما چو حل گشت، آسان شود. وقتی شما با نظریه دوسوسور آشنا می‌شوید، می‌گویید این مطلب را من هم می‌دانستم، اما...

تمام قضیه در همین «اما» نهفته است. كشف دوسوسور امروز در بسیاری از شاخه‌های علوم انسانی آثار درخشانی به بار آورده است؛ چه در جامعه‌شناسی، چه در مردم‌شناسی و چه در نقد ادبی و مطالعات مربوط به سبك‌شناسی.

برطبق این نظریه، به زبان بسیار ساده، می‌توان گفت كه هر زبانی دو نوع موجودیت دارد: یكی موجودیت تاریخی و مستمری كه از آغاز پیدایش تا «اكنون» دارد و دیگری موجودیت «كنونی» آن ‌كه خود یك دستگاه كامل و منظومه مستقل صرفی و نحوی و واژگانی است؛ مثلاً زبان فارسی دری، همین زبانی كه شاعرانش از رودكی تا فروغ فرخ‌زاد و نویسندگانش از بلعمی تا صادق هدایت، حوزه تاریخی هزار و دویست ساله‌ای را تشكیل می‌دهند، یك موجودیت صرفی و نحوی و واژگانی در آثار هدایت و فروغ دارد و یك موجودیت تاریخی (شامل انواع واژگان‌ها، و تركیبهای گرامری) كه از رودكی و بلعمی تا هدایت و فروغ را شامل می‌شود.

از باب تمثیل می‌توان موجودیت تاریخی زبان را به صفحه‌ای كاغذ كه در آن سطرهای بسیاری از بالا تا پایین نوشته شده، تشبیه كرد و موجودیت همزمانی یا synchronic آن را به آخرین سطری كه صفحه با آن تمام می‌شود و از باب تمثیل می‌توان گفت كه مردم هر دوره‌ای در گفتار و نیازهای زبانی خود با همان سطر آخر سروكار دارند. نحو و صرفشان، همان نحو و صرف سطر آخر است و واژگانشان نیز همان واژگان سطر آخر، و به سطرهای دیگری كه برروی این صفحه دیده می‌شود، هیچ احساس نیاز نمی‌كنند، اصلاً چنان است كه گویی آن سطرهای پیشین را نمی‌بینند.

اما ادیب و شاعر و هركس كه با ساحتهای هنری زبان سروكار دارد، بیش و كم خود را محدود در سطر آخر این صفحه نمی‌داند، بلكه به تناسب نیازهای روحی و جمال‌شناسانه خویش از سطرهای دیگری كه برروی این صفحه وجود دارد، استفاده می‌كند.

فرض كنید در سطر آخر این صفحه، یعنی در فارسی معاصر، برای جسم شفافی كه قاب پنجره آن را احاطه كرده، فقط «شیشه» گفته می‌شود. هر كس به فارسی معاصر سخن بگوید، خواهد گفت «شیشه پنجره شكست». هیچ كس در گفتار عادی و روزمره خویش، برای القای این مفهوم از كلمه دیگری جز «شیشه» استفاده نخواهد كرد؛ اما در ادوار تاریخی این زبان از رودكی تا اكنون: شیشه، آینه، آبگینه و كلماتی دیگر برای آن رواج داشته و حتی همان «آینه» هم به صورت اینه، و آینه و آیینه‌، متفاوت به كار می‌رفته است.

همین تمثیل زبان و ساحتهای «تاریخی» و «معاصر» آن را در مورد تمام میراث فكری و فرهنگی یك قوم می‌توان مورد نظر قرار داد. آن كه در تفكر فلسفی فقط به یك فلسفه یا تفكر امروزی توجه دارد و آن كه به مجموعه تفكر فلسفی حاكم بر تاریخ تحولات اجتماعی یك قوم یا یك ملت، و بر همین قیاس، آن كه به ضرب‌المثل‌های رایج امروزی اشارت می‌كند و آن ‌كه به مجموعه امثال و حكم موجود در طول تاریخ فرهنگ یك قوم. همه كسانی كه یك پدیده فرهنگی را در ساخت تاریخی آن می‌شناسندـ گرچه این شناخت امری است نسبی و ذات مراتب تشكیك ـ با كسانی كه آن را فقط در ساحت معاصر آن می‌شناسند، مصادیق این تقسیم‌بندی خواهند بود:

آن كه با زبان معاصر رفع حاجت می‌كند و آن كه با زبان تاریخی سروكار دارد؛ آن كه با اعتقادات دینی حاكم براكنون جامعه سروكار دارد و آن كه با موجودیت تاریخی دین در طول تاریخ؛ و بر همین قیاس یك‌یك شاخه‌های معرفت و آگاهی انسانی كه یك ساحت «عصری» دارند و یك ساحت «تاریخی».

 

مقایسه فروغ و اخوان

من در این یادداشت می‌خواهم به یك نكته خاص در شعر معاصر و شاید هم تاریخ شعر فارسی از آغاز تا امروز اشاره كنم. نكته مورد نظر خودم را از مقایسه فروغ و اخوان آغاز می‌كنم و فروغ را یك شاعر «همزمانی» در نظر می‌گیرم و اخوان را یك شاعر « در زمانی».

شما اگر شاهكارهای فروغ را كه در «تولدی دیگر» و «ایمان بیاوریم»... انتشار یافته و شاهكارهای اخوان را كه شعرهای نو او در «زمستان» و «آخر شاهنامه» و «این اوستا» است با هم مقایسه كنید، بی‌درنگ متوجه این نكته می‌شوید كه فروغ فقط یك شاعر «همزمان» است و نشانه‌های «درزمانی» در كار او ـ در شاهكارهای اوـ بسیار نادر و در حكم معدوم است. فروغ كسی است كه فقط «سطر» آخر صفحه را به رسمیت می‌شناسد و به دیگر سطرهای آن كاری ندارد؛ اما اخوان در شاهكارهای خویش، شاعری «در زمان» است و می‌كوشد با تمام سطرهای این صفحه ـ كه رمزی از كل موجودیت تاریخی زبان فارسی است‌ـ سروكار داشته باشد.

در حوزه دیگر ساحتهای فرهنگی نیز همین حكم میان این دو شاعر بزرگ مصداق دارد. فروغ به اندیشه تاریخی و ذهنیت فلسفی و اساطیری و دینی ما به اعتبار جانب diachronic آن كاری ندارد، یا كمتر و بسیار كمتر سروكار دارد، در صورتی كه آنچه اوج شاهكارهای اخوان را تشكیل می‌دهد، شعرهایی است كه در آن با تمام ساحات فرهنگ و زبان سروكار داریم.

در اینجا به هیچ وجه قصد ما داوری در باب نیك و بد این دو نوع شاعر و هنرمند نیست. تصور می‌كنم اگر صفحاتی را به تحلیل این موضوع سیاه كنیم، به این نتیجه خواهیم رسید كه «گروهی این، گروهی آن پسندند». امروز هم كه تیراژهای وسیع شعر این دو شاعر بزرگ روز به روز بر وسعتش افزوده می‌شود، خریداران این نسخه‌ها را افراد فراوانی از دو سوی این «پسند» تشكیل می‌دهند: آنها كه فقط حاضرند با آخرین سطر این كاغذ رابطه برقرار كنند و هنر را فقط در آن سطر قابل التذاذ apprication بدانند و كسانی كه می‌كوشند آن را در تمام سطرها و در كل صفحه ادراك كنند.

 

درازمدت چه خواهد شد؟

یك واقعیت وجود دارد كه با كم شدن سواد و فرهنگ سنتی جوانان و بسیاری دلایل دیگر، تردیدی نیست كه هواداران «سطر» آخر روز به روز بیشتر می‌شوند؛ ولی سؤالی كه باقی خواهد ماند، این است كه در درازمدت چه خواهد شد؟ آیا كار به جایی خواهد رسید كه تمام طرفداران هنر شعر، فقط در سطر آخر این صفحه احساس لذت كنند، یا همیشه كسانی خواهند بود كه بكوشند شعر را در ارتباط با كل این صفحه و تمام سطور نوشته بر آن ادراك كنند؟

نظره اولی ـ كه نظره حمقاست ـ حكم می‌كند كه روزی خواهد رسید كه فقط سطر آخر این اعتبار داشته باشد و دیگر كسی با سطرهای پیشین آن ارتباط برقرار نكند؛ اما واقعیت چیز دیگری است و تاریخ تحولات و تكامل ادبی بشر نشان می‌دهد كه اگر شعری به معنی دقیق كلمه شعر باشد، چه شاعر آن synchronic باشد و چه diachronic، هر دو در تاریخ باقی خواهند ماند و احتمال استمرار بیشتر آن كه « در زمانی» است، افزون‌تر است تا آن كه همزمانی است.

ممكن است بپرسید: چرا؟ پاسخ بسیار ساده و در عین ‌حال پیچیده و دشوار است؛ چون شعر یك پدیده فرهنگی است و فرهنگ یك «واحدِ» تاریخی است، هرچه این جنبه تاریخی عمیق‌تر باشد، بقا و استمرار شعر ـ كه یكی از وجوه آن است ـ بیشتر خواهد بود.

مثالی بزنیم از گذشته. شاعران سبك هندی از آن دسته شاعرانی هستند كه بیشتر كوشیده‌اند «همزمانی» باشند؛ ولی حافظ و سعدی و نظامی و خاقانی سعی در آن داشته‌اند كه بیشتر «در زمانی» باشند. امروز ما در زنجیره تكامل تاریخی شعر فارسی برای گروه «درزمانی‌ها» ارزش بیشتر قائلیم.

این موضوعِ شاعر «همزمان» و شاعر «درزمان» را از دیدگاه دیگری هم می‌توان مورد نظر قرار دارد: اگر به همان تمثیل «سطر» و «صفحه» بیندیشیم، می‌توانیم بگوییم كه در عصر ما شادروان امیری فیروزكوهی و تمام هندی‌گویان به سطرهای 11 و 12 این صفحه نظر دارند ـ فرض كنیم هر قرنی یك سطر را تشكیل می‌دهد و ما در دوره اسلامی زبان دری 14 سطر در این صفحه داریم ـ و ادیب پیشاوری به سطر ششم (عصر خاقانی و نظامی) نظر دارد و اصلاً خود را از سطر آخر بی‌نیاز می‌داند و افراشته و فروغ فقط با سطر آخر سروكار دارند و پروین بیشتر به سطرهای 5 ـ 6 سروكار دارد و ایرج به سطر آخر و سطر هفتم، كه سطر سعدی است.

می‌توان شاعرانی را در نظر گرفت كه به یكی از سطرها تعلق خاطر بیشتری دارند و در مجموع شاعرانی نیز هستند كه كوشیده‌اند از تمام سطور هوشیارانه بهره برند. به نظرم بهار و تا حدی اخوان ـ به شیوه معتدل‌تر و هوشیارانه‌تری ـ باكل صفحه سروكار داند. البته در اینجا من توجهم به شاهكارهای این دو شاعر است، وگرنه بهار قطعاتی دارد كه در آن فقط با سطر چهارم این صفحه سروكار دارد، مثل قصیده:

ز میغ اندر جهد هزمان درخشا

شود میغ از درخشیدنْش رخشا

كه عین زبانِ رودكی است و در استقبال او1 و اخوان نیز همچنین ؛ اما اخوان در «آنگاه پس از تندر» و «كتیبه» كوشیده است با تمام سطرهای این صفحه ارتباط برقرار كند و صفحه را در اینجا تنها مقوله «زبان» نگیریم، بلكه مجموعه میراث فرهنگی قوم ایرانی بدانیم و از جمله زبانِ آن كه زبان فارسی و زبان مشترك اقوام ایرانی است.

اگر در آینده، زبان (نحو و صرف و واژگان) و حوزه‌های فرهنگی شعر شاعران، ایران را به تجزیه‌های كامپیوتری بدهند، خواهند دید كه در آن‌سوی خلاقیت شخصی و نیازهای روحی، هر شاعری بیشتر با كدام سطر این صفحه سروكار دارد و در كل به دست خواهند آور كه بزرگان تاریخ و شعرفارسی چه كسانی هستند، آنها كه با سطر آخر سروكار دارند یا آنها كه با تمام سطرها یا آنها كه با سطرهای خاصی از مجموع چهارده سطر سروكار دارند.

شمِّ طبیعی و درك غریزی من و حاصل آشنایی‌ام با تاریخ تحولات شعر فارسی، به من می‌گوید كه در آن‌سوی نبوغ شخصی، آنهایی موفق‌ترند كه با تمام سطرها سروكار دارند.

 

سطر آخر و فراموشی

استغراق مطلق در سطر آخر یك خطر عمده دارد و آن این است كه در درازمدت فراموش شود؛ زیرا زبان، هم در حوزه واژگان و هم در حوزه نحو و صرف، پیوسته در حال انتخاب و تغییر است و ادبیات جاودانه آن ادبیاتی است كه بر مشتركات ادوار مختلف زبان تكیه می‌كند. حال اگر شعری باشد كه فقط به یك دوره خاص زبانی وابسته باشد، از آنجا كه تمامی وجوه این زبان (این مرحله یا این سطر) مسلماً در آینده مورد گزینش نمی‌تواند باشد، این خطر را دارد كه از یاد برود؛ اما آن كه از میان «سطر»ها ـ با احتیاط و اعتدال ـ وجوهی را برمی‌گزیند كه مورد استفاده همه نوابغ بوده است، تكیه‌گاهی برای بقای خویش در اختیار دارد.

فرض كنیم كه «رفتمی» به جای «می‌رفتم» مربوط به سطرهای چهارم این صفحه باشد؛ ولی از آنجا كه در سطر هشتم، كه سطر عصر حافظ است، به وسیله او هم انتخاب شده و مُهر تأیید برآن خورده است، تضمینی از نبوغ حافظ دارد كه به سادگی افراد یك ملت و تاریخ حاضر نیستند آن را به فراموشی بسپارند؛ زیرا به ناچار در شعر حافظ آمده است و از طریق او در شعر دیگران هم شناخته خواهد ماند.

 

دو نكته

تا اینجای این نوشته را نوشته بودم و قصدم این بود كه هرچه هست، در همین‌جا تمام شود؛ ولی دو نكته بعد از خواندن آن، به ذهنم رسید كه یادآوری آنها را ضروری می‌دانم:

در تمثیل صفحه و سطر، كه در باب موجودیت «معاصر» و موجودیت «تاریخی» زبان آوردم، باید این نكته افزوده شود كه این مسأله امری است «نسبی» و «سطر آخر» خود می‌تواند تبدیل به صفحه‌ای شود كه در آن سطرهای بسیاری وجود دارد؛ مثلاً اگر شعر فروغ را در قیاس با اخوان، كه با تمام سطرهای این صفحه سروكار داشت، برخاسته از سطر واپسین این صفحه دانستیم، نباید به معنی این باشد كه این حكم مطلق است؛ زیرا فروغ هم به طور خالص در سطر آخر نایستاده، بلكه بهره‌هایی از سطرهای پیشین صفحه نیز دارد، ولی در میان شاعران بزرگ نوپرداز، بیش از هر كس دیگری موجودیت خود را در سطر آخر استواری بخشیده است؛ اما «سطر آخر» خود چیزی است نسبی.

اینجا همان چیزی مطرح خواهد شد كه به آن «زبان معیار» می‌گویند و زبان معیار نمی‌تواند صد درصد برخاسته از سطرِ آخر این صفحه باشد، بی‌گمان اجزایی از سطرهای دیگر را نیز در خود خواهد داشت. فرض كنیم فروغ اگر می‌خواست واقعاً با سطر آخر سروكار داشته باشد، ظاهراً به جای:

«همه هستی من آیه تاریكی است

كه تو را در خود تكرار كنان

به سحرگاه شكفتن‌ها و رستن‌های ابدی خواهد برد»

لازم بود بگوید:

تمومِ هستی من

یه آیه تاریكیه

كه تو رو هی تو خودش

به سحرگاه...

«سطر آخر واقعی» شاید چنین چیزی باشد.2

نكته دیگر، جغرافیای زبان است، وقتی می‌گوییم سطر آخر صحفه زبان فارسی، باید مشخص كنیم كه فارسی همزمانی كجا؟ شیراز؟ یا تهران؟ اگر گفتیم تهران، به دلیل مركز بودن و...، باز اول بحث خواهد بود كه فارسی همزمانِ تجریش یا شهرری یا چاله‌میدان؟ اینها هر كدام سطر آخری ویژه خود را دارند. بنابراین تا بی‌نهایت عنصر زمان و مكان امر نسبیت را گسترش می‌دهد.

اگر بخواهیم خیلی در سطر آخری واقعی شعر بگوییم، شعری خواهد بود كه چند ماهی بیشتر نتواند عمر كند؛ چون سطر آخر ـ در این چشم‌انداز ـ چیز بسیار كم عمری خواهد بود و اگر یك تن از مردم صد سال پیش عودلاجان یا چاله‌میدان زنده شود و به زبان خویش، كه برای او سطر آخر صفحه فارسی است، سخن بگوید، شاید هیچ‌كس از ما چیزی از آن سر درنیاورد.

*با چراغ و آینه (انتشارات سخن)

 

پی‌نوشتها:

1. دیوان بهار، چاپ اول توس، 1368، ج1، 578 ـ 579

2. صورتگرایان روس در اوایل قرن بیستم به این نكته توجه داشته‌اند كه «هم‌زمانی» خالص امری است مبهم. یوری تنیانو Yu.Tynyanov و رومن یاكوبسون R.Jakobson در مقاله «مسائل تحقیق در ادبیات و زبان» بدین نكته پرداخته‌اند. بنگرید به:

Russian Poetics in Translation,No. 4,translated by Ann Shukman,p.49

روزنامه اطلاعات

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: