سالگرد تبعید غیر قانونی دکتر مصدق / محمود فاضلی

1395/5/17 ۰۸:۴۵

سالگرد تبعید غیر قانونی دکتر مصدق / محمود فاضلی

دكتر محمد مصدق كه دولت او با كودتای خارجی 28 مرداد 1332 ساقط شده بود پس از محاکمه در یک دادگاه نظامی و هنگامی که جلسه را ترک می‌کرد به اعضای دادگاه و شخص دادستان اعلام داشت «حکم این دادگاه بر افتخارات تاریخی من افزود و بسیار متشکرم که مرا محکوم فرمودید. امشب معنای مشروطیت را به ملت ایران فهماندید».

 

 

دكتر محمد مصدق كه دولت او با كودتای خارجی 28 مرداد 1332 ساقط شده بود پس از محاکمه در یک دادگاه نظامی و هنگامی که جلسه را ترک می‌کرد به اعضای دادگاه و شخص دادستان اعلام داشت «حکم این دادگاه بر افتخارات تاریخی من افزود و بسیار متشکرم که مرا محکوم فرمودید. امشب معنای مشروطیت را به ملت ایران فهماندید». مصدق هنگام امضای حکم دادگاه تقاضای تجدید نظر نمود و این جمله را در ذیل آن نوشت «به این رای خلاف قانونی که از یک دادگاه غیر قانونی و بدون صلاحیت صادر شده بر طبق ماده 59 لایحه قانونی دادرسی و کیفر ارتش مصوب 16 فروردین 1332 که احکام دادگاه فوق العاده را قابل رسیدگی فرجامی می‌داند تقاضای فرجام می‌نمایم». 

        بدنبال قطعی شدن این حکم و سپری شدن حبس سه ساله وی در زندان لشگر دو زرهی مرکز، وی در 13 مرداد سال 1335 به احمد آباد (ساوجبلاغ) تبعيد شد تا واپسین سال‌های حیاتش را زیر نظر مامورین ساواک در باغ کوچکی که ملک شخصی‌اش بود، بگذراند. تبعيد دكتر مصدق به اين روستا، از سوی حقوقدانان عملی غيرقانونی اعلام شد، زيرا اين تبعيد به حكم دادگاه نبود و به اراده و طبق سياست دولت وقت صورت گرفته بود. دولت وقت، دكتر مصدق را دو هفته زودتر از انقضای محكوميت (اين محكوميت غير قانونی بود چرا كه طبق قانون آيين دادرسی وقت، محاكمه نخست وزير و وزيران بايد در ديوان عالی كشور صورت می‌گرفت نه محاكمه نظامی) از زندان خارج ساخته و به احمدآباد فرستاده بود. وی پیش از آن نیز از سال 1307 الی 1309 در این خانه تحت نظر بود که سرانجام توسط پلیس رضا شاه بازداشت شد و به زندان بیرجند انتقال یافت و تا حوالی شهریور 1320 آزاد نشد. مصدق  تا پايان عمر به مدت ده سال و هفت ماه در احمد آباد تحت نظر بود.

       در ابتدا ورود مصدق به قلعه احمد آباد مقامات حکومتی توصیه می‌کنند که برای مراقبت و در ظاهر تامین جانی او چند مامور در آن بگمارند. مصدق زیر بار نمی‌رود. چند روز بعد یک گروه از ماموران وابسته به دستگاه به احمد آباد هجوم می‌برند و این بهانه ای می‌شود تا ماموران امنیتی حضور پایدار خود را در آنجا توجیه کنند. پس از آن «ملاقات او با اهالی قطع می‌شود و کسی جز بستگان درجه اولش اجازه ملاقات با او را نمی‌یابند. به ندرت از ساختمان بیرون می‌آمد و به ندرت می‌گذاشت کسی پیش او برود. فقط روزهایی که هوا خوب بود در محوطه باغ قدم می‌زد و هواخوری می‌کرد. او روزهای نخست هر از چندی به روستای دیگر همر سری می‌زد ولی بعد ماموران گفتند که ما هم به همراه شما بیایم. او هم جواب داد که من بعد از این نه بیرون می‌روم و نه مامور می‌خواهم.

     به این ترتیب، تنهایی ناخواسته‌ای که در بسیاری از نامه‌هایش از آن زبان به شکوه می‌گشاید، به او تحمیل می‌شود و چون تنهایی خسته‌اش کرده بود سفارش کرد یک اتاقک چوبی در وسط باغ درست کنند تا روزها را در آنجا بگذراند و رفت و آمد اشخاص را از دور تماشا کند. احمد آباد حکم زندان بزرگتری داشت با این تفاوت که در زندان معاشر و محشور با دیگر زندانیان بود و می‌توانست با آنها هم صحبت شود ولی در احمد آباد همراهان دوره تبعیدش فقط «نبات علی و لقا» بودند که اموراتش را رفع و رجوع می‌کردند. دیدار با سایر اعضای خانواده معمولا اواخر هفته اتفاق می‌افتاد رخدادی که وجود پیرمرد را سرشار از شور و شعف می‌کرد. ولی این شادی و زندگی دسته جمعی که او سخت به آن نیازمند بود چندان نمی‌پایید. عصرهای روزهای تعطیل که خانواده قصد بازگشت به تهران را داشت نشانه غم و اندوه در چشمانش به خوبی پیدا بود.

         او که در کوران حوادث یکی از مهم ترین وقایع معاصر بود و همه عمرش را صرف کار و کوشش حتی کشاورزی کرده بود، نمی‌توانست بیکار بماند. بنابراین طی مکاتباتی با فرزندانش بلاخص احمد مصدق به رتق و فتق امور خانوادگی می‌پردازد. او همیشه فهرست بلند بالایی از وسایل درخواست را می‌فرستاد تا در تهران تهیه و برای او ارسال کنند. تنهایی باعث می‌شود که هیچ چیز از چشم او دور نماند. یک طرف این درخواست‌ها همواره روستائیان احمد آبادی هستند. او هرچند به زعم دستگاه فراموش شده و در عزلت و تنهایی بسر می‌برد ولی در باور بسیاری به عنوان نماد پایداری و عظمت یک رویداد ملی باقی مانده است.

    علاوه بر فعالان سیاسی و یارانش که چند و چون وقایع سیاسی و تغییر و تحولات جبهه ملی دوم و سوم را با او در میان می‌گذاشتند و از او رهنمود می‌خواستند بسیاری از نویسندگان آثار مکتوب خود را در زمینه‌های سیاسی، اجتماعی و ادبی برای او می‌فرستادند و درباره ماهیت اثرشان نظر او را جویا می‌شدند. انگار مصدق میزانی بود تا دیگران حس وطن دوستی و سلامت نفس خود را با او بیازمایند. نامه های فراوانی در سال های تبعید در احمد آباد از او به جا مانده است که در حکم اسناد تاریخ سیاسی معاصر هستند. او انبوه مکاتبات و نامه‌های ارسالی از داخل و خارج از کشور را بایگانی نمی‌کرد. زیرا به زعم او ممکن است روزی به دست ناکسان افتد و نویسنده را  مورد پرسش و سئوال قرار دهند.

    گله مصدق از شرایط تبعید در بسیاری از نامه های او عنصر ثابت است. در یکی از نامه هایش می‌نویسد: «کماکان در این زندان ثانوی به سر می‌برم. با کسی حق ملاقات ندارم و از محوطه قلعه نمی‌توانم پا به خارج بگذارم». گاه نیز نومید است. به دکتر سعید فاطمی می‌نویسد:«از این قلعه نمی‌توانم خارج شوم و با کم تر کسی مکاتبه می‌کنم، برای این که دفعه دیگری دچار تعقیب و محاکمه نشوم اکنون متجاوز از 50 سرباز و گروهبان اطراف بنده هستندکه اجازه نمی‌دهند با کسی ملاقات کنم غیر از فرزندانم، خواهانم هر چه زودتر از این زندگی رقت بار خلاص شوم».

       مکاتبات دکتر مصدق که تنها وسیله مراوده او با دنیای بیرون بود برای دستگاه امنیتی غیر قابل تحمل بود. بنابر این سعی در محدود نمودن او به عناوین مختلف داشتند. در این باره پسرش می‌نویسد«حدود شش ماه پس از اقامت در احمد آباد روزی مولوی رییس سازمان امنیت تهران، رییس ساواک کرج را نزد پدر فرستاد و پیغام داده بود که حق ندارد با هیچ کس، حتی ساکنان احمد ملاقات داشته باشد. مکاتبه و نامه نگاری را هم ممنوع کرده بود. سرهنگ یاد شده هر روز عرصه را بر او تنگتر می‌کرد. مصدق طی نامه ای خطاب به او از محدودیت هایی که سر راه دکتر خوش نویس، پزشک معالجش ایجاد کرده‌اند می‌نویسد«از روزی که درخواست اجازه ملاقات نموده‌ام تا این وقت که هشت روز می گذرد از صدور اجازه خودداری فرموده‌اند. اگر هیچ دکتری نباید اینجانب را معاینه کند مرقوم فرمایند که طبیب آخرین لحطه را به بالین خود بخواهم و این عرض که می‌کنم تهدید نیست چون که می‌خواهم خود را از این زندگی رقت بار خلاص نمایم».

     مصدق با این همه، برغم انواع مشکلات به زندگی اش در چهار دیواری قلعه احمد آباد ادامه می‌دهد، چه شب هایی که ماموران خانه اش جا می‌ماندند و وی با یک جعبه شیرینی برای شادباش عروسی پسر یکی از اهالی می‌رفت و با عبای سیاه برای شرکت در مراسم عزاداری یکی از اهالی در حسینیه احمد آباد حضور می‌یافت. در این مدت هر چند که احمد آباد بسته است اما دیدار کنندگان و مشتقان تماس با او بسیارند. کم نبودند افرادی که سعی می کردند که از بی راهه خودشان را به او برسانند که البته توسط ماموران امنیتی دستگیر می‌شدند. از هر دسته و گروهی سعی می کردند با ارسال نامه به احمد آباد خود را در روزگار تبعید او همراه بدانند. او همواره به نسل جدید امیدواری می داد «چشم مردم خیرخواه وطن پرست به شما نسل جدید دوخته شده و آخرین تیری که در ترکش ایرانی است همان شما محصلین محترم و نسل جدید هستید».

      انتظار مصدق دیری نپایید. جسم علیل و آسیب دیده اش تحمل آن همه مشقت و ناورایی را نداشت. در آبان 1345 وقتی از سوی پزشکان معالج مشکوک به بیماری سرطان فک تشخیص داده شد با اجازه ای که پرفسور عدل از شاه گرفته بود به تهران و به منزل پسرش انتقال داده شد تا در بیمارستان نجمیه مورد مداوا قرار گیرد . پیش از همه به شاه خبر رسیده بود که کار پیرمرد تمام است. پسرش می‌نویسد «برادرم احمد روزها او را به بیمارستان می‌برد و بر می‌گرداند. درد گردن و گلو شدت پیدا کرد. به نحوی که با اشکال غذا می‌خورد. این موضوع او را بیش از پیش ضعیف کرد». پیرمرد از این بیماری جان به در نبرد و در نیمه شب 13 اسفند به بی هوشی رفت و در سحرگاه در بیمارستان نجیمه تهران درگذشت و پیکرش به احمد آباد انتقال و مدفون گشت. این پایان مردی بود که روزگاری هفته نامه لوموند «درباره اش گفته بود در زمان قدرتش رقبای وی خود را مواجه با مسئله ای یافتند که در ایران سابقه نداشت، نه خریدنش امکان داشت و نه بدنام کردن و به لجن کشیدنش».

 

منابع :

- دکتر محمد مصدق، محمد جعفری قنواتی، نشر قطره ، 1380 .

- زندگی سیاسی مصدق، فواد روحانی، انتشارات زوار، 1381 .

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: