نام های خدا در اوستا و قرآن / ملیحه شیرخدائی

1395/5/11 ۰۸:۵۵

نام های خدا در اوستا و قرآن  / ملیحه شیرخدائی

خدا اساسی ترین اصل در تمام متون مقدس از جمله اوستا و قرآن می باشد. اینکه خداوند با چه نام هایی در این کتاب ها یاد شده است، موضوع محوری این مقاله است. خداوند با نام های متعددی چون اهورامزدا که معرفی کننده بالاترین قدرت و یکتایی کامل است، و صد و یک نام در اوستا بیان شده است. اهورامزدا در گاتاها مظهر خرد است که گیتی و مینو را به وسیله آن خلق می کند. او خالق هستی است و گیتی را از هستی خود شکل می دهد. بدین سبب جهان هستی از او جدا نیست، اما او مطلق و نامحدود و گیتی نامطلق و محدود است. اهورامزدا قائم به ذات است و جلوه هایش قائم به او می باشند.

 

 

خدا اساسی ترین اصل در تمام متون مقدس از جمله اوستا و قرآن می باشد. اینکه خداوند با چه نام هایی در این کتاب ها یاد شده است، موضوع محوری این مقاله است. خداوند با نام های متعددی چون اهورامزدا که معرفی کننده بالاترین قدرت و یکتایی کامل است، و صد و یک نام در اوستا بیان شده است. اهورامزدا در گاتاها مظهر خرد است که گیتی و مینو را به وسیله آن خلق می کند. او خالق هستی است و گیتی را از هستی خود شکل می دهد. بدین سبب جهان هستی از او جدا نیست، اما او مطلق و نامحدود و گیتی نامطلق و محدود است. اهورامزدا قائم به ذات است و جلوه هایش قائم به او می باشند. از این رو آفرینندگی و افزایندگی، اقتضای ذات اهورامزدا است و همیشه با اوست و از طریق سپنته مئینیو که گوهر هستی و ذات اقدس حق است، شناخته می شود. در قرآن نیز خداوند، با نام جلاله الله که جامع همه اسماء و صفات الهی می باشد، بیان شده است. مطابق با مندرجات این دو کتاب، خداوند یکی است و دارای ذاتی متعالی، وجودی بی شبه و غیرقابل توصیف است، اگرچه با نام های مختلف و متعددی خوانده شود. در این پژوهش نام های خداوند در اوستا و قرآن مورد بررسی و مقایسه قرار گرفته است.

***

سیر تحول واژه اهورامزدا

پیرامون مفهوم خدا در دین زرتشت نظرات مختلفی وجود دارد.برای نمونه، مولتون معتقد است که اهورای دانا یا اسورای حکیم، پیش از دوران زرتشت وجود داشته است. خدای دانا ایزد خاص آریایی ها بوده و این مسئله خود مؤید آن است که زرتشت یک آریازنتو  بوده است نه یک مغ که سال ها بعد او را به آن محکوم کردند. برای اینان اهورامزدا خدای قبیله  بود و نسبت به ایزدان طبقات دیگر در مقام بالاتری قرار داشت. به نظر می رسد که اولین قدم زرتشت این بود که از چندگانه پرستی موجود به سوی یگانه پرستی رفته و از ایزدی که بزرگترین ایزدان بود به سوی خدای واحد پیش رود. نیولی نیز وجه اصلی تمایز دین زرتشت را از ادیان هند و اروپایی و مرکز آسیا، وجود خدای یگانه بیان می کند.

مشهورترین نام‌خداوند كه به‌طور مكرر در اوستا و به ویژه گاتاها به چشم می‌خورد، نام اهورامزدا است،ه كه معرف والاترین خدا در آیین مزدیسنا می باشد. اعتقاد به وجود یك خدای واحد و یگانه از اصول بنیادین در باورهای زرتشتیان است،  که در اوستا به صورت اهورامزدا، مزدا اهوره  و گاه مزدا اشه  آمده است. اهورامزدا نام بزرگترین بغ ایران باستان بوده که از سوی زردشت برای خداوند یکتا به کار رفته است. این واژه از دو بخش اهوره كه هم ریشه با اسوره خدای آریائی های هند و ایرانی است، به معنی آفریننده، هستی بخش، سرور، سالار، ارباب و فرمانروا، و مزدا كه خود از دو قسمت «مه» به معنای بزرگ، و «زدا» به معنای دانای مطلق و قائم به ذات، تشكیل شده است، و با هم به معنای دانای مطلق و حكیم می‌باشد. این واژه در سانسكریت مذش به معنی دانش و هوش می‌باشد و هنگامی كه مزدا برای خدا به كار می‌رود از آن معنای هوشیار و آگاه برداشت می گردد. نام اهورا در عصر هند و ایرانی و پیش از زرتشت به معنی سرور بوده است. كلمه مزدا واژه‌ای ایرانی و به معنای همه چیز دان زندگی بخش و صاحب خرد می باشد، كه گاه به عنوان صفت اهورا درنظرگرفته می‌شود. و در بعضی بندهای گاتاها به معنی حافظه و به حافظه سپردن و به یاد داشتن است.  در اوستا این دو واژه به صورت جدا از هم نیز آورده شده است. برای نمونه در یسنای بیست و هشتم، بند اول، مزدا تنها برای خدا آمده است. در بند هشتم همین یسنا ابتدا اهوره و پس از چندین کلمه فاصله مزدا آمده است. در بند ششم برعکس اول مزدا و پس از چند جمله، اهوره دیده می شود و در بند دوم مزدااهوره به کار برده شده است. در گاهان اغلب مزدااهوره به تخفیف به صورت مزدا ذکر شده و کمتر اهوره مزدا، اهوره گفته شده است. این خود بیانگر آن است که لفظ مزدا در نظر زرتشت  بر حقیقتی عمیق تر از حقیقتی که لفظ اهوره به آن اشاره می کند، دلالت دارد و اصلاً دومی تابع اولی است. به گفته برخی محققان نام خدای بزرگ زرتشت در یسنا سی و پنجم و چهل و یکم که دو فصل اول و آخر یسن هفت ها باشد، به طور متناوب به هر دو صورت اهوره مزدا و مزدا اهوره آمده است. در سراسر یسنای سی و ششم عنوان مزدااهوره و در سراسر یسنای سی و هشتم اهوره مزدا به کار رفته است.  در مرتبه نام و صفات، دو اسم مزدا و اهوره از یکدیگر متمایز می شوند و در مقام آخر که مقام فعل است سپنته مئینیو پدیدار می گردد. در گاتاها بیشتر به شكل تركیبی مزدا اهورا برمی‌خوریم و به ندرت این دو واژه جدا از هم یاد شده‌اند.  در سراسر گاتاها هرجا این دو واژه با هم آمده است، مزدا مقدم بر اهورا است. در یسنا بیست و هشتم بند اول زرتشت می گوید: «تو ای مزدااهورا مرا از خرد خویش تعلیم ده و از زبان خویش آگاه ساز که روز واپسین چگونه خواهد بود؟» در سایر بخش های اوستا برعکس گاتاها هرجا که این دو واژه با هم آمده، اهورا مقدم بر مزدا می باشد. البته در بعضی قسمت های اوستا نیز مزدا اهورا آمده است. در سنگ نبشته های میخی نیز بیشتر اهورا مقدم بر مزدا می باشد.

اشه نیز به معنای راستی، مشیت الهی و نظم كیهانی می باشد، كه هستی را سامان می‌دهد.  اشه معیار اخلاق و ضابطه تشخیص نیك و بد است و ارزش‌های اخلاقی را به صورت مطلق به دست می‌دهد. اهورامزدا خالق و دادار همه چیزهای مادی و مینوی است كه با اندیشیدن او همه چیز هستی می‌گیرد. از عدم می‌آفریند و با خود تنها است. تقریباً می‌توان گفت كه از اواخر عهد اوستایی، نام اهورامزدا به صورت پایدار و دائمی، جهت معرفی خدای زرتشتیان به كار رفته است.  بعدها نیز نام اهورامزدا به معنی پروردگار جان و خرد در كتیبه‌های شاهان هخامنشی به فراوانی دیده می‌شود.

 

واژه اهورامزدا در فارسی باستان به شكل ائورمزدا، در پهلوی اورمزد، در فارسی هرمزد، در اوستا اهورَمزده و در برخی سنگ نبشته‌های پادشاهان هخامنشی اثورمزده آمده است. همچنین خدا، خداوند، یزدان و ایزد به همین معنا در فرهنگ فارسی آمده است.افزون براین به معنای رامش و برجیس  نیز می‌باشد.  این واژه نخست از تركیب دو واژه آریایی با معانی مختلف توسط زرتشت به عنوان نام خدای یگانه ایرانیان درآمد و پس از چندین سده از زبان مخصوص گاتاها و اوستا داخل زبان پارسی باستان شد و سپس وارد زبان پهلوی گشت و از آنجا به فارسی زبانان رسید. نام اهورامزدا درگذر زمان به قدری تكامل یافته است كه درك معنی لغوی آن مشكل و تقریباً غیرممكن شده است.  از آنجایی که متون اوستایی بر دو بخش منقسم می شود، اوستای قدیم - که مشتمل بر گاهان،  یسنای هفت ها و دو دعای معروف یسنای بیست و هفتم می باشد که منسوب به خود زرتشت بوده و از حیث زبانی از دیگر بخش های اوستا قدیمی تر است.- و اوستای جدید،- که دربردارنده متونی چون وندیداد، ویسپرد، یشت هاو یسنا و خرده اوستا است. - از این رو لازم است که نام اهورامزدا در هر دوی آنها مورد بررسی قرارگیرد.

 

اهورامزدا در سنگ نبشته‌های هخامنشی

در كتیبه‌های به جا مانده از دوره هخامنشیان، از آریارمنه تا اردشیر سوم، همه جا، اورمزد خدای بزرگ، بزرگترین خدایان و قابل احترام خوانده شده است. شاهان، همه كارهای بزرگ خود را از یاری و عنایت او دانسته‌اند،و اهورامزدا را بزرگترین خدایان، یاری گرِ دادرس، خدای سرمدی كه همواره شادی و آسایش را برای آدمی به ارمغان می‌آورد، عطاكننده سلطنت ، بهترین مأمن، خالق آسمان و زمین، مدبر و پیروزی ‌دهنده، هدایتگر و نورمطلق معرفی می‌كنند. در این سنگ نبشته‌ها، داریوش در كنار اورمزد از بغان دیگر نام می‌برد، كه با هم او را یاری كرده‌اند، و خشایارشا نیز اورمزد و خدایان دیگر را بدون ذكر نام آنها، می‌ستاید، اردشیر دوم در كتیبه‌های خود از اورمزد، میثره و اناهیتا نام می‌برد و از آنها یاری می‌خواهد. اما با وجود این، همه شاهان در كتیبه‌های خود اورمزد را به عنوان خدای بزرگ خواندند.  بنابراین ما با بررسی سنگ نبشته‌های به جای مانده از دوران هخامنشیان به خوبی می‌توانیم دریابیم كه اهورامزدا بزرگترین بغان به شمار می‌رفته است.

 

اهورامزدا در گاهان

محور اصلی این سرودها، یكتاپرستی و یكتاجویی است. از این رو، باور به خدایان متعدد به طوركامل ناپسند دانسته شده است. او در گاهان به عنوان خدایی یگانه، عاری از تجسیم و تركیب، هستی بخش توانا، همه چیز دان،  ازلی و ابدی، آفریننده همه چیز، پدر، سامان آفرینش (اشه)،  عقل محض و سرچشمه همه خوبی ها، همیشه همان، تواناترین، دادگرترین، سازنده منش نیك، بخشنده خرد پاك و اندیشه روشن، رسایی و جاودانی، بخشاینده نیكی‌ها و افزونی‌ها، خدای نگاهدارنده، سلامتی بخش، كاهن‌ترین كاهنان، مقدس، تولید كننده ثروت، پادشاهی كه به میل خود حكومت می‌كند، آزاد منش، كسی كه نه فریب داده و نه فریب می‌خورد، حكیم‌ترین حكما، تابان، پرشكوه، بزرگترین، بهترین، زیباترین، باثبات ترین، كامل‌ترین وسخی‌ترین روح، خیر محض و خدای نیكی و خوبی، دوست، نیك اندیش،  معرفی می شود.

براساس این سروده‌ها فقط یك خالق وجود دارد و هیچ خدای دیگری، هم پایه او درنظرگرفته نمی شود. در حقیقت اهورامزدا وجودی است كه قابل مقایسه با خصوصیات مشخصه بشری نیست. ستایش‌ها در اوستا همیشه با نام اهورامزدا آغاز می‌شود. براساس باور وحدت وجود، ستایش و بزرگداشت هر جزء از طبیعت مانند آب، خاك، ... و هرآنچه سود رسان و زندگی بخش است، در واقع اعتراف به یكتایی و بزرگی اوست. نمایش صفات بشرگونه برای خداوند، در گاهان بسیار نادر است، و با مطالعه این موارد، برمی‌آید كه انعكاس چنین باوری در تعداد معدودی از بندهای گاتها، تنها به جهت زیبایی و ضرورت شعری می‌باشد،  و به هیچ عنوان نمی توان او را توصیف کرد. در این مجموعه كهن، به شیوه‌ای روشن و بی پیرایه می‌توان روح اصلی و پیام حقیقی دین مزدیسنا را كه همان اعتقاد به خدای واحد است، آن چنانكه زرتشت، پیامبر موحد ایرانی، تبیین كرده بود، دریافت. از نظر زرتشت تنها اهورامزدا شایسته پرستش است. تو باید آن کس را با ستایش و پارسایی خود بستایی که همیشه مزدا اهورا نام دارد. همچنین می گوید: کسی که به ضد دروغ پرست با زبان و اندیشه و دست ستیزگی کند، خوشنودی مزدااهوره را به جای آورد.  زرتشت عظمت و جبروت را مختص اهورامزدا می داند و او را آفریننده یکتا و خداوند توانا می داند. وی در یسنا چهل و چهارم با یک زبان شاعرانه درباره توحید و اقتدار خداوند می گوید: «از تو می پرسم ای اهورامزدا کیست پدر راستی؟ کیست نخستین کسی که راه سیر خورشید و ستاره بنمود؟ از کیست که ماه گاه تهی است و گاهی پر؟ کیست نگهدار زمین در پایین و سپهر در بالا؟ کیست آفریننده آب و گیاه؟ کیست که به باد و ابر تندروی آموخت؟ کیست آفریننده روشنایی سودبخش و تاریکی، کیست که خواب و بیداری آورد؟ کیست که بامداد و نیمروز و شب قرار داد؟ و دینداران را به ادای فریضه گماشت؟ کیست آفریننده فرشته مهر و محبت آرمئیتی؟ کیست که از روی دانش و خرد احترام پدر در دل پسر نهاد؟» پس از اتمام این پرسشها زرتشت در پاسخ چنین می گوید: «من می کوشم مزدا که تو را به توسط خرد مقدس و آفریدگار کل به درستی بشناسم.» اهورامزدا خیرخواه بندگانش است و ستایش ایشان را می شنود.  در گاهان سپنته مئینیو از اهورامزدا متمایز عنوان شده است و نسبت به او در درجه پایین تری قرار ردارد. اما بعدها در سنت زرتشتی با اهورامزدا یکی دانسته می شود. درحقیقت سپنته مئینیو واسطه ای میان جهان مینوی و گیتی می باشد و شناخت او تنها از راه خرد حاصل می شود، زیرا مزدا از طریق خردش آفریننده است و سپنته مئینیو مظهر آفرینندگی اوست. بنابراین براساس گاهان و سنت زرتشتی چنین برمی آید که سپنته مئینیو و اهورامزدا یکی هستند.

 

اهورامزدا در اوستای متأخر

اهورامزدا در دیگر بخش‌های اوستا، به ویژه یشت ها گاه همراه با شش فروزه به نام امشاسپندان می‌آید. این فروزه‌ها درواقع همان جلوه های مزدای پاك هستند كه درگذر زمان تشخّص یافته و به عنوان فرشتگان و وجودهایی مستقل از او تلقی شده‌اند، و هریك در آفرینش نقشی خاص را ایفا می‌كنند. در هرمزد یشت كه سراسر گویای توانمندی و قدرت اهورامزدای یكتاست، بیست نام یا صفت ممتاز برای خداوند آمده است. در این یشت اهورامزدا، در گفتگو با زرتشت، نام های متعدد خود را که هر یک از آنها بیانگر وجهی از وجوه وجودی او هستند، را بر می شمرد. در یشتههای دیگر، که هر یک از آنها در ستایش یکی از ایزدان است، مرتبه اهورامزدا به عنوان تنها خدای آفریننده حفظ شده است و ایزدان دیگر اغلب یا آفریده او و یا در مرتبه ای پایین تراز او به عنوان کارگزارانش در امور عالم و نبرد با اهریمن، بیان شده اند. در بخش‌های متأخر و جدید اوستا، اگرچه هنوز اهورامزدا، اله اعظم و بزرگترین ایزدان است، ولیكن ایزدان دیگری چون میثره، اناهیتا، آذر، وایو و ... كه زرتشت با آوردن یگانه پرستی مزدایی نام آنها را از ساحت دین خود دور كرده بود، دوباره ظاهر می‌شوند و این بار در شمار كارگزاران مزدا در می‌آیند. بیشتر یشت‌ها كه بخش بزرگی از اوستا را تشكیل می‌دهند، سرودهایی در ستایش این ایزدان هستند، که درگذر زمان توسط طرفداران پرستش خدایان چندگانه طبیعی و مغان كه پس از زرتشت قدرت بیشتری یافته بودند، دین او را به دلخواه خود تغییر دادند و خدایان مطرود و قدیمی را دوباره قدرت و تشخص بخشیدند، تا جایی كه بعضی از آن ایزدان همانند میثره، آناهیتا و ... نفوذ و قدرتی بیشتر از اهورامزدا یافتند. در متون متأخر اوستا (جدید، جوان) و نیز در سنگ نبشته های شاهان هخامنشی عنوان اهورامزدا تقریباً متروک شده و به جز در مواردی چند به تقلید از گاهان دیگر اثری از آن به جا نمانده است. سبب این امر آن است که متون اوستایی متأخر و نیز کتب پهلوی همگی به شریعت زرتشتی تعلق دارند و معانی متعلق به طریقت و حقیقت زرتشتی در آنها وجود ندارد مگر به ندرت، از این رو خدای اهل حقیقت را که مزدا اهوره است به کلی از قلم انداخته اند و خدای اهل شریعت را که اهوره مزدا است همه جا ذکر کرده اند. این سیر یک سیر طبیعی بوده و نباید آن را به منزله تحریف پیام زرتشت تلقی کرد، زیرا پس از ظهور دین زرتشتی به دست زرتشت و گسترش آن در میان اقوام و قبایل ایرانی، دیگر مضامین عرفانی گاهان و یسن هفت ها جز برای گروهی از خاصان قوم مفهوم نبود و ناچار وجوه شریعتی دین زرتشت بسط یافت و حقایق این دین که اسرار گاهانی باشد تنها در نزد طریقه های معنوی زرتشتی باقی ماند. بنابراین باتوجه به كتیبه‌های شاهان هخامنشی و بخش‌های مختلف اوستای گاهانی و متأخر، به خوبی می‌توان‌دریافت كه حضور اهورامزدا در مقام خدای برتر، امری مسجّل و روشن است و اثبات این مدعاست كه تمام ایرانی‌ها او را گرامی می‌داشتند.

 

صد و یك نام خداوند

غنای یك دین را باید در نام‌هایی كه برای خدا در آن آمده است، جستجو نمود. صد و یك نام درواقع تعاریف و صفات خداوند هستند كه در نیایش‌ها و سرودهای دینی زرتشتی به كار رفته‌اند، و عبارتند از: 1) ایزد، یزت: ستودنی، بزرگ ستایش شونده 2) هروسپ توان، هه رویسپ ته وان: توانای كل 3) هروسپ آگاه، هه رویسپ ئاگا: دانای كل 4) هروسپ خدا، هه رویسپ خولای: دارنده كل، خداوند بسیار بزرگ شادی بخش همگان 5) ابده، ئه بده: بی آغاز 6) ابی انجام، ئه وی ئه نجام: بی‌پایان، بی‌انجام 7) بوونه سته ف، بونَستَه: بنیاد، اساس كل، بن آفرینش 8) فراخته نته، فراختنده: توانای بسیار گسترده 9) جمغ، چمغ: پیشرو10) فراژتره، پَرزَه تَره: بهترین11) توم اویژ، توم اَفَه په: پاك ترین پاكها 12) ابرونت، اَبرَه وَنت: موجود در هر ذره ای، از همه بالاتر 13) پروندا: پیرامون همه چیز 14) اِن اَیافَه: در نیافتنی 15) هم ایافَه : مراد و یابنده همگان16) آدرَو: راست ترین 17) گیرا: دستگیر 18) اچم: خودآفریده، بی علت 19) چمنا: آفریننده كل، چیستی چیستی ها 20)سه پینا: مقدس، خوبی رسان 21) افزا، اوزا: افزاینده 22) ناشا: دادگر 23) پرورا: پرورش دهنده 24) پانا: پناه دهنده، نگاه دار25) آیین آیینه، ئایین ئاوینه: پیدا و پدیدار 26) اَن آیینه، ئه ون ئاوینه: ناپیدا، بی شكل 27) خراشیده توم، خرهَ اُشیت توم: استوارترین 28) مینوتوم: روحانی ترین 29) واشنا: دوست داشتنی ترین 30) هروسپ توم: هستی كل 31) هوسی پاس: سزاوار ستایش 32) هر همیت: امیدگاه همه 33)هرنكفره: فر نیكی‌ها 34) ئیش ترنا: رنج زدا 35) ترونیس: بدی زدا 36) اَنه اشك : جاودانی، بی مرگ 37) فَرَشك: كام ده 38) بزوهَدهَد، پژوهیده: پژوهیدنی، جستجو شده 39) خوایر، خواپه ر: فروغمند، مهربان 40) اوحشایا: بخشاینده 41) اَوَرزا: برتری بخش 42) اَسیتوه: ناستوه 43) رَخُه: بی‌نیاز 44) ورون: رهانیده، دور دارنده تباهی 45) افریفته، افریپه: فریب ناپذیر، فریفته نشدنی46) اَوِفریپ ته، بی فریفته: نافریبنده 47) اَزوی: یكتا 48) كام رَت: کام ده سرور بخش 49) فرامان كام: کام بخش 50) ایختن: یگانه، بی انباز 51) اَفَرموش: فراموش نكننده 52) همارنا: آمارگر، شماردار 53) شنایا: شنونده، همه چیزدان 54) اَترس: بی ترس 55) ابیش: بی‌رنج 56) اَفراز دوم، افراز توم: سرافرازترین 57) هَم چون: همیشه یكسان 58) مینوستیگر: آفریننده جهان مینوی 59) امینوگر: آفریننده جهان مادی 60) مینونَهب، مینو نهفت: روان ناب 61) آذرباتگر، آذربادگر: تبدیل كننده آتش به هوا 62) آذرنمگر: پدیدآورنده آتش از آب 63) بات آذرگر، وات آذرگر: پدیدآورنده هوا از آتش64) بات نمگر: پدیدآورنده هوا از آب 65) بات گِل گر: پدیدآورنده هوا از خاك 66) بات گیردتوم: پدیدآورنده گردباد، سازنده هوا و زمین 67) آذركیبریت توم: پدیدآورنده آتش از گوگرد، برافروزنده آتش‌ها 68) بات گرجای: پدیدآورنده هوا در همه جا، سازنده باد 69) آوتوم: پدیدآورنده آب 70) گل آذرگر: پدیدآورنده خاك از آتش 71) گل وات گر: پدیدآورنده خاك از هوا  72) گل نمگر: پدیدآورنده خاك از آب 73) گرگر: سازنده سازندگان 74) گراگر: سازنده خواستها 75) گرآگر: آفریدگار انسان 76) گرآگرگر : آفریدگار امشاسپندان 77) اَگرآگر: آفریدگار چهار آخشیک  78) اگرآگرگر: آفریدگار چهر  ستارگان 79) اَگومان: بی‌گمان 80) اَژمان، اَزمان: بی‌زمان، ابدی81)اخوآن ، اخواب: بی‌خواب 82) آموشت هوشیار: بخشایشگر هوشیار 83) فشوتَنا: نگهبان تن 84) پَتَه مانی، پدمانی: همیشه دادگستر 85) پیروزگر: پیروز، فاتح 86) خداوند، خوه دای: خداوندگار، مالك 87) اهوره مزده، اورمزد : هستی بخش دانا 88) اَبرین كوهن توان : بزرگ آفریدگار بی آغاز 89) اَبرین نوتوان: بازساز بزرگ90) وَسپان : نگاه دارنده همه 91) وسپار: بخشنده 92) خواوَر: هستی بخش، فرمانروای جهان 93) اَهو: بخشایشگر 94) اَوَخشیدار: بخشنده بخشایشگر 95) داتار: دادار  96) ریومند: رخشنده97) خرهمند، خروهمند: باشكوه، فرهمند 98) داور : قاضی 99) كرفه گر: رستگاری بخش 100) بوختار : رهایی بخش101) فرشوگر: رستاخیزكننده.

 

این نام ها اشاره به صفات اصلی مزدای پاك است، كه طبیعت او را تشكیل می‌دهند. مزدا یك روح و روان است،  وجودی نیست كه به توان او را از نظر جسمی مورد سنجش و تشریح قرارداد، اگرچه وی به صفاتی چون گویایی، شنوایی، بینایی و ... متصف است. اینكه او همه چیز را می‌بیند و حتی آهسته ترین صداها را می شنود، دلیل بر جسم بودن و قابل رؤیت بودنش نیست. در اوستا هیچ عبارت و پیامی وجود ندارد كه از اهورامزدا به صورت یك جسم قابل رؤیت یاد شده باشد. اینكه او به عنوان خوش پیكرترین، زیباترین هیأت و ... بیان شده است، به این معنا نیست كه او دارای شكل و قالب قابل رؤیت و همسان بشری است، بلكه منظور از این سنخ عبارات، جلب توجه ما به این نكته است كه او مظهر این صفات است. به‌طور مثال در یشت ششم، خورشید به منزله بدن مزدا معرفی شده است، اما هیچ كس جز این فكر نمی‌كند كه این اشاره، تنها یك تمثیل و بیان شاعرانه است. روشنایی در حقیقت جوهر اهورا است و همه انوار، پرتویی از وجود او هستند، زیرا صفت مزدا، نورالانوار است. او با نیكوترین واژه مقدس یعنی ـ اشه وهیشته ـ پاكی و خلوص توصیف شده است، وی مظهر خوبی‌ها بوده و تنها نیكی از او برمی‌خیزد و از همین رو، بارزترین و اصلی‌ترین صفت باورمندانش، پاكی و خلوص می باشد، ایشان همان اشونان  در دین مزدیسنا هستند.

 

اهورامزدا در متون پهلوی

علاوه بر کتاب ها و رساله های پهلوی، که شمار آنها در حدود صد و چهل کتاب و رساله می شود – اغلب مربوط به قرن سوم هجری است - کتاب ها و رساله هایی نیز به زبان های پارسی میانه وجود داشته، که نام های آنها در تواریخ و ادبیات قدیم عرب و اسلام آمده است. و اکثر آنها به زبان عربی نیز ترجمه شده بود. از قرن چهارم به بعد در اثر حوادث مختلف به تدریج اوراق اصل و ترجمه آنها پراکنده شده و بعضاً از بین رفت. بنابر کتاب خداینامه  یکی از این متون پهلوی، ایرانیان قدیم در دوره ساسانی از خداوندگار عالم  تعبیر به اهورامزدا می کردند و کلمه خدا را تنها برای پادشاهان به کار می بردند. به تدریج درگذر زمان دو واژه اهورا و مزدا درهم آمیخته و به صورت اورمزد درآمد، چنانکه در کتاب بندهش و مینوی خرد و ... ما به کرات این نام را ملاحظه می کنیم.

در حقیقت متون پهلوی روشن کننده نکاتی است که زرتشت تلویحاً درباره خدا می گفت. اینکه اورمزد آفریدگار نیک، مسبب همه خوبی ها در هستی، خدای روشنایی، زندگی، تندرستی، شادمانی، نظم، ثبات و هماهنگی معرفی شده است. در بخش نخست بندهش هرمزد فراپایه، بی کران، در روشنایی، پادشاه کامل آفریدگان، فرزانه، نام آور، برتر و ناگذرا، افزونگر راستی، دادمند، آرامش و پرورنده توصیف شده است. در بخش یازدهم همین کتاب نیز با اوصافی چون نگهبان، آمرزیدار، راهبر، فره مند عنوان شده است. و در واقع جان و هر روشنی از آن هرمزد می باشد.

 

الله، جامع‌ترین نام خداوند

پرستش الله و نفی پرستش هر خدایی جز او، از دیرباز به عنوان اساسی‌ترین آموزه اسلام مطرح بوده است.  چنان که در شعار اصلی این دین ـ لا اله الا الله ـ یعنی در شهادتین به این نکته به طور صریح اشاره شده است. الله نام مخصوص خداوند است، نه اسمی که حکایت از صفتی کند و هرگاه نام مقدسش برده شود، همه آن کمالات به خاطر می‌آید.  رویکرد قرآن به وجود خدا، رویکردی است که گویی خدا را از اثبات وجود او فارغ می‌دیده، و سخن را با شناخت او آغاز کرده است.

 

بررسی واژه الله

الله به معنای خدا، واجب الوجود، یگانه، ایزد  و ذاتی که مستجمع جمیع اسماء، صفات، کمالات و خیرات می‌باشد، زیرا صرف جمال و محض خیر است.  این لفظ در مجموع 2702 بار در قرآن آمده است. الله کلمه‌ای عربی است،  زیرا در قرآن کریم  چنین آمده است، اگر از آنها بپرسی چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده است خواهند گفت الله، این آیه خود دلیلی است بر عربی بودن لفظ جلاله‌، اگرچه برخی بر این باورند که این واژه شبیه کلمات عبری و سریانی است،  ولی اکثر دانشمندان و محققان این واژه را مشتق نمی‌دانند، بلکه آن را اسمی منفرد برای خداوند می‌دانند که از اسماء اعلام است.  برخی هم معتقدند به چند دلیل کلمه الله مشتق نیست، اول آنکه اگر مشتق باشد، عبارت لا اله الا الله صراحت در توحید نخواهد داشت،  و خود اعتقاد به توحید مستلزم عدم اشتقاق آن است. دوم، بنا بر آیه شصت و پنجم سوره مریم، ـ آیا برای خدا هم نامی می‌شناسی و می‌دانی؟ ـ در می‌یابیم که در وجود اسم الله، غیر ذات خدا وجود ندارد، بنابراین ثابت می‌شود الله اسم است و مشتق نیست، و سوم، اسم‌هایی که مشتق باشند، صفات هستند و صفت هم ممکن نیست موصوف نداشته باشد و موصوف به طور حتم دارای اسمی هست که به آن متصف می‌شود و از آنجا که هرچه سوای الله باشد، صفت خواهد بود، پس به طورقطع الله اسم از برای ذات مخصوص خداوند است.  بیهقی در کتاب الاسماء و الصفات  می‌گوید: الله دربردارنده تمامی معانی اسماء و صفات است.  گروهی نیز اعتقاد بر مشتق بودن واژه الله دارند، چنانکه در حدیثی به نقل از امام صادق(ع)، الله مشتق از اله، عنوان شده است.  البته میان ایشان درباره ریشه لفظ الله اختلاف نظرهایی وجود دارد. اسم جلاله به لحاظ احکام و آثار، همانند سایر اسمای الهی می‌باشد. برای نمونه، رساندن بدن بدون طهارت به آن حرام است. امّا به لحاظ‌های دیگر از سایر اسماء شاخص ‌تر و مشهورتر می‌باشد و بالاترین جایگاه را از نظر قرآن و دعا دارد، و کلمه توحید و اخلاص به آن اختصاص یافته است، شهادتین با آن واقع می‌شود، علم و اسم خاص برای ذات مقدس حضرت باری تعالی است و بر غیر خداوند به طور حقیقی و نه مجازی اطلاق نمی‌شود.

 

اسماء الهی

همه اسماء الهی، اسم ذات است، امّا برخی از آنها که دلالت روشن‌تری بر ذات دارند، اسم ذات نامیده می‌شود، مانند: اول، آخر، قدوس، سبوّح و سلام. بعضی دیگر که دلالت آشکارتری بر صفات دارد از آنها به اسم صفت تعبیر می‌شود، مانند: عالم، قادر، سمیع و بصیر، و دسته‌ای دیگر که دلالت آنها بر فعل واضح‌تر است، اسماء فعلی نام دارد، مانند: خالق و رازق. باتوجه به این نکته که نام الهی یعنی نامی که به ذات حضرت باری دلالت دارد. پس می‌توان نام‌های خداوند را بر دو گونه نیز دانست، تکوینی و جعلی. اسماء جعلی همان الفاظی است که از حروفی چند ساخته شده‌اند تا به ذات اقدس و یا به یکی از صفات جمال و جلال وی دلالت کنند. اسماء تکوینی همان موجودات و آفریده‌هایی هستند که با وجود و هستی خویش به وجود خالقشان و به توحید و عظمت او دلالت می‌کنند.  باتوجه به آیات قرآن چنین بر می‌آید، که هر موجود و پدیده‌ای یک نوع دلالت بر وجود خدا، توحید و عظمت وی می‌باشد، به همین دلیل است که می‌توان آنها را کلمات و یا اسماء خداوند نامید، ولی اسماء تکوینی نه اسماء لفظی. البته باید توجه داشت که اسماء لفظی خداوند از نظر دلالت به ذات قدوس متبارک حق تعالی مختلف و متفاوت هستند، چنانکه بعضی از آنها به اصل ذات پروردگار و تمام کمالات وی دلالت می‌کند، و بعضی دیگر تنها به یک جهت خاصی از کمالات او دلالت دارد، و هر نامی به انداره موقعیت مفهومی خود، از عظمت کمالات وی حکایت می‌کند، اسماء تکوینی او نیز گرچه در اصل به وجود، توحید، علم، قدرت و سایر صفات کمالی خداوند مشترکند، ولی در شدت وسعت دلالت بر عظمت و کمالات خداوندی با هم متفاوت هستند و کاملترین و پرمعنی‌ترین آنها وجود پیامبر و ائمه(ع) می‌باشد که آفرینش جهان هستی و کتاب تکوینی با خلقت و آفرینش نور آنها شروع گردیده است.  منشاء این تفاوت آنکه هرچه موجود کاملتر و شایسته‌تر باشد، دلالت آن بر وجود و عظمت خداوند قوی‌تر خواهد گردید و از اینجا است که اطلاق اسماء حسنی ـ نام‌های نیک ـ بر ائمه به طوری که در پاره‌ای از روایات آمده است بسیار صحیح و پرمعنی است.  نسفی نیز معتقد است که هر صفت، اسم و فعلی که در عالم است، جمله صفات، اسامی و افعال این وجود هستند، امّا صفات در مرتبه ذاتند، و اسامی در مرتبه وجه، و افعال در مرتبه نفس می‌باشند.  همچنین خوارزمی اسماء را عین ذات می‌داند، و می‌گوید: نیست اسماء، مگر عینی که آن ذات الهیه است، چه اسم عین ذات مسمّی است.

تقسیم اسماء به ذات، صفات و افعال مطابق اصطلاح ارباب معرفت است و بعضی از مشایخ اهل معرفت ـ برای نمونه ابن عربی در کتاب انشاء الدوائر ـ اسماء ذات، اسماء صفات و اسماء افعال را چنین برشمرده‌اند است، اسماء ذات عبارت است از: الله، الرب، الملک، القدّوس، السلام، المؤمن، المهیمن، العزیز، الجبّار، المتکبر، العلّی، العظیم، الظاهر، الباطن، الاول، الاخر، الکبیر، الجلیل، المجید، الحق، المبین، الواجد، الماجد، الصمد، المتعالی، الغنّی، النور، الوارث، ذوالجلال، الرقیب، و اسماء صفات عبارتند از: الحی، الشکور، القهّار، الغافر، المقتدر، القوّی، القادر، الرحمن، الکریم، الغافر، الغفور، الودود، الرئوف، الحلیم، الصبور، البّر، العلیم، الخبیر، المحسن، الحکیم، الشهید، السمیع، البصیر. و اسماء افعال عبارتند از: المبدئ، الوکیل، الباعث، المجیب، الواسع، الحسیب، المقیت، الحفیظ، الخالق، البارئ، المصور، الوهاب، الرزاق، الفتاح، القابض، الباسط، الخافض، الرافع، المذّل، الحکیم، العدل، اللطیف، المعید، المحیی، الممیت، الوالی، التوّاب، المنتقم، المقسط، الجامع، المغنی، المانع، الضارّ، النافع، الهادی، البدیع، الرشید. البته لازم به یاد‌آوری است که برخی، آیات پایانی سوره حشر را ناظر بر تقسیم‌بندی اسماء به ذاتی، صفاتی و افعالی دانسته‌اند. در تقسیم مشابهی صفات الهی به صفات ذات و فعل انقسام می‌یابد که مقصود از صفات ذات، صفاتی است که از مقام ذات انتزاع شده و عین ذات است، مانند: علم و قدرت، و مقصود از صفات فعل، صفاتی است که از مقام فعل الهی انتزاع شده و عین آن است، مانند: خالقیت و رازقیت.

نام‌های خداوند پیوندی عمیق با جهان‌بینی توحیدی اسلامی دارد و از اسباب مسلم آن به شمار می‌رود.  چنانکه بنابر آیات قرآن کریم ، نخست خداوند اسماء را به آدم آموخت و او را بر جمیع علوم ـ که منبعث از اسماء الهی بود ـ آگاه ساخت، و آدم به سبب دانستن این اسماء حضرت باری بود که مقام و منزلتی بالاتر از ملائک یافت. در قرآن چهار بار به صراحت از اینکه خداوند دارای نام‌های نیکو است، صحبت شده و از آنها با عنوان اسماء الحسنی تعبیر گردیده است. در آیه 180 سوره اعراف، از کافران به عنوان کسانی که در اسماء خداوند الحاد می‌کنند، یاد شده است و این خود بیانگر آن است که باور داشتن به اسماء حسنای حضرت باری، خود از توابع توحید می‌باشد.

 

اسماء الحسنی

«الله لا اله الا هو له الاسماء الحسنی» بنابر این آیه، خداوند متعال دارای زیباترین نام‌ها می‌باشد و هرکس باتوجه و حضور قلب، این نام‌ها را بخواند به حقایق آنها و رستگاری نائل خواهد شد. نام‌های نیکوی خداوند از دیدگاه قرآن اسمائی است که تنها سزاوار خدای متعال است، که بیان‌کننده کمال یا نفی‌کننده نقص و عیبی است و خداوند را به جمال و جلال متصف می‌کند.  به گفته برخی، چون اسمای الهی در گوش‌ها و جان‌ها نیکو است، به حسنا متصف شده است ، زیرا نام‌های خداوند بر توحید، کرم، جود، رحمت و فضل او دلالت می‌کند. این نام‌های نیکو عبارتند از:

1- «الله و واحد»: جامع جمیع کمالات، خداوندی که شایسته عبادت است و عبادت جز برای او سزاوار نیست. 2- «الواحد الاحد»: ذاتی یگانه که نه اجزایی دارد و نه شبیه و مانندی. 3- «الصمد»: آقا و بزرگ، از همه بی‌نیاز.  4- «الاول و الاخر»: ازلی و ابدی.  5- «السمیع»: شنوا به همه شنیدنی‌ها.  6- «البصیر»: محیط به همه دیدنی‌ها.  7- «القدیر»: بر همه چیز توانا.  8- «قاهر»: غالب بر تمام هستی. 9- «العلی»: بلند مقام. 10- «الاعلی»: پیروز و غالب، برتر از همه چیز. 11- «الباقی»: فناناپذیر. 12- «البدیع»: ذاتی که اشیاء جهان و هستی را بدون الگوی قبلی ابداع کرد.  13- «الباری»: پدیدآورنده خلاق . 14- «الاکرام»: از همه کریم‌تر، دارای کبریا و عظمت.  15- «الرشید»: هدایت‌کننده. 16- «الباطن»: ذاتی که کنه ذاتش از دسترس افکار و اندیشه‌ها بیرون است.  17- «الحی»: زنده و متصرف. 18- «الحکیم»: صحیح، استوار و خالی از فساد و خطا است.  19- «العلیم»: داناترین. 20- «الحلیم»: بردبار. 21- «الحفیظ»: حافظ و نگهدارنده موجودات. 22- «الحق»: وجودی ثابت، پایدار، دارای عینیت و واقعیت، و هرچه غیر او مجاز.  23 - «الحسیب»: شمارنده و بی‌نیاز کننده.  24- «الحمید»: ستوده، شایسته هرگونه حمد و ثنا. 25- «الحفی»: عالم و آگاه.  26- «الرب»: دارای معانی متعددی چون: مالک، جمع‌کننده، سید، تدبیرکننده، اصلاح کننده، همراه، رفیق دائم، خالق، محمول، تربیت‌کننده.  27- «الرحمن و الرحیم»: مهربان ترین مهربانان، بخشاینده بخشایشگر.  28- «الذاری»: خالق.  29- «الرزاق»:  روزی دهنده.  30- «الرقیب»: حافظ و نگهبان.  31- «الرؤف»: مهربان، صاحب عطوفت بسیار. 32- «الرائی»: بینا و آگاه. 33- «السلام»: سرچشمه سلامت .  34- «المؤمن»: ایمنی بخش.  35- «المهیمن»: گواه و حافظ همه چیز. 36- «العزیز»: منیع، حصین، شکست‌ناپذیر. 37- «الجبار»: مسلط بر همه چیز. 38- «المتکبر»: شایسته بزرگی. 39- «السید»: بزرگ. 40- «السبّوح»: منزه. 41- «الشهید»: حاضر در همه جا. 42- «الصادق»: راستگو و تخلف‌ناپذیر. 43- «الصانع»: سازنده همه اشیاء.  44- «الظاهر»: پاک از هرگونه شبیه، مانند و صفات مخلوقات.45- «العدل»: داوری دادگر.  46- «العفو»: محوکننده گناه بندگان. 47- «الغفور»: آمرزنده. 48- «الغنی»: ذاتی که هیچ احتیاجی به غیر ندارد. 49- «الغیاث»: فریادرس. 50- «الفاطر»: شکافنده.  51- «الفرد»: وحید.  52- «الفتاح»: گشاینده.  53- «الفالق»: شکافنده. 54- «القدیم»: بی آغاز و انجام. 55- «الملک»: مالک و حاکم بر هستی.  56- «القدّوس»: پاک.  57- «القوی المتین»: قدرتمند و نیرومند.  58- «القریب»: استجابت کننده و نزدیک‌.  59- «القیوم»: قائم به ذات خویش.  60- «القابض الباسط»: گیرنده جانها و بسط کننده ارواح. 61- «قاضی الحاجات»: اتمام و انجام حاجات خلق.  62- «المجید»: کریم، و صاحب مجد. 63- «المولی»: یاری دهنده و سرپرست.   64- «المجیب»: پاسخ‌دهنده. 65- «المنّان»: بخشنده انواع نعمت‌ها.  66- «المحیط»: آگاه ترین. 67- «المبین»: آثار قدرتش در همه جا نمایان و حکمتش در عالم تکوین و تشریع ظاهر است. 68- «المقیت»: حافظ و نگاهبان. 69- «المصوّر»: صورت‌گر مخلوقات.  70- «الکریم»: جواد و بخشنده. 71- «الکبیر»: بزرگ و آقا. 72- «الکافی»: کفایت کننده مخلوقات.  73- «کاشف الضرّ»: برطرف‌کننده گرفتاری‌ها، ناراحتی‌ها و رنج‌ها.  74- «الوتر»: فرد، بی‌نظیر و بی‌مثال.  75- «النّور»: روشنی بخش عالم هستی، فرمان‌دهنده و هدایت‌کننده . 76- «الوهّاب»: بخشنده. 77- «الواسع»: غنی و بی‌نیاز. 78- «الودود»: دوستدار و دوست داشتنی. 79- «الهادی»: هدایت‌کننده همه موجودات در عالم تکوین و همه صاحبان عقل در عالم تشریع. 80- «الوفی»: وفاکننده به عهد و پیمان. 81- «الوکیل»: سرپرست، حافظ، ملجأ و پناه بندگان. 82- «الوارث»: باقی و وارث همه چیز. 83- «البرّ»: صادق و بخشنده. 84- «الباعث»: محشورکننده همه مردگان در قیامت و مبعوث‌کننده انبیاء. 85- «التواب»: پذیرنده توبه بندگان. 86- «الجلیل»: صاحب جلال و اکرام. 87- «الجواد»: کثیرالانعام و بخشنده. 88- «الخبیر»: آگاه بر درون ها. 89- «الخالق»: آفریدگار، پدیدآورنده از عدم و هست کننده از نیست.  90- «خیرالناصرین»: یاری گر و نصرت دهنده.  91- «الدیان»: جزا دهنده بندگان. 92- «المعّز المُذل»: عزیز کننده و خوارکننده. 93- «الخافض الرافع»: بردارنده. 94- «المنتقم»: انتقام‌گیرنده. 95- «الشکور»: ارج دهنده اعمال نیک به نحو احسن.  96- «العظیم»: بزرگ، آقا، قادر و  قاهر. 97- «اللطیف»: دارنده لطف و محبت. 98- «الشافی»: شفادهنده. 99- «الصبور »: بردباری که شتاب به عقاب نکند.

 

نتیجه

در اوستا اهوره مزدا، خدای متعال در دو بعد جهان برونی و درونی توصیف شده است. از جنبه برونی، اهوره مزدا همه جا است.  جهان وابسته به مزدا می‌باشد، ولی او به جهان متكی نیست، خارج از زمان و مكان است ولی زمان و مكان در او و با او است. از جنبه درونی، مزدا در همه چیز جلوه‌گر است، در سنگریزه بیابان، دانه گیاهان، زندگی حیوانات و در روان و اندیشه انسان‌ها، او در همه هستی جاری و ساری است. بنابر مندرجات اوستا، اهوره مزدا دارای ذاتی متعالی و وجودی بی شبه است، و مقام روحانیت و لطف او بالاتر از آن است كه به توان برای او تصویری یا تندیسی از چوب و فلز ساخت، او غیر قابل توصیف است. در قرآن نیز نخستین و اساسی ترین اصل یگانگی خداوند است. اینکه تنها یک حقیقت وجود دارد که با نام‌های گوناگون بازشناخته می‌شود. تنها حقیقتی که همه چیز غیر او در اثر مشارکت در آن هستی می‌یابند. بدینسان، خداوند در کل آفرینش وجود دارد، ولی با آفرینش هویت نمی‌پذیرد.

درواقع آفرینش تجلی گاه حضرت حق است. نام‌های این حقیقت مطلق بی‌شمار و به تعداد تمام ممکنات و آفریده‌هاست، بی آنکه این تعدد نام ها از وحدانیت او بکاهد.

آن یکی را نام شاید بی شمار         گرچه فرد است او اثر دارد هزار       

هر مؤمن زرتشتی یا مسلمان با گفتن لفظ اهوره مزدا و الله، درواقع حقیقتی مطلق و ازلی را  می خواند، یعنی همان خدای پاک لم یزلی، که یگانه بوده، هست و خواهد بود.

یک قصه بیش نیست سخن عشق و این عجب

کز هر زبان که می شنوم نامکرر است

ایشان درواقع همه، یک وجود حقیقی را می خوانند، که خالق هستی است، حال چه فرق می کند که این خالق هستی بخش را به چه نام خوانند، زیرا او همه  زبانها را می داند و در می یابد، حتی اگر مانند شبان زمان موسی او را بخوانند.

توکجایی تا شوم من چاکرت          چارقت دوزم کنم شانه سرت...

 

منابع

1. آذرگشسب، فیروز، ترجمه و تفسیر گاتاها، تهران، فروهر، 1389، ج2.  // 2. ابراهیمی دینایی، غلامحسین، اسماء و صفات حق تبارک و تعالی، تهران، اهل قلم، 1375.  //  3. ابن عربی، محی الدین، کشف المعنی عن سرّالسماء الله الحسنی، تحقیق پابلو بینیتو، قم، منشورات بخشایش، 1419.  //  4. ابوحاتم رازی، احمد، الزینه فی ‌الکلمات الاسلامیه العربیه، تحقیق حسین بن فیض اله الهمدانی، قاهره، 1957، ج 1.  //  5. ارفع، کاظم، اسماء‌الحسنی، تهران، فیض کاشانی، 1370.  //  6. آذرنوش، آذرتاش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی (بر اساس فرهنگ عربی ـ انگلیسی هانس ور)، تهران، نی، 1386.  //  7. اوستا، ترجمه و تفسیرجلیل دوستخواه، تهران، فروهر، 1384.  //  8. اوشیدری، جهانگیر، دانشنامه مزدیسنا، تهران، مركز،1371.  //  9.ایزوتسو، توشی هیکو ، خدا و انسان در قرآن، تهران، سهامی انتشار، 1361.  //  10. البستانی، فواد افرام، فرهنگ جدید عربی به فارسی (ترجمه منجد الطلاب)، ترجمه محمد بندر ریگی، تهران، حر، 1378.  //  11. بندهش،فرنبغ دادگی، گذارنده مهرداد بهار، تهران، توس،1369.  //  12. بویس، مری و ... ، جستاری در فلسفه زرتشتی (مجموعه مقالات مری بویس و دیگران)، ترجمه سعید زارع ، سعیدرضا منتظری و نیلوفر نواب، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب، 1388.  //   13. بهرامی، احسان، فرهنگ واژه های اوستایی، تهران، بلخ، ج1،1369.  //  14. پیرنیا، حسن، تاریخ ایران قبل از اسلام، تهران، نامک، 1380.  //  15. پیگولوسكایا، نینا ویكتورونا، تاریخ ایران باستان، ترجمه مهرداد ایزدپناه، تهران، محور، 1389.  //   16. تبریزی، محمدحسین بن خلف، برهان قاطع، به كوشش محمد معین، تهران، امیركبیر، مجلدات چهارگانه، 1362، مجلدات 4.  //  17. تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به کوشش ژاله آموزگار، تهران، 1376.  //  18. تبریزی، محمدحسین بن خلف، برهان قاطع، به كوشش محمد معین، تهران، امیركبیر، مجلدات چهارگانه، 1362.  //  19. تهرانی، محمد علی، فرهنگ کاتوزیان، تهران، دادگستری، 1383.  //  20. حسینی دشتی، مصطفی، معارف و معاریف، تهران، دایره‌المعارف جامع اسلامی، 1379، ج2.  //  21. خرده اوستا، رشید شهمردان، تهران، فروهر،1380.  //  22. خداینامه، محمدجواد مشکور، تهران، تاریخ ما، 1359.  //  23. الخطابی، ابوسلیمان حمد بن محمد، شأن‌الدعاء، تحقیق احمد یوسف الدقّاق، دمشق، دارالمأمون للتراث، 1984.  //  24. خوئی، ابوالقاسم، بیان در علوم و مسائل کلی قرآن، ترجمه محمدصادق نجمی و هاشم هریسی زاده، خوی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوی، 1375.  //  25. درود آبادی، حسین، شرح الاسماء الحسنی، تهران مکتبه البوذر جمهوری، 1335.  //  26. دوشن گیمن، ژ، زرتشت و جهان غرب، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران، انجمن فرهنگ ایران باستان، 1350.  //  27. دهالا، مانك جی نوشیروان، خداشناسی زرتشتی، ترجمه رستم شهزادی، تهران، فروهر، حق یاوران،1385.  //  28. سمعانی، شهاب‌الدین احمد، روح الارواح (فی شرح اسماء الملک الفتاح)، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، علمی و فرهنگی، 1368.  //  29. سیاح، احمد، فرهنگ جامع عربی به فارسی مصور، تهران، 1345، ج 1.  //  30. شارپ، رلف نارمن، فرمان های شاهنشاهان هخامنشی، تهران، پازینه، 1388.  //  31. شاهرخ، كیخسرو، زرتشت پیامبری كه از نو باید شناخت، تهران، جامی، 1380.  //  32. شیرازی، صدرالدین محمد، اسرار الآیات، به کوشش محمد خواجوی، تهران، 1360.  //  33. شهرستانی، عبدالکریم، مفاتیح الاسرار و مصابیح الابرار، تحقیق محمد علی آذر شب، احیاء کتاب، 1376، ج 1.  //  34. صفی زاده، فاروق، «صد و یک نام اهورامزدا»، چیستا، شماره 154.  //  35. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1971، مجلدات 8 ، 9، 16.  //  36. طباطبایی، محمدحسین، نهایه الحکمه، قم، المشوفه، 1404/ 1362.  //  37. عالیخانی، بابک، بررسی لطایف عرفانی در نصوص عتیق اوستایی، تهران، هرمس، 1379.  //  38. فرای، ریچاردن، میراث باستانی ایران، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران، علمی و فرهنگی، 1377.  //  39. العاملی، ابی‌الحسن ابن محمد طاهر، تفسیر برهان، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1427/ 2006، ج 1.  //  40. فخررازی، محمد، التفسیرالکبیر، قاهره، المطبعه البهیه، ج 7.  //  41.فخررازی، محمد، لوامع البینّات شرح الأسماء و الصفات، به کوشش طه عبدالرئوف سعد، بیروت، 1404/1984.  //  42. فرای، ریچاردن، میراث باستانی ایران، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران، علمی و فرهنگی، 1377.  //  43. قحطانی، سعید بن علی، شرح اسماء حسنی در پرتو قرآن و سنت، ترجمه محمد گل گشاد زهی، زاهدان، حرمین، 1385.  //  44. قرشی، علی‌آکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1364، ج 1 و 2.  //  45. القشیری، ابوالقاسم، التحبیر فی التذکیر، تحقیق ابراهیم بسیونی، قاهره، دارالکتاب العربی، 1968.  //  46. قونوی، صدرالدین، شرح‌الاسماء‌الحسنی، تحقیق قاسم الطهرانی، بیروت، دارومکتبه الهلال، 2008.  //   47. قیم عبدالنبی، فرهنگ معاصر عربی فارسی، تهران، فرهنگ معاصر، 1384.  //  48. کردی نیشابوری، ادیب یعقوب، کتاب البلغه، تصحیح مجتبی مینوی و فیروز حریرچی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، بی‌تا.  //  49. کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، 1388، ج1.  //  50. گیرشمن، رمان، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، تهران، علمی و فرهنگی، 1368.  //   51. گیگر، ویندشیمن، اشپیگل و سن جانا، عصر اوستا، ترجمه مجید رضی، تهران، آسیا،1343.  //  52. مجتبایی، فتح الله، شهر زیبای افلاطون و شاهی آرمانی ایران باستان، تهران، انجمن فرهنگ ایران باستان،1352.  //  53. مجلسی، محمدباقر ، حق الیقین، تهران، قائم، بی‌تا، ج 1.  //  54. محقق، محمد باقر، اسماء و صفات الهی فقط در قرآن، تهران، اسلامی، 1372، ج 1.  //  55. مشكور، محمدجواد، تاریخ اجتماعی ایران در عهد باستان، تهران، دانشسرای عالی، 1347.   //  56. میبدی، ابوالفضل، کشف‌الاسرار وعده الابرار، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، 1357، ج5.  //  57. مینوی خرد، ترجمه احمد تفضلی، به کوشش ژاله آموزگار، تهران، توس، 1379.  //   58. نیبرگ، هنریک ساموئل، دین های ایران باستان، ترجمه سیف الدین نجم آبادی، تهران، مرکز ایرانی مطالعه فرهنگ ها، 1359.  //  59. نسفی، عزیزالدین، الانسان الکامل، تصحیح و مقدمه ماریژن، تهران، طهوری، 1377.  //  60. نهج‌البلاغه، ترجمه و شرح علینقی فیض الاسلام، تهران، فیض الاسلام، 1370.  //  61. هینتس، والتر، داریوش و ایرانیان: تاریخ فرهنگ و تمدن هخامنشیان، ترجمه پرویز رجبی،  تهران،  ماهی، 1386.  //  62. هنینگ، والتر برونو، زرتشت سیاستمدار یا جادوگر، ترجمه كامران فانی، تهران، پرواز، 1365.  //  63. هینلز، جان راسل، شناخت اساطیر ایران، ترجمه ژاله آموزگار و احمد تفضلی، تهران، چشمه، 1373. //  64. هینلز، جان راسل، فرهنگ ادیان جهان، قم، مركز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب،1386.  //  65. هینتس، والتر، داریوش و ایرانیان: تاریخ فرهنگ و تمدن هخامنشیان، ترجمه پرویز رجبی،  تهران،  ماهی، 1386.  //   66. یانگ، كایلر، ایران باستان، ترجمه یعقوب آژند، تهران، مولی، 1385.  //  67. یمانی، محمد، ایثار الحق علی الخلق، بیروت، 1318.

1. Byrne, Maire, The names of God in Judaism, Charistianity, and Islam, New Zealand, MZ. Auckland, 2011.  //  2. Boyce, M,"Ahura Mazda", Encyclopaedia Iranica, E.yarshater (ed.), California, Mazda Publishers, 1998, vol.1.  //  3.Boyce, M,"Ahura Mazda, A History of Zoroastrianism,Leiden, E.J.Brill,1975, vol.1.  //  4. Darmesteter, James, "The Zand Avesta 2, the shrهzahs,yasts and nyهyis", Sacred Books of The East, Delhi, Motilal Banarsidass, 1960, vol. 23.  //  5. Darrow, William, “Zoroastrianism”, Encyclopaedia of Religious Practices, U.S.A, Thomson, 2006, vol.V.  //  6. Dijkstra, Henk , History of The Ancient and Medieval(The Early Middle Ages in Western Asia and Europe), New York, Marshall Cavendish, 2009,vol. 6.  //  7. Forlong, J.G.R, "Ahura-Mazda", The Encyclopedia of Religions Faiths of Man,New Delhi, Cosmo Publications, 2005, vol.1.  //  8. Gnoli, Gherado,"Ahura", The Encyclopedica of Religion, Mircea Eliade (ed.), New York , Macmillan Publishin Company, 1987, vol. 1.   //  9. Hartz, Paula.R, World Religions(Zoroastrianism), New Delhi, Viva Books Pvt.Ltd, 2008, vol.14.  //  10. Hinnells, John.R, The Pengun Dictionary of Religions, U.S.A, Penguin Book, 1984.  //  11. Hintze, A., On The Literary Structure of The Older Avesta, B.S.O.A.S,,2002, vol.65, part.1.  //  12. Hope Moulton, James, The Treasure of The Magi, London, Oxford University Press, 1917.  //  13. Ince, Richard, Dictionary of Religion and Religions, New Delhi, Cosmo Publications, 2007.  //  14. Jacob ,Safra E., "Ahura mazda",The New Encyclopaedia Britannica, Chicago, Chairman of the board, Jorge Aguilar – Cauz, 1768, vol.1.  //  15. Kuiper, F.B.J.,"Ahura", Encyclopaedia Iranica, E.yarshater (ed.), California, Mazda Publishers, 1998, vol.1.  //  16. Long, J., Bruce, "Cosmic Law", Encyclopaedia Religion, Mircea Eliade (ed.), New York , Macmillan Publishin Company, 1987, Vol. 4.  //  17. Mills,l.H.,"the Yasna,Vispard, هfrinagهn,gهhs, the Zend-Avesta ,Part 2", The Sacred Books of the East, Motilal Banarisdass, Delhi, 1960, vol. 23.  //  18. Pypka, Jan, History of Iranian Literature, Holand, University of Letden,1968.  //  19. Zehner, R.C., The Dawn and Twilight of Zoroastrianism, London, Weidenfeld and Nicolson, 1975.   //  20. Schlerath,B.,"Aهa",Encyclopaedia Iranica,E.yarshater (ed.),California, Mazda Publishers, 1998, vol. 2.   //  21. Widengren, Geo, Iranische Geisteswelt, Amsterdam, Wormerveer, 1961.

 

منبع: اطلاعات حکمت و معرفت، سال هشتم ، شماره 11

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: