1395/3/24 ۰۹:۴۶
از دیرباز سه جریان فکری را میتوان در مواجهه با اندیشههای جدید و مکتبها و فرهنگهای نو متمایز کرد؛ اصولاً در یک جریان، نفی کامل و مطلق نواندیشی رقم میخورد و به هر آنچه رنگ تازگی و نواندیشی دارد مهر «بدعت» میزند و آن را ناروا میشمارد. جریان دوم، به قبول دربست و احیاناً تغییر یا حذف دیدگاههای موجود اقدام میکند و به نوعی در برابر اندیشههای جدید دچار خودباختگی میشود و در جریان سوم، به تحلیل اندیشههای جدید و قبول بخشی و رد برخی دیگر میپردازد.
از دیرباز سه جریان فکری را میتوان در مواجهه با اندیشههای جدید و مکتبها و فرهنگهای نو متمایز کرد؛ اصولاً در یک جریان، نفی کامل و مطلق نواندیشی رقم میخورد و به هر آنچه رنگ تازگی و نواندیشی دارد مهر «بدعت» میزند و آن را ناروا میشمارد. جریان دوم، به قبول دربست و احیاناً تغییر یا حذف دیدگاههای موجود اقدام میکند و به نوعی در برابر اندیشههای جدید دچار خودباختگی میشود و در جریان سوم، به تحلیل اندیشههای جدید و قبول بخشی و رد برخی دیگر میپردازد. در حقیقت در جریان سوم عقلانیت اندیشور بین اندیشههای «مقبول» و «مطرود» فرق میگذارد؛ نه دربست میپذیرد و نه دربست رد میکند. روشن است که این شیوه به اعتدال نزدیکتر است و از افراط و تفریط در نظریه اول و دوم به دور است.
در تاریخ پر فراز و نشیب حیات اندیشه دینی این مطلب صادق است. وقتی اندیشههای نوگرایی به مصر وارد شد، دقیقاً سه جریان در برابرش رخ نمود؛ بعضی به طور کلی با مفاهیم دنیای سیاست جدید مثل آزادی، دموکراسی و حق رأی مخالفت کردند، عدهای مجذوب اندیشههای مغرب زمین شدند و گروهی دیگر چون سیدجمالالدین اسدآبادی و محمد عبده سعی در تحلیل آنها و قبول بعضی و نقد برخی دیگر برآمدند.
در دوران حکومت پهلوی و ورود اندیشههای غربی به ایران باز سه گروه فکری متمایز قابل شناسایی است؛ عدهای چون تقیزاده میخواستند برای پیشرفت ایران از فرق سر تا نوک پا غربی شوند و عدهای جهت احتراز از اندیشههای غربی با بعضی از مظاهر تمدن غرب نیز درافتادند و حتی از بلندگو استفاده نمیکردند و سوار ماشین نمیشدند و گروه سوم به قبول بعضی و رد برخی دیگر پرداختند.
شاید بتوان گفت روش دین اسلام در آغاز نیز قبول مطلق یا رد مطلق اندیشهها و فرهنگ موجود عربی نبوده است. اسلام در مواردی سنتهای عربی را پذیرفت و مثلاً مقدار دیه انسان را همچون سنت موجود در جزیرئالعرب تعیین کرد و در مواردی به طرد کامل دیدگاه آنان پرداخت و شرک و بتپرستی، ربا و... را مردود اعلام کرد و در مواردی نیز به قبول مشروط و تصحیح آن مبادرت ورزید.
جامعه فکری امروز ما نیز این سه دیدگاه کلی را در خود دارد؛ از سویی عدهای با تأکید بر زلال اندیشه دینی، استفاده هر آنچه در خارج از منطق وحی است را ناصواب میشمارند و حتی استفاده از منطق و فلسفه و ریاضیات را نیز به جهت مسلمان نبودن اولین پایهگذاران مردود میدانند؛ در این زمینه مجموعه دیدگاههای مرحوم سیدمنیرالدین حسینهاشمی و جریان پیرو ایشان یعنی «آکادمی فرهنگستان علوم اسلامی» قابل توجه است. از سوی دیگر بعضی از روشنفکران دینی تا حدی پیش رفتهاند که دین و مجموعه معارف و احکام آن را دستخوش تغییر جدی دانستهاند و بیش از اینکه تحلیلگر اندیشههای موجود باشند، توجیهگر اندیشه دینی در جهت برقراری سازگاری بین دین و دنیای جدید برآمدهاند.
به نظر میرسد هر دو دیدگاه در دو سویه افراط و تفریط است. اندیشه دینی وقتی میتواند از خود دفاع کند که در گذر زمان و با تحولات اجتماعی بتواند خود را بهروز کند و با زمانه خود همخوان باشد و با مکانیزم اجتهاد زمینه ایجاد تحول روشمند در اندیشه دینی را فراهم آورد.
اما هرگز قبول اجتهاد و ادعای توانایی دین ثابت در جهت همراهی با زمانههای متغیر به معنای قبول بیچون و چرا و بیحد و حصر اندیشههای جدید بشری نیست، البته در این صورت دیگر حاصل آن «دین» نیست، بلکه اندیشههای بشری است که لعاب دین یافته و توجیه دینی پیدا کرده است. امام علی (ع) در این زمینه میفرمایند: الیمین و الشمال مضلئ و الطریق الوسطى هی الجادئ) نهج البلاغه، ص 58 (این تعبیر میتواند بیانگر مقصود این نوشتار کوتاه باشد.
منبع: روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید